گذشت در كوروساوا
نان
پارسي قند زين..
وزير به تعرض سينماگر 2500
محكوم را اسلامي ارشاد و فرهنگ
كردند
گذشت در كوروساوا
كوروساوا آكيرا:اسلامي جمهوري خبرگزاري -توكيو
در سالگي سن 88 در يكشنبه روز ژاپني نامدار كارگردان
جايزهونيز كسب از پس پيش ، سال از 47 كوروساوا.گذشت
.دستيافت جهاني شهرت به فيلمراشومون بخاطر
كارگردان اين شاهكارهاي قرمزاز وريش سامورايي هفت
.درآمدهاند نمايش به درايران نيز پيشتر كه است ژاپني
نيز فيلمهايكوروساوا نقشاول هنرپيشه ميفونه رو توشي
.رفت دنيا از سالگي سن 77 در گذشته زمستان
نان
جا همين بگيري نظر در نيست لازم بگير ، نظر رادر نان تكهاي
بغل پلاستيكي كيسه توي بري ، نان تخته روي است آشپزخانه توي
و است قديمي نانبري چاقوي.ميكند خودنمايي بري نان چاقوي
پلاستيكي كيسه !نان نوشتهاند دستهاش روي و خريدهاي حراج در
خودت براي نان برشي و ميزني كنار را آن لفاف ميكني باز را
مقداري.ميكني لقمه را آن و عسل بعد ميمالي ، كره.برميداري
نان خوردن ميليسي را آن و انگشتها به عسلميمالد كره از
است سياه نان اين قضا از نميكشد ، طول دقيقهبيشتر يك حدود
چاودار جو نان چانه يك و يخچال توي همداريم ، سفيد نان اما
نان وبيگاه گاه.زده كپك حالا و گذشتهگرفتهاي هفته كه
آرامت دهي؟ انجام خودت دست با را داريكارهايي دوست.ميپزي
.ميكند
هردو.بگير نظر در را ناني تكه حالا.كن تصور را قحطي
اتاق در آنها از يكي با تنها تو اما است ، واقعي اينها
همين براي آدم ذهن اصلا.هستي ديگري اتاق كنتوي فرض.هستي
.كشيدهاي دراز داغ اتاق يك در نازكي رويتشك حالا.است
كمتري سال و سن تو از كه خواهرت و گلياست اتاق ديوارهاي
خالياش شكم و است موت روبه گرسنگي از.است تو همراه دارد
با.ميزند موج دهان دور و چشم روي دستهدسته مگس و بادكرده
است كثيف داري ، دست در هم پارچهاي.كنارميزني را آنها دست
.ميكشي خواهرت خشكيده لبهاي و پيشاني رابه آن مرطوب اما
تو.مبادا روز تا نخوردهاي روزي چند استكه هماني نان تكه
تو بر آنقدر ضعف هنوز اما خواهرتگرسنهاي اندازه به هم
نان كه ميشود پيدا يكي وقت چه طولميكشد؟ چقدرنشده غالب
بزني بيرون خانه از كه ميافتي بهصرافت بياورد؟ بيشتري
كوچهها همه خانه از بيرون اما خوردنبيابي براي چيزي بلكه
گند بوي و انباشتهاند وزبالهگردها لاشخورها خيابانها و
.ميكند راتنگ آدم نفس بادكرده خبازههاي
به را آن همه يا ميكني تقسيم خواهرت با را نان آياتكه
هر در ميخوري؟ خودت كاملا را نان تكه آيا خواهرتميدهي؟
.داري بيشتري قدرت و است بيشتر تو ماندن بختزنده حال
ميكشد؟ چقدرطول تصميمگيري
مقر اما ميداني تو كه هست چيزي.بياور نظر در را زنداني
كه ميدانند دارند را زندان اختيار كه آنهايي.نيامدهاي
دهان.ميدانند نيستند زنداني كه هم آنهاييميداني تو
ميكشند ، و ميگيرند را دوستانت از نفر صد يا سي ، چهل بازكني
خواهد شبات آخرين امشب بزني حرف بازنخواهي اگر.را رفقايت
به تو احوال همه با.ميكنند انتخاب را شب اغلب آنها.بود
.دادند تو به كه هستي ناني تكه فكر به بلكه فكرنميكني شب
آفتاب ياد به را تو تازه و برشته نان تكه طولميكشد؟ چقدر
تو ياد به را كاسهاي يا ظرف.مياندازد چوبيجايي كف روي
و سيب آن توي.داشتي خانه در روزگاري زردكه ظرفي ميآورد
گرسنگي داشت؟ جلوهاي چه ميز روي كه يادتهست ميگذاشتي گلابي
.ميدهد آزارت زرد ظرف آن نبودن نميكشدبلكه را تو درد يا
هر بگيري دست در را ظرف آن فقطميشد اگر ميگويي خودت به
براي است زنك گول دادند تو كهبه ناني.ميكني تحمل را چيزي
.نيست زندگي معني به اصلا.دستتدادهاند به خيانت و فريب
بود كور اجاقاش كه ثروتمند يكي بودند ، خواهر دو روزگاري
بچههايش سيركردن براي و داشت بچه پنج و بود بيوه ديگري
بچههايش براي ناني كف تا رفت خواهرش سراغ به.چيزينداشت
خواهر هستند مرگ روبه گرسنگي از بچههايم:گفت.بگيرد
از را او.ندارم كافي نان هم خودم براي من:گفت پولدار
ناني قرص و آمد خانه به پولدار خواهر شوهر.راند در
بريده نان از سرخي خون بخورد تا كرد پاره را آن و برداشت
.فهيمدند را آن معني همه.شد جاري
.است آلماني سنتي قصه اين
ميز از بالاتر وجب دو حدود كردهام خلق تو براي كه ناني قرص
هيچ و است طبيعي ميز.است معلق خانهات آشپزخانه
و هواست در زيرنان چاي رنگ آبي هوله.دريچهمخفيندارد
هم به را پارچه و نان و نيست بند پارچه به نخي هيچ
به را هوله و نان و ميز و نشده آويزان سقف از يا نميدوزد
تا ردكني آن زير از را دستت كافياست.است نكرده وصل هم
شد؟ تو مانع چيزي چه دستنزدي نان به اما.شود معلوم
كه است خيالي و وهم يا است واقعي نان كه بداني نميخواهي
را نان ميتواني كه نيست شكي.ببيني تا ساختهام برايت من
سفت و ميدهد ترش خمير بوي.ميكني حس را آن بوي حتي ببيني
ميتواني آيا اما.خودت بازوي اندازه به سفت.است تازه و
نميخواهي بخوري؟ را آن ميتواني آيا كني؟ اعتماد آن به
.كن تصورش بداني ،
اتوود مارگارت
امرايي اسدالله
پارسي قند زين..
ناثانيل ثميناثر ياقوت:كتاب چاپ و ترجمه انگيزه به
هاثورن
ملي مرزهاي از ملتها از برخي ادبيات كه شنيدهايم بسيار
را فارسي ادبيات ترديد بدون.شدهاند جهاني و گذشتهاند
چون سترگي آثار.بهشمارآورد دست اين از بايد
مثنوي حافظ ، سعدي ، غزليات گلستان و بوستان شاهنامهفردوسي ،
ديگر ارزشمند بسياريآثار و نظامي خمسه شمس ، وغزليات معنوي
ريشه جهان دردانههايادبيات جان و روح در وژرف گسترده چنان
از الهام ادبيبا جاودانه آثار از برخي كهگويي دواندهاند
.خلقشدهاند آنان والاي حضور
كانكرد ادبي انجمن نويسندگانامريكايي برخي دهه 1840 در
انجمن اين نويسندگان.دادند تشكيل ماساچوست ايالت رادر
تلاش روانشناسانه ، و روحي احساسي ، مضمونهاي تحتتاثير
مانند كلاسيك پارسيگوي شاعران بهسوي را نظرها تا ميكردند
انديشه از متاثرنمايند جلب نظامي و حافظ فردوسي ، سعدي ،
قلمرو به قدم كانكرد ، اديبان شرق سرايندگان عارفانه
و وحال زبان با را آنان انديشه و نهادند آنان شاعرانه
را انديشهها اين تاثير.آميختند در نيواينگلند مردم هواي
مارگريت والدوامرسون ، رالف نوشتههاي و آثار در ميتوان
.ديد آشكارا...و تورو ديويد هنري هاثورن ، ناثانيل فولر ،
از غني و بكر گنجينهاي طلبيافتن در كانكرد ، دوستان ادب
عارف پارسيسرايان به گونهگون نمادهاي و خيال صور
و شاهنامه مولانا ، استاد و حافظ ديوان ترجمه.روآوردند
بهخانه انگليسي زبان به نظامي مجنون و ليلي
امريكا شاعرپرآوازه فلو لانگ.يافت راه نويسندگانكانكرد
شوق و شور.داشت خود كتابخانه در را اينآثار از نسخههايي
شعر به شهيرآلماني خاورشناس فونهامرپورگشتال جوزف وافر
بيت حدودهفتصد.ميشود احساس او بندبندترجمههاي در پارسي
انوري و نظامي حافظ ، سعدي ، اشعار از ترجمهگزيدههايي و شعر
.رسيد بهچاپ ميكرد منتشر امرسون كه نشرياتي در
آن برمبناي امرسون كه چشمگيربود چنان آثار اين تاثير
الهامبخش را ادبپارسي و كرد خلق را خود شاعرآرماني
در شعري قالبقطعه در نخست امرسون.خودخواند هنري ذوق
پارسي بزرگ سراينده تخلصسعدي با را دايل ، خود نشريه
اعضاي ديگر و خود پيوند تورو ، ديويد هنريكرد معرفي
:ميدهد نشان بزرگ ، شاعر اين با را كانكرد ادبي انجمن
من كه ميانديشيد همانگونه عينا سعدي كه درمييابم گاهي
.است زنده برايم هميشه او.ميانديشم امروز
ادبيات خيالانگيز فضاي بهزيارت كانكرد ادبي انجمن اعضاي
ترنم.سازند رابارور خود ادبي ذوق تا ميرفتند شرق
آثارناثانيل در بهويژه نيواينگلند در عارفانه اشعار
بر شرق رازگونه ادبيات شگرف تاثير از حاكي هاثورن
.امريكاست نويسندگان آفرينشادبي
و آلمان فلسفه كهاميلزولا ، است چنان تاثير اين عمق
به را امريكا ادبياتتعاليگراي و انگلستان رومانتيسيسم
.ميدهد پيوند صوفيسم
ادبي مكتب ازنويسندگان (18641804) هاثورن ناثانيل
.آمد دنيا به ماساچوست ايالت از سالم شهر در.است كانكرد
در بهزندگي خواهرش ، دو و مادر با همراه مرگپدر از پس
و نانشاو ناموفق رمان سال1825 در.خوگرفت تنهايي
رابهنامداستانهاي شده گردآوري داستانهاي و برخيطرحها
ديگر برتراز آشكارا انشاء درس در.منتشركرد بازگفته
همسايههاي چينينگ والري امرسون ، تورو ، .بود دانشجويان
يعنيداغ خود ماندگار اثر سال 1850 در.بودند او مهربان
مترجم قلم به كتاب مقدمه در.كرد منتشر را ننگ
:ميخوانيم دانشور سيمين گرانقدر
خيالپردازي ، از پر استرمانتيك ، سبكي هاثورن انشاي سبك
درعين و مذهبي است عارفي او خود.كنايه و استعاره ابهام ،
آثار از را او آثار ميتوان.تعصب از بيزار حال
آثار ديگر عرفاني جنبه.آورد بهشمار امريكا ادبيات عرفاني
يكنوع از را طبيعت اشياي تمام كه ايناست در هاثورن
اعمال با او آثار در طبيعتهميشه.ميداند برخوردار الوهيت
.ميكند همدردي قهرمانها سرنوشت حركاتو و
كوره فقط و است وپرشكوه مهآلود راهي او داستانهاي راه
انشاي.هدايتميكند را خواننده كه است روشنيموجود راه
ادبياترمانتيك زيباي و متصنع و انشايمتكلف نمونه هاثورن
.است ننگ داغ داستان اساس گناه ، .است
.كرد هاثورنتقديم به را خود ديك موبي كتاب ملويل هرمان
از پس ولي بود ليورپول در امريكا كنسول سال سه مدت
.اروپاپرداخت قاره در سفر به و داد مدتياستعفا
و معاني از سرشار و خواندني نيز هاثورن كوتاه داستانهاي
ميجر خويشاوندم ثمين ، ياقوت گوناگونند ، مفاهيم
خاكسپاري جوان ، براون گودمن دستنوشته ، در شيطان مولينو ،
كشيش سياه نقاب سنگي ، بزرگ براند ، چهره اثين مالوين ، روجر
.هستند او مشهور داستانهاي از...و
زيباترين و بهترين از يكي را مولينو ميجر خويشاوندم
نوشته تمثيلي زبان به كه ميدانند كوتاهي داستانهاي
اين به بارهامنتقدان و بارها اخير سالهاي در.است شده
جاي و يافتهاند آن در جديد ومعاني كردهاند اشاره داستان
.خيالياند آن تصويرهاي زيرا نيست ، شگفتيهم
كوچك شاهكار سه از يكي جيمز هنري را مالوين روجر خاكسپاري
راپاتچنينيدو ودختر جوان براون هاثورنخواند ، گودمن
.بودند ديگر كوچك شاهكار
گروهي.هستيم روبرو شرقي مضموني با ثمين ياقوت داستان در
اين يافتن براي تلاش در خود ظن به يك هر ماجراجويان ، از
دل و ذهن جدايي براند اثين داستان در.هستند قيمتي جواهر
از جايي در.است بيانشده آميز اسرار داستاني قالب در
:ميخوانيم داستان
كجاي در دل اما !ذهن تعالي راه در ناپذيري خستگي تلاش چه
بود دل اين حقيقت در !آري داشت؟ جاي سراپا ، كوشش اين
قربانگاه به سپس و ميگشت سخت ميافسرد ، ميپژمرد ، كه
عالمگير ضربان آن از ديگرپارهاي او قلب.ميشد فرستاده
.گسيختهبود انسانيت زنجير با را خود پيوندمغناطيسي و نبود
سبك بارز جنبههاي از او دقيق توصيفهاي و گونه شعر نثر
ميجر خويشاوندم داستان از بخشي در.است هاثورن نوشتاري
:ميخوانيم مولينو
.شد خيره مرد غيرعادي بهچهره حيرت و ناباوري با رابين
عقابي ، ابروان و بزرگ بيني دوبرجستگي ، با درشت پيشاني
يك مرددستخوش صورت رنگ.چشمانآتشبار و انبوه و پرپشت
طرف يك.شدهبود دوگانه تغييري بهتربگوييم يا تغيير
ظلمت همچون ديگر طرف و داشت خيرهكنندهاي سرخ رنگ او صورت
را دوگانگي اين مرز او بيني پلتاريك و بود سياه شب نيمه
ادامه بناگوش تا طرفين از دهانش ميكرد ، مشخص چهرهاش در
يا و سرخ رنگ به زمينه ، رنگ برخلاف سمت هر در و مييافت
از جدا ابليس دو كه بود آن همانند مرد اين ظاهر.بود سياه
هم به ظلمت خبيث روح ديگري و آتش خبيث روح يكي هم ،
.كنند عرضه را دوزخي چهره اين تا ساختهاند
نه پارادوكس و ابهام ، وطعن ، طنز ما عصر در كه آنجا از
آور شگفت پس است ، محورزندگي بلكه ادبيات محور تنها
نوزدهم سده نويسندگان ازمدرنترين يكي هاثورن كه نيست
نقدهاي ممتاز كيفيت و حجمبسيار.ميآيد نظر به امريكا
شده نوشته او آثار مورد پيشيندر دهههاي در كه بيشماري
.ما به هاثورن نزديكي بر تاييدياست است ،
كوتاه داستان چهار از مجموعهاياست ثمين ياقوت كتاب
ميجر خويشاوندم روجرمالوين ، خاكسپاري ثمين ، ياقوت
و ترجمه اخيرا كه نويسنده اين از براند ، واثين مولينو
.است شده چاپ
براتي عبدالعلي فارسيتوسط به آنها وترجمه داستانها انتخاب
عنوانپارسيانديشان با كتاب افزود پي.است پذيرفته انجام
.ن.فيليپ واشنگتن جورج دانشگاه استاديار قلم به كانكرد
ادبيات تاثير عمق به تا ميكند ياري را خواننده ادموندسن
پي امريكا نويسندگان بهانديشه پارسي ادبيات بهويژه شرق
.ببرد
وزير به تعرض سينماگر 2500
محكوم را اسلامي ارشاد و فرهنگ
كردند
(سينما خانه اعضاي) سينماگر از 2500 بيش:هنر و ادب گروه
ارشاد و فرهنگ وزير به تعرض و اهانت بيانيهاي صدور با
.كردند محكوم را اسلامي
صنف از 27 متشكل سينما خانه:است آمده بيانيه اين در
بر ديگر عضوبار نفر از 2500 بيش با هنري ، و فرهنگي تخصصي ،
ميفشارد پاي ايران وفرهنگساز شريف مردم با خويش پيمان سر
.است ايستاده خرداد دوم دستاوردعظيم از صيانت در و
|