است هدفدار نيست هدف دين
نظريه و ديني تجددخواهي
نظارت
است هدفدار
نيست هدف دين
معارف پيك
سخنران و گوينده ازبزرگواران برخي سخنان در تازگي به
سخن ، اين.وسيله نه است هدف كهدين ميخوانيم و ميشنويم
از ناروارا برداشتهايي و دارد همراه به سادهنگري گونهاي
كرده همچنين گذشتهها كهدر همانگونه برميانگيزد ، دين
:بيفكنيم اينباور به تازه نگاهي كه سزاست اكنون.است
از -را باوري هرگونه و فراگيراست واژهاي دين كه ميدانيم
مهرپرستي ، ستارهپرستي ، .دربرميگيرد -ناسره سرهتا
دربرداشتي مارپرستي و پرستي بتپرستي ، گاو آتشپرستي ،
در رو درست كه هم كهكفر جائي تاديناند همه گسترده ،
آيا اكنون (1).ديناست يك خود است ، دينايستاده روي
و ميتوانندهدفباشند كه چنانند اينآيينها همه
آيند؟ شمار به پاداشمند هم پيروانشان و گردند ارزشمند
رابيراه آيينها از بسياري خود ما و نيست چنين كه پيداست
آنها كه داريم هم كوشش و ميدانيم راگمراه پيروانشان و
.بياوريم بهراه را
كه خودماناسلام آيينامروزي دين ، از كه بگويند شايد
سخن اينديگر نهآيينهاي است ، شده خواسته بهتريناست ،
برآنچيزي و نميكند پاك را پيشين نارسائيسخن هم
هم آيين اين خود كه زيراميدانيم نميافزايد ، آموزنده
دو و هفتاد كه است وپراكندگي چندگانگي گرفتار آنچنان
همه نتواند وكس نيست كافي آن براي هم حافظ گفته در شاخه
و بداند درست و راست و پسنديده و پذيرفته را شاخهها اين
و ناپخته چنان بالا گفته كه ميبينيم.بنامد پاياني خواسته
گشوده گويي و نميآيد دست به آن از چيزي كه نارواست
پيامدهاي و ميافزايد گمراهيها بر كه آن جز نميگردد ،
:ميخوانيم زير در را برخي كه برميانگيزد را ناروائي
و دستاورد و كرد كار كهپس است اين پيامدها اين از يكي
و است خواستهنشده آيينها از نيكوئي آموزه خردگرائيو
و بد و خوب و آمدهاند پديد خودرو گياهان همچون آغاز ، از
و خدائي باورهاي شكست پندار ، اين.ندارند ناسره و سره
آيين ، يك اگر.است خرد بيارزششدنخود و است خرد از برآمده
راهدف آن بتواند كه دارد چه ديگر نباشد ، خردگرائي ساخته
را آيينها همه خداوند كه است اينگونه آيا وانگهي سازد؟
و خردگرا آيين هيچ آيا و است؟ ساخته بيانگيزه و بيمايه
همان نگوييم چرا پس است ، ساخته اگر است؟ نساخته خردپذير
است؟ هدف آن خردپذيري و خردگرايي و انگيزه و مايه
و است باور آن ارزندگي و بالندگي باور ، يك خردگرائي
بالندگي اگراست بودن خردگرا از بخشي خود بودن ، هدفدار
گفتن شايسته كه نميماند چيزي ديگر بگيريم ، آيين يك از را
.باشد بودن هدف شايسته كه رسد چه تا باشد ،
راستين آيينهاي بزرگان كوشش كه است اين ديگر نارواي پيامد
زيرا ميشود ، نابخردانه و بيهوده همه امروز ، و گذشته در
آن برابر در آيين اين كوشش باشند ، يكسان آيينها كه آنگاه
كنار در را خوبان بايد آنگاه.بود خواهد بيانگيزه آيين
و انگاريم يكي را دروغزنان و راستگويان و بگذاريم بدان
ديوان و فرشتگان و بنشانيم هم با را دلان آسوده و رزمندگان
آب يك به را پليدان و پاكان و ببينيم چشم يك به را
!اين از بالاتر ستمي چه و.بشوييم
و انگيزه يك نهادش و خميره در خردگرا ، و نيكو آيين يك
امروزين زندگي براي رهآوردي آن ، از و دارد نهفته پيام
آن و بماند گم انگيزه آن اگر كه است ، شده خواسته مردم
و ميگردد تهي خميرهاش از آيين آن شود ، فراموش پيام
و بود كه آنجا ميآيد ، تا در آب از بو و رنگ با پديدهاي
همين برانگيخته آيينها شدن شاخه شاخه.ميشود يكسان نبودش
و بايستنها همين از برخاسته و نابخرديها و بخرديها
نداشتن وپاس نشيبها و فراز اين گرفتن ناديده.نبايستنهاست
.انگيزههاست كردن ويران و ازپيامها چشمپوشي بهترينها ،
كار در مردم ساختن يگانه راست ، و پاك آيين يك انگيزه
هماهنگ و ديگران و ديگري بر يكي ستم از جلوگيري و زندگي
بالندگي و پيشرفت راستاي در پويشها و كوششها همه ساختن
همه خدائي ازيك درست دريافت.است جهان و سرزمين يك مردم
سخن به(2).است خواسته يگانه مردم خداييگانه ، و است همين
زندگي سويه همه برايبهبود خدائي آيين يك ديگر ،
نبودنش و وگرنه ، بودن.كند چنين بايد و است پيروانشآمده
اين شايددرستتر و بود خواهد يكسان گفتهآمد ، كه همانگونه
همانگونه باشد ، بهتر ماندنش رفتنشاز بگوئيم كه باشد
ساسانيان پايان ايران.باشد بهتر خدائي چند از كهبيخدائي
به را آيينش كه ديديم و بود شده دچار همينبيبالندگي به هم
.كرد رها آساني
ما كه امامان و همچونپيامبران بزرگاني نيكنامي و بزرگي
نام به كه است همينبوده در مينازيم ، بدانها حق به همواره
شدن وخدائي خدا بندگان جهان اين زندگي برايبهبود آيين ،
زندگي تا كوشيدند و شدند پذيرا را رنجها و سختيها آن ،
بيدادگروهي و ستم و سروسامانييابد تهيدستان بويژه ديگران ،
به وچندگانگي دوگانگي از زندگي و برود ميان گروهياز بر
(3).گرايد يگانگي
از پيامبران كه است پيامبوده و انگيزه همين از پيروي به
در پيشگان ستم و بيدادگران با خود ، كار همانآغاز
را آنها كه بودند تهيدستان همانآغاز ، از نيز و افتادند
شگفتيها راه دراين و دادند ياري كوششها اين در
تنها كنيمو جدا دين از را پيام و اگرانگيزه.آفريدند
پوسته به كه ميشود چنين راهدفبدانيم ، بيدستاورد دين
.ببريم ياد از را درون و كنيم بسنده چيزي
مردم زيرا است ، روش و تنهاراه بلكه نيست ، هدف دين ، پس
باز ديگرسويها از و ميخواند سو يك به بهرفتن را
بهسوي آن از كه است خود ، گونهايوسيله هم راه.ميدارد
سو و سمت و هست راه پس.(مذهب)ميروند ميخواهند ، كه جائي
خرد نردبان در يك هر اينها و هست كار فرجام و پايان و هست
كه كار يك فرجام نخست كه پيداست.دارند خود براي جايگاهي
سنجيده آن سوي و سمت سپسميشود خواسته است ، آن ميوه
جستجو آن به رسيدن و رفتن راه آنگاه و كهكجاست؟ ميگردد
.رفت؟ بايد چگونه:كه ميشود
نه (4)است ، خواسته انگيزهو به رسيدن راه آيين ، و دين
خواسته و آنانگيزه و باشد خواسته و خود ، انگيزه كه اين
و نماز كهاز همانگونه است ، هدف و آرمانياست كه است
برخاسته پارسائي و پاكي و نيست روزههدف و نماز خود روزه ،
راه در كسي اگر اكنون.هدفاست ازآن ، خواسته و آن از
فرجام و پايان و وسو سمت و كند سرگرم آن با را خود بماندو
باز پايان ، ودر نميرسد جائي به هيچگاه ناديدهبگيرد ، را
سواري خواستهاشتنها كه كودكي همانند.بودهاست كه همانجاست
وبيانگيزه است راه در بيسو ، كردن وگردش زدن گام يا خوردن
.است همچنين بيدستاورد وروزه نمازميرود سو هر به
راستين اديان كار و خردمنداننيست كار البته كاري چنين
جائي به رسيدن براي را راه انگيزه ، با خردمندنيست هم
در همه براي بارآوردن نيكوئي هم ، نيكو آيين انگيزهميرود
در هم ديگري پاداش راه ، اين در كوشندگان آنگاه و است جهان
و است اين.دارد نام بهشت كه كرد خواهند دريافت جهان آن
.نشايد را راست دين ديگرسخنها و نيست اين جز
سورهمباركه قرآن دين ، ولي دينكم لكم -پاورقيها1
.كافرون
.(واحده امه هذهامتكم ان) و 5223 قرآن 9221 -2
.(امهواحده الناس كان) قرآن 2132 -3
.ناميدهاند راه ،
انديشه علي:نوشته
نظريه و ديني تجددخواهي
نظارت
(دوم بخش) سنت اهل انديشه در سياسي قدرت بر نظارت
ديدگاههاي بررسي به جستار ، اين نخست بخش در:جستارگشايي
سنتي انديشه برجستگان و سنت اهل زمامدارينزد و حكومت
سياسي انديشه بخش ، دومين درشد پرداخته سياسي حكومت
.است شده پژوهيده ديني انديشه تجددخواهان و ديني نوگرايان
جلب نوشتار اين دنباله به را گرامي خوانندگان توجه
.ميكنيم
رايج خلافت در طلبان تجديدنظر:دوم دسته
عبده محمد شيخ -1
اسدآبادي سيدجمالالدين شاگردان مشهورترين از عبده محمد
نه كه است بلند رو آن از اهلسنت نزد او آوازه و بود
عقلي مباني با آن انطباق و ديني فكر دراحياي تنها
از اصلاحپارهاي براي ديني تجددخواهي از بلكه كوشيد ،
.جست بهره مصر مردم اجتماعي امور
و متوسط درخانوادهاي ((1849م ق.-ه سال 1266 در عبده
نيل رود مصب در بحيره در واقع محلهنصر ، روستاي در مذهبي
وي خانواده.بود عرب اصلا مادرش و تركمن پدرش.متولدشد
دانشوري به شهرت سبب به نداشتندولي بسياري ثروت چه اگر
.بود برخوردار فراواني حيثيت و اعتبار پارسايي ، از و
در احمدي بهجامع پدرش اجبار به سالگي سيزده سن در عبده
معارف تعليمات در علمي مركزمعتبر دومين كه رفت طنطا
و درس عبده اما ميرفت شمار به مصر آنزمان در اسلامي
از يكي نزد را روزي چند و كرد رها طنطا در را تحصيل
ديدار.كرد سپري بود پدرش دايي كه درويش شيخ خويشاوندانش ،
اخلاقي و فكري مسير در را عبده بود وارسته عارفي كه شيخ ،
از و كرده سفر طرابلس به گذشته در چون شيخ.انداخت تازهاي
را نظر اين آنان مانند بود ، پذيرفته اثر سنوسيان عقايد
اسلام به بازگشت مسلمانان رستگاري راه كه ميكرد تبليغ
در آنان سادگي از تقليد و صحابه و پيامبر روزگاران
از مردم كنوني ديني عقايد پيراستن و پارسايي و دينداري
نه است عمل و عقيده دين اسلام زيرا است ، گذشتگان بدعتهاي
مسلمان وظيفه كه بيبنياد ، و تهي ميان الفاظ از مجموعهاي
مسلمانان.يابد پايان الفاظ آن آوردن برزبان مجرد به
بسيار چه و خويشند كارهاي مسئول مردمان ، ديگر مانند
را اسلام و نهادهاند برخود بناحق را نام اين كه مسلماناني
(19).كردهاند خود تباهكاريهاي براي سرپوشي
شد متحول ديدارداشت ، شيخ با كه روزي پانزده از پس عبده
احمدي جامع به قرآن مفاهيم درك اسلاميو معارف كسب براي و
دانش و علم مسير در را خود تعالي زمينههاي بازگشتو
به عبده اينكه با.شد وارد الازهر جامع به سپس و كرد فراهم
محيط و شده ارائه دروس ولي بود شده علاقهمند اندوزي دانش
جمع آنجا در عصر علماي بزرگترين دوران آن در كه الازهر
و جنبي مطالعات با حال هر به.نكرد خرسند را وي بودند
سيد و الطويل حسن شيخ همچون اساتيدي از بهرهگيري
خود عالمي شهادتنامه و كرد سپري را تحصيل دوران جمالالدين
با و نمود دريافت الازهر جامع از (م 1877) سال 1294 در را
عرصه به المصريه روزنامهالوقايع سردبيري و معلمي پيشه
.گشت وارد مصر اجتماعي
سال چند كه گوشهگيرانهاي تمايلات برخلاف عبده پس اين از
مصر اجتماعي و سياسي مختلف درمسائل را خود داشت پيش
همواره او سياسي داوري و فكر شيوه.درگيركرد
را ناداني و بيسوادي و بود اعتدالي و محافظهكارانه
آمادگي و اخلاقي تربيت.ميدانست مصر مردم معضل بزرگترين
اينكه جاي به و ميشمرد مقدم سياسي مبارزه بر را فكري
بهترين را تدريجي اصلاح كند توصيه را انقلابي قاطع اقدام
افراطي جنبشهاي شد سبب عقايدي چنين كرد ، معرفي حل راه
متهم واپسگرايي و ارتجاع از جانبداري به را عبده مصر ،
.كنند
آگاهي پايهاز آن به هنوز مصر ملت بود معتقد عبده
پارلماني ، نظام از كهبتواند است نرسيده سياسي و اجتماعي
از را آنان بايد نخست رو اين از بهرهبرداريكند ، درست
در دليل همين به.كرد دموكراسي آماده اخلاقي و فكري حيث
مردم تربيت نبايد ميگفت مصر در پاشا عرابي انقلاب جريان
.گيرد انجام نظاميان بدست مقصود اين براي
نهضت از كهداشت معتدلي و محافظهكارانه روحيه وجود با وي
چرا ماند وفادار آن به نيز آخر تا و كرد حمايت پاشا عرابي
در مقاومت راه بلكه تسليم ، راه نه خديو ، برخلاف عرابي كه
مصري هر مانند نيز عبده و بود گرفته پيش را انگليس برابر
.برخاست عرابي از پشتيباني به ديگر ميهنپرست
مصر مستبد كرنشخديو و مصر به انگليس تجاوز از عبده خشم
اضافه به او ، حق در مصر رفتارحكومت و بيگانگان برابر در
بهفعاليت را وي دوره اين در جمالالدين باسيد همنشيني
نشد نصيبش موفقيتي اينراه در متاسفانه ولي كشاند سياسي
زمينه اين در وي اشتياق و شور نيز جمال سيد از جدايي با و
تحقيق و درس يعني خود سابق روش به دوباره و نشست فرو
منتشر بيروت در را التوحيد رساله مرحله اولين در و بازگشت
اصلاح به سراسر را خويش زندگي بازگشت مصر به چون و ساخت
.كرد وقف خيريه فعاليتهاي و ديني سازمانهاي و ديني فكر
:عبده سياسي نظريات
تبعيد از ازبازگشت پس عبده گفتيم پيشتر كه طور همان
عضويت جز به و گرفت پيش را واعتدالي محافظهكارانه روشي
درباره مشورت صرفا كارش كه شورا مجلس در انتصابي
از بود ، حكومت حقوقي و اداري و اقتصادي امور فني جنبههاي
جدايي دلايل از يكي شايد و ميكرد پرهيز سياسي كوشش هرگونه
بوده عمل شيوه همين در اختلاف نيز عبده و جمال سيد بين
فعاليتهاي و سياسي اقدام به معتقد جمال سيد كه چرا باشد
مسلمان امت كل سطح در مسلمانان امور اصلاح براي جانبه همه
و فريبكاري مترادف او نظر به سياست دوره اين در.بود
(20).بود فكر و دانش و دين با نفاقانگيزي و زمينهچيني
و زور به عثماني تركان بود معتقد (21)خلافت درباره عبده
فرمانروايان واقع در و بستهاند خود به را خلافت لقب نيرنگ
در كردهاند حكومت اعراب بر كه ديگري دودمانهاي از پيش ترك
دست سني مسلمانان ميان در خرافه تشويق و تقليد رسم پرورش
آوردند اسلام ديگر اقوام از ديرتر چون تركان.داشتهاند
چون و دريابند درست را پيامبر رسالت روح نتوانستند
پليدي به شوند آگاه اسلام حقايق از مردم اگر كه ميدانستند
در علم اهل و علم با پيميبرند بهتر آنان حكومت تباهي و
علماء گروه به را خويش پشتيبانان و ياران كمكم و افتادند
مقلد و قشري ديني ، مسائل در را مومنان تا دادند راه
چون.وادارند خودكامگي برابر در تسليم به و بارآورند
عربي زبان.نهاد فساد به رو نيز مسلماني شدند فاسد علماء
را مسلمانان يگانگي بازي ، فرقه و داد دست از را خود خلوص
در عقلي علوم و شد مختلف ايمان و عقل ميان تعادل.زد برهم
(22).افتاد تسامح محل
اقتدارات بودكه آن سياست درباب عبده مهم نظريات از
مقام امتيازات شرعي ، نه مدنيدارد خصلت اسلامي ، حكومت
شرع ، اما برنميخيزد ، شرع از مفتي و قاضي و وحاكم خليفه
را خلافت دليل بدين.ميكند معين را آنان اقتدارات و تكاليف
يعني (theocracy) تئوكراسي اروپاييان آنچه با نبايد
احكام تئوكراسي در زيرا شمرد ، همانند مينامند خداسالاري
رعيت و ميشود ابلاغ حاكم به جانبخدا از مستقيما شريعت
در كوششاو و حاكم عدالت مستلزم كه بيعت بهموجب نه
حاكم از بايد ديني حكمايمان به بلكه است ، رعيت نگاهباني
عناد حاكم با نميتواند هرگز مومن نحويكه به برد فرمان
زيرا...بداند الهي شريعت دشمن را او كه چند ورزدهر
در صورت هر به دارد ديني اقتدار و حجيت كه حاكمي كارهاي
.است شريعت و دين حكم
كارهاي اگر و نيست روا گناهكار حاكم از اطاعت اسلام در ولي
را او بايد مسلمانان باشد ، شريعت اصل پيوستهمخالف حاكم
و امت اين.كنند كنار بر عامه مصالح اقتضاي به بنا
امت و برميگمارند خود مقام به را او كه است آن نمايندگان
را او بداند خود صلاح به هرگاه و دارد را او بر نظارت حق
حيث ، هر از حكومت رئيس ترتيب اين به.ميكند بركنار كار از
(23).است مدني حاكم حكم در
از پيروي به بايد مسلمان حاكم كه بود معتقد اساس در عبده
فرمان دادگري به عقد و حل اهل با ومشورت اسلامي شريعت
مناسبترين مشروطه حاضرسلطنت زمان در او گمان به.راند
پايه بر كارها همه آنكه براي و است حكومتي چنين معادل
نخست مردم تا داد ترتيبي بايد بگردد ، مردم عامه مشورت
سپس و كنند مشورت و همكاري يكديگر با محلي شوراهاي ازطريق
را وري-كشـ مهم مسائل نمايندگان درمجلس برگزيدگانشان
(24).دهند له-فيصـ
م محمدرشيدرضا1935 -2
دادن شكل در و بود عبده بلاواسطه شاگرد كه محمدرشيدرضا
سهم مسلمانان ميان در رايج خلافت درباره تازهاي تفكر
خود زمان مسلمان مشهور متفكر تنها او.است داشته عمدهاي
از قسمتي همچون را اسلامي دولت درباره خويش نظرات كه بود
طرح شجاعت با و وضوح به خلافت انحلال درباره ملاحظاتش
(25).كرد
مدرسه در طرابلس ، در را تحصيلاتش و بود سوري اصلا رضا رشيد
از يكي در سپس و بود ، زمان پيشرو مدارس كهاز اسلامي ملي
عرب جنبش در كوششهايش.پايانبرد به عثماني دولتي مدارس
سال 1920به در.گشت او افتخار و سربلندي مايه سوريه در
تسلط از پس.شد برگزيده دمشق در سوريه ملي كنگره رياست
در و كرد مهاجرت مصر به وي كشور اين فرانسويانبر
(26).آمد در عبده شمارپيروان
خلافت درباره خود طلبانه تجديدنظر نظريات بيان ضمن وي
اصرار و ميداند موهوم انحرافي را آن مسلمين ميان معروف
صدر در كه شكلي به آن اعاده و سني خلافت اصلاح بر بسياري
مقاله خصوص اين در زماني او.ميكند است بوده معمول اسلام
را خود عمر سالهاي واپسين عثماني امپراتوري كه مينوشت
عنوان به عثماني ، سلطان دستگاه فساد و ناتواني و ميگذراند
كرده نگران برفرجامخلافت را سنيان از بسياري مسلمين خليفه
.بود
اسلام آغاز دادگرانه صورت از را خلافت تركان ، بود معتقد رضا
درآوردهاند فريبكاري و خودكامگي و دستگاهستمگري شكل به
احياء دوباره را خلافت كه است آن به بسته مسلمانان صلاح و
امروزي زبان به يا عقد و حل اهل جانب از خليفه و كنند
امت بيعت موجب به نيز خليفه و گردد ، گزينش مردم نمايندگان
و حقوق حفظ براي حاكم دستگاه با ملت پيمان نوعي كه او ، با
(27).كند حكومت عدالت به است ، طرف دو تكاليف اعلان
مورد در فقها مفصل توصيفات به اندازه ، همان به رضا رشيد
و ميدهد دست از را خود حقوق خليفه موجبآن به كه شرايطي
به كه حالاتي تمام ازنقل پس.مينهد وقع ميشود خلع سزاوار
تنزه فقدان)ميكند فراهم را خليفه خلع موجبات ماوردي قول
و ارتداد اسارت ، مغزي ، سبك جسماني ، ناتواني اخلاقي ،
تكيه غيرعادل فرمانروايان عليه شورش حق بر ،(بيايماني
(28).ميكند
نظري لحاظ از خلافت بودن درست اثبات به تمايل سائق به رضا
برابر در مقاومت تكليف معتبر مراجع كه است مدعي سادگي به
كه.است واگذاشته عقد و حل اهل عهده به تعدي و بيعدالتي
را علما مخصوصا و امت نمايندگان انواع اصطلاح اين
اجراي در گروه اين طرف از بايد كه حياتي شرط.دربرميگيرد
شود رعايت جنگ با بيعدالتيحتي برابر در مقاومت براي حقش
(29).بچربد مضارش بر بايد عملي چنين مزاياي كه است اين
درباره داوري شايستگي كه كساني تنها رضا تحليل بنابر
.عقدند و حل اهل همان دارند را فرمانروايان
:دوم و اول بخش يادداشتهاي
كديور ، محسن سياسي ، الاحكام آيات درسنامه از برگرفته -1
تهران ،(ع)صادق امام دانشگاه نيمسالاول 7675 ،
جاعل اني الي 33 آيه 30 بقره سوره كريم قرآن:رب 21
الميزان تفسير در طباطبايي علامه نظر و..فيالارضخليفه
نمل/62 ، يونس /14 ، انعام /165 ، سورههاي و خصوص اين در
احزاب/72 نور/55 ، ص 26 ، -فاطر/39
پيشين كديور ، محسن سياسي ، الاحكام آيات درسنامه:رب 31
دكتر اسلام ، و ايران در سياسي انديشههاي و نهادها جزوه ، -2
تهران ، دانشگاه سياسي علوم و حقوق دانشكده حميدعنايت ،
ص 80 اول ، 5958 ، نيمسال
سهروردي ، و مرواريد نشر آشوري ، داريوش سياسي ، دانشنامه -3
ص 162163 تهران1366 ،
اسلام ، و ايران در سياسي انديشههاي و نهادها جزوه -4
ص 80 پيشين ،
:به شود رجود بيشتر مطالعه براي -5
جلال محمد دكتر مذاهب ، و فيالاسلامشخصيات السياسي الفكر ك
ناشر محمد ، عبدالمعطي علي دكتر و شرق ابوالفتوح
صص280344 اسكندريه 1990 ، الجامعيه ، دارالمعرفه
پيشين اسلام ، و ايران در سياسي انديشههاي و نهادها جزوه و
ماوردي ابوالحسن كالاحكامالسلطانيه ، ص 113 ،
نشر مركز ناشر ماوردي ، ابوالحسن السلطانيه ، الاحكام ك -6
.ق.قم ، 1406ه الاسلامي مكتبالاعلام
اسلام ، و ايران در سياسي انديشههاي و نهادها درسنامه -7
ص 114 پيشين ،
همان -8
ص 116 همان ، -9
ص 116 همان ، -10
ص 116 همان ، -11
در پراكنده بهطور ميتوان را غزالي سياسي گفتارهاي -12
رساله و فيالاعتقاد الاقتصاد علومالدين ، كتاباحياء
.كرد پيدا است خلافت شرحمساله كه المستظهري
سياسي اوضاع غزالي آثار مطالعه در است يادآوري به لازم
برخي كه چرا گرفت نظر در بايد نيز را ايشان دوران اجتماعي
در سعي ميرسد نظر به كه ميباشد بگونهاي وي نوشتههاي از
گاه دليل همين به.دارد موجود اوضاع و محيط با سازگاري
.ميشود ديده او اظهارات در تناقضاتي
و ايران در سياسي انديشههاي و نهادها جزوه:به رجوع -13
ص 120 پيشين اسلام ،
-ص 16121 همان ، :به رجوع -ص 15121 همان ، -14
در سيري ك -ص 127 18 همان ، :به رجوع -ص 122 17 همان ،
شركت ناشر عنايت ، حميد دكتر عرب ، سياسي انديشههاي
-ص 116 20 همان ، -اول 191356 چاپ جيبي ، سهاميكتابهاي
:ميگويد طنزگونهاي سخنان در والنصرانيه كتابالاسلام در عبده
و السياسه معني من لفظالسياسه من و السياسه من اعوذبالله
ببالي يخطر خيال كل من و كلمهالسياسه من يلفظ حرف كل من
شخص كل من و فيهاالسياسه تذكر ارض كل من و السياسه من
و يسوس و ساس من و يعقلفيالسياسه او اويجن يتعلم او يتكلم
ص 148 همان ، از نقل به مسوس و سائس
عروهالوثقي ، مجله در ميتوان را عبده سياسي گفتارهاي -21
مصاحبه گزارش و عبده خود نوشته النصرانيه و الاسلام كتاب
-ص 149 22 همان ، از نقل به.كرد جستجو وي با بلنت ويلفريد
و دين جدايي از هيچگاه عبده اينكه با -ص 149 23 همان ،
نظر به ولي نكرد دفاع علمانيت از عرب قول به يا و سياست
منطقي فرجام عنايت دكتر مرحوم جمله از انديشمندان از برخي
-ص 24151 همان ، .ميرسد علمانيت به عبده نظريات از برخي
حميد دكتر اسلام ، سياسي نوين تفكر ك -ص 154 25 همان ،
تهران ، اميركبير ، انتشارات صارمي ، ابوطالب ترجمه عنايت ،
عرب ، سياسي انديشه در سيري ك -ص 80 26 اول 1362 ، چاپ
اسلام ، سياسي تفكرنوين ك -همان ، 158 28 -ص 156 27 پيشين ،
رضا رشيد نظريات نقد با عنايت دكتر مرحوم -ص 83 29 پيشين ،
با عمل در را آن اجراي شورش ، حق خصوصقراردادن در
شيوه و شورش؟ حق براي شده تعيين شرايط همچون ابهاماتي
.ميداند روبرو صالح؟ مرجع تعيين
ص 83 همان ، :به رجوع
معارف كتابخانه
|
اينجا دين ،
لودز ، پلدشر ، فورد ، سيدمان ، شوارتز ، اكنونپاپكين ،
چاپ نشرقطره ، :ناشر /محمدي مجيد:مترجم/گريفين بير ،
صفحه تومان ، 243 قيمت850 /اول 1377
عرصه در را مترجم دغدغههاي از بخشي.اكنون اينجا ، دين ،
تا است شده تلاش مجموعه اين در.بازمينماياند دين
نسبيگرايي ، يعني دين ، عرصه در مولف مسائل بنياديترين
مدرنيسم ، اجتماعي ، بحران اخلاق ، اميد ، فرديت ، بازگشت ،
كنكاش مورد زندگي خصوصي حيطههاي و فمينيسم ليبراليسم ،
گوناگوني روشهاي و سطوح مقالات اين.گيرند قرار بيشتري
هم با ما دوران بنيادين مسائل انعكاس حيث از ولي دارند
.دارند اشتراك
الهيات گرايي ، هزاره عرفيشدن ، دين ، و فرهنگي نسبيگرايي
بحران و اخلاقي سامان مابعدليبرال ، الهيات مدرن ، بعد ما
عنوان مدرن بعد ما دين و خلاقيت مدرن فرهنگ در اجتماعي
.است كتاب اين مقالات از بعضي
:مترجم /كخ هايدماري پروفسور:داريوشمولف زبان از
انتشارات:پيرارناشر پور ناصر:ويراستار /رجبي پرويز دكتر
:قيمت /گالينگورباروكش وزيري ، قطع /اول1376 چاپ كارنگ ،
رنگي عكس 32+ 323صفحه/تومان 2000
آلمان نامي پژوهشگر ساله تلاشچندين حاصل داريوش زبان از
آلمان در كتاب اين انتشار با كه است هايدماريكخ خانم
دوباره جاني آلمان افول درحال ايرانشناسي نهضت به بارديگر
.بخشيد
اعلام نخستين از كهايران ميدهد گواهي فوق كتاب خواندن
بوده راستي پيوسته ، مبشر بشري ، تمدن تاريخ خوددر حضور
فاصله مكرر حكايت همان كتاب ، مطالب در تامل اما.است
.است شده ايجاد حكومتگران و مردم بين كه است بلندي طبقاتي
باستان ايران دوران طبقاتي-اجتماعي نقد هدف حاضر كتاب
ويژه مديريت شيوههاي آغازينو هويت به بيشتر و راندارد
تمامي بيان در كتاب ارزش تعيين به.است داشته نظر قوم اين
ميشود پذيرفته آن خلال از و است دوران آن به مربوط حقايق
نيز و امپراتوري يك بنيان سازماندهي و مديريت قدرت كه
هنوز كه شد مستحكم چنان جمعي خرد كمك به ملي ، روابط
خود ، نخستين و ديرين ويژگيهاي همان با جهان به ايرانيان
از پس كه ميشوند ، شناخته نيك گفتار و كردار و پندار يعني
هياتي در حاضر كتاب.است شده آشكارتر آن واقعي تبلور اسلام
پرارزش دستاوردهاي آخرين به باتوجه است يافته انتشار زيبا
بزرگ امپراتوري حيات از روشنتري تصوير باستانشناسي ،
داده دست به م.پ سالهاي 500 محدوده در بهويژه ايران ،
فرمانروايي از كه سالي به 200 نيز كاوندهتري ونگاه
.ميشود بود مانده باقي هخامنشيان
خسرو:ويرايش و گزينش نقد بوته پسامدرنيسمدر
قيمت600 /اضافات ، 1377 با دوم چاپ آگه ، نشر:ناشر/پارسا
صفحه 184/تومان
ناخواه خواه ما جامعه پسامدرنيستيدر تلقيهاي از بسياري
بلكه مدرنيسم بهفراسوي متصور جهش يك بهسوي نه جامعهرا
به كمك و دستاوردهايمدرنيسم نفي طرف به آن بدفهمي دليل به
پسامدرنيسم از كهبحث عدهاي برخلاف اين و واپسگراييميكشاند
.است مردممربوط به ميكنند محدود عدهاينخبه به را
لاجرم قدرت ، و سركوب نقدپديده بر تاكيد با پسامدرنيسم ،
كه ميكند پيدا گذشته قرن اواخر آنارشيسم با مشتركي مرزهاي
اين مادي وناديدهانگاشتنپايههاي نديدن.نامقبولنيست
پسامدرنيسم ازايرادات البته -ديگر وجوه مثلبسياري -پديده
مبارزه به كه وتوجهي نقد اهميت از چيزي تغافل امااين است ،
پرسشهاي پاسخبه در نيز حاضر كتاب.ميدهدنميكاهد آن با
در پسامدرنيسم درباره ايران جامعهنوجوي در كه گوناگوني
مقالاتدر بهترين گزيني به و انتخاب با و شده ايجاد اذهان
.است يافته انتشار زمينه اين
|
|