رهنمودهايي و كتابها آدمها ،
متن رد كردن گم براي
زندگي آخر فريم
رهنمودهايي و كتابها آدمها ،
متن رد كردن گم براي
بخوانيم؟ كتاب چگونه و چرا
دنبال به چشم.است تنهايي تكرار و تنهايي فرايند خواندن
سرسامآور ازدحام ميان در و ميكاود را متن آشنا نشانههاي
بيگانه سرزميني مسافربري پايانه در غريبهاي همچون كلمات ،
خويش مشوق يا كودكي دوران از دوستي قديمي ، آشنايي پي در
اشتباه ديگري با يا نكند پيدا را او بسا چه كه ميگردد
ديگر پاساژ به پاساژي از سرگردان و كند گم را او بگيرد ،
قراردادي پرهيجان ، باشك قايم اين كردن ، گم رد بازي.رود
بازي اين در معمولا و است نويسنده و خواننده ميان ازلي
دهد ادامه را بازي تا ميماند يا نميسوزد نويسندهاي تنها
هر را مفهوم و كند گم را پا نشانه رد ديگران ، از بهتر كه
دانسته مطلقا آشناييزدايي اين.درآورد ديگر شكلي به لحظه
داشته عمد فرايند اين در نويسنده هرچند نيست ، عمدي و
.باشد
گريبانيد ، به دست كتاب با من مثل هم شما كه است براين اصل
.نداريد مطالعه به رغبتي و نيست آسان برايتان خواندن اما
ميبرد بالاتر را آمدمان در خواندن كتاب بخوانيم؟ كتاب چرا
شامهمان؟ يا ميشود تيزتر چشمان ديد را؟ اداريمان مقام يا
ميشويم؟ محبوبتر همسرمان و جامعه نزد
و بدهيم نه پاسخ پرسشها اين همه به كه داريم بسياري دلايلي
ردپاي همسران نمونه براي.كنيم اضافه هم برعكس يك تازه
به نباشند ، دشمن كتاب با هم خودشان اگر خوان ، كتاب
نگاه حسود رقيبي و خطرناك دشمني چشم به شوهرانشان كتابهاي
.ميكنند
كه داريم آماده و حاضر دليلهاي نخواندن كتاب براي ما همه
يك.تراشيد خواندن براي ميتوان كه است دلايلي از بسيبيش
بودن پاگير و دست و گراني نكرده ، كار عالم يك و كوتاه عمر
كالاي نيست ، ضروري كالاي اصلا كتاب كه نكنيم فراموش -كتاب
با را خانه و گذاشت پيشبخاري بالاي بتوان كه نيست هم لوكسي
دليلهاي و -است گران هم مفتش اين بنابر كرد ، تزئين آن
سال چند مسلكي شاعر شخصرسيد خواهيم آنها به كه ديگري
چند خانهاي آن با و فروخت را پروپيمانش كتابخانه پيش
جاي به كاش كه ميخورد افسوس بس از اماخريد ميليوني
آنها فروش با تا بودم كرده انبار و خريده آلات آهن كتاب ،
آسايش و خواب جديد بيكتابخانه خانه در ميخريدم ، برج يك
.ندارد
از كه ندارد ربطي گل به اصلا كتاب:كنيد فراموش را شعارها
متضاد كاملا دوچيز سنجش اصولا كار اين و باشد زيباتر آن
رايج باور برخلاف و نيست رسانه يك از بيش چيزي كتاب.است
.ندارد تقدسي هيچ
به و نميرسد نمك و آب غلات ، تقدس پاي به آن تقدس كم دست
و نويسندگان پرداخته و ساخته تقدس اين ميرسد نظر
كتابي دشمن افراد تازه.باشد كالا اين توليد دستاندركاران
كالاي اين با انقلابي مبارزه راستاي در بريا و مثلگوبلز
خرد هم تره درآوردي ، من تقدسهاي اين براي تهاجمي و خطرناك
.نميكردند
پرپيچ و پرسنگلاخترين -راه يك تنها كتاب كه نكنيم فراموش
است آگاهي به دسترسي و جهان تجربه راه صدها از -خمترين و
راستتر سر و گستردهتر هستي و جهان خيابان و كوچه ومتن
است (چاپي نگارشي ، محتوايي ، ) اغلاط از سرشار معمولا متن از
.باشد خطرتر كم و ارزانتر سادهتر ، است ممكن راههايديگر و
و گردن آرتروز به شدن دچار كتابخواني خطر كمترين
بيماري.است سربي مسموميت يا شدن كتابي هولناكترينآن
بيماري برعكس درست (Biblomania) كتاب بيدرمانشيدايي يادرد
دومي كه (Biblophobia) هراسي كتاب خيم خوش و شايع
چاهويل در شما شدن غرق مايه بزرگاناست ، تصادفابيماري
كتاب بيرون زنده و رنگين متنبسيار كردن فراموش و كتاب
آن كيشوت دن كه باشد بلند بختتان خيلي... بايد و ميگردد
شيداي خود كه -سروانتس كه رنگشويد شوريده نامآور پهلوان
گرفتار نيز خود كه وفيلسوفي كند حماسه را شما -بود كتاب
آغاز هنگامي جديد ، عصر:بگويد شما درباره بود عارضه همين
بيرون خانه از جهانپا كردن دگرگون براي دنكيشوت كه شد
!نهاد
و ميگذراند بربام را شب تمام كه است منجمي آن بدتر صورت
:ميگويد او به سعدي
چيست داني چه فلك درون تو
كيست؟ تو سراي در كه نداني كه
ليلي سرزمين مطالعهگر و انديشمند غولهاي بدتر آن از و
را آن كودكان كه انديشهاند در غرق چنان كه پوتهايسويفت
.افتند چاه در مبادا ميبرندتا راه
تازه و آينده عصر ميگويند كه را كساني حرف نگيريد جدي
در خواندن كتاب و است دانايي و آگاهي عصر هم ، همينعصر
را شما ميتواند ارتباطات انقلاب و اطلاعات انفجار عصر اين
همه زودي به كه آورد در آينده فرمانرواي حكيمان شمار در
خواهد پديد آرمانشهري و گرفت خواهند چنگ در را جهان امور
خواهند پادشاهي آن در Cognitariatدانايي كارگران كه آمد
انبوه توليد باشكوه بسيار مسابقه وقف را خود وقت شما.كرد
اهل تعبير به يا كامپيوتر دستگاه يك خريد با تا كنيد پول
و بيقابليت ديسكت ناچيزي مقدار و رايانه فرهنگستان
را پاهايتان [ اپراتور و كارشناس] كارمند دو يكي استخدام
خوشبختتان فرزندان و خود گاهي آسوده خيال با و كنيد دراز
در را توانايي سوداگري خواب و كنيد بازي آتاري آن با هم
.ببينيد آينده آرمانشهر
در را مندنيپور شهريار مثل لاقبايي يك نويسندگان گفته پس
عمرتان به اگر:كه كنيد فراموش دوهزاري گلايهنامهتيراژ
بپرسم بايد صورت اين در نميخوانيد ، يا نخواندهايد كتابي
و ناشر كه است طبيعي كاملادارد ارزشي چه زندگيتان
است ممكن.كنند تبليغ خود كساد كالاي كودكان براي نويسنده
و كنيد مطالعه حرام را عمرتان سراسر كه است حتمي حتي و
ارزشتر كم است ، بازنكرده را لايكتاب كه كسي از زندگيتان
.است بدقلقي و بدبار چموش ، كالاي كتاب گذشته اين از.باشد
بخواهيد تا اما -ميدهد خوش بوي -دارد خوبي شيمي هرچند
يا -بدقلقي اصولا كتاب.دارد سركشي و ناجور كالبد و فيزيك
ميگيريد ، دست به كتابيميكند -!كژتابي خرمشاهي تعبير به
غرولند برابر در و ميزنيد را عينكتان مينشينيد ، ميز پشت
خانه در پاپاسي يك:ميگويند مثلا كه همسرتان اوج به رو
خيلي و ميگيريد پيش در شكيبايي و سكوت...تو و نداريم
گردنتان ساعت نيم از كمتر از پس.ميبنديد را اتاق در آرام
ميكند مورمور دستهايتان ميكشد ، تير شقيقهتان ميكند ، زق زق
ميز روي و ميكنيد بلند را پاها.ميرود خواب پاهايتان و
را كتاب و ميچسبانيد صندلي پشتي به را سرتان و ميگذاريد
دردهاي بعد اندكيميگذاريد دامن در ماماني بچهاي مثل
حتي و وضعيت صدها كاناپه روي ميخوابيد ، شكم روي...ديگر
آن در را چاره سرانجام و ميآزماييد را سقف از شدن آويزان
-بگذاريد جا همان در را كژتاب مصاحب اين كه ميبينيد
وحش باغ قفس درنده شير براي و قفسه كتاب براي جا بهترين
تعبير به عزيز همسر و نو قشنگ دنياي و زندگي با و -است
.كنيد آشتي عزيزتان دشمن وبستر جين
آذرخش نويد
دارد ادامه
زندگي آخر فريم
هنر نگارخانه در شهابلو شاهين عكسهاي به نگاهي
همه شودو روبهرو واقعيتها با بايد بيننده من نظر به
ببيند را چيز
توجه موضوعمورد همواره كه آن راز و رمز پر دنياي و مرگ
دوربين دريچه از نيز اينبار بوده ، هنرمندان و نويسندگان
در رنگ حذف با كه عكسهايياست درآمده تصوير به عكاس يك
و مرگ از همه عكاس قول به وهمانگيز و سرد فضاي و آنها
سياه عكسهاي آثار از نمايشگاهي.ميگويند مادي زندگي پايان
در خرداد تا 20 از 10 موضوعمرگ با شهابلو شاهين وسفيد
درآمده ، بهنمايش عكس قطعه شد350 برگزار هنر نگارخانه
شهرهاي در شهابلو عكسيكه فريم ميان 600 از است انتخابي
پاييز 74 از آبادان و سليمان ، خرمشهر مسجد اهواز ، تهران ،
كرده عكاسي خود تحصيلي پاياننامه ارائه منظور به تا 76
.است
كار بهشتزهرانيز طرح برروي زمينه اين در تاكنون شهابلو
اين انجام دليل واقع در:ميگويد اينباره در وي.است كرده
به.بود احساس يك شدنبا مواجه يا و دروني كشش يك كار
تدفين مراسم حين در كه را ووقايعي جريان ميخواستم كلي طور
و رمز و بكشم تصوير به ميافتد اتفاق انسان مرگ از بعد و
من واقع ، در.دهم نشان را بودنش وهمانگيز و سردي و مرگ راز
را آن بايد كه بودم واسطهاي بلكه نبودم ناظر يك عنوان به
كارها وقتي نيز اكنون.ميدادم نشان شكلي به و ميكردم ثبت
.دارد وجود آنها در جديدي چيزهاي ميبينم ميكنم نگاه را
بيشتر بايد شايد جاها بعضي در و گزارش يك از فراتر چيزي
.برسم خالص و ناب تصوير به و شوم دور گزارش از تا كنم كار
محيطآشنا با ميكردم سعي و ميكردم نگاه فقط ابتدا در
من به نظرخودبخود مورد موضوع كه بود اين مثل سپس.شوم
ارتباط برقراري.جداشوم آن از نميتوانم ديدم و شد تحميل
بزرگي مشكل خود نيز كارميكردند آنجا در كه افرادي با
مدتها تا و نداشتند اعتماد من به اصلا آنها.بود
مادي جسم بودن بياهميت.بگيرم عكس آنها از نميگذاشتند
شدن طرد غسالها ، سخت كار محيط بودن سرد مرگ ، از پس انسان
روحي فشار و دارند كه كاري خاطر به اجتماع از آدمها اين
كاركردن ضمن كه بودند مسائلي همه ميشود وارد آنها به كه
.داشتم نظر در
به خيليجديتر و بودم كنكاش حال در شكلي به كار حين در
(روزمرگي بهمعناي زندگي نه) زندگي.ميكردم فكر زندگي
و كوچه آدمهاي به نظرمنسبت.كرد پيدا برايم بيشتري ارزش
نگاه آدمها از بعضي چهرههاي به وقتي حتي.شد عوض خيابان
اينها از زندهتر خيلي مردهها شايد كه ميديدم ميكردم
از و پرداخت ميشود اين از بيشتر زندگي به ميكنم حسهستند
انتهاي ما آنجا در واقع در.برد لذت ميتوان بيشتر آن
نيز دليل همين به.ميبينيم خاكي دنياي اين در را زندگي
اين كه چرا.گذاشتهام آخر رافريم نمايشگاه اين نام
.است مادي دنياي در زندگي فريم آخرين من بنظر مرحله
چنينبيان پروژه اين انجام از بعد را خود احساس شهابلو
:ميكند
دنبال به بود ، نياز يك برايم كار اين انجام ميكنم حس
پيدا را آن ميخواستم و بودم خود شايد كه ميگشتم گمشدهاي
.دهم نمايش را عكسهايم نتوانم هيچوقت ديگر شايد.كنم
و اسميت عكسهاييوجين مثل.هستند زندگي واقعيتهاي اينها
هميشه مردم.بودند گرفته جنگ صحنههاي از كه كالين مك دن
ميگويم من ولي.هستند طبيعت و گل مثل عكسهايخوشايند دنبال
مردم زندگي به ميتواند و اينهاست از ارزشتر با عكاسيخيلي
و شود واقعيتهاروبهرو با بايد بيننده من نظر به.بپردازد
.ببيند را چيز همه
بهشهرهاي پروژه اين انجام براي:ميگويد همچنين شهابلو
به مربوط ورسوم آداب كه بودم علاقهمند كردم سفر مختلفي
به وليكنم كار مختلفايران نواحي در را تدفين و مرگ
در است ممكن.ماند باقي نيمهتمام پروژه وقت ، كمبود علت
.دهم ادامه را كار اين آينده
اردبيل گورستان:عكس شرح
|