لكنت زبان كودكان را جدي
!بگيريم
!روزگاري كه شبانه گذشت
لكنت زبان كودكان را جدي
!بگيريم
از ميان مشكلات و مسائل خاص دوران كودكي يكي از اساسيترين
مشكلات در بعضيكودكان لكنت زبان است كه متاسفانه بحث و
اين.بررسي پيرامون اين موضوع بسياراندك صورت گرفته است
بيماري در كودكان يك مسئله واقعي است زيرا اگر به موقع
درمان نشود و يا راه حل مناسبي براي برخورد بهموقع با آن
پيدا نشود ممكن است در كودك تا مراحل بعدي رشدش باقي
.بماند
تعريف لكنت زباناختلال مربوط به رشد است كه با
تكرارهاي مكرر و تطويل اصوات و سيلابها كه بهطور قابل
اين بيماري.توجهي سلامت كلام را مختل ميسازد همراه است
اختلالي مربوط به رشد تكلم و زباني است و آن را اختلال
ميزان و وزن تكلم نيز تعريف كردهاند كه در جريان سريع و
تكلم غيرعادي و ناموزون با.ناگهاني كودك بوجود ميآيد
الگوي جملهبندي اشتباه نيز همراه است و جالب اينجاست كه
.كودكاز اختلال خودآگاه است
شيوع آن تقريبا ميتوان گفت نامعلوم است ولي در پسران به
شروع اين مشكل بين 2.مراتب بيشتراز دختران بوجود ميآيد
ظرف چند هفته تا چند ماه پديد ميآيد و.تا 8 سالگي است
.تحت شرايط استرسآميز يا موقعيتهاي پر فشار شدت مييابد
تكلم سريع است و گاهي اداي تند و فوراني كلمات سبب ميشود
در بين فوران سريع.كه حرفهاي كودك نامفهوم به نظر برسد
سكوتهايي روي ميدهد كه به ختم جملهها ربطي ندارد و لذا
حدود دوسوم كودكان.بيان جمله ناقص و تكهتكه به نظر ميرسد
ممكن است تا رسيدن به سنين نوجواني خود بخود بهبود يابند
در نتيجه ممكن است كودك.ولي در يكسوم ديگر باقي ميماند
به خاطر اين مشكل انزواي اجتماعي يا تيك و يا حتي افسردگي
در معدودي از موارد شديد اختلالات هيجاني.را تجربه نمايد
ممكن است در نتيجه ضعف تعامل با همتاها يا واكنش منفي
.خانوادگي پديدار شود
:شيوع
سه درصد رقم مقبولي براي جمعيتي است كه دچار لكنتزبان
.اختلال در جنس مذكر 4 برابر بيشتر است.بودهاند
عوامل و عللهر چند عوامل سببي دقيق اختلال شناخته شده
اولين نظريه.نيست ولي نظريههاي متفاوتي پيشنهاد شده است
مبني بر اين است كه لكنت زبان يك واكنش بيمارگونهآموخته
شده نسبت به طبقهبندي ناجور تكرارهاي طبيعي سيلابي و
.كلمهاي اوليهاست
در نظريه ديگر متذكر شدهاند كه لكنت زبان يك علامت نوروتيك
نظريه سوم.است كه ريشه در نيازهاي خودآگاه كودك دارد
حاكي از ماهيت تقويتي است كهموجب دوام آن عليرغم تنبيههاي
از عوامل ديگري كه پيدايش ايناختلال را قوت.مكرر ميگردد
ولي چيزي را كه بيشتر متذكر.ميبخشند اختلالات مغزي هستند
رواني در كودك است كه ممكن است كودك-شدهاند عوامل روحي
.را به طور ناگهاني در مقطعي خاص دچار اين اختلال نمايند
از دست دادن يكي از:خلاصهاي از اين عوامل عبارتند از
، كودك در آستانه ورود به مدرسه از(پدر و يا مادر) عزيزان
طرفي بخاطر اضطراب وجدايي از مادر و از طرف ديگر به خاطر
تازگي وناشناخته بودن محيط دبستان ، تقليد ناخودآگاه از يك
الگو كه اين الگو پياپيبه خاطر داشتن تكلم ناموزون مورد
توجه و تشويق قرار گرفته است ، نوعي ابرازوجود از بدنيا
آمدن كودك جديد در خانواده كه به مطرح شدن مجدد او كمك
.كند
درمان
تا اواخر قرن نوزدهم رايجترين درمانها براي لكنت زبان
.عبارت بود از منحرف كردن حواس كودك ، تلقين و آرام سازي
روشهاي جديدتري با استفاده از انحراف مشتمل است برآموزش
به افراد الكن براي صحبت هماهنگ با حركات بازو
همچنين توصيه شده است كه آرام و شمرده و يك.دست ، انگشتان
كه اين روشها در.نواخت شبيه بهآوازخواني صحبت نمايند
درمان موقتي و بتدريج دائمي لكنتزبان ممكن است بسيار موثر
مخصوصا دادن آرامش به كودك و آرامسازي اودر.باشد
بايد كودك را به.موقعيتهاي هيجاني بسيار حائز اهميت است
صحبت كردنراحت و بدون فشار هر چند پراشتباه و بالكنت
كتاب.تشويق كرد و با صبر به صحبتهاي اوگوش فرا داد
گسترشفعاليتهاي.خواندن را در برنامههاي روزانهاش گنجاند
اجتماعي او و ارتباط بيشتر با همسالانش يكي ديگر از راههاي
كمك بهكنترل پيشرفت لكنت و يا قطع اين مشكل گفتاري است و
در همه موارد بايد توجهداشت كه اگر عامل خاص جسمي مثل
مشكل مغزي در پيدايش اين بيماري دخيل است در راس همه
.درمانها ابتدا به درمان آن پرداخت
لكنت زبان را بايد يك مشكل جدي به حساب آورد چرا كه عدم
ارتباط كلامي مناسببا ديگران يك مسئله آزار دهنده است كه
نه تنها بر جسم كودك در دوران حساسو رشدش اثر ميگذارد
بلكه روح و روان ظرايف او را نيز تحتالشعاع قرار ميدهد
كودكي كه.وممكن است سر منشاء اختلالات عديده ديگري باشد
نتواند به خاطر نقصكلامي خود موقعيتي براي خود پديدآورد يا
منزوي و گوشهگير ميشود يا براي جلبتوجه و تخليه انرژي
سركوب شده خود ممكن است دست به بزهكاري و كارهاي
اين گونه است كه نبايد هرگز در.نادرستاجتماعي بزند
ابتداي پيدايش اين اختلال آن راناديده گرفت و يا آن را به
زيرا كه در.صحبت شيرين و دست و پا شكسته كودك نسبت داد
روانشناسي امروز دنيا هر ناتواني روحي و يا جسمي به ظاهر
ساده وپيش پا افتاده امروز ممكن است شروعي براي مشكلات
.اساسي و بزرگ فردا باشد
ليلا خليلي
ترجمه دكتر- سااوك- كاپلاني-خلاصه روانپزشكي:منبع
نصرتالله پورافكاري
!روزگاري كه شبانه گذشت
در روزگاري كه آدميان بر سر تقسيم زر و زور با يكديگر در
رقابتاند ، احساس و عاطفه واژههاي كودكانهايست كه در هر
.محفل و مجلس تنها در شعار مصداق پيداميكند
.فرزندان اين آب و خاك هريك در پي مقصود خويش درتلاشاند
از همين فرزندان ، عزيزان بيتوقع:امروز با تو خواهم گفت
راهيان بيراهب ، انسانهايي كه در غياب پدر ومادر ، و با
غربت خويش ، در عرصه هستي قدم زدند و به مرز بودن خويش
رسيدن ، طرحي از توانستن را بهاجرا گذاشتن تا اينكه امروز
.هرچه خواستن شد
كودكاني كه معصومانه در اوج تنهايي ، زيستن را در
پرورشگاهها باور كردند پيوستهروزگاري شبانه داشتند و
براي رسيدن به فرداي بهتر تنها ، شبها را خاطره كردند ، و
در تاريكي ماوا گرفتند و در سكوت زمان ، اشكها را تحقق
.بخشيدند و در بستر غمناك خويش بغضبيگانگي را بغل كردند
در پناهپروردگار ، چشم به اميد دوختند و(به آغوش كشيدن)
.دل به دعا بستن
آنان فراموششدگان تاريخ هرگز نخواهند بود ، بلكه گمشدگان
...تاريخاند
آنها دنيايي از مهر و محبت را از گنجينه قلبشان به
رايگان در اختيار همگان ميگذارند تا باور كنند درعين
ناتواني جسمي ، توانائيهاي ديگري دارند كه بايستياز
...نزديك احساس كرد
بايستي زماني را هرچه اندك با اين قهرمانانسپري كني ،
آنگاه به مرز ناتواني خويش در عرصه بودنت خواهي رسيد ، من
و كانوني بهنام!...و تو با اين همه توان و فرصت و ادعا
خانواده در كدامين پله از پيروزي رسيدهايم كه از ارزش
بودنمان بگوييم و تصويري از سيرزندگانيمان را نمايان
...كنيم
آري بايستي باور كرد با اين همه توانمندي ، در دنياي
سلامتي خويش هنوز به شعار دل بستيم و در كمال سلامتيجسم
و جان در بروز خلاقيت و زيبايي بايستي سر كلاساين سبزدلان
.بيادعا باشيم و مبارزه را به تحقيق تجربه كنيم
به بهانه هفته بهزيستي ، و افتخاري كه طي چند ساله از
ارتباط با مددجويان بهزيستي داشته و دارم ، مرا بر آن
داشت تا با توجه به مناسبت مذكور گوشهاي از زندگيتني
چند از اين عزيزان مقاوم را به تصوير قلم رسانيم و شما را
:با حقايق زنده و عميق اين قشر پرتوان آشنا سازيم
: يكي از مجتمعهاي بهزيستي-
اطاق شماره 4 خانمي قلم بهدست مشغولنقاشي-: بخش دو-
.وارد شدم.گل آفتابگردان
.سلام و خسته نباشيد
.بفرمائيد بنشينيد.سلام ، خيلي ممنون
ممكنه خودتان را معرفي بكنيد و بگوئيد چرا نقاشي
.ميكنيد
چون نقاشي را دوست دارم و ازبچگي.ع هستم.من ستاره
تنها مونس من مدادهاي رنگي و دفترچه نقاشي بودكه منو از
.تنهايي نجات ميداد
آيا واقعا راه نجات از تنهايي ، روي آوردن به نقاشي
است؟
البته در آن سنين برايم فرار از تنهايي بود وليامروزه ،
با توجه به رشد سني و ارتباط با جامعه ، نقاشي به عنوان
!رشته تحصيلي و علاقهام تبديل شده است و نه راه نجات
در كدام دانشگاه تحصيل ميكني و سال چندم هستي؟
.در دانشگاه آزاد ، ترم هفتم
با توجه به شهريه سنگين رشته نقاشي ، آيا تسهيلات و
امكاناتي برايت فراهم شده؟
هيچگونه تسهيلات و امكاناتي در اين زمينه برايمنبوده ولي
از آنجايي كه مجبور بودم خودم را با شرايط تطبيق بدهم ،
.اين بود كه ضمن تحصيل به كار هم روي آوردم
ممكنه بپرسم در كجا كار ميكنيد؟
من در يكي از شركتهاي تحت پوشش دولتيفعاليت دارم و.بله
.در واقع يكي از واحدهاي خدماتي دولتيمحسوب ميشود
در رابطه با سوال قبل بايستي اين نكته را اشاره كنم كه به
علت بالا بودن هزينه دانشگاه ، مقرر شد كه نيمي از شهريه را
يكي از خيرين بهزيستي تقبل بكند و نيمي ديگر را سازمان
بهزيستي ولي به علت مشكلاتي كه در اين زمينه ندرتا اتفاق
.ميافتاد ، يكي دو مورد پرداختشهريه را شخصا تقبل كردم
به طور جدي نقاشي را از چه زماني دنبال كردي؟
بعد از دوره ابتدايي و راهنمايي ، به دليل علاقهزيادي كه
به نقاشي داشتم وارد هنرستان شدم ، البتهامتحان ورودي
داشت ، ولي از عهده امتحان برآمدم و با توجه به دوري راه
ولي(حدودا 45 دقيقه) مدرسه تا مركزي كه زندگي مي كردم
.عشق و علاقه به نقاشي مرا از تصميمي كه داشتم برحذر نساخت
خارج از هنرستان ، در كلاسهاي آزاد نقاشي شركت ميكردمو
بعد از اينكه ديپلم خود را گرفتم ، در دومين سال در كنكور
.قبول شدم
قبل از اينكه قبول بشوي چه احساسي داشتي؟
ته دلم آگاهي ميداد قبول ميشوم ، سال قبل هم شركت
كرده بودم ولي اميدي براي قبولي نداشتم ، ولي در اين
سال احساس خوبي داشتم و چون سعي و كوشش فراواني در اينجهت
درواقع.از خود نشان داده بودم ميدونستم خدا هم كمكمميكنه
نميخواستمچيزي از ديگران كم.تنها اميد من ، به خدا بود
داشته باشم و به ديگران بفهمانم درعين مشكلات ، معلوليت ،
نداشتن كانوني گرم كه پدر و مادريبالاي سر ما باشد ، ولي
ميشود قبول شد ، و بالاخره با ايناحساس و رازو نياز
.ميدونستم قبول ميشوم و خدا كمكم كرد
نقاشي چه تاثيري در زندگي شما داشته؟
خب باعث آرامش من بوده و تاحدود زيادي موجب موفقيتام شده
با توجه به محدوديتهايي كه ازلحاظبعد جسماني داشتم و.است
طبيعتا بهدلايل زيادي نميتوانبهراحتي در جامعه ارتباط
داشت و آزادانه و بهدليل عدمامكانات رفاهي ، مجبور بودم در
...محيط خانه ، خودم را بهنقاشي عادت بدهم
چه چيزهايي را به تصوير ميكشي؟
بيشتر مدلهاي زنده اطرافم را ، طبيعت زنده ، اشكالغيرزنده ،
و از همه بيشتر گل و البته چون تابلوهايم دراين چند سال
با فروش خوبي مواجه شده ، علتشعلاقه و طرحي است كه مشتريان
دوست دارند و اساسا سعيميكنم ايدههاي آنها رادرنظر
بگيرم ، بههرحال مشكلات وهزينههاي زندگي سنگين شده و من چون
بيش از يكسالي استكه بهصورت مستقل زندگي ميكنم بنابراين
.مخارجزندگيام مستقيما توسط خودم بايستي تامين بشود
علت معلوليت شما چه بوده است؟
آنطور كه تحقيقات بهعملآمده.پوليو و فلج اطفال ميباشد
زماني كه در سنين كودكي بودم تبكردم و آمپول اشتباهي به
من تزريق شده و يا اينكه خانوادهام قطره فلج اطفال مرا
.ندادهاند ، دقيقا نميدانم
آيا از خانوادهات خبرداري؟
خير ، هيچگونه اطلاعي از خانوادهام ندارم ، ولي
هميشهچشمبهراه هستم و آرزوي ديدنشان را دارم و در دنيا
.هيچآرزويي نداشتم غيراز اينكه يكروز مادرم را ببينم
آيا معلوليت برايت محدوديت بوده؟
خير ، هيچوقت ، همانطور كه گفتم درس ، كار هيچكدام باعث نشد
كنج اتاق بنشينم و علت معلوليتم را يكتصادف و پيشامد
طبيعي ميبينم و هرگز به خواستگاه آن وعلت آن فكر نكردم و
اگر ناراحت ميشدم و افسوسميخوردم ، امروز به موفقيت نسبي
.نميرسيدم
بينش و تفكر جامعه نسبت به زنان بيسرپرست و بهطور كل
معلولين چگونه است؟
متاسفانه نگرش جامعه نسبت به زنان بيسرپرست بهشكل ترحم و
يك فرد بيكس و كار است و يا يك فردي كه بهعلت معلوليت
ناتوان و ضعيف شده است و از عهده هر كاري عاجز ، اگر مردم
ما در مراكز و مجتمعهاي بهزيستي بيايند و از نزديك
توانائيهاي آنانرا ببينند ، متوجه ميشوند كه حقيقت چيز
.ديگري است
من شخصا زمانيكه زناني را ميبينم كه شخصيت اجتماعي خويش
را متاسفانه بهحدي پايين ميآورند كه در شان و مقام زن
نيست ، مستقيما برخورد ميكنم و از آنها ميخواهم ، كمي به
ماهيت و حقيقت خويشبنگرند و در اين جامعه ، بايستي بر روي
پاهاي خويشبايستند و با دست ترحم ، شرف خويش را به زيرسوال
...نبرند
زنان بيسرپرست ازنظر انسانهايكوتهفكر و ظاهربين در اين
اجتماعجايي ندارند ، تمام انسانها از يك مادر خلق ميشوند
و اين خمير و خميرمايه آدمي است كه شكل ميگيرد و بايدها و
نبايدها را تحليل ميكند و بهدنبال اهداف سازنده انسانساز
يك انسان ضعيف هميشه ضعيف است حال سرپرستي.گام برميدارد
.اين جوهر آدمي است كه بايستي شكوفا شود.دارد يا ندارد
سازمان بهزيستي تاچه اندازه گام در جهت
تامين نيازمنديهاي زنان بيسرپرست برداشته است؟
سازمان ازنظر تامين خوراك ، مسكن و تاحدودي پوشاك در اين
امر فعاليت دارد ولي تنها چيزي كه هرگز نميتوان بهصورت
كامل به آن رسيد ، محبت واقعي ، تربيتكودكان و يكسري مسائل
اين...سنتي كه در خانوادهها هست ، تولدها ، جشنها ، اعياد و
.مسائل از عهده سازمانبرنميآيد
چه پيامي براي مسئولين سازمان بهزيستي داريد؟
اگر پژوهشگران ، تحقيقات وسيعي در زمينه پيدا كردنوالدين
بچههاي بيسرپرست بهعمل بياورند ، كمبود عاطفهو محبت كه
ازجمله قويترين مواردي است كه بچهها درسنين پايين تا حتي
مراحل بالاي سني ، با خود حمل ميكنند ، بهنظر من از هرچيز
ديگر واجبتر است ، من حاضر بودميكسال فقط نان خشك بخورم
ولي مختصر اطلاعي نسبت بهوضعيت خانوادهام پيدا كنم ، تا
خودم با مشكلاتي كه دارمبه عشق رسيدن مادر ، تمام ايران را
.بو بكشم تا به مادربرسم
جمال كاتبي
|