عام دادگاههاي شناسي پديده
ايران در
نظارت و حكومت
عام دادگاههاي شناسي پديده
ايران در
دكتر علامه استاد مصاحبه درج پي در:گشايي جستار
و شده شناخته اساتيد و مجتهدان زمره در كه گرجي ابوالقاسم
و شاگردان از گروهي ميروند ، شمار به دانشگاه و حوزه بنام
معارف گروه با تماس در دانشگاه و حوزه در ايشان همكاران
و تفسير اظهارنظر ، به گو ، و گفت اين درج از قدرداني ضمن
دامنگير كه معضلاتي درباره ايشان اشاره مورد نكات تبيين
روزنامه معارف گروه.پرداختند هست ، عام دادگاههاي قانون
مباحث طرح با ميكند دعوت دانشگاه و حوزه اساتيد از همشهري
و مشكلات حل به آن از ابهامزدائي و زمينه اين در علمي
همين در.نمايند كمك عام دادگاههاي سر بر موجود موانع
.ميشود تقديم خوانندگانعاليقدر حضور به زير راستانوشته
معارف گروه
:دادگستري محترم وزير
نظر تجديد زمان در درسال 1376 بدوي محاكم آراء درصد 55
.است شده داده تنفيذتشخيص غيرقابل و واقع خلاف
مورخ7/4/1377 ص 2 ، همشهري ، روزنامه
هماني اين انعكاس سال 1373 در عمومي دادگاههاي تشكيل
سياسي امر دادرسي روشهاي با كيفري و حقوقي امر دادرسي
وقت حكومت آن مدعي اساسا كه سياسي دادرسي واقع در.است
سازماني مطالعات و تحقيقات بر مبتني و متكي قاعدتا است
هرج و خصوصي اغراض طبعا كه ميباشد حكومت آن اجرايي اركان
بنابر و داشته ، استثنايي بسيار نقش آن در طلبانه مرج و
تشكيل را آن جوهره امنيتي و عمومي اهداف نظام هر مصالح
دستگيري و اتهام شرط پيش جرم احراز معمولا و ميدهند
حكومتي هيچ كه است طبيعي و ميگردد تلقي مجرمين و متهمين
و ندارد خود براي جنجال و جار و اغتشاش ايجاد بر سعي
متهمين ، سياسي مجرميت احراز از پيش مينمايد كوشش نهايتا
خطر به نيز را خود ثبات تا نكشاند ، دادگاه به را افراد
و تحقيق ويژهدادياري به و دادسرا نقش لذانياندازد
نظير نيمهمستقل سازمانهايي طريق از بازپرسيتحقيق
كه انجاميافته غيره و انتظامي ونيروهاي اطلاعات وزارت
برخوردارميباشد شدهاي محقق و دقتفراوان از تقريبا
پيچيده تناقضات و نداشته مدخليت خصوصي شاكي طبعا وچون
آلوده تا نميكنند ايفا آن در مهمي نقش بينالافراد مناسبات
دليل همين به.گردد گروهي حتي و شخصي پنهان اغراض به
ضدامنيت و امنيت مرز كه قاضي و اصلي شاكي همان مدعيالعموم
در و بازپرس همان لزوما مينمايد تلقي قضاوت پايههاي را
در فلذا ميباشد ، دولت نماينده مدعيالعمومو نتيجه
با مستقيما قاضي كه عادلانهآنست انقلاب دادگاههاي
سازمانهاي ماحصلتحقيقات به عنايت با و شده متهممواجه
اتخاذ سريعا بهمتهم نسبت ميگذارند او دراختيار كه دولتي
محاكمه سرعت به و كوتاه دادرسي طول تصميمواليالنهايه
تناقضات مشخصا كيفري و حقوقي درجرايم اما.يابد پايان
متنوع بسيار انگيزههاي با افراد و داشته مدخليت اجتماعي
در و مينمايند دادگاهمراجعه به متهم و شاكي عنوان به
طرف از اتهامي يا و احرازجرم هرگونه از پيش نتيجهقاضي
و خام مسالهاي با مستقيما دولتي يا حقوقي هيچشخصيت
دادگاه و قاضي تصميم چون طبعا و ميگردد مواجه پرابهام
خواستي بركيفر متكي نميتواند عام دادگاههاي در عليالقاعده
باشد ، آراء داده سرانجام را آن تحقيقاتعيني كه باشد
تعيين را پروندهها القاييسرنوشت واحيانا غيرواقعي
را عدالت اجراي به اعتمادمردم ضريب نتيجه در مينمايد ،
وسيله هر به حتيناحق و حق احقاق براي بالاجبار ميكاهدو
.ميشود جسته توسل ونامشروعي مشروع
اسلوبهاي بر اتكاء جامعهبا كيفري و حقوقي مشكلات حل
دوره كردن بهانهكوتاه به سياسي جرايم فصل و سازمانيحل
القاپذيري و امرقضا به نسبت بياعتمادي دادرسيجز طول
مهم پروندههاي در دادگاه كاري سياسي درنهايت و قاضي
را سياسي مساله كه آن حال.نميآورد ارمغان به نتيجهاي
بايد حقوقي اسلوب با را حقوقي مساله و كيفري مساله سياسي ،
نيز محترم وزير و شده كه ميشود آن آن ، جز و نمود فصل و حل
حاصل تلفيقي عام دادگاههاي واقع در. نموده اشارت آن به
كه است كيفري -حقوقي دادگاههاي و انقلاب دادگاههاي از آمده
خصلت سريعا كيفري امر آن متن در ساختاري لحاظ به ضرورتا
كشيده حكومتي گيري موضع به متاسفانه و ميكند پيدا سياسي
جولانگاهي سياسي حتي و كيفري ابزارهاي با حق احقاق و ميشود
اتهام طرح منفذ از ناحق حالت بدترين در و مييابد فراخ
و دگرگون را قضا امر ماهيت سياسي باصبغه درنهايت و كيفري
حتما و ساده خيلي و ميسازد ، تهي مدني مشروعيت از را آن
كيفري متهمين و كيفري متهمين كنار در حقوقي متهمين بيدرنگ
امر واقعه ، ماهيت در و نشاندهميشوند سياسي متهمين صف در
عواقب البته كه ميرسند كامل وحدت به سياسي امر و كيفري
ميشود قرباني اينجا در آنچه ولي.است وحشتناك آن امنيتي
در و ايران اسلامي جمهوري مقدس نظام سياسي قداست اولا
.ميگردد پايمال قضا امر كلام يك در و حقوقي امر ثاني ،
فتاحي - علي
17/4/1377
نظارت و حكومت
تسهيل اسلامي ، حكومت هدفهاي مهمترين از يكي:جستارگشايي
مگر نميآيد پديد مهم اين و انسانهاست ومعنوي مادي تكامل
و خويي نيك چكاد بر اسلامي ، حاكمحكومت و فرمانروا كه ، آن
بنياد ، اين بر.ايستادهباشد انساني نيك صفات و درستكاري
پيوستگيتنگاتنگ گونهاي حكومت ، و مردم ميان كه است بايسته
سردمداران رفتار بر بازرسي و نظارت طريق اين از تا بوده
.باشد داشته جريان وحاكمان
و نظارت و حكومت مفهوم نويسنده ميآيد ، پي از كه جستاري در
بازجسته اسلامي تفكر منابع براساس را دو ميانآن ارتباط
.ميكنيم جلب مطلب اين به را گرامي خوانندگان توجه.است
معارف گروه
محرمي توحيد:نوشته
بيروني نظارت لزوم ادله
و نيستند اسلامي حكومت پيكره از جداي مردم اسلامي درجامعه
مستقيمامتوجه دولتمردان فتار ور بداعمال و خوب نتيجه
براي تكليف و حق اين حكمعقل ، به بنابراين ميشود نيز آنان
نظارت خود زمامداران كار بر كه ميشود ايجاد افراد همه
تقوا و عدالت و حق مسير از آنان انحراف از تا نمايند
شرط تقوا و عدالت اسلامي نظام در كه چند هر.كنند جلوگيري
زمامداري لازمه اسلامي موازين به التزامعملي و رهبري
قابل دلايلي زمامداران براعمال نظارت براي اما (1)ميباشد ،
:است ذكر
بجز) آنها نمايندگان و جامعه رهبران و زمامداران:الف
طرف از خطا احتمال نيستند ، معصوم كه آنجهت از (ع معصوم
عموم مصلحت و منفعت برايناساس.نيست ذهن از دور آنها
بهترين (2)نظارتشود ، زمامداران كار بر كه ميكند اقتضاء
نيست معصوم كه انساني خطاي احتمال پذيرفتن براي گواه
آن به كريم قرآن در كه است الهي كلام ميگردد قدرت وصاحب
جوانب تمام از و بوده بشر خالق او است شده اشاره صريحا
كريم قرآن در.است آگاه او ظرفيتهاي و انسان جسمي و روحي
مقابل در انسان ضعف برجنبههاي بارها تعالي و تبارك خداوند
:كهميفرمايد بطوري است كرده اشاره او سركش نفس
و بالحق الناس بين فاحكم خليفهفيالارض جعلناك انا داود يا
(احزاب/6 سوره) سبيلالله عن فيضلك تتبعالهوي لا
پس داديم قرار زمين در خود جانشين را تو ما داود اي
را تو كه مكن پيروي هواها از و كرده حكم حق به مردم بين
.ميگرداند منحرف خدا ازراه
(ص)داود حضرت به قدرت واگذاري صرف به خداوند آيه اين در
ندانسته معذور را وي هوي ، از پيروي در و است نكرده اكتفا
به نفس هواي از پيروي صورت ميدهددر هشدار كه بدانجا تا
(ص)يوسف حضرت از ديگري درآيه يا و.شد خواهد كشيده ضلالت
:ميكند نقل
ان دبي مارحم الا لامارهبالسوء النفس ان نفسي ماابري و
(يوسف/53 سوره) غفوررحيم ربي
امر بدي به قطعا نفس كه چرا نميكنم ، تبرئه را خود من و
من پروردگار زيرا كند رحم خدا كه را كسي مگر ميكند
.است مهربان آمرزنده
او حال هر به آدمي نفس كه دارد آن به اشاره هم گفتار اين
انسان كه نيست چنين و.ميدهد فرمان بدي سوي به را
بديها سمت به آن كشش و نفس فرمان با مقابله توانايي عادي
.باشد راداشته
اشاره قدرتمندان شگفتي خود به كريم قرآن ديگر جاي در
محسوب حصر و بيحد قدرت تبعات و آثار از را آن و ميكند
و خودكامگي شيوه نفس عجب با نيز اقويا معمولا و ميكند
مستضعفين و ضعفا نتيجه در و ميگيرند پيش را راي استبداد
از كريم قرآن.ميدهند قرار بياعتنايي و تحقير رامورد
دارد؟ وجود من جز ديگري خداي هيچ آيا كه ميكند فرعوننقل
من لكم علمت الملاما ايها يا...
(قصص/37 سوره)...الهغيري
نميشناسم خدايي شما براي خويشتن جز من ، قوم بزرگان اي
كه آنچه از ما كه ميكند حكم بشري تجربه و عقلا سيره -ب
كتاب در منتسكيو.بگيريم عبرت است گذشته انساني جوامع بر
فردي هر داده نشان تاريخ تجربيات:مينويسد القوانين روح
آن از استفاده سوء به متمايل همواره كند حاصل قدرتي كه
براي.نهاد خواهد فراتر خويش ازحد را پا و بود خواهد
جلوي اينكه جز نيست چارهاي قدرت از استفاده ازسوء جلوگيري
(3).گرفت قدرت با را تجاوزاتقدرت
كه كرد تصور چاقويي و سلاح همچون را قدرت ميتوان اينكه با
خيررساندن هم و ميكند فراهم را فرد جنايتكاري توانايي هم
شواهدتاريخي كه آنچه اما.ميبيند تدارك را او سودمندي و
و كهقدرت است اين گرفت عبرت آن از بايد و ميدهند نشان
است زمينبوده صالحان و حكماء دست در كمتر حكمراني اختيار
را دنيا نظارتنشده ، و رها قدرت از شده ايجاد مخاطرات و
نيز (ص)اسلام پيامبر.است داده قرار اضطراب و وحشت در هميشه
اصل اين بر حاكمان احتمالفساد گرفتن نظر در با روايتي در
جامعه در حاكم ازقدرت مواظبت بايد كه دارد اشاره عقلي
:پذيرد صورت
فسدت اذافسدت ، و امتي صلحت اذاصلحا امتي من صنفان
الفقهاء:قال هم؟ من و (ص)رسولالله يا امتيقيل
(4)والامراء
من امت همه شوند اصلاح اگر كه گروهند دو من امت از
.ميشوند فاسد من امت همه شوند فاسد اگر و ميشوند اصلاح
علماء:فرمود كسانند؟ چه آنان خدا رسول اي شد گفته
.زمامداران و دانشمندان
بودهاند تاريخ طول در بسياري فكري رهبران و حكمرانان
در خود رفتاري و فكري الگوي را آنها مردم همواره كه
و سلوك درحقيقت و ميدادند قرار اجتماعي و فردي زندگي
تحت اجتماع افراد رفتار در سريعا زمامداران رفتار
(ص)اكرم پيامبر درحقيقت.است كرده پيدا فرمانشانانعكاس
وقوع از پيشگيري به را ما مذكور روايت بابيان
ما بر و ميكند رهنمون حكومتي نظام در مفاسداجتماعي
به (ص)رسول حضرت تعاليم ديگر همچون كه است نيزوظيفه
.كنيم عمل تدبير و تامل با نيز ايشان پندآموز ايننكته
منشاء براي پاسخي يافتن كنار در كه است اين عقل حكم
هم سوال اين به كند؟ حكومت بايد كسي چه اينكه و مشروعيت
طراحي كه چرا.شود داده پاسخ كرد؟ حكومت بايد چگونه كه
دولت و سياسي قدرت عملكرد آن در كه حكومتي نظام ساختار
وظايف مهمترين از شود ، جامعهتمام سود به و بوده مثبت
حكومت يك اجتماعي و سياسي نظرانمسائل صاحب و انديشمندان
.است ديني
تائيد را آن نيز شرع كه عقلي مسلم قواعد از يكي -ج
است شده استناد بدان بسياري فقهي كتب در و است نموده
خويش مال و جان به انسان اصل ، اين طبق بر.است قاعدهتسليط
بر انسان.نميباشد حريم اين به تعرض حق را وكسي سلطهدارد
كسي و دارد سلطه ميآورد دست به مشروع راه از ماليكه
بهدليل امر اين و ندارد صاحبش رضايت بدون را آن در حقتصرف
و خودميباشد ذات بر حاكم و مالك انسان كه است آن
و است پرداخته مال تحصيل به خويش زحمات از بااستفاده
و حدود به مقيد را خود تسلط ديندار انسان كه واضحاست
.الهيميداند قوانين
تاكيد مورد را عقلي اصل اين حديثي در (ص)اكرم پيامبر
:ميفرمايد و قرارداده
(5)اموالهم علي مسلطون انالناس
:كه است شده نقل (ع)عبدالله ابي از و
(6)حيا ماشاءمادام بماله يعمل ان الما الصاحب ان
را تصرفي هرگونه است زنده كه زماني تا مال صاحب
انسان كه است واضح و باشد ، داشته خودش مال در ميتواند
و ميداند الهي قوانين و حدود به مقيد را خود ديندارتسلط
به مجاز تنها خويش مال و جان بر مالك انسان...
بكند خواست دلش هركاري كه نيست چنين و ميباشد تصرفاتمشروع
.بكشاند نابودي به را جانش و مال ندارد مثلاحق
از كه سرنوشت حق تعيين اختيار به توجه با آنكه نتيجه
قدرتها اينكه و است شده تفويض انسان به متعال خداوند سوي
وتسلط افراد حقوق به تجاوز به ميل تاريخ طول در هميشه
حكمرانان و دولت نه و فرد خود نه.داشتهاند آنها بر كامل
براي و.ندارند را انسانها فطري و طبيعي حقوق تعرضبه حق
تعرضات از جامعه در افراد حقوق يابد تحقق اينمهم اينكه
آن بر نظارت و قدرت كنترل از ناگزير مصونبماند قدرتي
اعمال بعدي مراحل در و دروني نظارت اول دروهله كه ميباشيم
.ميباشد نظارتهايبيروني
اجتماعي و سياسي امور در مسائل از بسياري كه آنجا از -د
و بشر عقلي رشد براي حكيم خداوند ميباشند ، متغيرات جزء
در آزادي منطقه متغير ، شرايط برابر در انعطاف توانايي
ناممنطقه ميتوانبدان كه بخش اين.است داده قرار شريعت
كهاز است اجتماعي و فردي زمينههاي كليه شامل داد ، الفراغ
نيامده آن در ترك يا و فعل بر داير الزامي خداوند ، جانب
كلي اصول به توجه با و خود دوران شرايط سايه عقلادر و است
حوزه اين و بزنند قواعد تنظيم به آندست در ميتوانند شريعت
... و حقوق سياست ، اقتصاد ، نهادهاي از بخشهايي شامل
(7).ميشود
ويژگيهايي و شرايط از زمامدار و حاكم آنكه برفرض حال
متوجه انحرافي و گناه هيچ كه باشند برخوردار عدالت همچون
يا و آگاهي عدم اثر بر ممكناست هم باز نباشد ، آنان
.شود جامعه تضرربه موجب او حكومتي اعمال اشتباه ، ارتكاب
خللي هيچگونه اقتصادي و سياسي عمل آن در خطا كه حالي در
قصد خصوص آن در اصلا ايشان و ايجادنكند حاكم عدالت در نيز
.باشند نداشته نيز نيتسوئي و
بروز از ميتواند عمومي نظارت و مردمي تذكرات صورت اين در
و معصيت مانع عدالت.كند جلوگيري اشتباهات ناشياز مشكلات
.نيست اشتباه و خطا از مانع اما عمدياست انحراف و گناه
همچون مسائلي فقهي كتب در:مهمه امور در احتياط لزوم -ذ
البته.ميدهند قرار مهمه امور جزء را وفروج نفوس ، دماء ،
نشده مطرح عنوان اين به فقهيبخشي كتابهاي از يكي هيچ در
گرديده تاكيد مذكورشده موارد از بحث كه جا هر در بلكه است
رالحاظ كافي و لازم احتياط آنها با برخورد در بايد كه است
شك مكلف فرد شيء پاكي يا نجاست خصوص در اگر مثلا.كرد
استفاده شيء آن از و بگذارد پاكي بر را اصل كندميتواند
در بايد داشت ترديد فردي بودن مجرم درخصوص اگر اما.كند
از بيگناهي كه نكند تا مبذولدارد را لازم احتياط مورد اين
.گردد محروم خود زندگي و حيات
در ميگيرد قرار مهمه امور جزء اساس اين بر نيز كردن حكومت
اندازه اين تا انساني نفس حرمت حفظ براي شارع كه حالي
كه كشورداري مبحث در بيشك است شده قائل احتياط و احترام
از بسياري مال و جان بيفتد خطاء و انحراف مسير به اگر
نظارتهاي گرفتن نظر درميافكند مخاطره به را انسانها
اين از تا ميشمرد ضروري و لازم احتياط باب از را بيروني
.باشد كرده احتماليپيشگيري فجايع از طريق
;است جامعه شهروندان آحاد حق عمومي ، امور حوزه و سياست -ر
كشورشان عمومي خدمات انجام نحوه در تا دارند حق شهروندان
عملكرد چگونگي از و نمايند آنهاستنظارت همه مشاع ملك كه
مطلع دارند ، عهده رابه شهروندان وكيل نقش كه حاكمه هيات
را حق اين نيز شرع كنند ، سوال آنها از و گردند
.تاييدمينمايد
نظارت لزوم و بيروني نظارتهاي كفايت عدم پيرامون نكاتي
دروني
جامعه افراد سعادت تامين اسلامي حكومت مهم اهداف جمله از
خود حاكم شخص اينكه مگر نميشود متحقق اينمهم و است
در.باشد اخلاقي و سجاياياعتقادي و ملكات از برخوردار
كار سر بر طرفداران جمله از افلاطون نيز غرب سياسي انديشه
وي نظر به.است بوده جامعه فرزانگان و فلاسفه آمدن
و يافت نخواهد پايان هرگز انسانيت و دولتها گرفتاريهاي
افلاطون) فيلسوفان كه آن مگر.نميگردد تاسيس فاضله مدينه
در كلي بطور را فضيلت و علم صاحبان و دانشمندان حكومت
شهريار جهان اين در (است داشته بيان فلاسفه حكومت قالب
فرمانرواي و شهريار را ايشان اينك ما كه كساني يا شوند
بروند فلسفه مطالعه پي در كافي و جدي طور به ميناميم خود
هم با فلسفي عقل و سياسي قدرت يعني دو اين و
(8).درآميزند
را كلي حقايق يعني كهمثل است كسي فيلسوف افلاطون نظر به
آنكه حال و باشد برخوردار معرفت از گمان بهجاي و بشناسد
حقيقت با را امور ظاهر و دلميبندند گمان به عادي مردم
عاداتي و رسوم و قوانين آن بر علاوه و ميپندارند يكي آنها
بيآنكه ميپذيرند كوركورانه است رفتارشان بر حاكم كه را
مردمي ميان از فرمانروايي پس بدانند را آنها حكمت و سواد
خواهند سيهروزي و آشفتگي به را جامعه برخيزند نادان چنين
(9).كشاند
در اسلامي حاكم گفتار و كردار و رفتار هرگونه كه آنجائي از
در بر علاوه ميبايد ميگيرد قرار افراد سرمشق اسلامي جامعه
ويژگيهايي داشتن بيروني ، نظارت براي شيوههايي گرفتن نظر
ضروري و لازم كند مراقبت درون از را وي كه حاكم فرد براي
مكانيسمهاي بر بخواهيم كه چقدر هر ما.ميرسد نظر به
جوانب همه توانست نخواهيم هم باز بيفزائيم نظارتي
مورد اجتماع در را سياسي قدرت و حاكميت از سوءاستفاده
بايد همچنان و كنيم جلوگيري آن از و داده قرار ارزيابي
سپردن براي مهم ملاكهاي از يكي را حاكم فرد دروني شرايط
ذيل ادله اساس همين بر.بگيريم نظر در وي به حكومت امانت
:ميداريم عرضه بيروني نظارتهاي كفايت عدم بر مبني را
در كشورها اغلب اينكه به توجه با:قانوني حيلههاي -1
و ميكنند استفاده موضوعه حقوق از مقرراتخود و قوانين
مقصود كامل بيانگر لفظ و است لفظ بر متكي نيز موضوعه حقوق
قانون در گريزي راه هميشه نتيجه در نميباشد قانونگذار
مراكزي البته.كنند استفاده آن از سودجويان كه ميشود پيدا
نظامها از بسياري در آن از ابهام رفع و قانون تفسير براي
موجود هم نظارتي قوانين پيشرفتهترين اگر.است شده پيشبيني
عدهاي خلاف اقدامهاي شاهد همچنان ما حال اين با ولي باشد
در كه افرادي معمولا هستيم منصبان صاحب و قدرتمندان از
مقررات و قوانين به خودآگاه يا ميرسند قدرت به جوامع
و حقوقي راهكارهاي كه ميكنند استخدام را ياكساني و هستند
خلافهاي و جرائم ميبينيم اگر.بنمايانند آنها به را قانوني
مدعي كشورهاي در حتي قضايي معظم دستگاههاي وجود با قانوني
همين از ناشي است افزايش به رو همچنان بودن پيشرفته
.دارد وجود انسانها سوي از مصوب قوانين در كه است نقيصهاي
خود ديگر مراكز و مجلس همچون قانونگذاري مراجع كه چهبسا
شده تصويب قانون براي قبلي نيت و قصد با و عمد بطور
قدرت صاحب منافع تامينكننده كه بگيرند نظر در راههايي
قواي كه شده ديده بسيار.نيست بعيدي امر مطلب اين و باشد
را بسياري منافع پنهاني ارتباطات برقراري و تباني با حاكم
قانوني نيز را ظلم حتي و آوردهاند فراهم زمامداران براي
.دادهاند جلوه
قدرت به از حاكم براي فردي ويژگيهاي گرفتن نظر در -2
تقريبا ;ميكند جلوگيري فاسد و افرادظاهرالصلاح رسيدن
خود ميكنند تلاش قدرت وتصاحب كسب براي كه افرادي تمامي
اين بسا چه و فرمانرواييميدانند و كردن حكومت شايسته را
با عينبيلياقتي در اجتماعي و مالي توانائيهاي با اشخاص
شايستگيهاي به نيز را اذهان گسترده تبليغات و عوامفريبي
.سازند متوجه خود دروغين
ميشود عنوان غربي دموكراسي نظام براي كه معايبي از يكي
خاص شرايط و ضوابط هيچگونه نظامها دراين كه است اين
نظر در زمامداران جامعهو رهبران انتخاب در را فردي
به كه فردي كه ندارد لزومي حكومتها نوع اين در.نميگيرند
داراي.ميكند تصاحب را سياسي قدرت و ميرسد حكومت
و اخلاقي مسائل رعايت و پرهيزگاري عدالت ، همچون ويژگيهايي
هر به است كافي بلكه.باشد مذهبي دستورات رعايت به التزام
و نمايد جلب خود به را مردم نظر و راي ميتواند كه طريقي
كه شرطي به البته) (10).گردد انتخاب آنها سوي از
ميان در تقلبي هيچگونه و گرفته صورت صحيح كاملا انتخابات
ظلمي خود مردم غيرمشروط انتخاب ميان اين در..(نباشد
است ، جامعه صلاحيت با افراد و لايق انديشمندان به آشكار
زمامدار ميتوانند هستند قويتر كه كساني تنها زيرا
و سياسي و اجتماعي نفوذ ثروت ، صاحبان يعني) (11)شوند
تقوي و عدالت و لياقت و علم در قوي نه و..و تبليغات
فردي محدوديتي ، هيچگونه بدون و مردم آراي با اگر ،(...و
پيداست ناگفته.گيرد قرار جامعه راس در بيتقوي و هوسران
كه است مشخص نيز اينجا در آمد خواهد جامعه سر بر چه كه
دچار جامعه و شد نخواهد حفظ جامعه آن مصالح و منافع هرگز
(12).شد خواهد انحطاط و تباهي
تاريخ قدمت به سياسي علوم و حقوق مسائل و بحثها تاريخ -3
و نظر ارائه به مسير اين در بسياري انديشمنداناست بشري
انحراف و خطاء از عاري جامعهاي ساخت براي نكتهسنجي
و قوانين شدهاند پيشرفتهتر علوم و جوامع هرچه.پرداختهاند
تمام با اما (13).گرديدهاند پيچيدهتر تبع به نيز مقررات
و جرم همچنان حفاظتي و نظارتي سيستمهاي ايجاد و احوال اين
كشورها از برخي در ما اينكه با.دارد ادامه جهان در جنايت
و ميكنيم مشاهده سياسي و اجتماعي عميق انديشههاي سابقه
بازگشت اما بوده حاكم آنها بر دموكراتيك نظامهاي حتي
آلمان در هيتلر دولت همچون استبدادي و توتاليتر حكومتهاي
و اصول به نبايد تنها كه بشري ، جامعه براي است خطري زنگ
اعتقادي قابليتهاي به بايد بلكهشود اكتفاء قانوني ضوابط
پس واقع در.گردد مبذول كافي توجه نيز افراد فكري و روحي
اصول و مذهب با مقابلهجويانه برخورد و دوري سالها از
كه دارند اذعان انساني علوم انديشمندان ديني ، اعتقادات
اعتقادي مسائل بايد جوامع انحطاط از جلوگيري و نجات براي
اينكه جاي به و كرده لحاظ جامعه و دولت در را اخلاقي و
را قضايي و نظارتي دستگاههاي و پليس و انتظامي نيروهاي
افراد دروني پليس ايجاد و نفس تهذيب به شود ، داده افزايش
كه منصبي و مقام و جايگاه هر در فرد تا گردد ، پرداخته
و جامعه به خدمت مسير در و نگهدارد را خود نفس سلامت باشد
.باشد آن كمال و سعادت
دقت كه هم اندازه هر حكومتي ، و سياسي ساختار طراحي در -4
ابعاد تمام با بيروني نظارت مكانيسمهاي و صورتپذيرد نظر
ويژگيهاي داراي حاكم فرد هماگر باز باشد ، شده تعبيه
نظام نباشد عدالت لياقت ، علم ، تدبير ، همچون فردي و دروني
يك در اگر مثلا.رسيد نخواهد مقصود منزل سر به سياسي
و نگيريم نظر در را (فقاهت) ديني آگاهي شرط ديني حكومت
منافات دين اصل با كه بزند اقداماتي به دست حاكم شخص
حل اساسي بطور را مشكلي مسئول نهادهاي نظارت باشد ، داشته
نخواهد سودي نيز آنها تلاشهاي و كوششها و كرد نخواهند
وقوع احتمال كه است اينگونه صحيح طريقه نظر به بلكه.داشت
و گردد مرتفع حاكم دروني نظارت با اساسي و فاحش خطاهاي
بپردازند وظيفه انجام به احتياط مقام در بيروني نظارتهاي
نگرفت نظر در را جامعه و نظام مصلحت و صلاح حاكم چنانچه و
.شوند عمل وارد
حكمفرما خداترسي و اخلاق وجدان ، جامعهاي در تا بنابراين
هم قدر هر قوانين و ديد نخواهد را صلاح جامعهروي آن نشود
نفي را وجدان پليس و دروني نظارت لزوم شوند ، تنظيم دقيق
وجدان لزوم ادله همپايه دروني نظارت لزوم ادلهنميكنند
.است ديني
در.نميكند كفايت اما است لازم قانون جامعه اصلاح براي
هم قانون باشند نداشته جايگاهي وجدان اخلاقو كه جامعهاي
.داد خواهد دست از را خود حقيقي كارآيي و ميشود ملعبه
:منابع و يادداشت
سيدمحمد دكتر ج 1 ، ايران ، اسلامي جمهوري اساسي حقوق -1
ص 226 اول ، 1374 چاپ تهران ، بهشتي ، دانشگاهشهيد هاشمي ،
همانجا -2
اول فصل منتسكيو ، روحالقوانين ، -3
انتشارات غفاري ، علياكبر تصحيح:بحراني تحفالعقول -4
ص 50 مدرسين جامعه به وابسته اسلامي
حديث 7 كتابالعلم ، از باب 23 بحارالانوار 2/272 -5
حديث 2 احكامالوصايا ، از باب 17 وسائل 13/381 -6
سيدعلي مشاركتي ، سياسي فرهنگ و ديني مباني مقاله -7
.چهارم ، 1375 و سوم ش دوم ، سال نظر ، و نقد مجله ميرموسوي ،
طباطبايي محمدحسين علامه فيتفسيرالقرآن ، الميزان ك:ب
صدر ، شهيد اقتصادنا ، ك و ص 130 بيتا ، موسسهالاعلمي بيروت ، )
404-ص 402
جواد فاستر ، مايكل سياسي ، انديشه خداوندان ك -8
ص 45 پيشين شيخالاسلامي ،
همانجا -9
مصطفي فقيه ، ولايت نظام در دموكراسي:كتاب از اقتباس -10
ص 50 تهران 1370 ، اسلامي ، تبليغات كواكبيان ، سازمان
همانجا -11
همانجا -12
جوامع در اطلاعات بالاي بسيار قابليت به توجه با -13
علاوه پيشرفته جوامع حقوقي و سياسي علوم دانشمندان امروزي ،
فكر به قدرت ، از دولتمردان استفاده سوء براي چارهجويي بر
حكومتي كارگزاران سوءاستفاده معضل حل براي مقرراتي تنظيم
.هستند اطلاعات از
|