عرفان در مقام و حال
و دين مقاله تصحيح دو
مجتهد محمد استاد دموكراسي
شبستري
عرفان در مقام و حال
كه مينوي ژرف تجربههاي از است سرشار عرفان:جستارگشايي
ديدار به را عرفاني شناخت سرسبز بيشه دلآگاه رهپويان
روزگاران صوفيه ، از بزرگان.ميگردد رهنمون ازلي معشوق
و كوشيده تجربهها ، صورتبندياين و گزارش گردآوري ، پيشيندر
سويههاي از ژرفكاوي انديشهو خور در ادبياتي اينپايه ، بر
بيانگر زبان كه گفتناست ، شايان.نهادهاند آنبرجاي نظري
برآيند كه ويژهايداشته درونه و برونه تجربههايعرفاني ،
آموزههاي و بسترتجربهها در فارسي زبان وپرورش پردازش
كاربست فراواني اينزبان ، ويژگيهاي از بيگمان.عرفانياست
.است آن در رمزهايعرفاني
بسياري تاويلهاي و نيازمندگزارشها رمزوار زبان اين
و حال به عرفاني صوفيه ، تجربههاي ادبيات در.است
دل بر خدايي است وموهبتي بخشش حال ، .هستند مقام ، بخشپذير
كوشش برآيند مقام ، ناپايدارولي جوهرهاي دربردارنده عارفو
در.مانا و پايدار پسبناچار ، حق ، به رسيدن در سالكاست
نوشتههاي در كاوش نويسندهبا ميآيد ، پي از كه جستاري
بازنمايي و بهبازگشايي ايراني ، عرفان سالاران پيشينيانو
.است پرداخته مقام و مفهومهايحال
.مينماييم جلب نوشتار بهاين را ارجمند خوانندگان توجه
معارف گروه
راشد هادي:نوشته
سالك كه است ، مراحلي و مراتب شامل صوفيانه سلوك و سير
منازل در را خود سير قدم به قدم مراتب ، اين باتجربه مبتدي
يا تجربه (اين) مختلف مراحل صوفيانميكند كامل معنوي
محل اين:مينامند مقامات را روحاني سير مختلف منازل
را صوفي كه است مدت داشتن صفتمقامات زيرا است ، مقامات
مرحله به گذشتن از پيش مرحلهاي در چند يك كه ميكند مجبور
است تجربه مراحل نيز آن كه برخلافاحوال.كند توقف ديگر
آهنگ با و است بيرون صوفي اراده از كه تجربهاي منتها
مانند كه الهي ديدارهاي آهنگ ميشود ، حاصل پيشبيني غيرقابل
(1).است زودگذر و سريع برق
دقت از بعد ، به چهارم قرن صوفيهاز مشهور رسالات به نگاهي
تجربههاي زباني صورتبندي درجهت صوفيه چشمگير تلاش و نظر
تنها نه راستا ، اين در كه گفت ، ميتوانميدهد خبر معنوي
چه هر ژرفنگري با بلكه ، ;نكردهاند فروگذار دقيقهاي از
تجربه نوع يك از متفاوت گونههاي گونه توصيف پي در تمامتر ،
و دقيقآن ، توصيف ضمن حالات ، درمحور مثلا.بودهاند عرفاني
مقام از را صوفيه احوال تمايزآفرينيكه دقايق بيان
حال آن ، در كه توجهميدهند ، احوالي ظرايف به جدامينمايد ،
تبديل مقام مرتبه استمراربه و دوام اثر در برايصوفيه ،
ميدارد آن بر را قدمايصوفيه كه ژرفنگريهاست ، همينميشود
سر مطالعه و دل ملاحظه يعنيدوام:بگويند سخن حال علم از كه
بر وقوف و است وخداوند بنده ميان كه را حال آن وصورت
نقصان و زيادت اوقاتبموازنه جميع در آن كميت كيفيتو
به وقت ، هر بحسب تا صدق ، معيار به آن ضعف و قوت و ومساوات
هر كه زيرا.مينمايد قيام آن آداب محافظت و حقوق مراعات
و ادبي وقت بحسبهر واست ادبي خود درنفس را حالي
صورت حال ملاحظ كهپيوسته هر پس....ادبي مقامي هر بهاعتبار
و وقتي هر بحسب آن برآداب و خداوند و او ميان خودبود حال
(2).رسد رجال ومقام كمال مبلغ به نمايد مقاميمحافظت
نشان خاطر يا نو پل كه چنان وآن ماسينيون تحقيقات بنابر
خراسان در كه است كسي بلخينخستين شقيق ظاهرا مينمايد
نخستينصوفياي شايد شقيق:گفتهاست سخن احوال ازعلم
ومقاماتمتوقف مرحلهبرشمردناحوال در كه باشد
وتسلسل توالي به و ميرود آنفراتر از بلكه نميماند ،
نزد كهدر را عرفاني سير خط او.توجهميكند آنها پوياي
م197 جراح ، بن) وكيع حتي و ابراهيمادهم و (بصري) حسن
عناياتي تغييرناپذير تدرج برحسب بود ، نشده ترسيم هنوز (-ه
طرح اين و ;ميكند بعدي ميبخشدمنزل روشني را روح كه
ذوالنون بعدا كه است ومقاماتي نظريهاحوال از اوليهاي
.(3)ميكند تثبيت را آن مصري
حجم به آن ، تفصيل و درطبقهبنديحالات بعدي ، صوفيان كوشش
.است افزوده بسي صوفيه حالشناسي مبحث در مطروحه مطالب
بر مقدم حال مواهب؟ يا است مكاسب جزو حال آيا چيست؟ حال
مقام به حال مفهومي چه در حال؟ بر مقدم مقام يا است؟ مقام
مقام ترقي يا ترفيع با نسبتي چه حال تغيير مييابد؟ ارتقاء
اينها ، چيست؟ حال جوهره كه اين بالاخره و دارد؟
بدان مفصلي پاسخهاي حال ، علم در كه است مهمترينپرسشهايي
پرداخته آن به نوشتار اين ادامه در و است يافته اختصاص
.ميشود
از مراد:مينويسد چنين حال خصوص در كاشاني محمود عزالدين
گاه گاه علوي عالم از كه غيبي است واردي صوفيان نزديك حال
را او كه گاه آن تا بود شد درآمد و آيد ، فرود سالك دل به
(4).كشد باعلي ادني مقام از الهي جذبه بهكمند
،(بودن وارد) حال بهكيفيت ترتيب به تعريف ، اين در
نزول ، محل(بودن عالمعلوي از و غيبي) حال سرچشمه منبعيا
استقرار نحوه ،(گاهگاه) حال استقرار ، دوام(دلسالك) حال
سرانجام و ،(جذبهالهي) حال ، عصاره(بودن درآمدشد) حال
(ادنيباعلي مقام از ارتقا) حال واستقرار نتيجهورود
.است شده اشاره
از يكي آن ، سازنده جامعيتمولفههاي حيث از تعريف ، اين
تعاليمصوفيه در كه مدونترين ، تعريفهاست و جامعترين
ناظر صورتكه بدين تفصيل ، اين.شدهاست ارائه برايحال
مولف تعاليم در نه باشد ، حال صوفيانه تجربه جهات جميع به
يا و قشيريه ، رساله ترجمه در نه ميشود ، ديده عوارفالمعارف
بيان در تفصيل كمال همه ، اين با(5)حتي كشفالمحجوب در
متقدم صوفيان نزديك تجربه نقص به نميتوان را متاخرين
اصالت ميان گفت ميتوان معني ، يك به بلكه ، .نمود تعبير
معكوس رابطهاي همواره اصيل تجربه آن زباني گزارش و تجربه ،
گزارش بوده ، اصيلتر تجربه چه هر يعني ، .است داشته وجود
.است بوده نارساتر آن زباني
هم كردهايم ، نقل الهدايه مصباح كتاب از كه فوق تعريف در
مولف ، است ، صادق هم صوفيه تعليمي متون ساير در كه چنان
عالم از كه غيبي است كه ، واردي اين يعني حال كيفيت
بودن جنبهغيراكتسابي بر تاكيد در را آيد فرود..علوي
است ، مقام خاص كه بودن جنبهكسبي با تقابل در و حال
سالك تصرف تحت در دارد فوق به نسبت كه حال:است آورده
نسبت كه مقام و بود ، او تصرف محل سالك وجود بلكه نيايد ،
صوفيان جهت اين از و بود سالك تصرف محل دارد تحت به
(6)مكاسب المقامات و مواهب الاحوال:گفتهاند
با انطباق در صوفيه ، نظر مقامدر و ازحال صورتبندي اين
-قرآن لسان در كه حقاست و عبد ميان دوگانهاي رابطه
و شده ، تعبير بهيحبهمويحبونه -است شده نقل همچنانكه
دوگانهاي جهات به ناظر صوفيه ، متاخرين پرورده درزبان
اشارتي حال ، فوقي نسبت.است گرديده ترسيم خله ، در كه است
حال ، اين و است ، علوي عالم همان كه حال نزول مبدا به است
مستقر سالك قدمگاه در ديگر ، حالي به ترفيع مرحله در درست
اوست تصرف در و مجاهده نتيجه كه مقام به او تا ميشود ،
نسبت همان كه ايندقيقه ، روشنگري در مصباح ، صاحب.آيد نائل
بدايت در مقامات:مينويسد باشد ، ديگر يك با مقام و حال
محاسبت و نوبت كه چنان شوند ، مقام نهايت در و باشند احوال
و زوال ، و تغير صدد در بود حالي مبدا ، در يك هر مراقبت و
بود محصوف احوال جمله پس.گردد مقام كسب مقارنت به آنگاه
و (7)مواهب به محفوف مقامات جمله و مكاسب به
شيخ:عوارفگويد صاحب از نقل به ابومنصوراصفهاني
به اشتباه غايت از مقام ، (و)حال:-رحمه-گفت
آن بهر از (را) حال:كه دانست ببايد و...يكديگرميماند
آن ومقام.شود مقام و) بگردد خود حال كهاز خوانند حال
(8)(بنگردد و قرارباشد با و ساكن كه باشد
خداوند ، جانب از است موهبتي كه حال جوهر بدينترتيب ،
سالك مجاهده و كسب كهحاصل مقام جوهر و است ، ناپايداري
به توجه با مراقبه كه همينجاست از و پايداري ، است
.ميكند پيدا وارتقا اهميت حدمقام تا ناپايدارياحوال ،
امري بندهباشد ، به حق عنايت مبين كه درمفهومي احوال ،
در را مقاممراقبهخود در سالك ، هميندليل ، به و گذراست
.ميدهد قرار حق توجه معرض
ونحوهاستقرار استقرار بهدوام ناظر مقولههاي همچنين
شناسي حال درعلم سلبي ، گونهاي به سالك دل در حال
حال واقع ، به كه است آنحالگونههايي طرد براي صوفيه ،
به ثاني در و (لامع برق) ميآيد بار ، تنهايك زيرا ، نيست ،
در.ندارد استمرار باشد شد هرباردرآمد حالكه گونه
بررسيقرار مورد دقت به نيز حالت اين صوفيه تعاليم
ازمقامات حالات تمايز مقام در چه اگر آنان ، .است گرفته
سوي از اما ، كردهاند ، تاكيد حال استقرار و عدمثبات به
بتوانند كه آن براي حال ، دوام و ثبات از نحوي به ديگر ،
تعبير لامع بهبرق آن از خود زبان در آنچه از را حال
مصباحالهدايه مولفداشتهاند توجه سازند جدا نمودهاند ،
حال آنرا نشود باقي و ثابت تا كه برآنند بعضي و:گويد
برق چون كه چيزي و كند ، ثبوت اقتصادي حلول چه.نخوانند
درست او بر حال اسم شود ، منطفي فيالحال و گردد لامع
منطفي حال در و شود لامع برق چون كه واردي هر و..نيايد
باده و طارق و طالع و لامع و لامح و لايح متصوفه آنرا گردد ،
مستلزم كشفش و بود خفا مستعقب آن ظهور.خوانند
آمده خصوص همين در قشيريه رساله ترجمه در و.[استتار9
ديگر به يك لفظهائيست [لوامع و طوالع و لوائح]:است
بدايات اصحاب صفت اين و ايشان ميان نيست فرقي بس نزديك ،
را ايشان معرفت آفتاب روشنائي و بدل شدن نزديك به بود
لوامع پس بود لوائح دل با و...باشد نشده روشن هنوز
گردد پوشيده و بتابد كي بود برقي لوائح:طوالع پس [باشد]
بدين زوالش و لوائح از بود پيداتر لوامع...شود ناپديد و
بود باقيتر طوالع و...بماند وقت سه يا وقت دو نباشد زودي
بقاء و بود شدن فرو برخطر ليكن و...بود قويتر او سلطان و
.[بود10 ارتحالش بيم و نبود دائم او
ميان اگرچه ، كردهايم ، نقل تاكنون كه نوع آن از مواردي در
اختلاف برخي كردهاند ، طرح خصوصحال در صوفيه كه تعاريفي
نظر وحدت خاص مورد يك در همگي اما است ، بوده مشهود نظرها
مقام يك از سالك ترقي وسيله حال ترفيع كه ، اين آن و دارند
اين باز ، نيز ، خصوص همين در البته ، است ديگر مقامي به
حالي به حالي از بنده كه است كهممكن ميكند طرح را پرسش
و شود؟ تمام اول حال كه آن از پيش كند ، ترقي آن از رفيعتر
كه ، حالي در.است داده مثبت پاسخ پرسش اين به جنيد
به باز ، و داشتهاند جزاين رايي بودهاندكه نيز ديگراني
الا نبود ممكن مقام هيچ تصحيح:كه مقولهپرداختهاند اين
در اعلي مقام از سالك تا آن فوق مقامي به ترقي بعداز
تصحيح آنرا و گردد مطلع برآن و نگرد ادني مقام
ضمن بحث ، اين ادامه در كاشاني ، محمود عزالدين.[كند11
را عوارفالمعارف صاحب -سهروردي شهابالدين شيخ نظر كه اين
تصحيح از پيش را سالك استهيچ معتقد كه ميدارد بيان
ميسر آن فوق مقامي به ترقي اوست قدمگاه كه مقامي
الترفي كهقبل ميدارد بيان نيز را نكته اين.[نشود12
مقام آن ، نزول بواسطه كه شود نازل بدو حالي اعلي ، مقام از
حق تصرف به مقامي به مقامي از او ترقي تا گردد ، مستقيم وي
با ادني از ترقي تا و.خود كسب به نه بود الهي موهبت و
.[نگردد13 نازل حال دلي با اعلي از شود نزديك علي
صورتيكه بدان مقامات ، و احوال كه گفتيم اين از پيش
دارد بهفوق احوالنسبت:كه كردهاند ، مراد آن از صوفيه
دو و وجه دو ;تحت با استنسبت سالك كهقدمگاه مقامات و
سوي از اولي كه ميدهد نشان را گرايشخلهيامحبت جهت
است ، بنده به حق عنايت همان دومي و دارد ، حق به نظر عبد
ماثر با آن انطباق و نظر اين تاييد در مصباحالهدايه ، مولف
به خداي تقرب و خداي به بنده تقرب حمل و:گويد اسلامي
ذراعا اليه تقربت تسبرا الي تقرب من حديث ، اين در بنده
.[است14 مطابق و موافق كردن احوال و مقامات بر ،
درحالشناسي موضوع ناهمگونترين موارد ، اين از صرفنظر
اجمالي نگرش يك در.مصداقهايحالاتاست تعيين نحوه صوفيه
نحلههاي دروني تقسيمات به بدونتوجه و صوفيه متون به
خاص نحوه يك به ظاهري گونيهاي گونه عليرغم همگي صوفيان ،
تعلق است صوفيه شناختي نگرشجهان همان كه جهانشناسي از
نزد و است صوفيحال يك نزد كه ميشود ديده مواردي ;دارند
تعبير به اختلافنظر اين ريشه.ديگريمقام صاحبنظر صوفي
مداخلت از مقام كههيچ است آن در كاشاني محمود عزالدين
به [جدانه15 مقامي مقارنت از حال هيچ و نبود خالي حالي
احوال در-رحمالله -مشايخ اقوال اختلاف كاشانيمنشاء عقيده
و خوانند حال بعضي را چيز يك كه اينجاست از مقامات ، و
در و باشند احوال بدايت در مقامات جمله چهمقام بعضي
در هريك مراقبت و محاسبت و توبت چنانك.شوند مقام نهايت
كسب بمقارنت آنگاه و زوال و تغير صدد در بود حالي مبدا ،
مولف از نقل به المعارف ، عوارف مترجم[گردد16 مقام
:ميگويد باز چنين را مقامات به احوال تبدل نحوه همين كتاب
صفات غلبه از.برخيزد محاسبه داعيه دل اندرون از مثلا
ميشود افروخته باره ديگر و ميشود ساكن داعيه آن حدت نفس ،
عنايتازلي به تعالي حق كه آنگاه تا.ميكند معاودت و
نفساني وصفات آيد غالب محاسبه حال تا.كند وي معاونت
كه حالات ، ترتيب ، بدين.[شود17 مقام حال آن.كند منهزم
نزد ;نامتناهياند همچنين و حقتعالي مواهب از و ناپايدار
سلوك و سير و مجاهده نتيجه در كه برمقاماند مقدم صوفي
حلقه حال ، نازله:ميآيند در او تصرف به و صوفي قدمگاه در
و توبه مقام چون كند ، درست مقامات جمله تا ميزند دل در بر
مجاهده و سلوك نتيجه احوال ، اگر.[رضا18 و توكل و زهد
:باشد پروردگار افضال نتيجه و مواهب از بلكه ، نبوده ،
نيز مقام كسب مقدمه كه احوال ، به وصول طريقه اين بنابر
كه ميرسد نظر به صورت ، همين به پرسش ، اين.است چگونه هست ،
مولف نظر صوفيه ، متاخر پردازان نظريه درنگ نتيجه بيشتر
امثال البته ، .نخستين صوفيان تا باشد المعارف ، عوارف
در بپردازند ، پرسش اين طرح به كه آن بدون هجويري ، و قشيري
طرح به بسا چه و گفتهاند پاسخ آن به خود تعاليم مطاوي
مولف -كاشاني ولي ، نداشتهاند ، عقيدهاي صورت اين به پرسش
ابي عليبن امام سخنان دل از را پرسش اين -الهدايه مصباح
به اعرف فاني السموات طرق عن سلوني:فرمودهاند كه -طالب
چنين فوق قول نقل از پس و كشيده بيرون -الارض طرق من
موقيت جهت به كه [را] احوال به وصول طرق يعني:مينويسد
از است مقامات آن و.پرسيد من از دارند سموات به نسبت
استنزال وسايط كه آن غير و صبر و زهد و توبت
.[احوالند19
را كهسالك است دقيقهاي مقام ، و حال بين مرز بدينگونه ،
حال عين در پروردگاردارد ، و خود با كه دوگانهاي نسبت در
.ميماند باقي نامتعين و همچناننامشخص ;ميبرد پيش به كه
مراتبي مقامات و احوال صوفيه ، تعاليم در براين ، علاوه
صوفيه ديدگاه از آنكه از نظر صرف يعني ، دارند استكمالي
نميشوند ، وارد همزمان طور به يا و ديگر يك كنار در احوال
فنا و اتصال همان كه راه نهايت به هرچه سالك همچنين بلكه
نازل او دل بر [برتري20 حالات شود نزديكتر بقاست و
ترتيب يعني ديگر ، موضوعي به كه است بحثي خود اين وميشود
در باز ، كه ، موضوعيميشود منجر مقامات و حالات ترتب و
هفت غالبا.ندارد يكدستي تدوين و هماهنگي صوفيه تعاليم
زهد ، ورع ، توبه ، :از عبارتند كه ميدانند مشهورتر را مقام
چنين نيز را حالات و.[رضا21 و توكل ، صبر ، فقر ،
انس ، شوق ، رجاء ، خوف ، محبت ، فرب ، مراقبه ، .برميشمرند
المحجوب كشف در هجويري و.[يقين22 و مشاهده ، اطمينان ،
اين و احوال بدايت و مقاماتست نهايت رضا بدانك:مينويسد
و محبت در يكي و اجتهادست و كسب در طرفش يك كي است محلي
آنست اندر مجاهدت انقطاع و نيست مقام آن فوق و آن ، غليان
.[مواهب23 از آن انتهاء و بود مكاسب از آن ابتداء پس
نقل المعارف عوارف مترجم از آنچه مطابق سويي از يعني ،
مقامات جمله تا ميزند دل در بر حلقه حال ، كردهايمنازله
سوي از و رضا و توكل و زهد و توبه مقام چون كند ، درست
.است احوال مقامات ، بدايت نهايت در ديگررضا
;عرفاني زبان و قرآني تفسير ;پل نويا -پانوشتها1
.ص 273 ;1373;دانشگاهي نشر مركز ;سعادت اسماعيل ترجمه
ص 6970 ;همان ;الهدايه مصباح ;محمود عزالدين كاشاني ، -2
در تحقيق ماسينيون ، از نقل به.ص 195 ;همان ;نويا پل -3
خصوصانتسابعلم در.ص 221 اسلامي ، عرفان اصطلاحات مبادي
او كه ميكنم گمان ميگويد(ص 61 طبقات) شقيقسلمي به احوال
نخستين نوشتهاند...بعدي وليمورخان...كه بود كسي نخستين
ص 182 نويا ، ابنجوزي..كه بود كسي
ص 125 ;همان ;الهدايه مصباح -4
ترجمهابومنصور از كه آنگونه المعارف عوارف مولف -5
مقام از حال افتراق باب در بيشتر ميشود ، دانسته اصفهاني
مولفههاي ميان از قشيريه ، رساله ترجمه دراست گفته سخن
،(درآيد بردل) حال تعريفكاشانيمحلنزول در شده مشخص
...كسبي و باشد اثري وي اندر ايشانرا آنكه بي) حال كيفيت
نه بايستد اگر بود برقي چون) استقرار يادوام كيفيت:(بود
در و.(بشود درآيد چنانك) حال استقرار نحوه ، و(بود حال
و.اشارهميكند شناسي ديگرحال عوارض و مسائل به ادامهبحث
از:است شده تفاصيلذكر اين حال ، براي نيز المحجوب كشف در
به سپس و بندهآيد ، دل به كه بود وافضال مواهب ، جمله
براي و ميكند اشارت را آن وناپايداري دوام در متقدمان قول
مجموع در و ميكند نقل شاهدي مشايخ ازسخنان حالت ، هردو
و.ميدهد ارائه قشيري عبارات از نامدونتر بهمراتب تعريفي
از تمايزحال به بيشتر خود سخنان در نيز هجويري گفت ميتوان
كه گونه ازحالبدان دقيقي صورتبندي تا دارد ، نظر مقام
.است شده شناخته صوفيان نزديك
ص 125 ; همان الهدايه ، مصباح -6
ص 125 ;همان -7
اصفهاني ، عبدالمومن بن ابومنصور ترجمه المعارف ، عوارف -8
ص 178 ;انصاري ، 1374 قاسم اهتمام به
ص 126 همان ، الهدايه ، مصباح -9
بديعالزمان تصحيح:قشيريه رساله ترجمه -10
خود تعليقات در استادهمايي ، .ص 119121 ;1374;فروزانفر
بهدست كتاباللمع در را اصلاحات اين رد الهدايه ، مصباح بر
ص 126127 همان ، الهدايه ، مصباح رك.ميدهند
ص 127 همان ، الهدايه ، مصباح -11
.همان -12
و 128 ص 127 همان -13
ص 128 همان ، -14
.ص 125 همان ، الهدايه ، مصباح -15
.همان -16
ص 178 همان ، عوارفالمعارف ، ترجمه -17
.ص 179 همان ، -18
126-ص 125 همان ، الهدايه ، مصباح -19
ترجمهرساله بود بسط و قبض از برتر انس و هيبت-20
.ص 97 همان قشيريه ،
.ص 21 همان ، تصوف ، و عرفان برمباني مقدمهاي -21
.ص 33 همان ، -22
انصاري ، 1371 ، قاسم مقدمه المحجوب ، كشف غزنوي ، هجويري -23
.ص 226
و دين مقاله تصحيح دو
مجتهد محمد استاد دموكراسي
شبستري
پانزدهم مورخ شبستري مجتهد محمد دكتر استاد مقاله در
وسيله بدين كه بود آمده وجود به چاپي اشكال دو مرداد
ميشود تصحيح
از قانونگزار مقام در انسان كه بنيادين پرسش اين - بند 1
فلسفه به نه؟ يا كند تبعيت بايد الهي قوانين و ارزشها
كه حكومت شيوه و شكل به نه است مربوط اخلاق و حقوق
.است آن از گونهاي دموكراسي
حقوقي برتريهاي از فقهي احكام از پارهاي مثلا - بند 7
.ميگويد سخن زنان بر مردان و مسلمان غير بر مسلمان
|