عطش و تابستان درازناي
دانستن
است؟ گرفته كاستي كتاب مطالعه و خريد شوق چرا
اصلي علل از يكي جوانان ويژه به مردم خريد قدرت كاهش o
است جامعه سطح در مطالعه كاهش و كتاب فروش بازار كسادي
گراني دليل به كتاب از مطالعه به علاقهمندان ماندن دور o
ميكند آشكار آينده در را خود منفي اثرات فرهنگي ، كالاي اين
پيشدرآمد
كتاب فروش و عرضه اصلي بازارهاي به سري اگر روزها اين
به مراجعان شمار كه پيميبريد تلخ واقعيت اين به بزنيد ،
همين به و است گرفته كاستي كتاب خريداران و مراكز اين
هر.ميآورند روي كتاب مطالعه به كمتري افراد اندازه
دارد فرهنگي تغذيه به نياز خود اعتلاي و رشد براي جامعهاي
اوليه تحقيقات.ميشود فرهنگيمحسوب خوراك مهمترين كتاب و
كتاب گوناگون عنوانهاي انتشار در سختگيري كه ميدهد نشان
كاهش و اقتصادي مشكلات و تا 1376 سالهاي 1369 فاصله در
علاقهمندان گرفتن فاصله عمده علل از اعم ، طور به مردم خريد
.است مطالعهبوده و نشر كانونهاي از
و علمي بررسيهاي حتي و رمان كتابهاي از بعضي آنكه وجود با
كلي طور به اما داشتهاند ، ملاحظهاي فروشقابل جامعهشناسي
نخستين.روبروست ركودسنگين يك با كتاب فروش و عرضه بازار
وعرضه نشر دامنگير اكنون كه بحراني حل و كاهش براي گام
تدبيرهاي گرفتن كار به جامعه ، نيازهاي شناخت است ، كتاب
و مردم سرانه بهدرامد توجه با كتاب قيمت برايتعديل لازم
جوانان از توجهي قابل امروزعده اگر.ميباشد خانوار سبد
ويا خريد براي كافي رغبت و ميل گوناگون علل تحت كشور
بيتوجهي اين از ناشي زيانهاي نميدهند ، نشان كتاب مطالعه
تابستاني تعطيلات و تابستان.شد خواهد بعديهم نسلهاي متوجه
فراهم كتاب به برايعلاقهمندان را مطالعه مجال ديگري بهگونه
درمردم كتابخواني شوق اندازه چه تا ديد ، بايد اما ميكند ،
.دارد وجود
:كردهايم تهيه زمينه همين در را حاضر گزارش
خانه صاحب چه ايرانيها ، ما كه گرانقدر و ديرپا است سنتي
هرچند رديفي خانههامان تاقچه بر كم دست نباشيم ، يا باشيم
درآن ، كه ميشود يافت ناآشنا و آشنا كتابهاي از خرد
ديوان احتمالا و حافظ ديوان و مفاتيحالجنان كريم ، قرآن
شاهنامهفردوسي احتمالا و معنوي مثنوي مستطاب ياكتاب كبير
.است نمايانتر همه از
سقفي بررف دستكم كه يافت ميتوان ايراني كمتر گونه بدين
به و نيايد بهچشم صحفي يا صحيفه ميكند ، زندگي آن در كه
كمتر باشد ، همسايه سهم نوشتن ، و خواندن اگر حتي تعبيري ،
.باشد بيگانه كتاب با كه است ايراني خانوار
روشناو آنها ديدگاههاي مينشيني ، كه مردم حرفهاي پاي
:مييابد بيشتر وضحي
داريد؟ خانه در كتابهايي چه
(آزاد شغل) ساله رحمانيفر 57 اسمعيل
هم.بينيازميكند ديگري كتاب هر از را آدم سعدي گلستان
و دعا بيشتر داريمكه هم خطي كتاب.اخلاق هم و است حكمت
.است زيارتنامه
چطور؟ حافظ ديوان -
كسيداشته نميكنم فكر كه دارم حافظ كتاب يك !هيچ اونكه
!است (مينياتور) رنگي عكس از پر.باشد
ميخوانيد؟ هم داستان كتاب -
.نيستيم حرفها اين و داستان اهل ما نه -
نميخوانند؟ داستان هم بچهها -
.است خودشان كتاب و درس توي سرشان بيشتر چندان ، نه -
(كارمند) ساله ذوالرياستين 42 محمود
بچه زنو جواب ميآيد؟ گيرم چي بشود؟ چه كه بخوانم كتاب
در فعلي درشرايط اما ;است لازم خواندن كتاب بدهد؟ كه را
كتاب كه است اين حقيقت!كن نان فكر...است خربزه حكم
.برندارد در حاصلي كمدرامدها ، ما براي خواندن
صنار يكشاهي ، بلكه بيرون ، ميزنيم باشيم ، داشته وقت اگر ما
!وقت هم و ميخواهد پول هم خواندن كتاببيايد گيرمان
تا روكردهبودم ديگري كسب به اگر:كتابفروش بدرهاي بهرام
ما مملكت امادرداشتيم بيايي برو و ماشين و خانه حالا
به اما !نميخوانم كتاب.درامدزاست كمتر شغلها جور اين
مشتري آيا و نوشته چي توش ببينيم ميزنيم ورقي يك ضرورت ،
.ميماند دستمان روي يا ميبرد را آن
(كارمند) تاريخ ليسانسيه آذرتاش سعيده
گاهي البته.ندارم را دماغش و دل.كم ولي ;ميخوانم كتاب
فقط پنهان ، چه شما از اما ميخرم ، كتابي و ميكنم ناپرهيزي
هيچ حالا تا.ميكنم رهايش بعد و ميخوانم را صفحهاش چند
...دنبالش بروم كه نكرده جذب مرا كتابي
نميخوانيد؟ تاريخي كتاب -
آدم.ميدهد كهنگي بوي.ميآيد بدم تاريخ از.ابدا -
.ميشود افسرده
كرديد؟ انتخاب را رشته اين چرا پس -
!كرد انتخاب مرا تاريخ نكردم ، من -
ولي نه ، كتاب راستش:(بازنشسته كارمند) نوراني مصطفي
كموبيش ، اوقات.ميكنم نگاه تلويزيون بيشتر.چرا روزنامه
.است سابق از گرانتر هم كتابها.است شده كمتر مردم فراغت
كه كتابهايي همان سراغ ميروم باشم ، داشته مطالعه قصد اگر
كتابهاي سراغ نميتوانم حقوق اين با چون داشتم ، قديم از
هستند بسياري ;نيست هم بديها اين به وضع البته.بروم تازه
حرفههاو بر علاوه.ميخوانند كتاب علاقه و عشق با هنوز كه
هستند هم مردم از بسياري دارند ، سروكار كتاب با كه مشاغلي
شرايط در حتي و ميدانند فضيلت يك و ضرورت يك را مطالعه كه
تازههاي و كتاب با را خود ارتباط نحوي به هم بيپولي و فقر
نداشته خريدن كتاب پول است ممكن آنها.ميكنند حفظ نشر
كجا در را خوب كتاب يك كه ميدانند حال ، هر به اما باشند ،
.كنند پيدا ميتوانند
بيگانه كتاب با مردم:ميگويد (كتابدار) كشاورز مهين
كار در كه مشكلاتي نيست درامد كمي فقط علتش اما ;شدهاند
دامن بيتفاوتيمردم به اين از بيش داشت ، وجود چاپ و نشر
است ، شده پيدا كتاب كار در تحولي كه است سالي يك اما.زد
دارد ، وجود كه ديگري مشكل اما.است زياد كاستيها هنوز اما
و لوكس چيز يك كتاب ميكنند عدهايفكر هنوز كه است اين
اما خودم ، دانشجوست ، خواهر نمونه ، عنوان به است غيرضروري
هم را كتابخانه.نميخواند ديگري كتاب درسي ، كتاب از غير
.ندارد رونق بايد كه طور آن كهميبينيد
:ميافزايد او
و عمومي رفاه سطح با جامعهاي ، هر در كتابخواني و كتاب
از يكي نكند خدا.دارد نسبت فرهنگي رشد و اقتصادي تعادل
و كتاب روي ناخواه ، خواه چون شود ، تضعيف عوامل اين
.ميگذارد اثر كتابخواني
آنقدر كتابها تيراژ:ميگويد (كتابفروش و ناشر) كشفي رضا
تازه.است نسخه ميشود15000 اندوه موجب كه آمده پايين
بيتفاوت بهكتاب نسبت مردم.داريم هم نسخهاي كتاب 1000
كس هيچ و ميدونند همه و گرفته شتاب جامعهشدهاند
بحران يك با الان ما.كند فكر فرهنگش و خودش تابه نميايستد
به ديگرش سر و اقتصاد به سرش يك كه بحراني ;روبهروييم
.است وصل فرهنگ
بحراني ;است فرهنگي بحران نمودار واقع در كتاب ، تيراژ افت
در نسخه زير 3000 تيراژهاي در راميتوان آن تبلور كه
.كرد ملاحظه ميليوني جامعه 60
ديد ميتوان جوانان بين در ويژه به را كتاب از گريز پديده
است فرهنگي خطر يك ما جوان ويژهدرجامعه به مسئله اين و
.انديشيد چارهاي آن براي بايد كه
-تجاري بستر يك در نشر صنعت:ميگويد قديمي ناشر يك
هماهنگي هم با محور دو اين اگر و ميگيرد شكل فرهنگي
خودادامه كار به نميتواند موسسهاي هيچ باشند ، نداشته
.دهد
هرم يك به ميتوان را جامعه فرهنگي نظر از:ميافزايد او
كم يعني جامعه افراد بيشترين قاعدهآن ، در كه كرد تشبيه
سطح بهتدريج ، هرم ، راس به قاعده از.دارند قرار سوادان
نخبگان ميشود ، كمتر افراد تعداد و بالاتر جامعه فرهنگ
با آنان پسند كه است طبيعي و هستند هرم راس در فرهنگي
.باشد داشته تفاوت جامعه اكثريت پسند
من اما ;است كم تيراژ كه مينالند همه:ميافزايد او
منتقدان ، ناشران ، نويسندگان ، ما آيا است؟ چنين چرا ميپرسم
انجام بهخوبي را خودمان وظيفه مسئول سازمانهاي و مسئولان
اينجاست سوال ;قضيهاند اين طرف مظلومترين مردم دادهايم؟
كتابهاي معرفي و نقد و جوانها فرهنگ ارتقاء براي ما كه
براي حد چه تا روزنامهها.كردهايم تلاش حد چه تا باارزش
نويسندگان من ، نظر به گذاشتهاند؟ مايه خطير امر اين
متوسط خوانندههاي و دارند نظر در را نخبگان بيشتر كتابها ،
بايد حاليكه در.ميگيرند ناديده را پايين فرهنگي نظر از و
بالارفتن با.برد بالا را تيراژ و گرفت نظر در را عام مخاطب
.ميشود حل مشكلات از بسياري تيراژ ،
كتابخانه و كتاب از جستن ياري بدون ميتوان ، چگونه براستي
ماند؟ درامان بيگانه فرهنگ زهرآگين تهاجم از
در آمارها طبق.دارد نياز امكانات به كتابخواني ، سنت رواج
و دارد وجود كتابخانه يك نفر ، صدهزار هر براي ايران ،
دو آن جمعيت آذربايجانكه جمهوري در كه است حالي در اين
وجود كتابخانه هزار ده به قريب است ، تهران شهر جمعيت سوم
كه است بديهي !كتابخانه يك نفر شصت هر براي يعني.دارد
و دارد پي در واكنشهايي و كنشها چه كاستيهايفرهنگي ، اين
و فرهنگي نهادهاي برايتخريب ما آيين و فرهنگ دشمنان
.ميجويند سود كمبودها همين از ما معنوي
ريال هزار سه به قريب ما ملت كه كنيم درنگ نكته اين بر
تاريخ ، دوردست در ما نياكان و فرهنگيدارد پيشينه
پوست و خاره برسنگ را خود ارزشهاي و آمال و انديشهها
بزرگترين كه هستيم كساني وارثان ما ;مينگاشتهاند زرين شتر
به حمله در ديگر قبائل بودهاندو دارا را كتابخانهها
شاپور جندي نظاميه كتابخانههاي از را كارون رود ايران ،
و كتابها با را شهر تمامي نيشابور ، به حمله در و انباشتند
وچرا است شده چه را ماكشيدند آتش به كتابخانهها اوراق
فرهنگي تهاجم با مقابله به ديگري زمان هر از بيش كه امروز
.نيست پر دستمان داريم ، نياز بيگانه
فرهنگي تهاجم از وقتي:ميگويد نويسنده و پژوهشگر م.سعيد
گستاخي كه نبريم ياد از ميگوييم ، بيگانگانسخن شبيخون و
ناشي ما ضعفهاي و كاستيها همين از ما فرهنگي دشمنان
حفظ براي و ضرورت سر از آگاه ، نويسندهاي وقتيميشود
زمانهاي در و ;كند حراج را خود كتابهاي ميشود آبرومجبور
از پيش خانواده ، تامينمعاش براي فرهنگ اهل افراد برخي كه
لقمهاي براي شب نيمههاي تا و ميروند خيابان به آفتاب طلوع
مواجهه و فرهنگي توازن از ميتوان چگونه ميكنند ، تلاش نان
تا ما كه است اين سر بر سخن گفت؟ سخن بيگانگان تهاجم با
تنگناي در آيا كردهايم؟ تجهيز را خود فرهنگي سپاه حد چه
به رجوع ياراي و فرصت را كسي زندگي ، و مسكن و آب و نان
هست؟ كتابخانه
براي پيگير تلاشي و كوشش وقتي تا كه كنيم درنگ نكته اين بر
و سنجيده حلي راه و نگيرد صورت موجود ، رفعبحرانهاي و حل
و يافت خواهد تداوم همچنانمشكلات نشود ، انديشيده استوار
باقي حديث و حرف حد در فرهنگي تهاجم با مقابله مقوله
كتاب كفايت حد به كه ملتي:تعبيري به كه چرا ;ماند خواهد
.بود نخواهد خويش فرهنگ صاحب باشد ، نداشته كتابخانه و
ميرزاده:از گزارش
|