توسعه تناقضات
(دوم بخش) - خطي توسعه از گريز و سومي جهان
باعث همزمان طور به جهاناول در مدرنيته بحران خلاصه ،
خوشبختتر مناطق در.نميگردد سوم جهان در افولمدرنيته
-است پيشرفت حال در صنعتي توسعه كه مناطقي يعني -سوم جهان
از بهالگوبرداري نياز كه مدرنيته براي زندگي از نو طرحي
چيز يك طرح اين چند هر ميدهند ، نيستپيشنهاد غربي مدل
اينكه پيشبيني.است غربي -شرقي تجارب و ارزشها از بينظيري
عرضه بيشتري سومفضاهاي جهان براي اول جهان در پستمدرنيسم
يك از كمتر وابستگيايدئولوژيكي انعكاسهاي رو اين از كندو
بيرحمانه واقعيتهاي.است قلمروخيال در زده شتاب عقبنشيني
رشد حال در بدهي بر دال كه دهه1990 ، در جهاني نوين نظم
آن) حاشيهگرايي يافتن ادامه و توسعه حال در كشورهاي
نميتواند (Ihonvbere (است1992 ، غربي قدرتهاي توسط (كشورها
حال در اول جهان.تشديدكند را وابستگي شرايط صرفا
اما.است مستقل عنوانمتغيري به رفتنش بين از تجربهنمودن
جهان در عناصرش جايگاهيبراي بازنمودن استقلال ، بازتابآن
عملي و مشروعيت جهتتضمين نو اجتماعي جنبشهاي برايشروع سوم
وجود رغم به كه است بدانمعنا اين.است بومي نمودنشناخت
وابسته متغير يك سومهمچنان جهان مدرنيته ، از سطوحمتفاوتي
سلطهجهان و نفوذ كه مقاومتآميزي تلاش در اما.باقيميماند
جهانسوم ميدهد ، بروز خود از انتقام فرهنگ وسيله به اول
جويانهتدارك سلطه روابط به باز ، نسبت و كنجكاوانه نگاه
دورنماي شناختيبومي نظامهاي اشاعه خلال در شايد و است ديده
.برميانگيزاند را تفكر از جديدي
اين.ناشناختهاست هنوز اول جهان تفكر بر بومي شناخت اثر
اما تغييردهد ، را سلطهآميز روابط نميتواند شناخت
بوجود را امكاناتمتفاوت و گفتمان از جديدي سطوح ميتواند
عنوان به است ممكن سومي جهان بومي شناخت كه حالي در.آورد
در بدتركيب وليمدرنيزاسيون شود ظاهر تغيير عامل يك
نيز توسعه مسايل در باتناقضاتي توسعه حال در كشورهاي
نظامهاي بر فقط نه سوم جهان در سنتگرايي قدرتهست همراه
و ترديد همچنين بلكه دارد ، تسلط آشكارا غربي سلطه
(سوم جهان) كشورهاي در مدرنيزاسيون به نسبت نااطميناني
.ميآورد بوجود نيز
گرفته (1966) فرانك وابستگي نظريه از:توسعه تناقضات
به ايدهتوسعه (1979) والرشتاين جهاني نظام تانظريه
شده تحليل سرمايهداري منافع طبيعي پيامدهاي مفهوم عنوان
در) طبقاتي نزاع ماركسيستي ايده والرشتاين براستي ، .است
كار تقسيم بر كه داد گسترش جهاني نزاع به را (جامعه يك
عموما ، (1982) هال و چيروت.است يافته تمركز بينالمللي
ارتباط سيستمي متقابل كنشهاي و اقتصاد با نظريات اينگونه
مقاومت و فرهنگي مسايل بر تاكيد بر كمي تمايل و يافته
فرهنگ حوزه در كه ميكنيم مشاهده اكنون ما اما.دارند
كه زيرا است شده انتقادي بسيار توسعه باب در معاصر بحثهاي
بدون و بخودي خود امر يك تكنولوژي و سرمايه جهاني گسترش
واكنش يك سوم جهان در توسعه عكس به.نيست عكسالعملي جريان
سازگار اقتصادي كلان مدلهاي با ضرورتا و است فرهنگي فعال
تناقضات كه است كافي موضوع اين باب در استدلال براينيست
استعمارگرايي ، بين روابط در ريشه كه سوم جهان توسعه
.نماييم طرح را دارد صنعتيشدن و غربگرايي
سرمايهداري اروپايي استعمارگرايي از بعد محركه نيروي
زمين ، تجارت ، مورد در ولعش و حرص كه است امپرياليستي
سرمايهداري اين و.است بيمارگونه خود منافع و اوليه مواد
افزايش و سودآور انحصاراتدولتي افزايش به سده 19 اواخر در
.شدهبود مشهور سرمايهگذاري سرمايه
مدت طول در گرديد عنوان گوين بوسيله بارها كه همانگونه
اقتصادي بلوغ وضعيت يك در اروپايي كشورهاي دهه 1870 ركود
جهت تغيير توانست(ركود) جريان اين لذا.داشتهاند قرار
از خارج در سرمايهگذاري صادراتو افزايش جهت در اقتصادي
استعمار مساله بنابراين.داشتهباشد دنبال به را كشورها
مستعمرات در خارجي سرمايه جريان درخلاليافت ظهور مجددا
و حرص روند اين در لذا و بود سودجويي برمساله اعتقاد جديد
و بيشتر هرچه استعمارگران توسط منافع آوردن وبدست ولع
با امپرياليسم.يافت افزايش وسيع درسطحي
نظير دولتي انحصارات در افزايشسرمايهگذاري
.گشت تهييج عمومي منافع و انرژي تهيه راهآهن ، ساختمان ،
به50 نزديك بريتانيا تا 1910 ، يعني 1870 دوره اين درطول
دلار تقريبا 35ميليارد كه خارجي سرمايه جريان كل از درصد
معنا بدان بهسادگي اين و.نمود تهيه را ميشد زده تخمين
لاتين امريكاي و آسيا ، افريقا در شده ضعيف كشورهاي كه است
نيروي و تكنولوژي وسيله اقتصاديبه استثمار براي امني جاي
شيوه ، اين در.گرديد پيشرفتهاروپا كشورهاي نظامي
بر است مشتمل استعماري واستثمار امپرياليستي سرمايهداري
محيطهايي از سرمايه اضافه مكش و جهانگرايي از دوگانه وحشت
اين.دارد وجود اروپايي صنايع جهت منابع استخراج كه است
به دوباره (مصنوعات) شده ساخته كالاي كه است حالي در وضعيت
بسياري استقلال از بعد حتي بنابراين.بازميگردد مستعمرات
زمان رفتاري الگوهاي نتوانستند سوم جهان در جديد ملل از
محصولات با مجذوبيت و اشتياق ادامه.دهند تغيير را وابستگي
اول جهان بين اقتصادي زنجيره يك آنها از اقتباس و اروپايي
براي برنامهاي فرهنگي ، اصطلاح به و ميدهد تشكيل سوم و
برقرار غيرمنتظره و منتظره شيوههاي در مدرنيته انتقال
سوم جهان در فرهنگي برنامه يك عنوان به مدرنيته.است گشته
ولت آنچههوگ است ، اجتناب غيرقابل استعماري پارادوكس نتيجه
درآوردن سلطه ازتحت دورهاي دارد ، اشاره آن به (661978)
.است آوردن در سلطه بوسيلهتحت همبستگي و همبستگي بوسيله
پيبردند خويش تمدني نقش برايايفاي غربي استعمار قدرتهاي
بومي جمعيتهاي در نظم از بازسازيتصورشان به نيازي كه
و نمودن جريانبورژوازي دو طي در اينامر.ميشود احساس
.است درآمده اجرا به موفقيت با درمستعمرات مصرفگرايي
تقليداز بوسيله تنها كه رضايتبخش خواستههاي ضمانتاستمرار
آمده نيزبدست استقلال كسب از بعد حتي ميشود حاصل غربگرايي
.است
و ساختاري:دارد وجود معنا دو نمودن بورژوازي اصطلاح براي
نخبه يك رشد تربيتو بر اشاره نخست معناي در.فرهنگي
از و ميباشد استعماري قدرت كنترل تحت كه دارد محلي بومي
در قدرت سنتي منابع جايگزيني جهت سياسي بديلي رو اين
مهمي واسطهاي ساختار فقط نه نخبه ايناست سنتي اجتماع
براي عاملي بلكه ميآورد بوجود استعمار سلطه الگوي مطابق
به نسبت اروپايي زبانهاي و حرفهها ارزشها ، نمودن برتر
نخبه فرهنگي نظر از بنابراين.ميگردد نيز خود محلي فرهنگ
ادراك برتري كه ميشود تقليدي رمز حامل بومي غربزده
.ميسازد نمادين را غربي شيوههاي
كوتهبينانهارباب تصور با را خود نميتواند غربزده نخبه
برتريطلبانه اثباتي ارزشهايسازد هماهنگ استعمارش
استعماري تربيتي تعليمو و اجرايي موسسات بوسيله اروپائيان
راه مستعمره فرد روان انديشههادر كنترل و تلقين قصد به و
از حمايت عنوان تحت ظاهر در اينموضوع اما.است كرده پيدا
اجرا به غيرمتمدن افراد موفقيت و جهتپيشرفت و مستعمرهها
.درميآيد
پرورش و آموزش كنش از (51977) پاسرون و بورديو تعريف اگر
امر يك پرورش و آموزش گفتهاندكنش كه تربيت و تعليم يا
استبداد از تحميلي يك كه حدي تا نهادي شدت به عيني ،
نگيريم ، نظر در را است قدرتاستبدادي يك وسيله به فرهنگي
بومي فرد احساسخود با مستعمراتي وپرورش آموزش بنابراين
گردد سلب آن از بومي شناخت تا ميكند برخورد گونهايشديد به
نرفتني بين از امر يك عنوان به را غربي شناخت وبتواند
آموزش رواج با لذادهد جاي شبهه بدون و مطلق ،(ماندگار)
و شايستگي از جديد احساس يك تدريج به استعماري پرورش و
است ممكن كه بومياني.ميآيد بوجود بوميان ميان در لياقت
نسبت اما باشند ، نداده دست از را خود بومي شناخت كلي بطور
را خود معنا اين در و دارند بيشتري اشتياق غربي شناخت به
.مينمايند توليد باز رفتار و انديشه در معتبر ايدهاي با
و وپرورش آموزش بوسيله بومي نمودن بورژوازي بنابراين
است سرمايهداريامپرياليستي خدمت در كه مديريتي امور
بوجود غربي ساختاري و فرهنگي سلطه از تقليد از كامل طرحي
در.مييابد ادامه نيز استقلال كسب از بعد حتي كه ميآورد
نهادهاي ظاهري سيماي مليگرايي ، استعمار ، از بعد دوران
بنيادهاي اماميدهد تغيير مختلف درجات به را استعماري
بطور را استعمارگران ميراث از مانده بجاي سازماني ارزشي
آنجاييكه از ديگر ، عبارت به.ببرد بين از نميتواند كلي
بر ودرازمدتي عميق اثرات مستعمره افراد نمودن بورژوازي
استقلال كسب از حتيبعد اينرو از ميگذارد ، جاي بر آنان شعور
اربابي دنياي با آنان موردخواست مدرنيته استعمار ، قيد از
.ندارد كلي تفاوت عمل انديشهو در استعمار دوران
مصرفگراييمصادف گسترش با همچنين موردنظر مدرنيته اين
توسط شده كالاهايساخته از استفاده با مصرفگرايي.ميگردد
شركتهاي نمايندگي باايجاد سپس و ميشود شروع استعمارگران
تصوري.مييابد تحقق سوم جهان در ملي اقتصاد در مليتي چند
از دنيايي با دارند اول جهان از سوم جهان مردم بيشتر كه
دارند اختيار در كه كالاهايي مصرف در اشباع و فراوانيها
از كه جمعي ارتباط وسايل بوسيله تصور اين.است همراه
.ميگردد تقويت ميدهند ، را بهتر زندگي الگوي غرب دنياي
جهان سرتاسر در و رسيد بالايي حد در مصرفگرايي دهه 1990 در
مولد تنها غرب كه نيست زماني مدت.يافت گسترش نيز سوم
با را خود فقط نه آسيايي كشورهاي.ميباشد مدرن مصرفگرايي
جهاني بازار با حلقههاياتصال بلكه دادند تطبيق وضعيت اين
حالت مدرنيته از تقليد عبارتديگر به.نمودند تكميل نيز را
جذب گيرنده كشورهاي بوسيله كه بديننحو:دارد ديالكتيكي
اين اماميشود عرضه دوباره سپس و ميگردد تعديل ميشود ،
سرمايهداري نيروهاي برابر در مقاومت از شبيهنوعي جريان
عملميكند بگونهاي اول جهان از تقليد در سوم جهان.درميآيد
بتواندعوامل تا نمايد بازسازي دوباره را مدرنيته كه
و بكشاند بهچالش نيرومندي با را (داخلي) فرهنگي و اجتماعي
.است شدن سومصنعتي جهان در چالش اين محركه نيروي
جهانسوم قرن 21 ، به ورود آستانه در كه نيست مسالهاي
و مبادرتورزد بيبازگشت سفري به و شده كشتي بر سوار
.گردد كاملاصنعتي و نهاده سر پشت را خود كشاورزي اقتصاد
توسعه بايد اول جهان به رسيدن جهت سوم ، جهان سير ، اين در
ولي.نمايد وصل همديگر به را خود مختلف مناطق در ناهمگون
مشكل مانده عقب و فقير ملل همه اين با سوم جهان مجموع در
.برسد سازندگي و توسعه مفهوم به بتواند كه است
توليد سالانه رشد ميزان تا 1980 دهه 1960 سالهاي از
.اولبود جهان كشورهاي از بيش سوم جهان كشورهاي در مصنوعات
براي كه معنااست بدان اين (گوين ، 21991 ورسلي 319984)
پيريزي براي تلاشهايوافري سوم جهان كشورهاي سال مدت 20
و خود بين توسعهاي تاشكاف دادهاند انجام صنعتي بنيادهاي
براي تلاشها اين بهرحال.نزديكنمايند بهم را اول جهان
اتفاق جهاني صنعتي نظام درون سومدر جهان در شدن صنعتي
جهان در اساسا بازاريابي و اختراعاتتكنولوژيكي كه افتاد
كه متنوعي وابستگيهاي ديگر عبارت به.بود قالبريزيشده اول
موفقيتهاي به منجر مينمايد ، متصل اول جهان به سومرا جهان
.است گرديده مختلف مناطق در صنعتيمتنوع
جهان افريقايي كشورهاي (82011990) گوين گفته استناد به
وضع در صنعتي نظر از تونس و استثنايمراكش به سومي
و بدهي بحرانهاي لاتين امريكاي در.دارند قرار نامساعدي
ميكنند ، وارد صادراتي صنايع بر فشارهايي كه سياسي
فقط.نمودهاند ايجاد داخلي صنايع رشد توان بر محدوديتهايي
رشد از توجهي جالب ركورد برونگرا سياستهاي با آسيا شرق
بر آميزش موفقيت تاثير نظر از بويژه.دارد را موفق صنعتي
.بينالمللي بازار
كشورهايجهان صنعتي توسعه اقتصادي تحليل ارائه من هدف
و (1987) ديو ،(1986) هاريس كه همانگونه مشروع بطور سوم
يك ترسيم بلكه نيست نمودند ، ارائه كامل بطور (1990) گوين
كه معنا بدين.سوماست جهان شدن صنعتي در فرهنگي پارادوكس
گرايشات بردارد گام شدنبيشتر صنعتي جهت در سوم جهان هرچه
.مييابد بيشتري اولتناقض جهان به متمايل فرهنگي
دارد ادامه
لي.ام.ال ريمون:نويسنده
حزباوي عزيز:ترجمه
|