تاريخ نظري فلسفه
مدرسهاشمي ميرسيدحسن آيتالله
گفت وداع را فاني دار
تاريخ نظري فلسفه
فولادوند عزتالله استاد
تاريخي ، رخدادهاي پس در آيا چيست؟ تاريخ:جستارگشايي
ويژهاي هدف تاريخ آيا است؟ نهفته خاص ذهنيتي و انديشه
از آيا بود؟ خواهد فرجامي و مقصد رهسپار و كرده دنبال را
صورت در برد؟ نام علم و دانش يك عنوان به ميتوان تاريخ
چيست؟ تاريخ روششناسي و موضوع پاسخ ، بودن مثبت
بازكاوي و تحليل در تجربي علوم روشهاي از ميتوان آيا
تحولات بر ناظر قانونهاي جست؟ بهره تاريخي رويدادهاي
ترسيم تاريخي ، قانونمنديهاي يافتن با كدامند؟ تاريخخي
شناخت آيا داشت؟ خواهد امكان آينده تاريخي انگارههاي
براي تلاش و آينده پيشبيني گونهاي تاريخي ، قانونمنديهاي
كوششي چنين آيا نميزند؟ رقم را بهتر آيندهاي به دستيابي
است؟ امكانپذير
از مهري و نشان گذشتگان ، تاريخ نگارش با تاريخنگار آيا
بر تاريخي دادههاي فهم آيا نميزند؟ آن بر خود زمانه تاريخ
آن درون در زيستن و آنها بر حاكم كلي روح دريافت بنيان
فلسفه چارچوب در ديگري بيشمار پرسشهاي و است؟ امكانپذير
.است بيرون جستار اين حوصله از كه تاريخ
عزتالله دكتر استاد خطابه متن ميآيد ، پي از كه مطلبي
بازبيني ضمن ايشان و گرديده ايراد اخيرا كه است فولادوند
.دادهاند را اثر اين چاپ اجازه معارف گروه اوليه ، به متن
ادوار نخستين و بنيادي مسائل بررسي و ساختن مطرح با استاد
و تاريخنگاري دبستانهاي تحولات روند تاريخ ، فلسفه پيدايش
از يك هر سرآمدان كردن مطرح و (Historicism) تاريخيگري
بالا پرسشهاي از بسياري به زمينه ، اين در فكري جريانهاي
جلب مطلب اين به را گرامي خوانندگان توجه.دادهاند پاسخ
.مينماييم
معارف گروه
تاريخ فلسفه و تاريخي نظرگاه
كه است فلسفه مهم شعبههاي از يكي تاريخ فلسفه كه ميدانيم
اين.ميرود فراتر اخص معناي به فلسفه حوزه از آن اهميت
پديدهاي كمتر گفت ميتوان جرات به كه بدانجاست تا اهميت
مانده دور به تاريخ فلسفه تاثير حوزه از ما ، روزگار در
در.ميزنم مثالي باشم كرده روشنتر را بحث اينكه براي.است
به حكومتهايي تحت جهان مردم از يكچهارم حدود كنوني ، دنياي
يعني خاص ، نظرگاهي واسطه به زندگيشان تمام كه ميبرند سر
.ميشود كنترل تاريخ از ماترياليستي يا مادي برداشت
تاريخ از كه ويژهاي ديدگاه واسطه به حكومتها آن متوليان
تدارك خود اجتماعي حيات براي خاصي نظم دادهاند ، ارائه
است نداشته وجود تاريخ طول در حكومتي نظام هيچ.ديدهاند
نكرده عمل خاصي تاريخي ديد تاثير تحت انحاء از نحوي به كه
و انديشه صاحب كه را طاغيان و اشرار حكومتهاي اگر و باشد
ساير بگيريم ، ناديده نبودهاند ، توجهي شايان نظرگاه
-ايران در ما خود فعلي حكومت جمله از -حكومتي نظامهاي
تاريخ فلسفه و تاريخ به خاص نظرگاهي و نگاه از متاثر
.بودهاند
حتي كه بدانيم است لازم سياسي ، و اجتماعي تاثير از فراتر
بخصوص متاثرند ، تاريخي ديد يك از زندگيشان در هم افراد
.حرفهاي فيلسوفان بر علاوه هنرمند و متفكر و متامل افراد
آشكار و صريح تاريخ فلسفه يك صلح ، و درجنگ تولستوي مثلا
و موجبيت و ميكند نفي را اتفاق و بخت او فلسفه ;دارد
رويدادها تعيينكننده عامل را تاريخ ضروري موجبات يا ضرورت
حكومتها -نميپيوندد وقوع به چيزي هيچ ميگويد و ميداند
پا بزرگ مردان نميگيرند ، در جنگها نميكنند ، سقوط و ظهور
پيش از علل و اسباب آنكه مگر -نميگذارند تاريخ عرصه به
و ميدانند اصل را تصادف ديگر عدهاي.باشد آمده فراهم
ظاهر به امور بسا چه ميبينيم كنيم ، دقت خوب اگر ميگويند
جمعي باز و شدهاند تاريخي عظيم جريانهاي باعث بياهميت
كاري هر در پروردگار خواست و مشيت كه قولند اين بر ديگر
.آخر الي وهكذا است ، دخيل
يكي كه معتقديم و كنيم باز را مسئله ميخواهيم اينجا در ما
برخلاف حيوانات ، .اوست بودن تاريخي انسان ، مميزات از
دارد فعلي ساحت يك انسان اما ;ميكنند زندگي درآن آدمي ،
نه و دارد زبالهدان تاريخ نه.گذشته بعد يا ساحت يك و
.است موثر افراد افكار و كردار و زندگي گذشتههادرافراد
فقط نه انسان كه است -تاريخيت يعني -خصوصيت همين به نظر و
و ميكند بازانديشي را آن بلكه ميآورد ، ياد به را گذشته
و بازانديشي اين و ميشود قائل آن براي معنايي و تعبير
.ميدهد قرار آينده اساس بسا و تحليل مورد را معنا
تاريخ معناي دو
معناي به فلسفه است ، مضاف فلسفههاي از يكي تاريخ ، فلسفه
مانند است ، بشري دانش رشتههاي از يكي فلسفه.نيست مطلق
جز و علم فلسفه دين ، فلسفه اخلاق ، فلسفه سياسي ، فلسفه
تاريخ:ميرسيم تقسيمبندي يك به ما ديدگاه ، اين با.اينها
و گذشته ، رويدادهاي نفس يكي.ميرود كار به معنا دو به
اينجاست در.وقايع اين شرح و نگارش و تعبير و بيان ديگري
كتابت و خط كه زماني از پيش حتي.ميگذارد پيش قدم مورخ كه
قالب در و ميشدند نقل سينه به سينه حوادث آيد ، پديد
منتقل بعد نسلهاي به اسطورهها و قصص و حكايتها و افسانهها
تاريخ بدون قومي هيچ مردمشناسي ، و تاريخ شهادت به.ميشدند
اساسا بشر كه بپذيريم ميتوانيم لذا و ;نداشته وجود
.است تاريخمند موجودي
و بيان و تشريح و گذشته رويدادهاي معناي به تاريخ ،
آنكه جهت از و تاريخ فلسفه.آنهاست بازانديشي و بازگفتن
ميگيرد ، قرار آن بر مضاف فلسفه و است قديمي علمي تاريخ
خاص معناي به ديگري ، جهت از اما ، ميشود محسوب كهن دانشي
فلسفه اقليم در جوان و ساله سيصد دانشي فلسفه ، با مرتبط و
قديمترين از تاريخي تعقل و تاريخانديشي.ميآيد حساب به
فكري و فلسفي نظام يك معناي به ولي داشته ، وجود ايام
سيصد حدود در مشخص ، روش و معين فرضهاي پيش داراي و منتظم
.است شده پيدا كه است سال
تاريخ فلسفه قسم دو
ولتر برد ، كار به را تاريخ اصطلاحفلسفه كه كسي نخستين
اين ملل روح و آداب باب در كتابرساله در ولتربود
مورد او از پس ديگران و كاربرد به و كرد وضع را اصطلاح
ولتر نظر كه داشت توجه بايد اما.دادند قرار استفاده
فضل و لفظ وضع حيث از فقط ;نبود ما منظور و ديد با منطبق
.داشت نظر در را نكته اين ميبايد تقدم
يكي:داريم اساسي و عمده شعبه دو تاريخ ، فلسفه در ما
of history)تاريخ تعقلي فلسفه يا -تاريخ نظري فلسفه
فلسفه نام به لغتخارجي در كه -(speculative philosophy
مقابل در اينجا ماده).است شده ياد آن از هم تاريخ مادي
صوري منطق چنانكه معني ، برابر در نه است شده مراد صورت
بر است ناظر شعبه اين.(هگلي مادي منطق و داريم ارسطويي
فلسفه دوم شعبه.تاريخ خود رويدادهاي و حوادث فرايند نفس
تاريخ تحليلي يافلسفه نقديتاريخ تاريخ ، فلسفه
است -(critical or analytical philosophy of history)
مندرج اشكالات بررسي و بازگفتن و تفسير و تعبير بر ناظر
.است فيزيك شبيه-تاريخ نظري فلسفه -اول شاخهآن در
بحث.است علم فلسفه مانند -تاريخ تحليلي فلسفه -دوم شاخه
مسائلي چنين در تامل و آن نتايج و فرضها پيش و روش در
.است
كند حاصل گذشته از معنايي كه است نيازمند بشر كه آنجا از
به ميتواند معنايي چه گذشته در سير از كه بداند ميخواهد و
وجود اينكه به است شده منجر بشر كوشش اين لذا بياورد ، دست
.شود قائل بدان و بپذيرد را تاريخ فلسفه در ازمفاهيم برخي
تاريخ در الگو مساله
است تاريخ در الگو مسئله مسائل ، و مفاهيم اين از يكي
سوال اين است؟ رويداده چگونه تاريخي حوادث.(pattern)
و بخت بگوييم اگر.است عرصه اين در بنيادي پرسشهاي از يكي
با بشر آنگاه است ، حاكم چيز همه بر كلي طور به تصادف
بشر براي اين.شد خواهد روبهرو بيپاياني تناقضهاي و معضلات
چنين نظري لحاظ از اگر حتي بشر.نيست مجابكننده و پاسخگو
و الگو و طرح به قائل ميبايد درعمل بپذيرد ، را چيزي
تاريخي نگرش در ضرورتي چنين دليل دو به.باشد نقشهاي
بتوانند آنكه براي تاريخ ، فلاسفه اينكه يكي:است انسانلازم
ميبايد دهند ، بالضروره قرار علميت و علم موضوع را تاريخ
پريشان و بينظم بهكل كه چيزي.بدانند حاكم آن بر را نظمي
نكند ، پيروي قاعدهاي و اصل هيچ از و پيشبينيناپذيرباشد و
فلاسفهفقدان اينكه ديگر.بگيرد قرار علم موضوع نميتواند
;ديدهاند بشر كرامت و شان با مغاير را الگو و نظم هرگونه
حيات در نظم هرگونه فقدان اذعانبه اينكه از متفكران يعني
.تافتهاند سر ناچار به كنند ، انسان تاريخي
طور است ، به بشري تاريخ سير بر حاكم چيز چه اينكه درباره
يا خطي يكيالگوي:است شده ارائه مشخص الگوي سه اجمالي
سوم و ;رجعي يا تكرري يا ادواري الگوي دوم ;الخط مستقيم
آن براي الگويي بتوان اگر البته) محض تصادف و بخت الگوي
.(كرد تصور
مشخصي ازنقطه تاريخ حوادث اينكه از است عبارت اول الگوي
مرحلهاي به تااكنون داده ادامه را خود سير و شده آغاز
حركت اين البته.است رسيده داريم قرار آن در ما كه
مثال ، براي.پسرفت هم و باشد داشته پيشرفت هم ميتواند
سراينده و هومر عصر به نزديك يوناني بزرگ شاعر هسيودوس
عصري شاهد گذشته در ما:ميگويد خدايان معروفزايش منظومه
عصر همان يعني بودهايم ، جهات بسياري از امروز از بهتر
انسان غالبا اما.داشته انحطاط زمان اين تا كه زرين ،
به نسبت همهوجوه در بشر كرده تصور و بوده پيشرفت مدعي
.است يافته تكامل گذشته
اينجا نكته اين تذكر شايد معترضه ، جمله عنوان به
اروپا در هفدهم قرن از بخصوص -امروزه كه نباشد بيمناسبت
الگوي اين -جهان سراسر در سپس و طبيعي علوم پيشرفتهاي با
تصور كه است شده بديهيات جزء مردم عامه نزد بقدري پيشرفت
فوق سرعت با آدمي اكنون چون.است محال تقريبا ديگري چيز
و بيوتيك آنتي و ميرود ماه به و ميكند مسافرت صوت
دنيا پس ميكنند فكر عدهاي غيره ، و غيره و دارد كامپيوتر
است كافي كه صورتي در.است رفته جلو چيز همه در ضرورتا
و افلاطون يا امروز ، شعراي با را حافظ و سعدي و فردوسي
و اختراعات حتي يا فيلسوفانمعاصر ، با را كانت و ارسطو
اختراع و دامپروري و كشاورزي بشرمانند اوليه اكتشافات
تا كنيد مقايسه حال زمان با را آن وامثال چرخ و خط
رسيده بعضي نظر به كه هم آنچنان پسرفت كهتصور ببينيد
باري.نيست عقلايي غير ميرسد ، احيانا هم وهنوز است
.بگذريم
ازجايي تاريخ حوادث كه است براين عقيده دوم الگوي در
تكرار عظيم يكچرخه در و تناوبي حركت يك طي و ميشود شروع
.ميشود
رفته آنجاپيش تا و است باور اين نماينده بزرگترين نيچه ،
وقوع به نيز گذشته در عينازماني وقايع همين ميگويد كه
حوادث اين عين با ذرهاي ميگذرد امروز آنچه و است ، پيوسته
شگفتانگيز بسيار نظريهاي كه است ، نكرده تفاوت درگذشته
كلمه حرفهاي معناي به تاريخ فيلسوف چه اگر نيچه.است
تاريخ نيز يوناني مورخان.است مهم بسيار افكارش اما نيست ،
كه است معروف هم ماركس سخن اين.ميدانستند ادواري را
مسخره ، دوم بار و جدي اول بار ميشود ، تكرار تاريخ:ميگويد
است زده خودش سياسي مقاصد جهت به را حرف اين او البته كه
تاريخي ماترياليسم همان او جدي حرف و نيست ، جدي چندان و
.است شده بيان بسيار تاريخ تكرار هم ما باورهاي دراست
و افلاطون نظير نيز ، باستان يونان بزرگ متفكران از بسياري
و فلسفه تاريخ در باور اين.بودهاند نظر براين ارسطو ،
.است ريشهدار غرب فرهنگ
الهي مدينه و آوگوستينوس
چنيننگرشي نيز مسيحيت درصدر يونانيان ، از پس غرب ، در
كه متفكري شايدبزرگترين.است داشته وجود تاريخ به نسبت
قديس آوگوستينوس يا سنتاگوستن بوده ، نظريه اين به قائل
يامدينه خدا نامشهر به خود كتابمشهور در كه باشد
.ميكند مطرح بسيار تفاصيل و جزئيات با را مسئله اين الهي
هست آسماني شهر و خاكي شهر بين وستيزي مبارزه او ، نظر به
او.ميانجامد بشر رستگاري به الهي مشيت به سرانجام كه
زمان ظرف از خارج و تاريخ خود از بيرون را تاريخ غايت
پيكار درباره او نظر كه داشت توجه بايد البتهميدهد قرار
و كليسا يا دولت و دين مبارزه معناي به آسماني و خاكي شهر
مقصد و غايت ميگويد اينكه و آوگوستينوس غرض.نيست دولت
رستگاري و فلاح است تاريخ از بيرون و دنيا از بيرون تاريخ
چند آن فكر كه ديني حكومت تاسيس نه است ، الهي فضل به آدمي
كه گفت ميشود طور اين رفته هم روي.آمد وجود به بعد قرن
منشا عموما تاريخ معناي درباره غربي جديد نظريهپردازيهاي
و تورات عمدتا و كليسا آباء نظريات از و است داشته ديني
.ميگيرد سرچشمه آوگوستينوس و انجيل
دردوره تاريخ خطي نظريه به معتقدان مشهورترين از يكي
كنت.است قرننوزدهم فرانسوي فيلسوف كنت ، اوگوست جديد ،
مورد خود آثار در و بشرميشناسد تاريخ تكامل در مرحله سه
.علمي مرحله و فلسفي مرحله ديني ، مرحله:ميدهد قرار تاكيد
اين از تاريخ به تحصلياش يا پوزيتيويستي فلسفه در او
.مينگرد ديدگاه
ملل كهسرگذشت است براين اعتقاد تاريخ ، ادواري نظريه در
فيلسوف كمتر.است درچرخش دائما و ميشود تكرار اقوام و
از متاثر نحوي به حال هر به كه يافت ميتوان را تاريخ مهم
ادواري معنا يك به هم ماركس يا هگل.باشد نبوده باور اين
با متمايزي و خاص نحو به را آن چند هر بودهاند ، مسلك
آوگوستينوس مانند و كردهاند تلفيق و تاليف پيشرفت نظريه
كمونيستي مرحله ماركس.آوردهاند نظر در تاريخ براي فرجامي
آن فرجام را آزادي و عقل شكوفايي هگل و تاريخ پايان را
كه ميآيد پيش مرحلهاي سه ديالكتيك اينجا در ;است دانسته
به رو حركت مالا چند هر ميكند ، ايجاد خطي نظريه در وقفهاي
.است جلو
و آرنولدتوينبي تاريخ ، فيلسوفان از حاضر ، قرن در
هستندكه قائل فرهنگي و تمدني چرخه به اسوالداشپنگلر ،
.گفت خواهيم سخن آن درباره بحث اين ادامه در
پروردگار حكمت و بوسوئه
و متكلم بوسوئه ، قديس ، آوگوستينوس از پس نيم و قرن دوازده
تاريخ درباره نامگفتار به كتابي در فرانسوي ، دانشمند
تحليل مورد را جهان تاريخ باز آوگوستينوس همانند جهاني ،
كل در پروردگار حكمت كه بود باور براين بوسوئه.قرارداد
الهي ، مشيت و بالغه حكمت اين و است ساري و جاري تاريخ
و عدل منشا و حكومتها و امپراتوريها سقوط و ظهور عامل
از همواره تاريخ در انتقام و الهي عدل.است تاريخ انتقام
آخرين كه بوسوئه جهت ، اين به.است بوده مهم فلاسفه نظر
هنگامي بود ، تاريخ خطي فلسفه به قائل نامدار و بزرگ متفكر
بسيار مقبوليتي ابتدا نوشت ، را خود كتاب هفدهم قرن در كه
.بود مستعجل دولت قبول ، حسن اين اما يافت ، همگان نزد در
انديشهها در انقلابي او ، كشفيات و كرد ظهور نيوتون زودي به
.آورد پديد اروپائيان عقول و
تاريخ علمي فلسفه و هجدهم قرن
قرنهجدهم در كه شد باعث پيدرپي علمي كشفيات و علم رشد
ميبايد كهتاريخ كنند مطرح را باور اين روشنگري فيلسوفان
همچون علمي علمشود ، ميبايد تاريخ.كند پيدا علمي شان
تاريخ بودند معتقد آنهايكصدا.آزمونپذير و تجربي علوم
نيوتون ، .كند پيروي طبيعي علوم شيوههاي و روشها از بايد
شد كسي نمونه برترين و بالاترين روشنگري ، متفكران نظر از
منطبق علوم روش و هدف با كه را چيزي هيچ تحقيقات در كه
مترادف او نظريات تجلي.نميگنجاند پژوهش دايره در نباشد ،
به توجه و موهومات ، و متواترات و خرافات نفي با بود
به و باشد داشته توفيقي اينكه براي هم تاريخ پسواقعيات
به اعتقاد.كند پيروي روش همين از ميبايست برسد نتيجه
آن از وسطي قرون فلاسفه نظريات و الهي حكمت و خداوند مشيت
تام اهميتي علمي روشهاي مسئله هفدهم ، قرن از.شد كمرنگ پس
دانشمندان ، ساير همچون نيز فيلسوفان اصلي هدف و يافت
.است دكارت ايشان نمونه بهترين كه شد علمي فلسفه تاسيس
كردند رد را تاريخ سير از الهي تعبيرات هجدهم قرن متفكران
داشته علمي كيفيت بايد هم تاريخي نگرش كه شدند معتقد و
محيرالعقولي پيشرفتهاي چنين به آن نتيجه در علم كه باشد
بنابراين ، و ، شد تاريخ علم تاسيس آنان هدف.است شده نائل
تاريخ در تبييني قدرت داراي قوانين و زمينهها يافتن درصدد
.بود آمده دست به تجربي علوم در آنچه مشابه برآمدند ،
پيشبينيهم بلكه تبيين ، تنها نه علم ميدانيم ، چنانكه
بلكه رويميدهد ، چيز فلان چرا ميگويد فقط نه يعني ;ميكند
در شرايط فلان بگوييماگر كه ميدهد پيشبيني قدرت ما به
.ميپيوندد وقوع به خاصي پديده آمد ، وجود به نيز آينده
پيشبيني قدرت بلكه تبييني ، قدرت تنها نه بايد علمي قوانين
.باشند داشته هم
از كه رسيدند نتيجه اين به تاريخ فيلسوفان هجدهم ، قرن در
ميتواند كه ميآيد دست به هم جامعه علم يك تاريخ ، علم
قرن هجدهم ، قرنبدهد خودش دست به را بشر مهارتقدير
.ميشوند آن مسئول و خويش سرنوشت بر انسانهاحاكم انساناست ،
به جامعه علم و تاريخ علم تاسيس قضيه اينكه بهمحض
.شد مطرح انقلاب و اصلاح نام به نيز ديگري مسئله ميانآمد ،
خوشبيني طرد و نوزدهم قرن
استوارت وجان كنت اوگوست و هجدهم قرن در كندرسه و كندياك
روش بودند معتقد همه نوزدهم ، قرن در تامسباكل وهنري ميل
و كاربرد به انسان پيشرفت مورد در ميتوان را علمي
جامعه چگونگياصلاح تاريخ بر حاكم منطق از ميكوشيدند
نتيجه بهاين حتي عدهاي.بگيرند نتيجه را اجتماعي ونهادهاي
.است وضعجامعه بهبود و تكامل ضروريات از انقلاب كه رسيدند
مهم وقايع بسيارياز منشا تفكر ، اين غلبه كه است مشخص
.بود گوناگون جوامع در سياسي و اجتماعي
فرانسه كبير انقلاب پي در كه فجايعي و وقايع با اما
پايه كه تصوراتي در عميقتر دقت با همچنين و پيشآمد ،
خوشبيني آن بود ، فرانسه هجدهم قرن نظرياتفيلسوفان
و خوش دوران تاريخي تعقل كه بود آن مثل.ديرينپائيد
پشت را ايام آن زرين آرزوهاي و اميدها و پرنشاطنوجواني
متفكراني.است شده بيشتر واقعبيني مرحله وارد و سرگذاشته
مورخبزرگ بعدها و شوپنهاور آرتور و دومستر ژوزف همچون
قرنهاي عقليان خوشبينانه پيشفرضهاي بوركهارت ياكوب سوييسي
.دادند قرار سوال و شك جديمورد طور به را هجدهم و هفدهم
عينا نميتواند اجتماعي كهجهان بود اين اعتراضها از يكي
.باشد طبيعي علوم و جهانطبيعت قوانين و اصول همان تابع
و انسان كمالپذيري مانند كهتصوراتي ميشد اعتراض خصوصا
كه نيست حقايقي برسد ، آن بايدبه تاريخ كه مقصدي و هدف
پايه بر صرفابايد و باشد احرازشده علمي تجربه براساس
تصوراتي كمالي سير و پيشرفتمعتقدشد آنها به محض ايمان
برميخوريم درخشان دورههاي بسياري تاريخبه در.نيست علمي
بربريت حتي و انحطاط به بادحوادث تند اثر در كه
.شدهاند سرنگون كه بودهاند عظمتي تمدنهايبا.انجاميدهاند
همان مقوله از نيز تاريخ سرمنزل هدفو و كمال مسئله پس
پنجره از اينك و رفته بيرون در كهاز است متافيزيكي اقوال
كارل را اعتراضها اين پختهتر وصورت ماحصل.است بازگشته
اينگونه ميگويد كه است كرده بيستمبيان قرن در پوپر
و نظري حيث از لازم دقت فاقد و اصولاخام علم از برداشتها
علم بنابراين ، و ندارد پذيري خاصيتآزمون و است تجربي
.نيست
فلاسفه نظريات كه كرد فراموش نبايد ديگر ، سوي از
و خوشبينانه حد از بيش شايد چه اگر هجدهم و هفدهم قرنهاي
سودمند آثار اما بود ، نارسا و ناپخته جهات ازپارهاي
.داد گسترش را انساني شناخت و فهم دامنه.فراوانداشت
و تاريخي پژوهشهاي در علمي برروش پافشاري درنتيجه
و كشيد بطلان قلم گذشتگان كليگوييهاي از بربسياري اجتماعي ،
نخستين چيست؟ تاريخ كه كرد مطرح را بزرگ سوال بالاخرهاين
وقتي.است مساله صحيح طرح مشكلي ، هر حل در گام ومهمترين
را آن نميتوان و نيست علمي روش پذيراي تاريخ كسيبگويد
كه كند روشن بلافاصله بايد داد ، قرار دقيق علوم دررديف
علوم از را آن كه دارد وجود آن در مميزاتي و چهجهات
در علم صورت به نميگذارد و ميكند متمايز و مزبورجدا
مهمترين و بهترين از يكي چيست؟ سوالتاريخ.آيد
بسياري ميتوان سوال اين منظر از.شد مطرح كه پرسشهاييبود
مبناي و كرد تصحيح را برداشتها سوء و ازديدگاهها
.گذاشت تاريخ فلسفه زمينه در بعدي بحثهاي استواريبراي
تاريخ فرد به منحصر كيفيت و ويكو
يكي.هجدهم و هفدهم قرنهاي به ميگرديم باز اكنون
هجدهم ، قرن در تاريخ فلسفه متفكران برجستهترين از
شهر در و داشت دردناكي زندگي او.بود جانباتيستاويكو
او هموطن كروچه ، بنهدتو بعدها.ميكرد زندگي ناپلايتاليا
و ويكو شد موفق و كرد ظهور شهر همين در نيز قرنبيستم در
كتابي ويكو.كند معرفي ديگران به را عقايدش واهميت آثار
را اثر اين او.كرد تاليف (New Science ) نو علم نام به
آن سوم تحرير كه آن تا كرد بازنگاري و مرتبابازنگري
علت به ويكو.شد منتشر ميلادي سال 1744 در باتجديدنظرنهايي
حياتشبين زمان در كه خصومتهايي و نگارش قديمي و سبكمدرسي
فهميدهشود ، بايد آنچه از ديرتر سال يكصد بود ، علم اهل
.پيبردند عقايدش و آراء اهميت به دانشوران و شد شناخته
چه كهويكو ديدند مردم آنگاه شد ، كشف اثر اين براستي وقتي
زبان امروزدر تا حتي متاسفانه.است بوده بزرگي متفكر
.موجوداست او درباره اثري نه و او از كتابي نه فارسي
پس نيست ، علمي روش تابع تاريخ اگر كه بود اين ويكو حرف
علوم با كيفيت در و عليالاصول تاريخ كه داد پاسخ او چيست؟
از چيزي هم تاريخي شناخت و معرفت پس.است متفاوت طبيعي
مامعرفت ميگويد ويكو.است علمي تفكر با متفاوت بن و بيخ
نساخته را آن خودمان كه چيزي به كامل شناخت يا
قابل بشر براي آرزويي چنين.بيابيم باشيمنميتوانيم
.باشد ساخته خودش را چيز آن بشر كه آن مگر حصولنيست ،
بشرآن زيرا نيست ، كامل شناخت قابل هرگز بشر براي جهانمادي
اينجهان ، بر كامل علم پس.است ساخته خداوند ;نساخته را
هست ، جهان ديگر جهان يك اما.است ميسر خداوند براي فقط
كهبراي انساني ، جوامع و نهادها و اعمال جهان يا انسان
اميدوارباشد ميتواند بشر عليالاصول پس.است شناختني انسان
ويكو بينشاساسي.شود كامياب خودش ساخته اين شناخت به كه
و مستقل عنوانرشتهاي به تاريخ تاسيس مشكل حل كه بود اين
.بگيرد طبيعيصورت علوم روش از غير روشي به بايد محكم
جمله از انسانو جهان به معرفت ويكو ، عقيده به بعلاوه ،
كه جهاتي به است ، زيرا طبيعت عالم به معرفت از برتر تاريخ ،
ساخته جهان به انسانميتواند.است كاملتر معرفتي گفتيم
.كند حاصل حقيقي معرفت خودش
آن ما.ميگويد اقوام يا ملل جهان انسان ، جهان به ويكو
تاريخ البته كه ميخوانيم اجتماعي جهان يا جوامع جهان را
جامعهصورت ظرف در مكاني حيث از تاريخاست آن از همجزئي
بهميان اينگونه را خود پرسش ويكو.است يافته تحقق و گرفته
معرفتحاصل انسانها جهان به نسبت ميتوان چگونه پس:ميآورد
درپرتو بايد.كرد تكيه تخيل نيروي به بايد اوميگويد كرد؟
پيشين ملل با بازگرديم ، گذشته ادوار به نيرو اين
قادر انفسي سلوك و سير چنين نتيجه در سپس و زندگيكنيم
مورخان از بسياري كار عيوب از يكي.شويم آن بهدرك
و انگيزهها دادن نسبت هست ، هم ما كهگريبانگير
معمولا دادن ، نسبت ايناست گذشتگان به انديشههايامروزي
.ميگيرد صورت پيشينيان شرايط بازپردازي بدون توجهو بدون
وارد انسان مخيله بايد كه همينجاست در ودرست دراينجا
گذشته ، با همانديشي و همجوشي و همدلي به سفارشكارشود
جهانبيني بايد ما.است تاريخ فلسفه به ويكو خدمتبزرگ
نه كنيم ، بازآفريني و بسازيم خود ذهن در را نسلهايگذشته
.دهيم نسبت گذشتهها به را خود انديشههاي و كهتصورات آن
انگيزه به صفوي ، اول عباس شاه كه گفت آياميتوان مثلا
و ايران آباداني در و ساخت را بناها آن اصلاحاتاجتماعي
شايد اما !بله ميگويند امروزيان كوشيد؟ بخصوصاصفهان
بوده ائمه به خدمت شوق و مذهبي شور شايد.باشد چنيننبوده
به اجتماعي بازسازي نه كرده كارها چنين به وادار اورا كه
ميخواسته و داشته سياسي انگيزه او شايد يا.معنايامروزي
نهايتاقدرت و جلال و شكوه به عثماني امپراتوري درمقابل
ايران رسمي مذهب بتازگي كه بيفزايد شيعه مذهب وعظمت
.شدهبود
دارد ادامه
مدرسهاشمي ميرسيدحسن آيتالله
گفت وداع را فاني دار
عمر سال از 90 پس مدرسهاشمي سيدحسن آيتالله:معارف گروه
به جان و گفت وداع را فاني دار گذشته شنبه عزت و بركت با
يكشنبه روز تشيع عالم اين پاك پيكر.كرد تسليم جانآفرين
مرقد جوار در و تشييع ايشان مشتاقان عظيم خيل حضور با
.شد سپرده خاك به مجلسي علامه
پيوسته خود زهدورزي سراسر زندگي در مدرسهاشمي آيتالله
تعليم در و داد قرار خود همت وجهه را هدايتمردم و ارشاد
.ميداد بهخرج خاصي اهتمام اصفهان حوزههاي طلاب تربيت و
از و ميرسيدمحمدمدرس آيتالله فرزند مدرسهاشمي آيتالله
شمسي هجري سال 1290 در كه بود مدرس سيدحسن مرحوم نوادگان
.شد متولد دراصفهان
آخوند نزد را عرب و فارسي ادبيات ورع ، و تقوي اسوه اين
آيتالله نزد را اسفار و فقه اصول و آموخت قوام و زفرهاي
.فراگرفت مفيد
احمد ميرزا و يزدي علي شيخ مرحوم از را لمعه شرح وي
خراساني حاجسيدمرتضي از را ورسايل مكاسب و اصفهاني
براي سيدمحمودنجفآبادي آيتالله نزد به سپس.آموخت
فلسفه و حكمت و شتافت شوارق و كفايه سطح ، علوم فراگرفتن
از بود كرده اخذ توجه قابل تخصصي و مهارت آنها در كه را
.كرد دريافت و درك خراساني محمد حاجشيخ حكيم محضر
محضر در را هيات و شفا ، الهيات علوم فراگيري بزرگوار آن
.كرد درك اصفهاني ارباب آيتالله و حاجسيدمحمدباقرامامي
نيز قرآن تفسير در ميرسيدحسينمدرسهاشمي آيتالله مرحوم
فقه و ازحكمت ايشان نوشتههاي و داشت تمام و تام تبحر
گردآوري ايشان شاگردان و طلاب از تعدادي سوي از هماكنون
.رسيد خواهد بهطبع كهبهزودي شده
نيز اصفهان جمعه امام و فقيه ولي نماينده طاهري آيتالله
فقيهي و برجسته عالمي را مدرس خودآيتالله پيام در
و تعليم در را خود عمرنوراني دوران كه كردند ياد وارسته
صرف عاليهاسلام احكام ترويج و علميه حوزههاي طلاب تربيت
.است كرده
|