شخصيت فيلم درباره
... زندگي يك جاري روايت
شخصيت فيلم درباره
ديم ون مايك ساخته
سال 1998 خارجي فيلم بهترين اسكار برنده
يك آن قهرمان و ميگذرد قرن اين نخست سالهاي در داستان
كه آرمانگرايي و استعداد با جوان ، مرد سرسختاست ، شورشي
قرار وفاداري و فقر دل از برخاستن راه در را او سرنوشت
لازم كه هم را دردناك عاشقانه داستان يك البته.است داده
بدان ميانجامد ، بايد تراژدي به سرانجام و شود گفته نيست
.افزود
شده عرضه نامشخصيت با فيلمي در كه قضايا اين مجموعه
و علوم آكادمي از را خارجي فيلم اسكاربهترين جايزه امسال
.است كرده دريافت (AMPAS). متحرك تصاوير هنرهاي
- فيلم بهترين اسكار دارنده دريافت غريب حركتهاي اگرچه و
و رعشه به بيشباهت كه -كارگردانتايتانيك جيمزكامرون ،
برگرداندن به را حضار از برخي اما عصبينبود بيماران تشنج
فيلم بهترين اسكار برنده مورداين در اما واداشت ، نگاههايش
van Diem) ونديم مايك كار فراورده شخصيت گفت بايد خارجي
با -واقعي داستانحماسي يك عنوان به هلندي كارگردان (Mike
و تار و تيره حال عين در و دراز و دور ابعادي
.دارد را توجه ارزش -گيرا و سرانجامهوشمندانه
فديا بازي با) كاتادروف نام با جواني مرد قهرمانشخصيت ،
از و باكافكا ازيكسو كه احساسات از قلمرويي در(وانهت
تاريك و سرد شهر در شده باديكنزمرزبندي ديگر سوي
فرزند اوزندگيميكند دهه 1920 ، درسالهاي و روتردام
نامدرمدهاون به خلق كج و بياحساس و سرد مرد يك نامشروع
در.است (شورمان بتي)صاحبخانهاش و (دكلسير يان)
با ازدواج پي در او كاتادروف ، بلوغ و كودكي سالهاي سراسر
اين همه او و ميشود رد هميشه كه درخواستي است ، زن اين
.ميكند خراب سرپسرش بر را درماندگي و سرخوردگي
همراه به مشكلي چندان او براي كم دست كار اين البته
يك.است نيرومند چهره يك فيلم سراسر در درمدهاون.ندارد
را خود بدهيهاي نميتوانند كه افرادي اموال حراج مامور
.ميرسند كس همه و جا همه به شاخكهايش البته و بپردازند
نگاه كه نيست مشغول چنان آن هيچگاه او ديگر سوي از اما
فرزند حتي او ترتيب اين به و.بردارد پسرش از را شومخود
را او و ميسازد گرفتار بدهي دام درتاروپودهاي هم را خود
.ميگذارد فشار پولزير گرفتن براي بيرحمي با
دارد ، ناهنجار رفتار اين در مرد اين كه عقدهاي و سرسختي
ميشود بازداشت پدرش قتل اتهام به كهكاتادروف آن از پس
.ميشود نمايان هراسآوري صورت گذشتهبه نماهاي رشته در
پدرش كه داراست را پسرويژگيهايي اين ظاهرا كه آن بويژه
دوست ظاهر ، خوش اگرچهاو.است نبرده بهره آنها از ذرهاي
درهمين داستان ظرافت اما ميآيد نظر به مودب و داشتني
در را خود ويژگيهاي پارهاي پدر سرانجام كه است نهفته نكته
مكار و زيرك خود نوبه به كاتادروف.ميشناسد باز پسر اين
آن سرانجام و دارد كار براي ناپذيري سيري اشتهاي.هست نيز
در آخر نكته اين نيست هوشيار چندان زنان با ارتباط در كه
به همكارانش از يكي از او ناشيانه خواستگاريهاي رشته
موسسه در او كه آن وجود با حتي ميشود ، ديده روشني
زمينه اين در ميرسد ، شراكت به درباني از كارش حقوقيمحل
.ندارد موفقيتي
پيدا سروكار براي بيشتري زمان ميرود ، پيش فيلم همچنانكه و
اجازه ما به و ميآيد فراهم داستان فرعي باشخصيتهاي كردن
را فيلم تصويربرداري ظرافت همگامبا غناي تا ميدهد
اجتماعي تاريخي ، زمينه پس كارگردان حال عين در دريابيم ،
بيشتر برخلاف)است آميخته در فيلم تركيب با را داستان
و كارگر طبقه ناآراميهاي كه تاريخي ، زمينه داراي فيلمهاي
سالهاي در آنها دادن سازمان رابراي ماركسيستها تلاشهاي
طنز ديگر سوي از و ،(داشتهاند دور نظر از حاضر قرن نخست
سوي از يكي مييابد ، نمود كلي خط دو در داستان تلخ و سياه
و عشق ميتواند تنها كه است دردمندي جانهاي جمله از كه پدر
ديگر و -دهد نشان خود دلبستگي سوژه آزردن با را محبتش
پي سرگرم او عمل در كه -بدش رفتار براي او منطق كه اين
پايان در.نيست نادرست كاملا -است پسرش ريختنشخصيت
-بهايي چه به اما است ، پرتواني و سرسخت مرد فيلمكاتادروف
كه پرسشي -باشند او آينده رواندرمانيهاي شايدهزينههاي كه
ترتيب هر به اما.است جسته كناره ازآن خردمندي با فيلم
سودمند اما صريح و سرد كهپيامي هست گويا حد بدان تا فيلم
و نيستند وسادهاي سهل مشكلات زندگي ، تنگناهاي:بدهد ما به
مااجازه به اين اما بريزيم ، عرق بايد ازآنها گذر براي ما
.شويم رها خود كودكانه سبكسري و وزن اضافه از كه ميدهد
تايم مجله از برگرفته
... زندگي يك جاري روايت
نمايشايران آهنگساز و كارگردان با گفتگو
به و باستاني حسن نوشته نمايشايران:اشاره
قشقايي سالن در مرداد اوايل از گودرزي كارگردانيشكرخدا
و تقابلانديشه نمايش اين.است رفته صحنه روي بر تئاترشهر
گرفتار جنگيسخت در كه است ايراني مردي و زن جدلهاي
لشكريانش همه كه است ايراني سردار مرد ، .آمدهاند
.است سرزمينش اهالي از بازماندهاي زن و كشتهشدهاند
از كارگرداني گرايش تئاتر ، رشته دانشآموخته گودرزي شكرخدا
به را پرواز نمايشهاي تاكنون كه است زيبا هنرهاي دانشكده
و مرا پنهان اين كيست سروش ، بال سرود پليكان ، بسپار ، خاطر
كارگردان گودرزي با.است آورده پرده اسكاپنرابر نيرنگهاي
مازيار توسط گفتگويي ايننمايش آهنگساز بهمنش رهام و
.ميآيد پي در كه شدهاست انجام شيبانيفر
محمد آهنگهاي از يكي نمايش پايان از پس و شروع از قبل
چيست؟ ايران با موسيقي اين سنخيت.ميشود پخش نوري
وطن ، به عشق انسان ، كلي عشق از كه دارد لايه نمايش 4 اين
ميهن به دلبستگي البته و ميكند صحبت معشوق و مادر
نمايش اين موسيقيميدهد تشكيل را نمايش اصلي درونمايه
.است بوده مطلب همين بيان جهت در نيز
بخصوص بيضايي ، آثار به بسياري شباهتهاي اثر اين
و ازجملهها بسياري كه طوري به.دارد نمايشنامهآرش
بيضايي چيست؟استاد شما نظر.هستند همانند كلمات
كه داده انجام نمايشهايايراني عرصه در تقديري قابل كارهاي
و زحمتها وارث ما حال.شدهاست آن به بخشي جلوه موجب
و اندوختهها به توجه با هستيمو گذشته نسل تلاشهاي
كه داريم ايراني نمايشي احيايسبكهاي در سعي سليقههايمان
.باشد داشته وجود متن در هم استشباهتهايي ممكن حال هر به
روبهرو يكبرخواني با ما شد اشاره كه موردآرش در اما
نمايشايران در كه حالي در دارد را خود قواعد كه هستيم
.هستيم زندگي يك شكلگيري شاهد ما و است بحثروايت
ژانرايران درباره شد ، اثر نمايشي سبك از صحبت كه حال
اين در.ميدانم حماسي ژانر يك را منايران.دهيد توضيح
نوعيروايتجاري آن در و ميشود بازسازي تاريخ از سبكقسمتي
هستيم صحنهايروبهرو عمل با ما كه مفهوم اين بهدارد وجود
در كه حالي در افتادناست اتفاق و آمدن بوجود حال در كه
.مواجهيم ازگذشته قصهاي تعريف با ما نقالي
.ميتوانيمبناميم نيز تاريخي نوعيرئاليسم را ايران
.است حال گذشتهو انسانهاي ذهن تفسيركننده داستان زيرا
به نمايش ، ژانر مورد در انديشه از قبل من وجود اين با اما
يك در دارد امكان كه ميكنم فكر حركت و نمايشنامه ضرباهنگ
ايراني كارهاي در اصولا.بگيرم وام سبكها همه از تئاتر
.دارد قصه پيشبرد در عمدهاي نقش رويا و خيال روايت ، جنبه
نحوي به ميرسيد ، نظر به زياد نمايش ديالوگهاي حال ، اين با
عبارتي به.بود گرفته خود به راديويي نمايش يك شكل كه
كردن بصري در.بودند ازديدهها بيشتر خيلي ديگرشنيدهها
در مااست صحنهاي عمل به كمك براي وسيلهاي كلام متن ، يك
كار اين به...و چاه گاري ، كوزه ، از استفاده با ايران
.كردهايم اقدام
رامعني بازيگران اعمال كاركرد و جنس ديالوگ ضمن در
به نمايشرا اين اگر.ميدهد مفهوم آن به و ميبخشد
دست تصاويري به قسمت هر در كنيم ، تقطيع مختلف قسمتهاي
موسيقي و بيان عمل ، و ميكند تعيين را آن قصه كه مييابيم
بودن روايتي بخاطر حال هر به ولي.دارد نقش آن تداعي در
.است ديالوگ روي نمايش اصلي بار اثر ،
مربوط ايران در قبل سال هزار يا 4 به 3 ظاهرا نمايش اين
-...و زنديق يا قرمطي مانند -كلماتي نمايش در اما ميشود ،
اين.ندارد ارتباط دوران آن به وجه هيچ به كه ميشود يافت
آن معتقدم من نيست؟ نمايش بر ايرادي مكان و زمان گسست
صادق ديگر نظرداشته آن به ارسطو كه سهگانهاي وحدتهاي
به.ميشكنيم را مكان وهم زمان هم ما نمايش اين در.نيست
زن ميان گفتوگوهاي يا صحنه موجوددر نشانههاي كه مفهوم اين
داشته تعلق پيش سال يا 10 هزار ميتواندبه 3 نمايش مرد و
نمايش يك در وقتي.شود مربوط آينده زمان حتيبه يا.باشد
وهمذاتپنداري باشد داشته كلي مصداق بايد ميشود مطلبيمطرح
گفته نمايش از درجايي نمونه براي.كند تحريك را تماشاگر
كليت حرف اين.ميبرد چيزرا همه دارد دشمن حالا:ميشود
.است تاريخمربوط همه به و دارد
در.موضوعياست نمايشيوحدت اثر يك در مساله مهمترين
زمان دارد ، تطبيق اهميت خصوص به كه چيزي روايي آثار
اثر آشفتگي از ميتواند كه است صحنهاي زمان با فيزيكي
.كند جلوگيري
دو همزمان زمزمهگونههاي يا و دم گاو صداي صحنههايي در
كار اين در آيا.است ديالوگها واضح شدن شنيده مانع بازيگر
است؟ بوده عمدي
دو توسط كه داريم را نيايش نوعي نمايش از لحظاتي در
اين به ما.ميشود ادا جداگانه يا همزمان طور به بازيگر
صداهاي درجاهايي ، يعني.برسيم فضا خلق به ميخواهيم وسيله
و ميرسد گوش به آنها بالايسر نتها ميآميزد ، هم به بازيگران
فضاي اينها ميان از كه پرميشود خاصي ولوله از صحنه
.ميآيد بوجود موردنظر
برجستهتركردن هرچه براي ما كه است تمهيداتي جمله از اين
است اينصحهاي نظرم به و دادهايم انجام نمايش هواي و حال
.كلامها شدن تصويري بر
آهنگ نبودن كليشهاي
موسيقي نمايشايران ويژگيهاي جمله موسيقياز اصلي ركن
.است حاكم نمايش دقيقه از 30 بيش بر استكه آن
بانوازندگي را خود كار -نمايش آهنگساز -بهمنش رهام
موسيقي باساخت سال 70 از و كرده آغاز پيانو و ويلون
تاكنون او.است واردشده جرگه اين به سحر نمايشنسيم
شادي پرندگان ، چتر و نمايشهايپليكان ، آهو آهنگسازي
.است داشته برعهده را...و
حالي ميشود ، در شروع كليسا آوازهاي شبيه آوايي با نمايش
چيست؟ امر علتاين.بودهاند زرتشتي زمان آن ايرانيان كه
كه نداريم زيادي اطلاع دوران آن موسيقي از ما
براي من.كنيم اجرا را آن موسيقايي شكل بتوانيمدقيقا
پنجماستفاده فواصل از ابتداييايران آوازگونه ساختنواي
شده طراحي كركليسا به شبيه و دارد مقدس حالتي كه كردهام
.است
مذهبيزرتشتي واژههاي براساس ميشود ، خوانده كه را شعري اما
.برگزيدهام
و آب آفريدهشدن كهگاه شعرميديوشهم كه 2 معنا اين به
موسيقي اين در انساناست ، آفرينش كهگاه ميديم پت هوس
و دارد نمايش موضوع با ارتباطمستقيمي هم كه شده گنجانده
وارد نمايش فضاي به بهتر هرچه تا ميكند كمك تماشاگر به هم
.شود
.است بسياريشده استفاده نمايش حين در كوبهاي سازهاي از
نمايش بهرهبرد؟اين آن بجاي نميشد ديگري ساز از آيا
من.نميگذارد موسيقيباقي براي زيادي جاي و است ديالوگ پر
بعد به دهم اجراي از كردميعني عوض بار را 2 نمايش آهنگ
روي هر به آهنگساز ديگر ، ازسوي.شد اجرا ديگري موسيقي
موسيقي از جاهايي گودرزي توافق با ومن است كارگردان مطيع
موسيقي معتقدم هم من خود البته.كردم ياتعويض حذف را
اثر به شود حذف جاهايي در اگر و است نمايشزياد
و ابتدا جز به -نمايش موسيقي وجود ، اين با.لطمهاينميخورد
مهم اين به چگونه اولااست يكدست و غيرتكراري -آن انتهاي
نكرديد؟ استفاده زنده موسيقي از چرا ثانيا يافتيد دست
ركن اصليترين آهنگ نبودن كليشهاي و غيرتكراري من نظر به
هم ، نمايش انتهاي و ابتدا تكراري نواي.است موسيقي ساخت
وصل عبارتي به و ميكند اعلام را زن خروج و ورود اصل در
.دارد عهده به را اثر انتهاي و ابتدا
بنابراين.نيست ممكن زنده موسيقي از استفاده سالن اين در
هم كه كنم استفاده الكترونيكي موسيقي از شدم مجبور من
اين با ولي.است ميسر آن پخش امكان هم و دارد كمتري هزينه
و نواختم يك به يك را نواها تمامي آهنگ اين ساخت براي حال
.كردم ميكس هم جداگانهروي را هركدام بعد
|