!!گناه؟ كدامين به
بلا ايمني كمربندهاي چرا
هستند؟ استفاده
همشهري به تلفن
كتيبه از را سعدي نام چرا
برداشتند؟ خيابان
زندهبهگور را انزلي گورستان
!نكنيد
!!گناه؟ كدامين به
دانشگاه دانشجويان از ديگر عدهاي همراه به است ماهي چند
فارس مركز سيماي و صدا نظرسنجي و تحقيقات واحد با شيراز
نظرخواهي براي شهر از گوشهاي در دفعه هر و ميكنيم همكاري
در من يكشنبه روز آن اما.ميرويم آنها خانه در به مردم از
كودكان روز آن ديدم ، را عاطفه مرگ شيراز شهر از گوشهاي
برآورده فرياد بار هزاران محبت سوك در كه ديدم را معصومي
هياهوي در آنها دوستداشتني و نازك صداي چون اما بودند
نرسيده كسي گوش به بلندشهر ساختمانهاي پشت از و ماشينها
روزنه خود كودكي دنياي دروازه پشت در بيرمق و خسته بود ،
كه ميكردند فكر آنها شايد يا و ميكردند ، جستجو را اميدي
من و نيست آنها فرياد صداي شنيدن براي شنوايي اصلاگوش
.خواندم آنها نگران اما پرمهر چشمان از را ايناحساس
را مدرسه فضاي شاديشان و هلهله صداي بايد كه آنهايي
خورشيد سرخ وداع نگران و بياميد روز هر بايد بشكافد ، چرا
براي دستي شايد تا بنشينند نظاره به را خاكي كره با
!جرمي؟ چه به و گناه كدامين به آيد؟ بدر آستين از ياريشان
تلويزيون خانه در آيا:پرسيدم آنها از يكي از وقتي
بدي حرف كردم فكر كه كرد نگاهم متعجبانه آنچنان دارند؟
حتي نداريم ، برقي وسايل ما:داد جواب معصومانه و.زدهام
پرسيدمپس او از وقتي.نداريم پولي اصلا و نداريم برق
هوا تاريكي محض به:داد جواب ميكنيد؟ چكار شبها
!ميخوابيم
ويلاهاي و قصرها در افرادي آن از بخشي در كه شهري در آري
است خواب تنها نيز آن از گوشهاي در ميكنند زندگي آنچناني
كودكان وجود ساغر در را بيخبري و سستي گواراي داروي كه
خالي دنياي از ساعاتي براي و نهند برهم چشم تا ميريزد آن
.شوند بيخبر خود همنوعان محبت از
بيرحم سپيدموي پشت كوژه ديو مسلمانان سرزمين در بايد چرا
از شماري نازنين فرق بر را تهيدستي آهنين پتك فقر ،
آورد؟ فرود كودكانش
بند به قساوت قفس در حافظنوعدوستي شهر در بايد چرا
بر عزا سياه كسوت سعديمحبت ديار بايددر چرا شود؟ كشيده
كوچهروشن كودكان.منتظرند هنوز آنان چرا؟ كند؟ تن
:كه آييم خود بهميگويم را دروازهاصفهان
توانا بازوي شكرانه
است ناتوان دست بگرفتن
شيراز دانشگاه دانشجوي -رضايي محمد
بلا ايمني كمربندهاي چرا
هستند؟ استفاده
ايمني كمربند از استفاده قانون تصويب شاهد گذشته سال در
موظف خودروسازي كارخانجات كليه قانون اين طبق بر.بوديم
براي جريمهاي نيز و شدند خودرو در كمربند نصب به
ولي.گرديد تعيين نميكنند استفاده كمربند از كه سرنشيناني
باقي استفاده بدون كمربندها كه هستيم شاهد هنوز متاسفانه
:كرد جستجو ميتوان عامل چند در را امر اين دليلماندهاند
مجريان و قانونگذارها خود عموما ميشود ديده آنكه اول
قانون معمولا قانون مجريان نميكنند ، عمل قانون به قانون
از آنكه دوم.نميكنند عمل آن به و ميدانند عموم مخصوص را
براي لازم تلاش تلويزيون ويژه به و گروهي رسانههاي طريق
موردي هم اگر و است نيامده عمل به آمار ارائه و آموزش
براي بنابراين.است بوده مقطعي و ضعيف صورت به شده مطرح
موارد يا و ايمني كمربند از استفاده فرهنگ زمينه ايجاد
.گردد برطرف سستيها اينگونه بايد مشابه
فراگير صورت به كه بود خواهند موثر زماني همگاني آموزشهاي
دو يا يك طريق از آموزش و باشند همراه برنامهريزي با و
و سريالها كليه در نمونهبايد براي.نيست كافي برنامه
كمربندالزامي از استفاده كشورمان ساخته تلويزيوني فيلمهاي
ترتيب اين به و آيد عمل به برخورد نيز متخلفين با و گردد
رايج مردم بين در كمربند از استفاده طورناخودآگاه به
.ميشود فراهم نيز قانون براياجراي لازم زمينه و ميگردد
درويش رضا
همشهري به تلفن
شهرك ساكنان از پرديس شهرك براي مخابراتي مركز
قرار آينده سالهاي طي كه شهركي هستم ، پرديس جديدالتاسيس
مخابرات طرف از شهرك اين در.شود تبديل بزرگ شهري به است
به تلفن واگذاري از اما است شده نصب عمومي دستگاهتلفن چند
نه ميشود گفته كه آنطور و نيست شهركخبري مسكونيهاي صاحبان
ارائه تقبل مخابراتيبومهن مركز نه و رودهن مخابرات مركز
مردم.نميكنند پرديس ساكنان براي را مخابراتي خدمات
زندگي تهران از خارج كه اين به عنايت با شهرك ساكندر
باشند ، بهرهمند ارتباطي ازوسايل بايد عليالاصول و ميكنند
ايجاد مخابراتيمستقل مركز يك شهرك اين در بايد معتقدند
تلفني خطوط از استفاده با و ضرورت هنگام به تا شود
.باشند داشته ديگر نقاط به دسترسي اختصاصيبتوانند
زمرديان فريده
!جنت نه برهوت ،
آنچنان ايرانپارس بزرگراه بالاي منطقه در شمالي ، جنتآباد
و ناميد برهوت را آن بايد واقع به ميبردكه رنج بيآبي از
تاكنون بزرگ منطقه اين آب تامين كه است شگفت.جنتآباد نه
آنجا به كار.است گرفته قرار مسئولان بيتوجهي مورد
دوردست روستايي مناطق همچون گاه منطقه اين در كه رسيدهاست
يكديگر با جدال به آب از بهرهبرداري براي محل اهالي
دو اعضاي از نفر چند آن مورد يك در كه پرداختهاند ،
سازمان تاكنون اگرچه.شدند شديد جرح و ضرب دچار خانواده
نكرده اقدامي هيچ منطقه اين به شهري آب بهوصل نسبت آب
.ميطلبيم استمداد سازمان اين از ديگر بار يك اما است ،
.باشند داشته شنوايي گوش شايد
شمالي جنتآباد اهالي از جمعي
يك من بازنشستگان كانون ناشدني وعده و بازنشسته براي وام
پيش ماه يك حدود.پرورش و آموزش بازنشسته و هستم فرهنگي
روزنامهها در كه اطلاعيهاي طي كشوري بازنشستگان كانون
ضروري وام بهبازنشستگان مصوبهاي براساس كرد اعلام شد منتشر
ضمن وام دريافت براي خواست بازنشستگان از و ميكند پرداخت
خوشباور من.كنند مراجعه كانون به لازم مدارك تسليم و تهيه
منتظر كانون به تحويل از پس و تهيه را لازم مدارك نيز
رفع را مشكلاتم از بخشي آن دريافت با كه اميد اين به ماندم
طرف از هنوز ميگويند ميكنم مراجعه كه هربار اينك اما كنم
و اجرايي دستورالعمل نه و دادهاند اعتباري نه امر مسئولان
اعتباري چنين اگر كه اين ميشود متبادر ذهن به كه سوالي
مسئولان چرا ندادهاند ، دستورالعملي اگر و نشده تامين قبلا
نيازمندان به كاذب دلگرمي نادرست اخبار انتشار با كانون
!بدهند نشان خودي ميخواهند شايد ميدهند؟
محفوظ نام
از يكي التحصيل نميخواهدفارغ گزينش رسمي كارمند
گروه ارشد كارشناسي دركنكور كه هستم دولتي دانشگاههاي
و شدهام پذيرفته بالا نمرات با علمي مرحله در انساني علوم
اما بود شده اعلام مربوطه دانشگاه به گزينش براي نامم
كه اين گو.ماندهام بلاتكليف نادرست گزارش و غرضورزي براثر
نظر طبق و هستم دولتي سازمانهاي از يكي رسمي كارمند من
اختصاصي ، و عمومي شرايط (ح)بند به استناد و سنجش سازمان
عنايت با اينك.ندارند گزينش به نيازي دولت رسمي كاركنان
يا و سنجش سازمان از منطقي پاسخي تقاضاي شد گفته آنچه به
.دارم را مربوطه ارگان
محفوظ نام
كتيبه از را سعدي نام چرا
برداشتند؟ خيابان
شدم متوجه ايرانشهر شهرستان به سفري در گذشته سال اواخر
(ولايت) به (سعدي) از را شهر اصلي خيابانهاي از يكي نام كه
كه همراهم دوست شدم ، از حيرتزده بسيار.دادهاند تغيير
من گفت شدم جويا علترا است ديار آن فاضل ازاهالي خود
تسنن اهل سعديرا عدهاي چون ميزنم حدس بيخبرمولي هم
نيز نامولايت چون و باشند زده كار بهاين دست ميدانند
اينامر از كامل رضايت عدم بهلحاظ است محترم مردم براي
امور اولياء شايد برنيامدهاند ، اعتراض اعلام صدد در معذالك
.آورند عمل به مناسب اقدام و شوند متوجه خودشان
اگر زيرا ميزنم را همينحدس شما مثل هم من گفتم وي به
خيابان نام بودابتدا نام اين تعويض بر نظردولتيان
به دلم جريان اين از واقعا.ميكردند عوض را تهران سعدي
شيرازي سعدي اجل شيخ نام كه شدم ناراحت سخت و آمد درد
و گيرد قرار بازيچه اينگونه مقام علو آن با عليهالرحمه
.بردارند خيابان كتيبه از را وي نام شوند موفق
و قدرت هر با است تاريختوانسته طول در كسي چه واقعا
كند؟ توجيه اينگونه را شعرتوحيد بيت يك در ادبي مايه
نظرهوشيار در سبز درختان برگ
معرفتكردگار است دفتري ورقش هر
و قدرت بلاغت و اينفصاحت با است توانسته تاكنون كسي چه
:دارد چنينبيان بندگانش به نسبت را خدايمتعال عنايت
مفرح برميآيد چون و است حيات ممد ميرود فرو كه نفسي هر
واجب شكري هرنعمتي بر و موجود نعمت دو نفسي هر در پس ذات
برآيد كه زبان و دست از
آيد بدر شكرش عهده كز
شخصيتهاي وجود با كه بيافكنيم ملل سازمان سردر به نگاهي
نظر لحاظ به و پيشرفته قدرتمند كشورهاي در ادبي بزرگ
و داشته ايراني و ايران تحقير در سعي هميشه كه ابرقدرتها
شيرازي سعدي ادبي عظمت دربرابر تعظيم سر معالوصف دارند
اعجوبه اين بينظير و پرمحتوا و پندآميز شعر و آورده فرود
آنها از خردمندان و داده قرار مذكور محل زيب را ادب جهان
و مذهب نژاد ، هر صرفنظراز را همگان كه ميگيرند ، الهام
را همدردي همياريو و دانسته پيكر يك اعضاي..و رنگپوست
واخيرا (...پيكرند يك اعضاء بنيآدم).ميكند توصيه عميقا
در سخنرانيهايش از دريكي متحد ملل سازمان دبيركل
در (ره)امامخميني.گرفت الهام شعر همين از دانشگاهتهران
بيتخطاب تك يك در خود عرفاني و غزلياتمتين و بلند اشعار
:گفته خود مخاطب به
(است بازي تو و من بافتههاي-است شيرازي سعدي اگر شاعر)
قدرت نويسندگان ليكنتواناترين نيست قلم اهل كه مخلص
با امر مسئولان است اميدنخواهندداشت را بزرگوار وصفاين
اين آثار رفع جهت در افتاد معروض آنچه به عنايت
التيام براي نتيجهرا و معمول عاجلي اقدام اقدامنابخردانه
.فرمايند اعلام ارادتمندانسعدي خاطر
مسافر همشهري
زندهبهگور را انزلي گورستان
!نكنيد
برداشتند را انزلي گورستان قديمي سردر وقتي پيش سال چند
از آوردند ، بهوجود آن در تحولي و كنند تعريض را خيابان تا
خيليها بردند ازبين را قديمي و زيبا سردر اين اينكه
به را گورستان واقعا كه ديديم بعد ولي شدند ناراحت
در و نوراني شب در كه مقدس جايگاهي كردند ، تبديل گلستاني
احساس آن در كه زيبا پاركي و باغ همچون دلباز و سرسبز روز
و وليافسوس.نيستي و مرگ نه ميداد دست انسان به زندگي
مشاهده كمالتاسف با انزلي به سفرم درآخرين كه صدافسوس
بلوكهاي با را اصلي خيابان زيبايروبه نماي كه كردم
.پوشاندند شود تبديل بهمغازه است قرار كه زشتي سيماني
را شهرمان گورستان كردم داد ، حس دست من به عجيبي احساس
و ساخت اين دليل و شدم جويا را علت وقتيكردند زندهبهگور
ميوهفروشان است قرار گفتند كردم سوال را بيمورد ساز
:سوال چند حال.دهند انتقال آنجا به را ناصرخسرو خيابان
انتخاب را گورستان كه نبود انزلي در ديگري باير زمين آيا
در را ميوهفروشان بازار است صحيح آيا اينكه دوم كرديد؟
در و ميشود ختم آستارا و هشتپر جاده به كه اصلي خيابان
روز هر كه دهيد انتقال ميشود ، محسوب ترانزيت حقيقتجاده
.باشيم موارد ساير و جايپارك فقدان و سنگين ترافيك شاهد
افراد تمامي و فرماندار و شهردار گيلان ، محترم استاندار از
و بگيريد را كار اين جلوي ميكنم خواهش شهر مسئولان و
در را شهر اين شهيدان پاك خاك و را ما نياكان ميعادگاه
حرمت و نكنيد مدفون بيقواره مغازههاي و سنگي ديوارهاي پشت
ما پاكرفتگان روح بگذاريد و آننگيريد از را مقدس مكان اين
.برسد ابدي بهآرامش انزلي گلستان در
نوشهر -ح -مريم
|