خرما اساطيري خوشههاي بسان
تسخير در بيستم قرن هنر
پيكاسو
خرما اساطيري خوشههاي بسان
يگانه دونلينواز -اسپندار استادشيرمحمد بزرگداشت
بلوچستان
راژها ، سرزمين موسيقي يعني بلوچستان ، يعني شيرمحمد
وجودش از ميتواند كه ميكند سفر خويش درون به چنان او
نشيند خويش نظاره به بيرون از و بگيرد فاصله
سويواحد از كه ايران نواحي موسيقي پژوهشي برنامه اولين
به برگزارميشود ، نامققنوس با هنري ، حوزه موسيقي
اسپندار استادشيرمحمد گراميداشت و بلوچستان موسيقي
فيلمي برنامه ، ابتداي در.داشت اختصاص ديار آن نواز دونلي
او ودونلينوازي اسپندار استاد زندگي محل بلوچستان ، از
نغمات آن پيدايش ماهيت با را جلسه حضار كه درآمد نمايش به
خرسندي و آرامش اما زندگي سختي نيز و مكان آن بستر در
.كرد آشنا -زمان گستره در -ديار آن مردمان
كهباني ايران موسيقي پژوهشگر درويشي ، محمدرضا ادامه در
درباره خودرا پژوهشي مقاله بود ، نيز مراسم اين برگزاري
معرفي به آن كهدر كرد قرائت بلوچ مردم و فرهنگ موسيقي ،
قوم قدمت بلوچستان ، موسيقي درباره شده انجام پژوهشهاي
جغرافيايي وضعيت مهاجرتها ، و زبان گويش ، ريشهيابي بلوچ ،
موسيقي پيوند ريشهيابي منطقه ، در رايج نغمات بلوچستان ،
و بلوچ موسيقي مقامهاي معرفي فارسي ، موسيقي با بلوچستان
.پرداخت بلوچستان در رايج سازهاي معرفي نيز
برروي موسيقي اجراي براي اسپندار ادامه ، شيرمحمد در
به ونواختن ، ساز بر تسلط براي را خويش دستار آمد ، صحنه
و همراهدهلك به ونواخت ، گرفت دست به ودونلي بست پا
اجراي و زهيپور شكل ووشدل تمبورك ، نوابروهنده
...و زامراني مقامهايگواتي ، ذهيروك و آهنگها از قطعاتي
آوازماشاء و جاكس پروين قيچكجهانگير همراهي بعد و
...استاداسپندار آواز نيز و شكلزهي وبركت بامري..ا
موسيقي گروهي اجراي به كه برنامه از بخش سومين در
سازهايسرود ، بينجو ، تنبورك با داشت ، اختصاص بلوچستان
و درآمد اجرا به نغمهنازنيك آواز ، همراهي و ودهلك
.گرفت پايان برنامه
وراز رمز با توام و متنوع وسيع ، آنقدر بلوچستان موسيقي
از هركدام.نميشود ميسر جلسه يك در آن درباره بحث كه است
يك به نياز فراوان ، اهميت دليل به بلوچستان موسيقي انواع
گراميداشت وجود ، اين با.دارد جداگانه و مستقل بررسي
بلوچستان ، فرد به منحصر موسيقيدان اسپندار استادشيرمحمد
موسيقي و فرهنگ جوانب از برخي با فهرستوار تا بود فرصتي
تا شد بهانهاي آشنايي اين و شويم آشنا رازها سرزمين
بر مرور براي برويم ، درويشي ديدارمحمدرضا به دوباره
سفرهاي سال ساليان پس از و ديار آن از او ذهني دريافتهاي
و عشق پژوهش ، براي ايران شفاهي فرهنگ با ارتباط و متوالي
چنان بلوچ ، فرهنگ و ميگويد ازاسپندار درويشي..تجربه
رمز با آشنا است ، شده بزرگ بلوچستان تفته خاك بر گويي كه
پهناور خاك جاي جاي نيز و ديار آن مردمان زندگي راز و
:ايران
وسعت به سرزميني صبر ، سرزمين رازها ، سرزمين بلوچستان ،
شادي رنگ اي وسيله اندك با كه غمهايي.شاديهاست و غمها
به سرعت به را آنان زندگي ، و طبيعت كه شاديهايي و ميگيرند
صبر وسعت به سرزميني رازها ، سرزمين بلوچستان ، .مينشاند غم
اساطيري سبزي و بيآب بيابانهاي وسعت به و بلوچ مردم
از كه نگاههايي عمق و خرما ، خوشههاي شيريني و نخل برگهاي
در اينها همه و.برميكشد سر تكيده و سوخته چهرههاي ماوراي
سينه در بلوچستان موسيقي و است جمع بلوچستان موسيقي
ميتوان را بلوچستان همه.او آواز و ناي نواي و شيرمحمد
از كهبيشتر ميخواهيم او از وقتي و.ديد درشيرمحمد
تبيين را موسيقيبلوچ پير منزلت و جايگاه و بگويد اسپندار
و آفتاب سرزمين خويشبا ذهني خاطرات به را دانستهها كند ،
اسپندار ، شيرمحمد:وميگويد ميزند پيوند نخلستان و كوير
موسيقيدانان وارستهترين و مهمترين شايستهترين ، از يكي
و شگفتانگيز بلوچستان موسيقي اوبسان شخصيت.است بلوچستان
بذلهگو ، و طبع ظريف ساله ، كشاورزي 71.است راز و رمز با
به دل شود ، سرشار طبيعت و زندگي مواهب ميخواهداز آنكه ضمن
.ديگرميسپارد جايي
وسفرهاي بيشمار فرودهاي و فراز پس از كه وارسته پيرمردي
كه جلوههايي رسيدهاست ، آرامش و فراغت به درون در بيكران
...بود آن شاهد ايرانميتوان در موسيقيداني كمتر در
و غم در آنان همراه است ، زيسته بلوچ مردم با شيرمحمد
بهگوات را خويش روان و جسم كه جنزدگاني همراه شادي ،
نواي و ناي و سينه در آنها رهايي سند و بودند سپرده
دراز ساليان است ، زيسته طبيعت با شيرمحمد.بود شيرمحمد
تا گذرانده باغ و نخلستان در ماه حضور با صبح تا را شبها
او.بخشد رهايي تشنگي از آبي اندك با را زمين خشكي و درخت
.آرامش به و است ، رسيده وارستگي به دراز ساليان پس از
اوست ، مزرعه و باغ تشنه خاكهاي بر آب حركت بسان او آرامش
كه شهادتي بسان و نخلها سبز چتر با نسيم برخورد بسان
خوشههاي رويت در نخل عظيم صبر.ميدهد صبر از نخلستان
از كه خرماست اساطيري خوشههاي بسان شيرمحمد و خرما رسيده
.است رسيده پختگي و شيرين به صبر پس
رازها ، او سرزمين موسيقي يعني بلوچستان ، يعني شيرمحمد
فاصله وجودش از ميتواند كه ميكند سفر خويش درون به چنان
و خود به نسبت و نشيند خويش نظاره به بيرون از و بگيرد
و كند سفر خود درون به دوباره دهد ، نشان واكنش موسيقياش
.گردد باز دوباره
نزوليبه و صعودي سفرهاي اين بازگشتنها ، و رفتنها اين و
.آرامش و فراغت به شيفتگي و ميانجامد شيفتگي و كاشفه
آنچه.است مكاشفه اين و ارتباط اين حاصل شيرمحمد ، موسيقي
...است نهفته سازش و او در است گفتني بلوچستان از
شهود بهيك رسيده ، آرامش به استشيرمحمد معتقد درويشي
يگانه آن آرامش ، اساطيري فرهنگي با پيوند از حاصل باطني
...انسانها همه خواسته
وهمه بلوچ مردم براي مينوازد ، انسانها براي شيرمحمد
براي ودرختان ، نخلها براي خود ، پيرامون طبيعت برايما
ماوراي موجودات برايگواتو تشنگي ، از سوخته خاكهاي
صبحگاهي نسيم براي ستارهها ، و آسمانها و ماه براي طبيعت ،
ماوراي در زندگي عطر كه بلوچ كودكان سوخته چهرههاي و
.است نهفته نگاهشان
اونينوازي ميخواند ، و مينوازد اينها همه براي شيرمحمد
در شبها و روزها بلوچ ، ساربانان با كه است دست چيره
طراوت و كرده درك را بيابان مخاطرات و است زيسته بيابان
احساس آنها به آبي اندك تقديم با را درختان و نخلستان
.است كرده
بسانصبر بلوچ ، خيال بسان وسيع ، و است بزرگ اينرو از
بيكران سبزي بسان و بلوچستان بيابانهاي بسان و بلوچ ،
.ديار آن نخلستانهاي
شهرنازدار سيدمحسن:اهتمام به
تسخير در بيستم قرن هنر
پيكاسو
ميدانستند مدرن هنرمند يك را پيكاسو مردم ، اغلب آنكه با
.ميداشت نگاه دور مدرن هنر از را خود همواره او اما
به بيستم قرن در را غرب هنر پيكاسو ، بگوييمپابلو اگر
.زباننياوردهايم بر گزاف سخن درآورد ، تسخيرخود
اين تولد سالگرد ازپنجاهمين قبل تايم ، مجله نوشته به
وي براي مدرن اغلبهنرمندان اسپانيايي ، قد مردكوتاه
اندازه به نقاشي درحقيقتهيچ.بودند قائل احترامخاصي
.نداشت طرفدار خود حيات زمان در پيكاسو
و ميشناختند را پيكاسو استكه افرادي طرفدار ، از منظور
وي طرفداران مورخانتعداد كه بودند كرده بررسي آثارشرا
پيكاسو.اعلامكردند نفر ميليون صدها وشايد دهها را
نازيها ، كه هنگامي.بود خوششانسي بسيار فرد سياسي ازنظر
برسانند صدمهاي پيكاسو به نتوانستند كردند اشغال را پاريس
در شهرت آنهمه با آنژ حتيميكلداشت جهاني شهرتي او چون
اغلب.نداشت ارزش پيكاسو اندازه به بزرگ سياستمداران نزد
و چونفعاليتها بودند آشنا پيكاسو بيستمبا قرن هنرمندان
عجيبي تاثير قرن هنري جنبشهاي و سبكها تمام روي وي آثار
سوررئاليست هنرمندان گروههاي به هرگز پيكاسو.بود گذاشته
اما نبود (واقعگرا) رئاليست نقاش يك همچنين وي.نپيوست
بهشمار هنرمندان سياسي آثار قويترين از يكي اگرگرنيكا
اثر اين از مكزيكي آثارديهگوريوهرا تنها كه ميآيد
.بود قويتر پيكاسو
فعاليتهايي اما.نبود يارياضيدان و فيلسوف يك پيكاسو
انجام بابراك همراه تا1918 سالهاي 1911 بين وي كه
اينشتين چون بزرگي دانشمند فعاليتهاي به خاصي شباهت داد
.داشت
زندگي تنها تامدتها شد ، جدا ازبراك اينكه از پس پيكاسو
.نداشت مشترك زندگي تشكيل و ازدواج به تمايلي و ميكرد
.بودند يانويسندگان و شاعران تنها وي دوستانصميمي
ميدانستند مدرن هنرمند رايك پيكاسو مردم ، اغلب آنكه با
.ميداشت دورنگاه مدرن هنر از را خود همواره او اما
از موندريان و كاندينسكي مانند نقاشانمدرن از بسياري
.ميكردند الگوبرداري پيكاسو كارهاي
:ميگفت بود داده قرار الگو خود براي را كهگويا پيكاسو
اثر خلق هنگام در و خلقميكنم حال زمان براي را خود منآثار
.ندارم توجهي آينده يا و گذشته به
بين پيكاسو آثار بهترين كارشناسان از بسياري اعتقاد به
و دردهههاي 50 ، 60 وي البتهشد خلق تا 1937 سالهاي 1907
.كرد عرضه هنر خوبيبهدنياي نقاشيهاي 70
كيفي افت دچار وي پيكاسو ، نقاشيهاي زندگي آخر سالهاي در
.ميكرد توجه وي بهآثار كسي كمتر و شد
هنرمند چه شدند ، متوجه وي مرگ از پس هنردوستان اما
نقاشي هرگز حتمتاريخ بهطور و دادهاند دست از گرانقدريرا
.ديد نخواهد بهخود را او مانند
بهادرينژاد امير:ترجمه
:زندگينامه
.اسپانيا درمالاگاي تولد25/10/1881 محل و تاريخ
.ميكند آغاز درپاريس را جديدي زندگي وي:1904
بنيانگذاري را كوبيسم براكسبك باجرج همراه:1910
.كرد
.سابق شوروي از لنين جايزهصلح دومين دريافت:1962
وداع را دارفاني فرانسه آوريلدر هشتم روز در:1973
.ميگويد
نيويورك ، در بزرگ نقاش آثاراين نمايشگاه برگزاري:1980
.ميكند جذب بازديدكنندهرا و علاقهمند ميليون يك
|