محيطي؟ يا است ذاتي بزهكاري
هستيد؟ راضي زندگي از چقدر
تغيير را زندگي يك كلمه چهار
داد
محيطي؟ يا است ذاتي بزهكاري
تلويحي معني و است ارثي اندازهاي چه تا شخصيتي خصوصيات كه
كه ايناست مردم از بعضي تصور است؟ كدام لحاظاجتماعي از آن
اينكه ، ديگر و وجوددارد پرخاشگر نامشخصيت به شخصيتي
اين برخلاف نيز عدهاي نظرنهمحيطي و است ذاتي بزهكاري
.است
فرزند و دوقلوها مطالعه از آمده بدست متعدد شواهد از
در افراد تفاوتهاي درصد تا 50 كه برميآيد چنين خواندهها
شواهد علاوه ، به.داد نسبت بهتوارث بتوان شايد را پرخاشگري
براي.دارد وجود نيز بزهكاري در وراثت نقش فزايندهاياز
دو خود ، فعاليتهايبزهكارانه در يكسان ، دوقلوهاي مثال ،
.شبيهاند يكديگر به دوقلوهايمعمولي از بيشتر برابر
فرزند اجتماعي ضد رفتارهاي بين رابطهنزديكي همينطور ،
:دارد آنهاوجود واقعي والدين در رفتار همين و خواندهها
نتيجهگيري چنين صاحبنام پژوهشگران از يكي مدنيك ، سارنوف
فكر اين بايد كه ميدهد نشان مطالعات اين همه:استكه كرده
ارثي طور به ميتوان را زيستي خصوصيات از بعضي كه را
به فرد كه ميشود موجب خصوصيات اين.گرفت جدي داد ، انتقال
.بپردازد بزهكارانه فعاليتهاي
از بعضي بزهكاريدر كه است اين معني به گفته اين آيا
هنگامي.نيست چنين الزاما البته.است اجتنابناپذير مردم
عده تنها بعدها داشتند ، محكوميت واقعيسابقه والدين كه
پيدا دردادگاه محكوميت سابقه آنها فرزندان از بسياركمي
توسعه به ميتواند عواملارثي چه اگر بنابراين ، .كردند
ميتواند نيز مناسب اجتماعي شود ، شرايط منجر بزهكاري
.دهد كاهش را چنينتوسعهاي
Psychology:منبع
اسماعيلي غلامعلي:ترجمه
هستيد؟ راضي زندگي از چقدر
معمولا او.ندارد رواني و روحي تعادل ناراضي فرد
مشكل دچار ديگران با روابطش در و ميكند عمل غيرمنطقي
ميباشد
رضايت به رسيدن راه سر بر مانعي خيالي و آرماني اهداف
بخواهد كمال حد در را چيزي هر فردي اگر.هستند دروني
.ميگردد نارضايتي دچار بيشتر
و خسته ميگذرد كوچه از آهسته كهنهاش ، دستي چرخ با مرد پير
دست با ميكند تازه نفسي ميايستد ، انتهايكوچه در رنجور
.ميدهد فشار كيسه درون را خشكها نان
جاي آنها كنار در زحمت به هم را پلاستيكي ظرف تكه چند
آن دود و ميكند روشن سيگاري يخزدهاش دستهاي با ميدهد ،
.ميفرستد بيرون به دهانش از را
از مانده مونس تنها همسرش ، مداواي فكر در او و است زمستان
لرزانش دستهاي به لحظهاي.يادگاري و بيهيچفرزند گذشته
ناني لقمه يافتن پي رادر او همواره كه دستهائي مينگرد ،
:سختيهاگفته برابر در او و است سخت زندگي.دادهاند ياري
.خدا رضاي به رضايم
را نارضايتي طمع متفاوت شرايط در ما از يك هر بيشك
.باشيم خشنود و راضي زندگي در جايآنكه به شايد چشيدهايم ،
.كردهايم نارضايتي احساس بيشتر
.بود حاكم انسانها زندگي بر سادهاي فرهنگ كه گذشته در
با و ميكردند سپري را آسودهتري و راحتتر زندگي افراد
با امروز ولي.نداشتند چنداني آشنايي اضطراب و دغدغه
همواره افراد شده ، ايجاد كه خاصي اجتماعي آداب و مقررات
در كه است علت همين به هستند نگراني و استرس تشويش ، دچار
باطنا كه ميكنيم برخورد آدمهايي به كمتر كنوني جامعه
.باشند راضي و وبيخيال آرام
خاصي مفهوم و كند تعريف نوعي به را رضايت ميتواند كسي هر
را رضايت مردم از بسياري امانمايد مجسم درذهنش را آن از
معنوي و مادي نيازهاي ارضاء هنگام كه ميدانند خشنودي حالت
.ميدهد دست انسان به
كه فرد انگيزههاي و خواستهها گاه هر ديگر عبارتي به
رفع درستي به ميكنند فعاليت و تحرك به وادار را او همواره
.ميشوند نارضايتي موجب نگردند
نيازها ارضاء تنها ادبيات دانشجوي حبيبي رحمان نظر به
حائز آنها كردن طرف بر مناسب و راهدرست بلكه نيست كافي
در كه امكاناتي همه از كه كساني بسيار چه.ميباشد اهميت
و آرامش به باز ولي ميكنند استفاده دارند ، اختيار
بدنبال ناراضي افراد مواقعي چنين در معمولا.رضايتنميرسند
آنها.ميباشند خود رضايت عدم لمسيبراي قابل دلايل يافتن
را خود يادوستان و شغل زندگي ، محيط اگر كه ميكنند گمان
حتي عده اين اما.مييابند دست رضايت به حتما دهند تغيير
رضايت عدم هم باز يابند ، دست دارند سر در كه آنچه اگربه
.ديدهميشود آنها در
شروع كه كاري نميتوانند اغلب ناراضي افراد دليل همين به
رسيدن براي كه تلاشي به آنها.برسانند پايان به را كردهاند
اين از كه نهنتيجهاي هستند علاقهمند ميكنند جديد وضع به
.ميآورند بدست تلاش
عوامل به خوشي و رضايت احساس به رسيدن براي معتقدند عدهاي
.نيازنيست خارجي
نبايد:ميگويد مورد اين در كودك مهد مربي رستمي منصوره
وقت آن بيفتد ، مهمي اتفاق زندگي حتمادر كه باشيم منتظر
.كنيم رضايت احساس
چه كه كند مشخص بايد برسد رضايت كمال به فرد آنكه براي
اساس بر آنگاه ميخواهد زندگي همهدر از بيش را چيزي
آنتلاش به رسيدن براي خود قبول مورد معيارهاي
.است مهم بسيار زندگي در هدف نوع تعييننمايد
به رسيدن راه سر بر مانعي خيالي و آرماني اهداف زيرا
كمال حد در را چيزي هر فردي اگر.هستند دروني رضايت
فرد نادرست شناختميگردد نارضايتي دچار بيشتر بخواهد
يك نظر به.است نارضايتي عوامل از ديگر يكي خود از
چشم از را خود ميكنند سعي كه كساني معمولا روانشناس
خود محاسن و معايب بهجستجوي كمتر ببينند ، ديگران
.ميپردازند
تصويري ارائه به مثبت يا و منفي ديد با اطرافيان واقع در
واقعي شخصيت با ارتباطي هيچ مواقع دراكثر كه ميپردازند
.ندارد فرد
دچار كاذب رضايت عدم يا و رضايت به شخص هنگام اين در
را خود واقعي من و شخصيت جايآنكه به او.ميگردد
را خويش تارضايت برميآيد صدد در بپذيرد هست كه همانگونه
.آورد دست به ديگران نظرهاي اظهار و گفتهها از
آنچه از بيشتري اهميت دربارهاش مردم سخن و حرف عبارتي به
به ميكند فرد كه كاري هر حالت اين در ميكند ، پيدا هست كه
.خود رضايت نه است ديگران رضايت جلب خاطر
براي ديگران قضاوتهاي كه هنگامي است معتقد روانشناس يك
با همرنگي مسئله ميشود برخوردار بيشتري اهميت از شخص
.ميگردد مطرح نيز جماعت
و محيط كه آنچه مقابل در اغلب كه بيروني رضايت با
ميگيرد خود به رضا و تسليم فردحالت ميگويند ، اطرافيان
مقبول و كهمحبوب كند رفتار گونهاي به ميكند سعي يعني
كه ميگردد تبديل دنبالهرو موجودي به او شود واقع ديگران
خود اعتبار بر تا ميشود متوسل متعددي وسايل و بهروشها
ناكافي را آن ميرسد كه هرموفقيتي به بنابراين.بيفزايد
.نميشود راضي دل ازته و ميداند
زندگي محيط با آنها سازگاري عدم ناراضي افراد ويژگيهاي از
و بحث نظير مختلف طرق از را خود ناخوشنودي عده اين.است
ابراز غيره و تحصيل يا و كار محل اتوبوس ، خانه ، در جدل
تغيير در سعي پرخاشجويانه رفتار با ناراضي افراد.ميكنند
.دارند پيرامونشان احوال و اوضاع
رواني و روحي تعادل ناراضي فرد جامعهشناس ، يك گفته به
روابطش در و ميكند عمل منطقي ، غير معمولا او.ندارد
به رسيدن براي مرتب زيرا ميباشد مشكل دچار باديگران
.ميشود متوسل زور به اهدافش
خود از فعاليت به علاقهاي چندان كار محيط در ناراضي شخص
قدمي ديگران مشكلات حل براي حاضرنيست وي.نميدهد نشان
اين.ندارد برايشمعنائي گذشتگي خود از مفهوم زيرا بردارد
رابزرگ كوچك كمبودهاي و ميبينند را منفي نكات مرتب افراد
آزار را اطرافيان بدگماني و ظن سوء با.ميدهند نشان
.ميدهند
نارضايتي كه اشخاصيگردد نابودي موجب ميتواند نارضايتي
شده گوشهگير و افسرده مدتي از پس پنهانميكنند خود در را
رسيدن براي ميدانند ، تغيير غيرقابل را موجود وضعيت چون و
كوتاهخود مدتي براي و ميروند مخدر مواد سراغ به آرامش به
.ميسپارند فراموشي به را
بزند خودكشي به دست فرد است ممكن نارضايتي مرحله آخرين در
.خودبپردازد حذف به و
ترس ، نظير منفي احساسات با برخورد در را افراد عكسالعمل
از اغلب.است مشابه تقريبا نارضايتي اضطرابو نااميدي ،
تلقي نامطلوب امري را آنها و ميكنند دوري احساسات اين
اين از يك هر كه داشت توجه بايد اما ميكنند
و تحرك به وادار را ما اهرمي مانند احساساتميتوانند
.كنند فعاليت
كه است نيرويي موقت ، نارضايتي در روانشناسان نظر به
كه فشارهايي بيگمانكند فعاليت واداربه را انسان ميتواند
نگران را ما مدتزيادي ميتواند ميشود ، وارد ما بر زندگي در
.مابگيرد از را عمل توان و سازد
كه آنچه به و نكردهايم عمل خوب كه ميشويم متوجه وقتي اما
به را ما نارضايتي اين از ناشي نيستيمفشار قانع داريم
تغيير را خود زندگي كيفيت مداوم طور به تا ميراند جلو
.دهيم
به لازماست سودمند نارضايتي از معيني ميزان واقع در
اشخاصي توسط برجسته و مهم ازكارهاي بخشي كه ذكراست
ميان اين در.بودهاند ناراضي نحوي به كه گرفته انجام
به دست كه برد نام سياسي مبارزين و انقلابيون از ميتوان
.تحولزدهاند و تغيير
نكته اين تعليم والدين ، و مربيان وظايف مهمترين از يكي
جسم و روح در شده انباشته انرژي از بتوان چگونه كه است
ذهني تصوير وچنان نكرد مصرف بيهوده را آن و گرفت بهره
و روحي تنشهاي از را خود كه ساخت خود از درستي و جامع
.رسيد آرامش و دروني رضايت به و كرد درونيرها
حسنزاده پروانه:از گزارش
:منابع
آنو دكترآرتور رنج روانشناسي (1
رابينز آنتوني كاميابي سوي به (2
آزادبخت بابك:از عكس
تغيير را زندگي يك كلمه چهار
داد
هركاريگيجي دادن انجام درست براي تو -
پسر بود مشخص كه ميگفت كوچكي بچه به زن يك را كلمات اين
تمام كه كرد ادا را كلمات اين بلند صداي با چنان.اوست
شد توهين پسر به وقتيميتوانستندبشنوند غريبه ، افراد
لحظهها اين ولي مهمينبود ، اتفاق شايد.انداخت پائين سرشرا
ممكن و كوچكيدارند مفهوم اينكه با كلمات.طولانيدارند اثري
ميتوانندقدرت ولي باشند ، نداشته منظورخاصي گويندگان است
هر دادن انجام درست براي آياتو.باشند داشته فوقالعادهاي
داشته انعكاس هميشه ميتوانند چنين اين كلماتي كاريگيجي؟
است ساله وهشت چهل او.است دالكف اينماجرايملكم.باشند
او استوقتي حرفهاي نويسندهاي كه است چهارسال و بيست مدت و
پسري شدت به بود Rock IslandIII ايلينويز ايلند راك
كمي دوستان و نفسنداشت به اعتماد.بود متزلزل خجالتيو
Brauch دبيرستان انگليسي معلم اكتبر 1965 روز يك.داشت
دانشآموزان.داد شاگردان به تكليف كلاس در براچ روت Ruth
آخرين و ميخواندند را امريكايشمالي مقلد مرغ كشتن كتاب
.داد تحويل را خودش دالكفنوشتهمينوشتند را كتاب فصل
چه معلم و نوشت چه بياوردكه بياد نميتواند او امروز
كه چيزي و يادميآورد به كه چيزي.داد او نمرهايبه
در خانممعلم بودكه كلمهاي چهار كند ، نميخواهدفراموش هرگز
.نوشت كاغذ حاشيه
.است عالي/نوشته يك/ اين -
.كردند عوض را او زندگي كلمه چهار كلمه ، چهار
كوتاه داستان و رفتم خانه به يادداشت خواندن از بعد
بود ، رويايم در و ميكردم آرزو هميشه كه چيزي نوشتم ،
دالكف دردبيرستان.دهم انجام بتوانم نميكردم وليباور
تاارزيابي ميبرد معلم خانم براي و كوتاهمينوشت داستانهاي
اعتماد روزبروز.بود ومشوق صادق و سختگير معلمكند
زندگي و.گستردهترميشد فكريش افق و ميشد دالكفبيشتر
ازاين يك هيچ است معتقد دالكف.شروعكرد را پرموفقيتي
درحاشيه را كلمه چهار معلمآن خانم اگر نميافتاد اتفاقها
.اونمينوشت كاغذ
ملاقات معلم خانم با دالكف دبيرستان گردهمايي سيامين در
.داشت درزندگيش تاثيري چه كلمه چهار آن گفت او به و كرد
چه معلم برخوردخوب شدم متوجه من.شد خيليخوشحال معلم خانم
راعوض چيز همه توانستند كلمه چند.داشتهاست مثبتي تاثير
.كنند
تريبون شيكاگو از
درويشزاده رضا:ترجمه
|