كه ديدم خويشتن چشم به...
ميرود جانم
بتكده اين از كه آيا شود
...رخت بربندم
كه ديدم خويشتن چشم به...
ميرود جانم
(ره)امامخميني ملكوتي ارتحال سالگشت مناسبت به
جمعي ارتباط وسايل در(ره)امام ارتحال گسترده بازتاب
از يكي كه باورداشتند همگان و داشت مشترك يكفصل جهان
جهان بيستم ، قرن تاريخساز و انقلابي رهبران برجستهترين
.است گفته ترك را خاكي
انقلابها بزرگترين از يكي باني
فتح براي خارجي سلطه تازه يورش گرماگرم در و سال 42 خرداد
اعمال براي ومقدمهسازي ما ميهن استقلال خاكريزهاي آخرين
را خارجي نفوذ و دامنهسلطه كه كاپيتولاسيون جابرانه قانون
كبير خميني خروش ميداد ، بسط ما كشور دادرسي محكمه تا
.شد انداز طنين فيضيه مدرسه در پيچيده سلطه اين عليه
غرور و خشم باريكه اين نميبرد ، گمان هيچكس روزها آن در
را بيستم قرن انقلابهاي بزرگترين از خروشان ، يكي سيلي بسان
تا دور خاور از امپرياليسمجهاني سلطه پايههاي و زند رقم
خمينيرهفرارسيد ، امام عصر اما.بلرزاند را آفريقا غرب
با ناپذير خلل وارادهاي راسخ ايماني با شجاع ، مردي
و ظلم سيطره برچيدن به را ما ملت بردباريشگفتانگيز
شكوهمند انقلاب و جهانيفراخواند سلطهگر نظامهاي بهرهكشي
گذشت از پس خمينيره امام ويژگيهاي.آورد پديد را اسلامي
در هنوز بزرگ ، مرد آن زميني حيات خاموشي از سال ده
.است مانده ناشناخته بسياريجهات
و موضعگيريها سياسي ، جناحهاي از ايشان روشن و عميق درك
آن از مانع حقوقي ، و حقيقي رفتاريشخصيتهاي پيچيدگيهاي
ظاهر و ترفندهايگوناگون با جرياني يا و گروه كه بود
كند لانه اسلامي جمهوري نظام حياتي مراكز حساسترين در فريب
عدالتخواهانه اهداف كشاندن انحراف به و تحريف درصدد يا و
نسل نياز كهنسالي ، عليرغم امامره ، .برآيد اسلامي انقلاب
فرصت جريانات به و ميشناخت خوب را زمانه مقتضيات و جوان
گروهي و شخصي سليقههاي اعمال طريق از تا نميداد اجازه طلب
و مردم بر را عرصه نظام ، مقتضيات و مصالح با ناهماهنگ و
ارتحال سالگرد با همزمان.كنند تنگ كشور جوان جمعيت بخصوص
نقل با و ميفرستيم درود او پرفتوح روح بر بزرگمان ، امام
بزرگمرديها ، ياد رحلت ، روز در مردم خاطرات از گوشههايي
.ميداريم گرامي را قهرمانيهايش و مبارزات
ساعت عقربه.ريخت چيزفرو همه كه ميگذشت كندي به زمان
بلند روح و امامايستاد قلب.ميداد نشان را 30/22دقيقه
نيز برخي.شد بهپا شيونها.پيوست اعلي بهملكوت امام
.كردند فرياد امام ، فراق از خود ، سينه در
گاه آن از اسلامي زنانجمهوري جمعيت دبيركل مصطفوي زهرا
رهبر زندگي ، آخرينلحظات در:ميكند ياد واقعهچنين
دو و اعضايخانواده اسلامي ، جمهوري وبنيانگذار انقلاب
:آنهاگفتند به و خواستند را مسئوليندفترشان از نفر
فرمودند بعد و نكنيد گناه سعيكنيد است ، سختي راه اين
امام ، حضرت ميخواهمبخوابم ، .كنيد خاموش را چراغ كه
بههوش را ايشان ديگر يكبار پزشكان شدندو بيهوش
سال ماه خرداد سيزدهم شنبه ساعت 22روز در اما.آوردند
.كردند رحلت آرام و داد دست ايشان به شوك مجددا 1368
حيات روزهاي درآخرين (ره)خميني امام:ميافزايد او
حضرت.سفارشميكردند تقوا و صالح عمل رابه ما همواره
كردن صحبت به قادر كه خود زندگي لحظات درآخرين (ره)امام
شديم متوجه ما و ميدادند تكان را خود دستهاي نبودند ،
برهم را چشمانشان سپس.هستند خواندن نماز حال در ايشان
.شدند خاموش هميشه براي و گذاشته
امام ارتحال واقعه از (ره) امام بيت نزديكان از يكي
كه بود بعدازظهر حدود 4 ساعت:ميكند نقل چنين (ره)خميني
و آلود غم صحنهاي با.رساندم درمانگاه به را خود عجله با
.بودند نشسته محوطه در همه.شدم روبرو اندوهبار فضايي
بي محوطه حال ، عين در و بود پريده رنگها و گريان چشمها
بود آمده بند زبانم شده ، چه نميفهميدمبود آرام و سروصدا
زمين روي دقايقيميزد شدت به قلبمميلرزيد زانوانم و
.رفتم اتاق سوي به برخاستم و كردم جمع را خود كمكم.نشستم
درحال امام.يافتم زندگيم لحظات سختترين در را خود
تنفس قلب ، با ارتباط در دستگاههايمتعددي.بودند اغماء
و آلود ياس اتاق فضاي.بود كرده احاطه را امام غيره ، و
براي و تابنياوردم لحظه چند از بيشتر.غمباربود
:كه لمسكردم را سعدي شعر اين معني درزندگي نخستينبار
سخن نوعي هر گويند بدن ، از جان رفتن در
ميرود جانم كه ديدم خويشتن چشم به خود من
.كردند ارائه حاضر بهجمع را گزارشي پزشكان مغرب ، حدود
پزشك.شد پرسش روزهايآينده در امام وضع ازپيشبيني
چند محدوده در مساله.نيست روز و هفته از دادصحبت پاسخ
.گرفت را همه توان و تاب جمله ، اين شنيدنميزند دور ساعت
پلك تكان يك يا ابرو حركت يك خون ، فشار درجه يك آمدن بالا
هميشه از سنگينتر لحظهها.بود همه آرزوي بزرگترين امام ،
دردناكترين و تلخترين ناگهان و ميرفت پيش سختي و كندي به
فشار سقوط با كه بود نرسيده به 30/10 ساعت.داد رخ لحظه
باز حركت از اسلام جهان تپنده قلب صفر ، به امام خون
.ايستاد
(ره)امام ملاقات براي ازشما خيلي كه همانجا خانه ، حياط
تلخترين با را شب نيمه ميايستاديد ديدار شوق به ساعتها
حياط به را (ره)خميني امام مطهر پيكر.گذراند ملاقاتها
بايد را اين.گذاشتند آنجا در صبح اذان تا و بودند آورده
آب وقتي كه پرسيد پوشيده سياه ديوارهاي از پرسيد ، حياط از
خانه و خانهها كدام اشك سيل ميريختند نازنين بدن آن بر
كه ميداند خانه حياط.بود كرده ويران خود با را دلها كدام
.همه.باريدند سيل همه
ديده شيشه پشت از زيرتاقچه كوچك ميز برآن هنوز قرآن
همه از و عينك آن از تاقچه ، آن از ميز ، اين ازميشد
ميشد بودند ، ديده قرآن با را امام الفتي و انس كه آنها
.پرسيد را سالها آن خاطره
قبل روزهاي همچون ماه1368 ، خرداد چهاردهم صبح ساعت 7
انااليه و آيهانالله اداي.كرد اخبار پخش به شروع راديو
مردم زاري و شيون و ضجه صداي.فروريخت را اميدها راجعون
پيش بتشكن خميني امروز ، بانگعزاعزاست.شد بلند آسمان به
.شد طنينانداز كشور تمامي در عزاداران امروز خداست
ميهمان خرداد شبچهاردهم تا او كه بود آن الهي مشيت
بدو را خويش دين دلو كه باشد مردماني افتخارآفرين
سينه و برسر خويش مولاي فراق در كه آناني.بودند سپرده
ميشناختندو را امامشان.جانميسوختند و دل و ميكوفتند
هيچ خدا دين سربلندي و جزاسلام او كه ميدانستند را راهش
و بود او خداي اما نبود ، او ديگر پس آن از.نميخواست
و عاشقان به او كه امانتي و بود گشوده او كه را راهي
-بود فراق درد و نبود او ديگر -بود سپرده خويش شيفتگان
كه تالمي و تاثر همه اين و نبود اوبود وداع دوري و هجر
آن از ديگر.بود بود ، گزيده را جان و دل او فراق غم از
و دلنشين كلام آن از ديگر سرشار ، عطوفت و مهربان سيماي
و رفتار در صداقت و پاكي همه آن از ديگر صميمي ، و ساده
پشتها و بود لرزيده دلها.نبود خبري بيپيرايه كردار
مايه و قلب قوت كه استوار و ستبر و محكم گاهي تكيه.خميده
بود ، دنيا كشيده رنج امت و انقلاب و ملت اين نفس به اعتماد
هم اين جز و بود گذارده تنها را خويش مريدان و مشتاقان
و رب آوازه بلند و گرانقدر ميهمان او ديگر.نبود چارهاي
و مينمود تنگ خاكي ، زندان را او بيتاب روح.بود هستي خالق
هستي ، خالق يگانه و بزرگ ديدار آرزوي در مشتاقش جان
عظيم غمي اما شتافت ، حق حضرت جوار به او.ميكرد بيقراري
(ره)امام عروج خبر كه دم آن آنان.دواند ريشه يارانش بردل
به رفتن.دارند ياد به تمام بهتلخي اما خوب شنيدند ، را
رفتن باور اما گريزناپذير ، است كاري چند ، هر خدا سوي
.مينمود سخت روحاللهبسيار
كردند رحلت (ره)خميني امام كه شبي:ميگويد ورزيده اميد
حس شب آن.داشتم سال دوازده.نميكنم فراموش راهرگز
دارم ياد به را مادرم و پدر.داشت وجود ما خانه در غريبي
.نميداد امان اشك.ميخواندند نماز عجيبي طور شب آن كه
به شانههايشان.ميشد بلند ناخواسته بهطور آنها گريه هقهق
مدام نماز ، از بعد.ميخورد تكان شدت به خواندن نماز هنگام
ساعت نيم از بيش پدرمميكردند قرائت را...يجيب آيهامن
.ميكرد طلب (س)زهرا حضرت از را ايشان شفاي و بود سجده در
و پدر شيون صداي با دوباره اما خوابيدم ، بود هرطور شب آن
كه پدرم دوستان از يكي.شدم بيدار بزرگترم ، خواهر و مادر
(ره)خميني امام رحلت خبر بود جماران شماره 2 درمانگاه در
جماران.رفتيم جماران سوي به سراسيمه.بود داده او به را
را جماران وجود همه غم.بود عزادار پيرخمين ، عزاي در
.بود شده يتيم جماران ، .بود گرفته
كه داده را توفيق اين خداوند:ميگويد شاهپوريزاده محدثه
.باشم بيسرپرست و يتيم بچههاي بعضي خدمتگزار گونهاي به
ناباوري با را (ره)خميني امام رحلت خبر كه آنگاه ولي
دهشتناك و دشوار چه يتيمي كه آخ.كردم يتيمي احساس شنيدم ،
.است
نميآمد ، تصورم در حتي هيچگاه كه واقعه اين فشار كاهش براي
غم نتوانستم.نبود كارساز اما.رفتم يتيم بچههاي سراغ
اصولا -دهم كاهش آنان يتيمي احساس ديدن با را خود يتيمي
كه كاري آخرين.ميكند فراموش ديگران غم با را خود غم آدمي
جماران سوي به كه بود اين داد انجام شرايط آن در ميشد
گرد جماران حريم در مردم دلهاي تمام بودند آنجا همه.رفتم
.ميكردند زاري و مويه و بودند آمده
را اسلامي جمهوري بنيانگذار ارتحال روز كه روزنامهنگاري
بعد:ميكند ياد چنين روز آن از ميخواند فراموشناشدني
امام عمومي شرايط از نقيضي و ضد اخبار روز آن ظهر از
آمده بهوجود كه خاصي شرايط دليل به.داشتيم (ره)خميني
قطعي خبرداشتم را خانه به عزيمت قصد و بود وقت دير بوده
در و شده موتورسيكلت بر سوار. آوردم بدست را امام ارتحال
جاري ديدگانم از سيل همچون اشك.رفتم جماران سوي به شب دل
خواهم خميني امام بدون ديگر كه كنم باور نميخواستم.بود
را شبنكن باور را امام فقدان كه ميزدم نهيب خود به.بود
سوي به صبح نماز خواندن از بعد.رساندم صبح به جماران در
كمكم بودند آمده همكاراني.كردم حركت روزنامه اداره
بهت حال عين در و اندوهگين همه.ميشد افزوده آنان برشمار
كه ديدم.شود منتشر ويژهنامهاي شد قرار.بودند زده
اشك قطرات با كه را خبر تنظيم برگههاي تحريريه ، همكاران
افكارم ، .مينويسند دوباره و مياندازند كنار ميشد ، خيس
رسالت.ميكرد كاري بايد اما.نميگرفت شكل و انسجام
آن.كنم كاري خود ، سهم به ميكرد ايجاب مطبوعاتيام
و شد منتشر اشك و حسرت و آه پراز دنياي در ويژهنامه
.كرديم توزيع (ره)امام عزاداران بين را آنها خودمان
و عجيب خميني ، امام رحلت واقعه:ميگويد اسكويي جاويد.
اسلام ، دين تعاليم و دستور بنابه هرچند.بود تكاندهنده
خداوند خاص فقط ناپذيري فنا و آمد خواهد سراغهمه به مرگ
ذهن در حتي را امام نبود تصور حالهيچگاه اين با است ،
امام ارتحال خبر كه لحظه آن در من.نميداديم راه خودمان
.افتادم ايشان كردار و رفتار و اعمال ياد به شنيدم ، را
.بود عبرتآموز مباركشان ، زندگي طول در امام حركات تمام
حيات آخريندم در.بود درس هم ايشان زندگي لحظات آخرين
به آنگونه ميايستاد نماز پاي در كه خويش گرانقدر
پردهها همه گويي كه ميرفت خود خداي با خويش ميعادگاه
محاسن آراستن در او دقت.دريدهاند حجابها وهمه افتاده
.نبود بيهوده و بيحكمت التهاب و تب آنلحظات در خويش
ولي.بودم خواندن نماز در كاهل فردي من كه است اين واقعيت
اهتمام نماز به بايد شرايط تمام در آموختم هنگام آن از
فريضه انجام ما همه به امام درس آخرين نظرم بهورزيد
.بود نماز
سراسر در دولت ،(ره)خميني امام حضرت جانگداز ارتحال پي در
مدت به نيز دانشگاهها و كرد اعلام عمومي عزاي روز كشور 40
نيمه حال به ملل سازمان پرچم همچنين.شدند تعطيل هفته يك
.شد اعلام عمومي عزاي كشورها ، بسياري در و درآمد افراشته
تهران مصلاي در امام با امت وداع
شاهد تهران مصلاي ،(ره)امام حضرت ارتحال از پس روز يك
با وداع براي امت اجتماعات پرشورترين و عظيمترين
بامداد ساعت 6 در.شد ايران اسلامي جمهوري فقيد بنيانگذار
تهران مصلاي به آمبولانس وسيله به (ره)خميني امام مطهر پيكر
مرجع و رهبر پيكر مشاهده با محل در حاضر مردم و شد منتقل
خود سينه و سر بر كوبيدن با و شدند متاثر شدت به خود فقيد
فقدان مصيبت از را خود تالم نهايت زاري ، و گريه و
.دادند نشان (ره)امام
.داشتند مصلا به رو دلها همه و بود شده خالي شهر روز آن
صحنهاي.بودند كرده جاري خود ديدگان از اشك وار سيل مردم ،
آن باور به حاضر هيچگاه كه ميديدند خود چشمان مقابل در را
.نبودند
با مردم وداع روز سه آن هيچگاه:ميگويد مظلومي كيارش
و بود جاري اندوه همهروز.نميكنم فراموش مصلا رادر امام
روز سهبودند گرفته را جايگاه دورتادور كه سوگ پيكرههاي
پيكره كه نگريستند را مردي پيكر حسرت و اندوه به چشمها
.ساخت را آينده تاريخ
(ره)خميني امام با مردم ايام آن وداع:ميگويد تقوي عذرا
.است مقايسه قابل سال 57 در ايشان استقبال مراسم تنهابا
و رهبري به را خود دلدادگي از نمايشي روز آن در مردم
درك و دريافتم وداع روز آن آنكه ضمن.دادند نشان مرجعيت
حال عين در و مرگ مناست چگونه شرافت با مرگ كه كردم
امام.آموختم بهتر ،(ره)امام ارتحال با را ماندن جاودانه
به كه گرانسنگي ميراث با او نام و ياد اما ميرفت ، خميني
.ماند خواهد جاودانه تاريخ ، و دلها در داد ، ما
با مردم وداع و روز گذشت 3 از پس (ره)خميني امام پاك پيكر
گرانقدر شهداي جوار در و شد منتقل زهرا بهشت به ايشان ،
امام پيكر خاكسپاري مراسم با همزمان.شد سپرده خاك به
حاضر ، عصر تاريخي و عظيم شخصيت آن احترام به ،(ره)خميني
.شدند شليك توپ تيرهاي و آمدند در خروش و غرش به توپها
شتافت خدا سوي به اطمينان و آرامش كمال در امام بلند روح
.گذارد دوستدارانش بردل بزرگ غمي و
بتكده اين از كه آيا شود
...رخت بربندم
هواي و حال هجرت ، غزل (ره)خميني امام سرودههاي ميان در
.دوست زيارت راه در شاعر بدرقه در است چاووشي.دارد ديگري
و حس از سرشار (ره)امام سرودههاي از بسياري همچون غزل اين
.است يار فراق در جانسوز عشقي از آكنده و عرفاني حال
ديدار به عاشق و ميآيد بهسر فراق اين خرداد ، صبح در و
:ميرسد دوست
كنم اينخانه از هجرت من كه روز آن آيد
لانهكنم عدم شاخ در زده پر جهان از
وجوددلدار شمع در كه حال آن رسد
پروانهكنم شب كار سوخته پر و بال
صومعهبرگردانم و خانقه از روي
ميخانهكنم ساقي در خاك بر سجده
وشيخ صوفي موعظه از نشد حاصل حالي
كنم ديوانه و واله صنمي كوي به رو
چسان ودامند دانه لبت و خال و گيسوي
كنم دانه ازاين و دام اين از فارغ دل مرغ
بربندمرخت بتكده اين از كه آيا شود
كنم خانهبيگانه اين بر پشت زنان پر
|