عارف فيلسوف
(پاياني بخش) ابنسينا عرفان بر نگاهي
صانعپور مريم:نوشته
از فشردهاي بررسي به نويسنده پيشين ، بخش در:گشايي جستار
همكنشي و پيوند به آنگاه و فلسفيابنسينا انديشههاي
واپسين در اينك.پرداخت وي عارفانه و خردورزانه ديدگاه
شده اشاره وي عرفاني آثار و نوشتهها به جستار ، اين بخش
جلب نوشتار اين بهدنباله را ارجمند خوانندگان توجه.است
سالروز با مصادف روزها اين كه توضيح اين با مينماييم ،
.است بزرگ دانشمند اين تولد
معارف گروه
حيبن ميتوانرساله شيخ عرفاني آثار جمله از
برد نام را ابسال و ورسالهسلامان طير رساله يقظان ،
نمط) پايانياشارات بخش سه و عينيه اينهاقضيه بر علاوه
مقامات السعاده ، و فياللهجه عناوين ، تحت(دهم و نهم و هشتم
اين عارفانه ديدگاه نشانگر وفياسرارالايات العارفين
ابوسعيد با او نامهنگاريهاي همچنين.است فرزانه حكيم
همزمانش بزرگ وصوفي عارف (357440ق/96731049)ابوالخير
ارجمينهاده را عرفاني بينش و شيوه وي آنكه بر است گواهي
ابوسعيدگفته و سينا ابن ديدار درباره را آنچه اما است ،
ديدار اين از پس دانست تاريخي واقعيت نميتوان است ، شده
يعني] شيخ:كه پرسيدند وي از ابنسينا شاگردان چون گويا
يافتي؟ چگونه را [ابوسعيد
پرسيدند ابوسعيد از چون و ميبيند او ميدانم من چه هر:گفت
يافتي؟ چون را بوعلي كه
(14).ميداند او ميبينيم ما چه هر:گفت
كه است اين است ذكر به لازم ابنسينا عرفان مورد در آنچه
يكعرفان نيز وي عرفان ميباشد فيلسوفيعقلگرا او چون
و جذبه با كه است است ، عرفاني (راسيوناليست)عقلگرايانه
وكار سر (عقل طور وراي) طوري با و صوفيانه شطح و شور
از كه عقلي عقل ، مستي زاييده است عرفاني بلكه ندارد
ميكوشد ميگردد ، برآشفته ميشود وجوديخودآگاه محدوديتهاي
برد ، پناه بهخيال برهاندو چنگمقال از را خود گريبان
نميدهد ، دست آموختن و گفتگو راه از حقيقتي شناخت زيرا
ازرسيدگان بايد پس است يافتني دست راهمشاهده از بلكه
(15)اثر ازشنوندگان نه شد عين به
است اين در عارف ويژگي:ميگويد عارفان وصف در سينا ابن
را چيز هيچ و او جز چيزي براي نه ميخواهد را نخستين حق كه
اوست ، براي تنها پرستش.نميدهد برتري وي [عرفان] برشناخت
حق با شريف پيوندي پرستش اين و است پرستش شايسته وي زيرا
(16).است نخستين
شود نايل حقيقي كمال به ميتواند رياضت با عارف شيخ نظر در
ميان از نيز را داخلي موانع موانعخارجي ، رفع از پس و
پس و گردد امورالهي كننده دريافت درون تلطيف با و بردارد
عارف براي حق نور مشاهده از خلسههايي مراحل اين طي از
آئينه او درون سلوك ، و سير بالاتر مراحل در كه حاصلميشود
(17).ميشود حق
ظاهر حس از بپردازد باطن حس به نفس كه هنگامي سرانجام و
نظر در ترتيب اين به ميگردد ضعيف ظاهر وحس ميگرداند روي
نفس كه است آن غيب دسترسيبه شرايط از يكي سينا ابن
باطن حس به و كند حاصل انصراف ظاهر حواس از انساني
مستعد جانهاي به غيب از آنچه مورد در شيخ (18).بپردازد
وارد و غيبي نقش:ميگويد ميشود تابيده مهذب و آماده و
به يكه اثر صورت به گاهي:ميآيد پديد گوناگون صور به غيبي
:گفت كه پيامبر سخن مانند ميكند ، جلوه ميآيد فرود ذاكره
اشراق صورت به گاهي و.دميد چنان و چنين من در روحالقدس
آنچه مانند ميآيد ، در مشترك حس در واضح ارتسام و خيالي
فرشتگان سخن و است ديده را ملائكه صور كه ميكرد نقل پيامبر
ابراز اشارات دهم نمط اواخر در سينا ابن.است شنيده را
نتواند هم او ميشودتا باعث غيبي امور دريافت كه ميدارد
راحتي به عقل ترتيب اين به و كند ايجاد عقل براي مزاحمتي
نفوس از برخي شيخ نظر در سرانجام و ميكند پيدا دست غيب بر
آن خود بدن از آن تاثير كه ميشوند ملكهاي داراي انساني
زيادي از و ميرسد ديگر اجسام به ميكندو تجاوز نفوس
و است جهان همه مدبر و جهان همه نفس نفس ، يك قوتگويي
اجسام ساير در ميگذارد اثر مزاج كيفيت در نفس كه همانگونه
ناطقه نفس كه ايرادبگيرد كسي است ممكن.اثرميگذارد نيز
گفت بايد جواب در بدهد ديگري به ندارد كه چيزي نميتواند
خنككننده هر يا باشد كننده گرم خودش نبايد گرمكننده هر كه
داشته قوهاي نفوس برخي كه نيست بعيد پس.باشد خنك خودش
(19).بگذارند اثر ديگر اجسام در كه باشند
از گرفته نشات ميكند ترسيم عارف براي شيخ كه مراحلي
بشدت وي اصولا و است مشائيان ديدگاه وراي ديدگاهي
مساله توجيه و نبوت اثبات و بوده ديني مباني تحتتاثير
مسائله اين نظاير و كرامات و معجزات و الهام و وحي و معاد
.است ساخته نزديك متكلمين مقاصد به را او وي ، آثار در
را شدن كرامت صاحب حتي و انساني كمالات به رسيدن ابنسينا ،
مسير خلاف راه اين و ميداند ممكن عرفاني مراحل طي طريق از
.ميباشد وارسطوئيان ارسطو
:مينمايد ترسيم چنين را مزبور مراحل وي
حاصل قلبي ايمان و برهاني يقين تاثير تحت كه اراده-1
.است شده
قدس عالم طرف به سالك سرباطن حركت -2
قدس عالم به روح اتصال حال در گشتن مريد-3
ميگيرد صورت امر سه منظور به كه رياضت-4
حق راه از غيرحق ساختن دور (الف
مطمئنه نفس از نفساماره تبعيت (ب
آگاهي مرتبه به رسيدن براي درون تلطيف (ج
كه برقهايي مانند هستند ، لذتبخش خلسههايي كه اوقات-5
.ميشوند خاموش و ميدرخشند
به را لامع برقهاي كه اوقات در استغراق اثر در سكينت-6
دائمي بهجت و آرامش ايجاد نمودهو تبديل روشن شهاب
.ميكند
آن در استقرار و بالا عالم به زيرين عالم از ارتقاء-7
(20).حق وصال و خود از غفلت با...فيا فناي -8
درجه به را عارف سينا ، ابن ديدگاه از مراحل اين پيمودن
سبب او وجود در را كرامات ملكه و ميرساند انساني عالي
در سالك قراردادنوجود اثر در واقع در مراحل اين كه ميگردد
.ميگردد حاصل حق جاذبههاي و انوار تابش معرض
اين عينيه قصيده در ابنسينا عرفاني گرايشهاي همچنين
در خليف...فتحا چنانكه است مشهود كاملا بلندمرتبه فيلسوف
تشبيه بهكبوتري را سينانفس ابن كه)قصيده اول بيت مورد
(21)(است آمده فرود جسم به بلند محلي از كه كرده
نظر از است خالص و روحاني طبيعتش كه اينجانفسي در:ميگويد
مباينت شده واقع حلولنفس مورد كه مادي جسم با ابنسينا
رادارد ، روح اين دريافت آمادگي بدن كه هنگامي و دارد كامل
همان اين و ميكند هبوط مادي عالم به بالا عالم از روح
نفس سينا ابن بنابراين ميباشد ، آيهكريمه در تسويه معناي
كه مادياي جسم از بينياز و ذات به قائم روحاني ، جوهري را
در پس ميداند گرفته قرار روح آن حلول محل الهي نفخه با
به واحد شيء يك صورت دو جسم ، و نفس ارسطو خلاف به نظروي
يكديگر از مستقل و متباين جوهر بلكهدو نيستند جوهري اتحاد
(22).است معتقد آن به افلاطون كه ميباشند
به را نفس ابنسينا كه ميگويد بيت اين مورد در شاهرودي
است كبوتر نوعي كه ورقاء به بهبشر دوستيشنسبت و انس خاطر
و ماهها و اگرروزها حتي پرنده نوع اين زيرا كرده تشبيه
بازميگردد ، خويش وطن به سرانجام شود غايب وطنش از سالها
مكان به كبوتر آن زيرا است روحاني لطيفه يك تشبيه پساين
صيد وحدانيت درخت شاخه كهاز است وابسته مقدسي
(23)...شده
سينا كهابن آمده چنين قصيده اين دوم بيت تفسير و شرح در
به آن سفر و نفس محجوبيت بين منافاتي(24) بيت اين در
و حقيقت حيث از نفس كه صورت اين به نميبيند مادي جسم سوي
ما بر نفس ظهور ولي است محجوب ما از لذاتش با ماهيت
نفس بنابراين ميباشد نفس اعمال و افعال و صفات بوسيله
دچار كه حيث آن از باشد برهاني شناخت بدنبال كه كسي براي
ميشود تعقل و احساس و واكراه محبت حزن ، و شادي الم ، و لذت
سر استزيرا محجوب ما بر آن ذات اما است ظهور داراي و
و (25).گذارده وديعت به ما در خداوند كه است الهي
(26).است مقدس و ازلي كه جانباوست از افاضهاي
به و شود مانوس بدن با آدمي نفس كه هنگامي ابنسينا نظر در
هبوط آن از كه را عالمي آن و كند علاقهپيدا دنيوي لذات
بسته رابرخود رستگاري و نجات راه كند فراموش كرده
(27).است
و سلامان قصه ابنسينا به منسوب عرفاني آثار از ديگر يكي
عالم از الهي نفس هبوط از شيخ داستان اين در كه ابسالاست
به را نفس بازگشت وسپس ميگويد سخن بدن در جايگزينيش و بالا
در.مطرحمينمايد مفاسدش و جسم از رهايي از پس اصلي موطن
است آمده فيالنفس مذهبه و سينا ابن كتاب در قصه اين تفسير
است ميثاق28گفته آيه تفسير در الجنيد ابوالقاسم كهچنانچه
را آن حدوث و قدم معني و نفسانساني حقيقت آيه اين كه)
كار به معنارا همين فلسفهاش در نيز سينا ابن(ميكند روشن
صورت و جوهر واحد آن در نفس ، شيخ نظر در 29است برده
ارسطو باعقيده نفس قدم مورد در را افلاطون اونظر و است
قديم جوهر نفس كه صورت بهاين نموده جمع نفس حدوث درباره
توجه با)در درعالم ثبوتوجودش جهت از كه است بالذات قائم
از بينياز كاملا عالم اين به هبوط از قبل (ميثاق آيه به
و جسم بسوي نفس هبوط از عبارت نفس حدوث اما و جسمميباشد
كالبدي عالم اين در نفس جايگاه ميباشدو بدن به آن تعلق
بدن با نفس استپس ساخته آماده آن قبول خداوندبراي كه است
آن در جايگاهش و مييابد آرامش بوسيلهآن و ميگيرد الفت
سرزمين يابد دست جسماني لذائذ به كه هنگامي و نيكوميگردد ،
كه را اوليه پيمانهاي و ميثاقها نمودهو فراموش را اصليش
به بود (30)لاتعبدوالشيطان ان بنيآدم يا اليكم اعهد الم
انسانييادآور نفس از تلقي اينگونه و (31)ميسپارد فراموشي
:كه ميباشد بلخي جلالالدين مولانا عرفاني تعابير همان
ببريدهاند مرا تا نيستان از
از شرحه شرحه خواهم ناليدهاندسينه زن و مرد نفيرم از
فراق
اصل از ماند دور كو كسي اشتياقهر درد شرح بگويم تا
خويش
.خويش وصل روزگار بازجويد
ابنسينا ، مقاله خراساني ، شرفالدين -پينوشتها14
بجنوردي ، موسوي نظركاظم زير اسلامي ، بزرگ دائرهالمعارف
ص 26 ج 4 ، تهران 1370 ،
ص 27 همان ، -15
شرح رازي ، فخرالدين امام و طوسي خواجهنصيرالدين -16
الغفي ، المرعشي العظمي..آيها منشوراتمكتبه انتشارات ،
ص 67 هفتم ، نمط ق ، . ه قم ، 1403 ايران ،
نمط ج 1 ، ملكشاهي ، تنبيهات ، و اشارات شرح و ترجمه.رك -17
و 452 و 448 ص 447 9 ،
ص 130 ج 2 ، دهم ، نمط اشارات ، شرحي.رك -18
و 488 ص 487 ج 1 ، اشارات ، شرح و ترجمه ملكشاهي ، -19
تا 119 از 111 ج 2 ، الاشارات ، شرحي.رك -20
تمنع و تعزز ذات ورقاء الارفع المحل من اليك هبطت -21
دراسه و فيالنفس مذهبه و ابنسينا خليف ، ..فتحا -22
.ص 139 العربيه ، 1947 ، بيروت جامعه العينيه ، فيالقصيده
المستقيم ، ص 21 المنهج شاهرودي ، -23
تبترقع لم و سفرت التي وهي فعلهعارف كل محجوبهعن -24
و 141 ص 140 ،...و سينا ابن خليف ، ...فتحا -25
ص 142 همان ، .رك -26
م ، رقم 24 الخطوطهالقاهره ، ذوقيه ، رساله حسام ، مصطفيبن-27
ص 31
اشهدهم و ذريتهم ظهورهم من بنيآدم من ربك اخذ اذ و -28
يوم تقولوا ان نشهدنا قالوابلي الستبربكم انفسهم علي
.هذاغافلين عن اناكنا القيامه
ص 147 ;خليف...فتحا -29
.آيه 40 ياسين ، -30
ابوالعلاء دكتر سينا ، ابن فيفلسفه الصوفيه الناصيه.رك -31
ص 399449 كتابالذهبي ، عقيقي ،
:عكس شرح
سليميپور مينا:هنرمند نام
معارف كتابخانه
|
/هاسپرس جان و بيردزلي مونروسي زيباشناسي مسائل و تاريخ
اول چاپ /هرمس انتشارات /كاشاني حنايي محمدسعيد:ترجمه
از زيباشناسي ، تومان 620/صفحه 156/رقعي قطع /1376
اينكه.است تعقلانساني بخشهاي متعاليترين و برترين
پديده و متعالي امر برايتفكيك را معيارهايي و بينديشيم
بهترين از كه كتاب اين در.بازيابيم آن جز از زيبا ،
تاريخي ، متعدد دورههاي است ، زبانفارسي در موجود نمونههاي
و گرفته قرار تحقيق مورد انسان تفكرزيباشناسانه در
ازوي ، پساست داده قرار تحقيق مبداء را افلاطون مثلهميشه
قرون سپسقديسان و افلوطين ، و اپيكوريان رواقيان ، ارسطو ،
دوره تا تحقيق اين.بودند روشنگري عصر بر مقدمهاي كه وسطا
در 75 ممتع فصلي سپس فراميرودو بيستم قرن اوايل و معاصر
تاريخ دوره يك واقع ، در.زيباشناسيميپردازد مسائل به صفحه
بازنموده اثر اين در لازم دقت با زيباشناسي مسائل و
.شدهاست
معرفت جامعهشناسي و علم
/چاپاول 1376 /ني نشر /كچويان حسين:ترجمه /مولكي مايكل
چشماندازهاي كتاب توماناين 850/صفحه 232/رقعي قطع
گذشته ، در كه ميگشايد تجربي وتحقيق تحليل روي بر را جديدي
.است شده واقع غفلت مورد جامعهشناسان سوي از عمده طور به
در معرفتي ادعاهاي ارزيابي براي دانشمندان كه ذخيرهاي
است آن از مبسوطتر و پيچيدهتر بسيار اختياردارند ،
راههايمختلفي بايد پس.ميداشتند مفروض قبلا كهجامعهشناسان
دانشمندان دردسترس ذخيره تاثير چگونگي كردن مشخص براي
را معرفتي ادعاهاي وپذيرش تفسير بر اجتماعي ، ارزيابي براي
شده مطرح كتاب اين در كه منظرجديدي از همچنين.كرد جستجو
ديگر از مجزا ممتازي ، جامعهشناختي رامورد علم نبايد است ،
تلاش بايد بلكه كرد ، قلمداد فرهنگي عرصههايتوليد
علم قلمرو در فرهنگي توليد ميان پيچيده نمودپيوندهاي
يعني شود ، روشن اجتماعي زندگي قلمروهاي وساير
.معرفت جامعهشناسي زنده قلمرو به علم كشانيدنمطالعه
|
|