اجتماعي مداراي
كه است شده عديدهايآميخته اصطلاحات با نوين سياست:اشاره
مقاله.مدني نهادهاي و مشاركت تكثرگرايي ، :جملهاند آن از
نوعي به كه ميگذارد بحث به را جديد سياست از حاضرمفهومي
عرصه در مدارااست شده عجين مدرن عصر سياسي فلسفه با
به و آمد پديد سنتي و كلاسيك دموكراسي از پس جديد جامعه
خصيصه اينرفت كار به يكديگر آزادانه معنايتحمل
كه آورد پديد غرب سياسي فلسفه بنياد در اساسي تغييراتي
اين حال عين درشدند دگرگون آن متعاقب نيز واقعيتها
جديد سياست كه آورد خود همراه به نيز پرسشهايي دگرديسي ،
گروههاي عدالت ، جامعه ، در فرد نقشكشيد نقد به را
سئوالاتي محور يك هر اينها نظاير و طبقاتي تبعيض فرادست ،
براين.گرديد نمايان اجتماعي ، مداراي پيدايش با كه شد
مثبت پيامدهاي از امروز دنياي در سياست كه آن با اساس ،
كه گويد پاسخ نيز سئوالاتي به بايد اما ميجويد سود مدارا
.است مدرن سياست تناقضات واقع در
مقالات سرويس
مذموم شكلي اجتماعيبه روابط عرصه در گاه كه مدارا اصطلاح
وجهي به -علوم شناسي روش درحيطه زماني و ميرود كار به
ازلحاظ ;ميشود استعمال ديگران عقايد تحمل درمفهوم ممدوح
ساير اقتصادي و فرهنگي ، سياسي متنوع آراء تحمل به اجتماعي
اين اشاعه واسطه به تا اطلاقميگردد جامعه اعضاي
جديد پذيرشعقايد امكان و مسائل بيغرضانه نگرش ، دريافت
ضمن بيگانه تحملانديشههاي ترتيب اين به.آيد فراهم
وتوسعه علم پيشرفت به ;فكري جمود و تعصبعقيدتي از جلوگيري
.ميرساند ياري سالاري مردم
اگر.ميطلبد را متقابل و دوجانبه رابطهاي اجتماعي ، مداراي
جامعه بالاي طبقات تصميمات تحميلي تحمل معناي صرفا مدارا
ايدئولوژي به تبديل ;آورد ارمغان به را فرودست طبقات براي
طرفه چند مداراي كه است حالي در اين.ميگردد تودهها خفقان
عقايد كشف ساز زمينه اجتماعي روابط عرصه در طرفه يك نه و
را اجتماعي توسعه موجبات و شده سالاري مردم تحقق و جديد
محقق جامعهاي در واقعي مداراي لحاظ همين به.ميآورد فراهم
مدارا يكديگر با متقابلا اجتماعي گروههاي و دولت كه ميشود
ابزارهاي مهمترين از يكي مدارا امروزه بدينسان.نمايند
حكومتي اگر كه چنان.ميدهد تشكيل را سالار مردم حكومتهاي
پيش در انحطاط راه لاجرم نخواند ، فرا مدارا به را مردم
گفتمانهاي تداوم بيگمان مدارا اين شرايط از.گرفت خواهد
و صورت اين غير در كه است متقابل احترامي قالب در اجتماعي
وجهي روابط چرا ، و بيچون اطاعت به مردم تشويق صرف به
مردم از كه است اخير وضعيت در.ميگيرد خود به تحميلي
نميگردد استفاده تصميمگيري در آنها از نميشود ، نظرخواسته
.نميشود واگذار ايشان به نقشي اجتماعي برنامههاي در و
و استثمار ايجاد مانع مدارا ، چندجانبه و دوجانبه تداوم
پيدايش موجب جانبه يك تصميمگيري.است اجتماعي خشونت
در مقاومت روحيه احساس و بالا طبقات در استثمارگري روحيه
و گرفته اوج اجتماعي نرخخشونتهاي لذا و ميشود پائين طبقات
شرايطضعيفان اين در زيرا ;ميگردد منهدم سرمايههايواقعي
آنان مشاركت و اثباتانسانيت كه ميرسند نتيجه بدين جامعه
عقايد دربرابر مقاومت پرتو جزدر سرنوشتشان در
اركاناجتماعي اگر درواقع و نيست ممكن حاكم استثماريطبقه
مظاهر با مدارا براي لزومينيز ندارد ، مدارا آنان عقايد با
.نميماند باقي طبقهفرادست اجتماعي
رشد به وابسته واقعي مردمسالاري و آزادي تحقق اساس اين بر
به بخشيدن واقعيت براي اينرو از.است اجتماعي مداراي
بهچيزي امروزين استثمارزده جامعه در واقعياجتماعي مداراي
سبب منافع شيريني ديگرسخن به.است احتياج گفتمان از بيش
روحيه بار زير بهراحتي بالايجامعه طبقات ميشود
بهآساني نيز را خويش قدرت و نرفته مداراگرانهاجتماعي
متقابل گفتمان صرفبر تكيه شرايط اين در كه وانگذارند
تداعي را ديگري معناي هاونكوبيدن در آب جز اجتماعي
درجوامع حاكم اجتماعي نظامهاي كه است جهت بهاين.نميكند
برنامههاي واقعيناگزيرند مردمسالاري تحقق براي امروزين
.نمايند وضع ضعفا نفع به را اجتماعيتبعيضآميزي و سياسي
جمعي مدارامداري
توسط كه عدالتياست فضيلت مبتنيبر افلاطون فاضله مدينه
وظايف صحيح و مطلوب توزيع وبه ميشود تحكيم سالاري اشراف
و جاهل محكومان به نسبت كامل و عاقل حاكمان اختيارات و
.ميانجامد سالك
خصيصه كه فكرياست سنت اين عملي و نظري تداوم بدينسان
حكومت فضيلت تابعان ، ووفاداري صداقت در پادشاهي حكومت
خصلت حاكمه ، طبقه نظامي شرافت در ديكتاتورينظامي
كارآييافراد و كفايت در سالاري ديوان ديكتاتوري
استقرار در ليبراليسنتي سالاري مردم ويژگي ديوانسالار ،
صفت برادري ، احياي در سالاريسوسياليستي مردم بارزه برابري ،
مردم وقاعده ميهنپرستي در مليگرايانه آرماني مردمسالاري
.ميشود گراييخلاصه تكثر به مدارينسبت مدارا در نوين سالاري
اجتماعي و فردي گرايشي مبين مدارامداري متاخر سنت برپايه
اين از.ميزند پيوند خواهي آزادي به را سالاري مردم كه است
روانشناختي تحليل كنار در ميكند حكم شناختي جامعه نگرش رو
.شود توجه نيز آن ابعادكاركردي به پديده ، اين اخلاقي يا
دو مبين سالاريجمعي مردم كاركردگرايانه ، منظر از بدينسان
معرف آن توصيفي كهجنبه است توصيهاي و توصيفي وجه
توصيهاي بعد و است اجتماعي -نظامسياسي اين كاركردهاي
ريشه حال درهر.ميباشد آن بايدگون و آرماني چهره نيزمتضمن
مردم سنت به كه برميگردد وروشي منطقي انتقادات به دو هر
.ميشود وارد سنتي سالاريليبرالي
سياسي اجتماع.است مدعي سنتي ليبرالي سالاري مردم سنت
در كه است مستقل انسجامافرادي و همبستگي بر مشتمل
هماهنگكردن به متقابلشان خودخواهانه تحققاهداف راستاي
اين در.ميپردازند خود ملي نيروي تشريك و خواستها و اميال
جريان توسط اقتدار و قدرت عيني مظهر چونان دولت عرصه
.ميگردد ومهار شده قانوني نظارت ، و تصميمگيري مردمسالارانه
هدايت مشروعيت قوانين ، وضع محكوماندر دخالت سخن ديگر به
به قدرترا و ميآورد ارمغان به قوانين اجراي رادر حاكمان
افراد روابط بر بااتكاء نگرش اينميسازد مبدل اقتدار
و شهروندان روابط از منحصرا دولتقانوني ، و جامعه
غير را غيردولتي وابستگيهاي و برميگيرد پرده دولمستقل
ميل تابع را گروهي همبستگي وابستگيو روابط و ميشمارد اولي
حقدخالت نظري انشعابي در و ميپندارد حاكمه خواستدولت و
تضييف يا تحديد ازصفت را خصوصي بنديهاي گروه در دولت
از پايينتر موضعي در را گروه لحاظ اين به.ميكند برخوردار
ترسيم دولت و توده ميان را تابعيت خط و مينشاند دولت
اميال نماينده و خواستها جامع را دولت آنجا تا و مينمايد
راعامل مقتدر دولت نهايتا كه ميانگارد اختياراتجمعي و
وفق كه ميداند مجموعهافرادي از مركب خصوصي گروههاي ايجاد
.يافتهاند دست اختيار و بهقدرت دولت اراده
سياسي -حقوقاجتماعي اعطاي لحاظ به اما دريافتي چنين
اجتماع در صنعتي نظام رشد نيز و ملت آحاد كليه به مطلوب
مستقيم رابطه عنداللزوم و دولت انتخاب بر مبتني سالار مردم
شرايط اين در زيرا ;مواجهگرديد انتقاد با آن با شهروند هر
ميشد ، تلقي شهروندان خدمتگذار و همحاكم دولت چند هر
بر.كاست اختياراتآنان دايره از جمعي سياستهاي ليكنپيدايش
اجتماعي مثابه به ناكجاآباد آرمان كه بود بنيان همين
اينمحور البته كه نهاد رشد به رو مستقل و مختار خود كوچك ،
از بيشتر هرچه واقعيت با تناسب و ارتباط عدم دليل به
وجود همچنان كه بود درحالي اين و افتاد دور حقيقت
.لازمميآمد دولت به ملت خواست انتقال اصوليبراي ترتيباتي
آنها جايگزيني و عظيمصنعتي سهامي شركتهاي رشد طرفي از
پراكندگيشركتهاي مزاياي ناقض قديمي ، شركتهايبازرگاني بجاي
.شد كلاسيك اقتصاد كارپراكنده نيروي تعدد و كوچك بازرگاني
قوانين اختياراتشبواسطه مستقيم غير تحصيل به نيز دولت
ايجاد بدينسان.پرداخت گروههايمزبور فعاليت بر حاكم
;مينمود ضروري دولت و فرد واسطه عنوان به متوسط سازمانهاي
گسترش بر سو ديگر از نيز دولتي صنعتي تشكيلات وسعت چنانكه
سالاري مردم ناكارآيي جايگزين عنوان به سالارانه ديوان نظام
تجربه جهان زمان همين در همچنين و مينهاد صحه سنتي آزاد
و فرد واسط حد چونان ايالتي دول حضور) فدرال سياسي نظام
به پرداختن براي داوطلب سازمانهاي ،(دولت مطلقه قدرت
به جوامع قومي تجانسهاي عدم و فشار گروههاي اجتماعي مسايل
حقوق تحقق ضرورت و بينالمللي و ملي مهاجرتهاي رشد دليل
.مينهاد سر پشت را مربوطه
منصه به نوين ليبرالي سالاري مردم كه بود شرايط اين در
اجتماع سازماندهي از جديدي شيوه سالاري مردم اين رسيد ظهور
دلايل و كرده تكيه جمعي تكثرگراي حكومت بر كه بود سياسي
.كسبمينمود اجتماعي زندگي نوين شرايط از را خود وجودي
يكسان شديد خسران يا امكان عدم شامل نيز دلايلي چنين
بودن ارزشي و سالاري مردم از صيانت ضرورت سازمانفرهنگي ،
محور بين اين در.بود جمعي وفاداري باهدف تكثرگرايي وسيله
زيرا ;ميجويد توسل جمعي سياسيبرمدارامداري تكثرگرايي عمده
برخورد عبارتي به و عقايدمتنوع و افكار تحمل نظام ، اين در
حالي در اين.ميشود ترغيب ديگرگون آراء با گفتماني و معقول
كلاسيك اقتصاد كنند عمل اصلبگذار ميرسد نظر به كه است
تكثرگرايي كنند زندگي بگذار و كن اصلزندگي فقدان درصورت
خواهد معاضدت و همكاري جايگزين را ستيزه رقابتو سياسي ،
و ذينفع گروههاي از مركب درجامعهاي مدارا واقع در.ساخت
گروههاي و افراد حقحيات شناختن رسميت به معناي به رقيب ،
ازطرفي.يابد تداوم انسجام بنيان براين تا است متمايز
برون -درون روابط وحدت به جمعي مداري مدارا روحيه تعميم
به را غير و خودي گروه به فرد وفاداري و گروهيميانجامد
واژه از بيش اصطلاحما كه تاجايي ;ميكند تضمين يكسان
عقده و تنفر صدرجايگزين وسعه شكيبايي و مييابد رواج آنها
تعقيبموارد از بيش انسانها شباهت موارد جستجوي و ميشود
دروني پذيرش كه است ترتيب اين بهميگردد باب آنان تمايز
جمعي مدارامداري اوليه اصل اجتماعي ، متنوع گروههاي وواقعي
نوين تكثيرگرايي و مردمسالاري فضيلت واقع ودر ميزند رقم را
مردم چهسان كه ميگردد سياقمشخص برهمين.ميكند توجيه را
شخصيت اجتماعي-رواني تحليل و تجزيه با سنتي ليبرالي سالاري
.ميشود منتهي نوين تكثرگراي سالاري مردم به گروهي فرهنگ و
تكثرگرايي بر نيز چند كاركردهايي شرايط اين در حال عين در
در فردگرايي تحقق منادي تكثرگرايي اولا.است مترتب سياسي
اين از و است فردگرايي عين در جمعگرايي و جمعگرايي عين
تضمين جامعه حريم در را جمع و فرد حقوقي آزادي رهگذر
احساس وجدان ، آزادي ، به نسبت فرد آگاهي پرتو در تا ميكند
تبلور اجتماعي انسجام حيث از جمعي آزادي محدوديت عقيده و
خصوصي بخش محدودههاي در جمع و فرد دخالت كه چنيناست.يابد
به گرايش بر مدارا و ميشود حقوقيبرخوردار وجه از عمومي و
تكثرگرايي ثانيا.صحهمينهد مزبور محدودههاي حرمت رعايت
در جمع يا درجمع فرد شدن حل از مسئوليت و تنوع آميزش ضمن
دهد سامان را مدارا بيتعصب محيط تا ميجويد سود فرد
بيشينهسازي منطق ثالثا.كند نمو تنوع در آزادي وبدينسان
تكثرگرا جامعه عقلاني ، حسابگري قالب در كمينهسازيالم و لذت
مگر ;بپرورد را فردي مداراي جمعي ، تااخلاق ميدارد برآن را
با آدميان متعارض خواستهايظاهرا وضعيتي چنين راستاي در
كه است سياق براين.گيرد باليدن متقابل منافع حفظ به عنايت
يابدعتگرايي پرستي خرافات قيد از سنت نقد اتكاي به نوآوري
بهروزي معناي فردي ترقي و جمعي پيشرفت و مييابد رهايي
ميان از گروهي تنوعات از ناشي تعارضات و ميدهد جامعهرا
.ميرود
قدرتهاي توازن تعريف حيث از مدارامداري نظريه همه اين با
گرفتار نقد محاق به فلسفياش اساس و آن تكثرگرا ، كاركرد
گروههاي كه است معنا بدان تكثرگرا قدرتهاي توازن.ميآيد
دولت براعمال نظارت براي انتخابات بوسيله جامعه قانوني
شرايط با را خود مجبورند نيز سياستمداران و ميكنند رقابت
اجتماعي عدالت از دورنمايي تا دهند وفق گروههايي چنين
از ثروت و قدرت نابرابر توزيع كه آنجا از معهذا.آيد حاصل
تكثرگرايانه قدرت توازن اصل ;است جديد جوامع خصائص اهم
وجودشان كه است گروههايي نفع به اوضاع كه ميكند ابلاغ چنين
شكلگيري حال در كه گروههايي نه و است شده فرض مسلم
عدالت ظاهر عليرغم تكثرگرا فلسفه ترتيب اين به.ميباشند
.ميكشد تساوي عدم و نابرابري تحكيم و توجيه به خويش ، مدار
حمايت و وضع به گرايش حيث از دولت داوري نقش ديگر سوي از
بيشتر هرچه پشتيباني به عملا رقيب گروههاي درباب قانون از
را دولت بيطرفانه نقش و ميانجامد دست فرا طبقات منافع از
گروههاي بدينسان.ميسازد مبدل كارانه محافظه نقشي به
مساوات و برابري و عدالت مزاياي از گرفته شگل و فرادست
در.ميگردند سركوب شكلگيري حال در گروههاي و شده برخوردار
از خود قبلي مشكل دو برپايه تكثرگرا سياسي فلسفه نهايت
مفهوم جايگزيني با و ميماند باز منافععمومي به رسيدگي
دور عمومي عدالت تكوينفلسفه از جامعه ، جاي به اجتماع
راستا اين در تا ميكند كور را خود هدفي عقلانيت و ميافتد
مشترك كليتي چونان جامعه به توجه از گروهها ديدن عليرغم
حفظ براي گروهها رو همين از.نمايد خالي شانه المنافع
كلي عملكرد امكان لذا و مييابند دولتتوقعاتي از خود منافع
كه است مبنا براين.نقصانميدهند را عمومي منافع براي
و شده موجود توجيهوضع ايدئولوژي به تبديل خود مداري مدارا
.ميگيرد جلو تحولي هرگونه از
مدارا پارادوكس
سويي از مدارامداري كه كرد بايد چه مسئله اين با اينك
و عقايد و خطمشيها زيربار از كردن خالي شانه به را آدميان
به را آنان طرفي از و ميخواند ظاهرالصلاح متداول نظريات
مليكه اصلاحطلبانه نظريات و عقايد و خطمشيها با مدارا
هدايت سركوبياند لايق عنداللزوم و غيرقانوني عليالظاهر
ايدئولوژي به چگونه مدارا مطلوبيت ديگرسخن به.ميكند
فرهنگي -تاريخي تمهيدامكانات چهسان و ميگردد مبدل تسامح
مداراي تحققاجرايي و روشنفكران سوي از جمعي مداري مدارا
ديالكتيك اعتلاي به جامعه مجريان و مصلحين توسط واقعي
ميانجامد؟ ملي فرهنگ
با مثبت مداراي تحقق شرايط تعيين كه است اينجا در
از دفاع و بيدادگري كاهش هدمخشونت ، چون كاركردهايي
تعميق قبال تجاوز ، در و ظلم و استثمار برابر در انسان
برابر در تسامح همانند كاركردهايي با منفي مداراي
و پيشرفت برابر در طلبي ارتجاع و حاكمه اقليت قدرتطلبيهاي
صورت اين غير در زيرا ;ميگردد برخوردار ضرورتيتام از ترقي
معناي به اجتماعي و حقوقسياسي ابراز در اقدام هرگونه
ارزش ايننگره از.شد خواهد منتهي اسارت پايههاي تحكيم
و اجتماعي موجود برابرگون شرايط به بستگي مدارا كاربردي
بيان به.دارد آن ضمانتدار و قانونمند تحقق برسر اجماععام
ارتباطي گفتمانهاي شرايط تكوين از واقعيپس مداراي ديگر
اگر كه است حالي در مييابداين تحقق گوناگون گروههاي ميان
طبقاتي سلسهمراتب يعني قانوني نابرابريهاي بواسطه مدارا
منفعل مداراي به را اجتماعي نيروهاي ;شود توجيه جامعه
در تنها نيز را مدارا آگاهانه فعليت حداكثر ، و فراخوانده
مجاز ديگر گروه به نسبت گروه يك مجازي تحكيمحقانيت خدمت
تحقق نه و هستي توجيه سمت به اوضاعآزادي اين در.ميشمارد
مدارا تداوم اساس همبراين و ميشود متوجه آن آرماني ضرورت
به بيان و عقيده و انديشه آزادي زمينه در جمعي مداري
.ميافتد نيازمند اجتماعي نابرابري نوعي تكوين
مدارامدارانه تغيير و نظم نقيضين جمع اساسي شرط بدينسان
دسترسي بر مبتني مستقل قضاوت جمعي ، تبادلنظر امكان در
انطباق منطق انتخاببهينهترين و سهلالوصول اطلاعات به
بينالمللي -ملي اجتماعي نظام چارچوب در جمع و فرد منافع
نبايد غرضورزي و طرفداري حدود تفكيك علاوه بهميشود خلاصه
ضدمدارا اغراض تحقق راستاي در سودجويي فرصت بهفرصتطلبان
تثبيت شاخصهاي از يكي جهت همين وبه بدهد گرايانه
عمدتا و متعدد حضورگروههاي ميزان به جمعي مدارامداري
شايان درنهايت.مييابد ارجاع حاكمه دولت جناح در مخالف
جهت در حاكمان سوي از يكسره مدارا اگر كه است توجه
مغزشويي زمينه ;شود تبليغ موهوم اكثريتي تثبيتمنافع
تغيير هرگونه براي راه و فراهمميآيد جامعه واقعي اكثريت
پارادوكس كهبرميآيد است چنين.ميگردد مسدود نوآورانه
و وهرج هنجار صراط از تمام ظرافتي با ميبايست مدارامداري
انقياد آميزه به را جامعه تعالي فحواي تا بگذرد مرجگرايي
.انتقادبياميزد و
اصل محمدي عباس
انديشه تازههاي
|
كاربردها نظريهها ، مفاهيم ، ;سازماني رفتار
(سازمان) سوم جلد ،(گروه) دوم جلد ،(فرد) اول جلد
پارسائيان علي دكتر:مترجمان رابينز ، .پي استفين:نويسنده
فرهنگي ، پژوهشهاي دفتر:ناشر اعرابي ، سيدمحمد ودكتر
،(صفحه تومان ، 444 اول ، 1850 جلد):قيمت چاپاول 1377 ،
تومان ، سوم ، 1580 جلد) ،(تومان ، 409صفحه دوم ، 1700 جلد)
(پيوست صفحه 54+ صفحه 323
علم شده شناخته متون و كلاسيك آثار ترجمه زمينه در
خوش و بنام مترجم مدد به و قبل سال دو حدود از مديريت ،
سيدمحمد دكتر ايشان همكار و پارساييان علي دكتر قلم ،
دسترس در و ترجمه فارسي به اعتنايي قابل كتابهاي -اعرابي
همين پاس به شده ياد مترجمان.گرفتهاست قرار علاقهمندان
در را سال كتاب ترجمه بهترين گذشته ، جايزه سال در زحمات
دريافت جمهوري محترم رياست دست حسابدارياز و مديريت حوزه
.كردند
كه نحوي به است ، آن بودن روز به ترجمهها ، اين اول حسن
در آن هشتم چاپ با همزمان سازماني رفتار كتاب ترجمه
به شده ، حذف هشتم چاپ در كه هفتم چاپ از يكفصل) آمريكا
كمك به و ترجمه (شدهاست ترجمه كشور داخل در كاربردآن جهت
.است شده نشر بازار روانه زمان دركوتاهترين ناشر
مثالهايملموس ، همراه به كه است كتاب بودن كاربردي دوم حسن
سطح درسه را سازماني رفتار مديريت تئوريهاي و نظريات
مدير و دانشجو و خواننده و آورده فرد و گروه سازمان ،
نيز نظريات مصاديق با را مديريتي پيگيريمباحث به علاقهمند
.ميسازد آشنا
حوزه سرشناسان از يكي سوي از حاضر كتاب ديگر ، سوي از
هزار تاكنون 400 آن متعدد ازچاپهاي كه شده نوشته مديريت
.است رفته فروش به نسخه
عنوان به تشريحي قضيه يك با كتاب ، فصل هر اما و
در نظريهها و مفاهيم ارائه از پس و شده آغاز موضوع ، طرح
بيان كاربرد تا مفاهيم عنواناز آنتحت كاربرد لزوم ، صورت
.است گرديده
به پرسش مطالب ، مرور منظور به پرسش كاربردي ، نكات و خلاصه
در تمريني مخالف ، و موافق ديدگاه ;گو و گفت و بحث منظور
;ديگران با همكاري زمينه در تمريني ;خودشناسي زمينه
و تجزيه براي قضيهاي و اخلاقي رعايتاصول زمينه در تمريني
فصلبندي با استكه كتاب توجه قابل نكات جمله از تحليل ،
.است شده چاپ زيبا صفحهبندي و جلد و چاپ و دقيق
...است اميد بسي نااميدي در
(دوبچك الكساندر خاطرات)
متن مترجم هوكمان ، ژيري:انگليسي متن مترجم و ويراستار
همايونپور ، هرمز:فارسي متن ويراستار عظيما ، نازي:فارسي
روز فرزان پژوهش و نشر اول1377 ، چاپ
ماركسيست انديشمندان و سياستمداران از دوبچك الكساندر
بوده بهارپراگ فرهنگي-سياسي جنبش بنيانگذار و بيستم سده
و چيرگي نفي در حركتياجتماعي پراگ بهواقعبهار.است
شوروي سلطه تحت وكشورهاي چكسلواكي بر روسيه سلطهسياسي
سردمدارانروسيه براي را وبيدارباش خطر زنگ پراگ بهار.بود
.درآورد صدا به
و است خواندني و جذاب بسيار حاضر كتاب در دوبچك ، خاطرات
و سياسي اوضاع به سو يك از خواننده كتاب ، اين خواندن با
مييابد ، آگاهي پراگ ، وبهار سال 1968 در چكسلواكي اجتماعي
خود كه ميگردد بازگو زبانكسي از خاطرات اين آنكه بهويژه
به ديگر سوي از و ميرفتهاست شمار به آن اول قهرماندست
شكست دلايل و فدراسيونچكسلواكي تشكيل تجربه درجريان روشني
.قرارميگيرد آن
ريال قيمت8000 قطره ، جواناننشر و مدني جامعه
مورد در جوانان سوالات به جوانان ، و مدني جامعه كتاب
مشكلات و موانع و مناسب وبسترهاي شرايط تحول ، سير مفهوم ،
.ميدهد پاسخ ايران در مدني جامعهء
مختلف تخصصهاي و گرايشها از كه دهنده پاسخ صاحبنظران
سوي از كه سوالاتي به خود نظري براساسبنيادهاي هستند ،
پاسخهاي در و دادهاند پاسخ شده ، ارسال قطره نشر به جوانان
امروز ايران در سياسي و فرهنگي تكثر و تنوع ميتوان آنان
.كرد مشاهده را
نظرات سپس و شده مطرح سئوال هر ابتدا كتاب اين در
.گرديدهاست ارائه صاحبنظران
ابراهيم عبدي ، عباس طالقاني ، اعظم بادامچيان ، اسدالله
اشخاصي جمله از تبار علوي عليرضا لاريجي ، جواد محمد يزدي ،
گرامي خوانندگان و گرفتهاند قرار سئوال مورد كه هستند
.فرمايند ملاحظه كتاب در را آنان پاسخهاي ميتوانند
|
|