|
سياست علم در قدرت قلمرو
سياسي مدنيت توسعه
سياست علم در قدرت قلمرو
و ميكند صحبت آن حفظ و قدرت كسب از كه است دانشي سياست
علم ديگر عبارت به.برميشمارد را سياسي جامعه هدايت شرايط
را آن گوناگون چهرههاي بشناسد ، را قدرت ميكوشد سياست
جامعه كردن اداره و بخشيدن انتظام شيوههاي و دهد توضيح
در سياست واژه چند هر ميان اين در.نمايد تبيين سياسيرا
تدبر ، مديريت ، كردن ، رياست راندن ، حكم نظير معناهايمختلفي
و حراست و عذاب و شكنجه جزا ، و تنبيه داوريعادلانه ،
دشواري از آن تعريف ليكن ;است شده گرفته بهكار ملكداري
دشواري از روي بدان سياست تعريفبرخورداراست خاصي
تميز ثانيا است ، مبهم آن قلمرو كهاولا است برخوردار
مفهوم ثالثا و است مواجه مشكلاتي غيرسياستبا از سياست
در سطحي شيوهاي به و مكرر خود ، خاستگاهعلمي عليرغم سياست
كه چرا ;ميرود كار به عاميانه عرصهمعرفت به مربوط محاورات
خود علاوه به و ميانگارند سياسي پديدههارا از بسياري عوام
كمتر عملكرد ، ميدان و قلمرو لحاظگستردگي به نيز سياست
بينصيب تاثير از را زندگياجتماعي حيطههاي از حوزهاي
سياست اجتماعي تعريف كه توجهاست شايان ضمنا.است گذاشته
عمدتا تجربي تعريفاست حقوقيمتمايز و تجربي تعاريف از
عمر از و ميشود تبيين و ميآيد آزمونبدست و مشاهده طريق از
حقوقي تعريفهاي مقابل در.است پايدارتريبرخوردار نسبتا
زمان تا و ميشوند تنظيم لازمالاجرا ومقررات قوانين صورت به
اين با.مينمايند لازمالاجرا قانونگذار ازنظر آنها فسخ عدم
اجرايي ضمانت فاقد و نبوده رسمي چند هر تعاريفاجتماعي حال
و علت روابط كشف بواسطه دارند تلاش تعريفها ليكناين هستند
نزديك تجربي تعريفهاي به اجتماعي پديدههاي معلوليميان
ثبات از تجربي تعاريف به نسبت تعاريف اين كهالبته شوند
مفهومي حوزه به اخير چشمانداز از اگر.كمتريبرخوردارند
اجتماعي پديده اين كه يافت بدوادرخواهيم بنگريم ، سياست
سروكار قدرت در توازن ايجاد و عقلانيجامعه اداره روش با
و است ناظر فرمانبري و فرماندهي بهرابطه نيز قدرت.دارد
و محيط و انسان ميان روابطي ياناخودآگاه و خودآگاه شكل به
مفهومي حوزه پس.ميكند برقرار او وفرهنگ تاريخ و جامعه
كه را حوزههايي كليه و درميگذرد دولت و ازقلمروحكومت قدرت
برميگيرد در را اراده تحميل از اطاعت و اعمال آنهانوعي در
ميكند معين را سياست قلمرو فراگير ، موضوع اين.پوششميدهد
همگونگي و اجتماعي نظم تامين شيوههاي خود فرعي درمواضع و
تشريح عمومي مصالح تمهيد جهت در را وگروهها افراد
و سياست علم تمايز به بايد البته دراينجا.مينمايد
چندهسته هر واقع در.داشت توجه سياسينيز جامعهشناسي
;موريس دوورژه ، ) ميدهد تشكيل راقدرت سياست قلمرو اصلي
بر دولت سوي از سياسي علوم در اينقدرت ليكن ;(13498
جامعهشناسي در كه حالي در ;واردميشود اجتماعي نيروهاي
اثرات چه اجتماعي نيروهاي كه بررسيميشود موضوع اين سياسي
نيز لحاظ همين به.ميگذارند دولتباقي بر تعيينكنندهاي
شامل سياسي علوم رشته و علمسياست موضوع:كه شده ادعا
نهضتهاي جمله از سياسي پيرامونپديدههاي تحقيق و مطالعه
مباني و قدرت روابط و حكومت و مختلفدولت اشكال و انقلابي
مكانهاي و زمانها در آنها از يك هر واعتقادي اخلاقي و مادي
و آنها پيدايش علل و سياسي پديدههاي كشفروابط و مختلف
بينالملل روابط و كشوري جامعه اداره تحقيقدرباره و مطالعه
ترتيب اين به (عبدالحميد ، 13703231 ابوالحمد ، )است
قدرت روابط به مربوط قوانين كشف بر تاكيد با علومسياسي
و تجربي و نظري مباني رعايت حيث از وجامعه دولت
.ميشود نزديك خود تجربي تعريف به ;پيشبينيهايزمانمند
جهت از اجتماعي زيست شرايط بر تاثير حوزهبواسطه اين معهذا
شيوههاي تعيين نيز و دولتمردان حكومتي بهآراء دادن شكل
بر ;جامعه اعضاي خودآگاه و ناخودآگاه درضمائر جمعي واكنش
.ميگيرد خود به ايدئولوژيك وجه و واقعميشود موثر هم عمل
اجتماعي ، نيروهاي بر دولت سوي از قدرت اعمال صورت هر به
در قدرت اعمال اين.ميدهد تشكيل را سياست علم اصلي موضوع
توجه بايد وجود اين با.ميشود ظاهر كشور امور اداره
پيدايش ثانيا نيست ، يكپارچه كاملا ملتي هيچ داشتكهاولا
دولت خود همچون دولت تابعيت محور بهعنوان ملت
بنياد يگانه دولت اينكه عليرغم ثالثا و است پديدهايمتاخر
نيرومندترين و بزرگترين همه اين با ولي;نيست جامعه سياسي
بودن دارا بواسطه و ميدهد راتشكيل كشور سياسي بنياد
بوجود خود براي نوعيحقانيت رسمي ، و قانوني ابزارهاي
آموزه و نهاد هر از بيش كه ميرود پيش آنجا تا و ميآورد
.ميشود سياسيبينالمللي جريانات وارد عملا ديگر سياسي
دارد ادامه
سياسي مدنيت توسعه
كه است شهروندي از مفهومي به متكي تودهها سياسي مشاركت
مسئوليتهاي و برابر حقوق حداقل شهرونداناز كليه آن در
برخوردارند حكومت در مشاركت
بروز زمينههاي شرايطو تمهيد از خبر توسعه فرايند غالبا
فرايند اين.ميدهد را جامعه قابليتهايآحاد و ظرفيتها
ميگريزد يافرهنگي سياسي يا اقتصادي توسعه انحصار البتهاز
افزايش و پيشرفت كسب جامعهدر اعضاي امكانيابي و
رامحصور اجتماعي و اقتصادي و سياسي كيفي و تواناييهايكمي
ابزاري عقلانيت از پستوسعه.نميسازد رشد كمي شاخصهاي
توليد افزايش زمينه در اقتصادي صرفا رشدتواناييهاي
ارتباطي -فرهنگي عقلانيت و درميگذرد مادي رفاه سطح وارتقاء
مفاهيم منطقي ، گرايي عقل عرصههاي گسترش درمعناي نيز را
اخير بعد همين بر تاكيد.ميدهد پوشش گفتماني و ارتباطي
و ميكند تداعي مدني جامعه در را جمعي هويت رشد كه است
همگام ارتباطي -فرهنگي عقلانيت با را ابزاري عقلانيت
رشد عملكرد حوزه گسترش با مترادف را وتوسعه مينمايد
نگرهتوسعه اين از.ميشمارد مدني سالاري ومردم اقتصادي
آن ، در كه بود خواهد موقعيتي كسب براي تلاش متضمن سياسي
كيفي افزايش شيوههاي موفق و آگاهانه جستجوي به سياسي نظام
كارآ و موثر نهادهاي ايجاد طريق از خود سياسي ظرفيت
نهايت در نيز توسعهاي چنين(Coleman,j;:).بپردازد
شهروندان به كثير اطاعتكنندگان از مردم وضع بهتغيير
بيشتر حساسيت تودهها ، مشاركت گسترش كننده ، مشاركت عديده
شمول جهان قوانينوحقوق روزافزون پذيرش و برابري اصل به
وضعيت اين در (Pye,L, and verba,s:)انجاميد خواهد
شميم و ميگذارد تحول روبه توسعهسياسي شاخصهاي كه است
به را اجتماعي تحرك مشاركتوامكان تحقق رقابت ، نهادينگي
معرف خود رقابت نهادينگي راستا اين در.همراهميآورد
اعمال و افكار تضارب و تعاطي و تعامل زمينههاي آمادگي
قواعد و حقوقي ساخت اتكاي به و است وجوامع گروهها و افراد
به منازعات حلال نهادهاي به عمومي اعتماد و سياسي رقابت
دخالت تجويز معناي به نيز مشاركت تحقق.ميگرايد تعالي
امكان و سياسي تصميمگيريهاي در اجتماعي وگروههاي افراد
ذيربط سياستگذاريهاي و سياسي نظام بر آنها گذاري تاثير
رقابت تعامل از هم اجتماعي تحرك امكان بالاخره و است
روندگردش سرانجام و ميگذارد وجود عرصه به پا ومشاركت
تاكيد با تابعان ميان در وچه حاكمان ميان در چه را نخبگان
با.ميدهد سامان سالاري ارادت بر سالاري شايسته زعامت بر
سه ياري به جز سياسي توسعه كه است اين توجه شايان همه اين
اينجا درنيست تشخيص قابل برابري و آگاهي آزادي ، عنصر
انتخاب و عمل ابتكار امكان از برخورداري آزادي ، از مراد
از تصميمگيري و شناخت وتوانايي است ارادي و داوطلبانه
افاده آگاهي مفهوم از نيز راهبردي مختلف گزينههاي ميان
و حقوق از برخوردار تساوي از هم برابري هويت و ميشود
.برميدارد پرده اجتماعي امكانات و فرصتها و امتيازات
اراده بدون نيز برابري و آگاهي و آزادي كه است بديهي
مشروعيت بدون هم جويي مشاركت و نمييابد تبلور جويي مشاركت
قانوني اقتدار حزبي ، چند و رقابتي انتخابات گرايي ، كثرت
فرهنگي - اقتصادي توسعه و مطبوعات آزادي يافته ، نظام
بايد باشد اين جز اگر واقع در.نميرسد منصهظهور به هيچگاه
اختلال لاجرم و حكومت بحران به مشاركت بحران كه داشت انتظار
.شود منجر جامعه سياسي توسعه در
خواست كشمكش عبارتاز را مشاركت بحران اگر كه آن توضيح
آنان مشاركتجويي نامشروع تلقي تابعانبا سياسي مشاركت
شهروندان فزونيتقاضاهاي صورت اين در بدانيم ، توسطحاكمان
آن ، سياستگذاريهاي و جامعه دراداره بيشتر مشاركت براي
با را حاكميتمردمي از گريزان و آزاد نهادهاي حكومتفاقد
امكانات از حكومتها اين زيرا;ميكند مواجه اساسي مشكلاتي
تقاضاهاي به سريع گويي پاسخ براي ساختي و ديوانسالارانه
توزيع از ترديدي هيچ بدون و بهرهاند كم جويانه مشاركت
راافرادي طلب ستيزه جويان ومشاركت قدرتگريزانند مجدد
مع.نگرفتهاند فرا قاعده رابه سياسي بازي هنوز كه ميدانند
سياسي ورويههاي تاريخيسازمانها تجربيات به باتوجه و هذا
.ناتوانند جديد نيروهاي برابراثرات در مقاومت از موجود
توسعه سياسي نظام يك تنها لذا و(Huntington,s.p;:)
پاسخ جويانه مشاركت نيازهاي رفع و حزب به ميتواند يافته
فعال شهرونداني چونان را پيشين فرمانبران و وتابعان دهد
(Pay,L,:).آورد در متعهد و
به مدني جامعه و دولت متعارض رابطه استدلال اين پايه بر
از مدني جامعه سو يك از زيرا;ميشود مبدل معاضدت
و دائمي بانظارات و ميگيرد جلو دولتي قدرت زيادهرويهاي
قانون چهارچوب در دولت فعاليت پيوستهلزوم موثر ، و مستمر
حكومت سوي از جامعهمدني موجوديت طرفي از و ميكند راگوشزد
و جامعهمدني متقابل تكاليف و حقوق و شناختهميشود رسميت به
اينجا در كه است ذكر لازمبه.مييابد قانوني رنگ حكومت
و نهادها و سازمانها از مجموعهاي مدني جامعه از منظور
فارغ را گروهها افرادو واسطه نقش كه است غيردولتي تشكيلات
برعهده حكومت با ارتباط در ولي ;سياسي قدرت دخالت از
مشروعيت منشا عنوان به هويت كسب تا رهگذر اين واز ميگيرد
كارگزار و نماينده را دولت و ميرود پيش نيز دولت قدرت
.مينمايد معرفي خويش حقوق تحقق
است دريافت قابل چنين سياسي توسعه تعريف در مداقه با اينك
بال پرو مدني وجامعه دولت تعامل بركت به جز فرايند اين كه
ميان ظريف توازني برقراري به بيشك تعامل اين اما.نميگيرد
سخن ديگر به.است نيازمند اقتصادي توسعه و سياسي توسعه
مردمي مشاركتهاي گسترش منع به اقتصادي سياستهاي اجراي اگر
تشديد بواسطه سالارانه مردم الگوي تحقق يا بيانجامد
جامعه ;شود منتهي اقتصادي رشد تضعيف به اجتماعي كشمكشهاي
اين حتي و بست نخواهد سياسي و اقتصادي توسعه از طرفي مدني
كه مطرحميسازد را شائبه اين كه مييابد گسترش آنجا تا معضل
و سياسي مشاركت اقتصادمنطقابر و دولت احتمالاساخت
مستلزم ورفاه قدرت در مشاركت كه چرا ;دارد ماديتقدم توزيع
.باشد موجود تشريك و تسهيم رفاهيبراي و قدرت كه است آن
(Almonf,G. andpowell,G,B;:)
امري توسعه درفرايند مردمي مشاركتهاي گسترش تقدير هر به
تودهها سياسي مشاركت ديگر بيان به.است ناپذير اجتناب
از شهروندان كليه آن در كه است شهروندي از مفهومي به متكي
حكومت در مشاركت ومسئوليتهاي برابر حقوق حداقل
فرهنگ به نيز اقتصادي -نوسازي زاويه اين از.برخوردارند
بتواند كه دارد نياز بينيايدئولوژيكي جهان و سياسي
تعامل اينرهگذر از و كند وتسهيل مشروع را مشاركتسياسي
و انتقاد آميزه و دارد مستدام سالاريرا جامعه و سالاري دولت
مدنيت درشريانهاي را وارده اجبار و اطاعت و انقياد ، ابتكار
مردم سياسي ، توسعه درفرايند پسسازد ساري سياسي
در تعلقاتشهروندانه اعلام و عمومي مشاركتهاي نيازمندافزايش
و حكومتها ;هستند وانجمنها دستهها و گروهها قالب
نظام وظرفيتهاي تواناييها افزايش بر موظف بخشهايعمومي
اختلافات حل و شهروندان سياسي اطفاءتقاضاهاي براي سياسي
دار عهده نيز جوامعمدني و ميباشند آنان عمومي امور وكنترل
و وحكومت شهروندان واسطه كارآييساختهاي افزايش
وظايف و اختيارات حدود بر نظارت و عمومي بيانتقاضاهاي
و دولت تعامل مرهون سياسي توسعه بدينسان.مينمايند دولت
شناختن رسميت ضمنبه كه دولتي ;است گرا توسعه مدنيتي
بيشتر چه هر نهادينگي و باروري مدنيبه جامعه توانمنديهاي
تزايد شرايط راستايتمهيد در كه مدنيتي و ميرساند آنياري
سياسي نظام دگرپذيري ظرفيت وارتقاء عمومي مشاركتهاي
.گامبرميدارد
اصل محمدي عباس
|
|