سالروز تعزيت در نوشتهاي
گراميداشت و امام رحلت
نيمهخرداد
نيمه گراميداشت و امام رحلت سالروز تعزيت در نوشتهاي
خرداد
اندوهبار خاطرههاي دشت در
در سال هر ماه خرداد چهاردهم در كه اندوهي غبارآلود نسيم
ميوزد ، خميني امام شيفته و يادآور ميليونها قلبهاي دشت
كامل خرداد ، قرص نيمه آسمان.است گرفته وزيدن دوباره
مجموع و ميسازد جاري خاطرات رود در را غمانگيز ماهتابي
برپا براي كه را خونهايي و عشقها و ورسالتها جانبازيها
كرده منعكس خود در افشاندهشده آزادي و انقلاب نهال داشتن
و بزرگ رهبري يادآور يكي كه پياپي روز دو.است
همچون است بيمانند مجاهداني و شهيدان ديگرييادآور
حك حماسههايي.است ثبت تاريخما تقويم در همزاد برادراني
عرصهها برايهمه درسهايي از سرشار و تاريخ صخرههاي بر شده
...نسلها همه و
طول در را دراز راهي ايمان ، و صميميت بلند رداي با امام ،
و راهگشا نيازمند كه را مردماني ;پيمود دههها و سالها
مقصود بهسوي امت ، راه خضر چونان بودند ، صادق راهنمايي
نفس از يا خسته يا نشسته راه اين در كس هر.كشانيد
به تازه صلابتي و نشاط با و يافت اميدي دوباره افتادهبود
راه ولي رهميسپردند گمگشتگانيكه نيز و درآمد ، راه
درشبي را قطبي راهنماي ستاره اين همه ، و همه نميدانستند ،
...كردند زنده را عشق از كارواني و ديدند طولاني و سرد
برده فرو خود در غمانگيز رخوتي را ما جامعه پيش ، سالها
را همگان تاريكي ، در درخششي و سكوت در فريادي ناگهان.بود
بياباني در را رحيل بانگ و بهدرآورد تغافل رخوت از
حتي هيچكس ، .شد آغاز خرداد نيمه تندبادهاي.سرداد سرابزده
كه نميكرد باور بودند اميد رفيق و خوشبيني زاده كه آنان
پژواكي...بيابد پژواكي چنين تنها و يگانه فرياد اين
حبس و كوبيدن و كشتن.ايران ملت تمامي غرور و خشم بهوسعت
آيا است؟ امكانپذير چگونه وسعت اين با ملتي درهمشكستن و
امام ، چون رهبري مصمم چهره در كه را عصر يك عصاره ميتوان
چون رازآلودي روزهاي و ايران ملت چون ملتي ايمان و خشم
ميان از شكسته تفنگي حقير گلولههاي با را سال 1342 خرداد
محبوس زندانبانانش پوسيدگي به زنداني حصار در يا و برد
مزامير خرداد ، منبر بلنداي بر امام جاري وجود اينك كرد؟
طور از كه خويش خطابههاي الواح بر و ميكند كامل را انقلاب
شكل اينگونه انقلاب ، مينگارد آورده ارمغان عاشقانهاش
را درياها نهاده ، سامري شكسته گوساله بر پاي و ميگيرد
.ميرود پيش به و ميشكافد
سايه در كه بود پيروزيهايي همه عطف نقطه خرداد ، پانزدهم
روزي چنين در شكست مفهوم.ميبرديم را انتظارش ايمان
ديار اين قاموس از پروا و مرگ و ترس واژه و شد واژگونه
انقلاب و پيروزي و شهادت واژههاي آن بهجاي تا شد پاك
تامل با ميشد گفته امام سوي از همواره آنچه.شود جايگزين
فهم قابل بهخوبي خرداد 42 دشوار عقبات در تدبر و تاريخ در
يك طي در كه بود حركتي سلسلهجنبان خرداد پانزده زيرا است ،
ما سرزمين تاريخ براي را تازهاي سرنوشت ميبايد دهه نيم و
.زند رقم
يا روزي از نبايد هرگز شود ، گفته سخن انقلاب از اگر پس
ايران ، اسلامي انقلاب عظمت به انقلابي گفت ، سخن چند روزهايي
داشته ، ما روزگار خيزشهاي همه از فراتر و غريب وسعتي
بر خرداد پانزدهم در الهي انقلاب اين صاعقه نخستين
پانزده طوفاني در آنگاه و نشست سلطنت خشكيده ريشههاي
.فروپيچيد هم در را خودكامگي و شرك و استبداد طومار ساله ،
و خودكامگي تا ميرفت اميد بهسختي حركتي ، چنين جز بهراستي ،
مدني آزادي و ديني جمهوريت و شود مدفون فردي استبداد
.بود حركت اين قافلهسالار و راهنما امام ، .گردد آن جايگزين
جمهوري حركتش ثمره و آزادي ارمغانش استقلال ، او وديعه
دست كه مومناني بر تكيه با را الهي ودايع اين.بود اسلامي
ماندند استوار خويش عهد بر جان پاي تا و دادند او با بيعت
زندگي قلههاي تا بيگمان و ساخت استوار سرزمين اين در
وسعت بر و ماند خواهد باقي ما ميان در همواره پابرجاست ،
.شد خواهد افزوده همواره آن
جسم كه روزي خرداد ، پانزدهم و چهاردهم تاريخي يادمانهاي
ايران ملت كه روزي و كرد ، عروج وروحش غروب خميني امام
اعلام گلگونكفن هزارهاشهيد تقديم با را خويش نهايي راه
خواهد پايدار جهان آزادگان ضمير و ذهن در همواره نمود
نجابت و آزادي و تفكر لالههاي آن ، اندوهناك بستر ودر ماند
...روييد خواهد سربلندي و
|