را پايش نميگيريد را دستش اگر
!نكشيد
شكلات معرفي يا چسب تبليغ
!خارجي؟
آدامس يه خدا تورو خانم ،
!!بخر
متشكريم رسيد ، شما عكسهاي
را پايش نميگيريد را دستش اگر
!نكشيد
.ميزنند فقر صورت به سيلي كه است كساني متوجه سخنم روي
باور تا بنويسم را درد كدام و كنم شروع كجا از نميدانم
چيست؟ درد كنيد
آموزش سنجش سازمان يا عالي آموزش وزارت كه شدم باخبر
عزيزمان كشور مختلف مناطق و شهرها رتبهبندي در كشور ،
كارشناسي ، و كارداني دوره در دانشجو قبولي براي ايران ،
جزو را (غربي آذربايجان) تكاب چون فقيري و محروم شهر
.است آورده بشمار دو منطقه اصطلاح به يا دوم رتبه مناطق
را رتبهبندي اين كه سازماني يا نهاد خانه ، وزارت از
اين در را چيزي چه ،"واقعا كه بپرسم ميخواهم كردهاند
ديدهايد چيزي شهر اقتصاد از ؟!ديدهايد فقر خط زير شهر
رتبه ارتقاء كه داريد آماري شهروند هر متوسط درآمد از يا
كه ميدانم و ميبينم شهرم ، اين شهروند كه من دادهايد؟
ندارد وجود پولي و درآمد ندارد ، معني اقتصاد ما شهر در
تا بچرخد (روستاهايش يا ) شهر در دست به دست بتواند كه
.كند تعريف را اقتصاد
(سال بيست بالاي) شهر اين فعال اهالي درصد پنج از كمتر
درصد و هستند كارمند بقولي و دارند پشتوانهاي شغلهاي
محترم معلمان و دبيران را درصد پنج اين از بالائي بسيار
نه و نود از بيش.ميكنند پر پرورش و آموزش زحمتكش و
درصد هفتاد از بيش و ليسانس زير شهر اين زنان جمعيت درصد
.ندارند سوادي "مطلقا زنان
و دكهداران و مغازهداران همه خوشبينانه ، خيلي اگر
درصد پانزده به تعدادشان كنيم حساب بازاري را دستفروشان
را بزرگ مجموعهاي مردان باقيمانده درصد هشتاد.نميرسد
.فصلي كارگران يا بيكارند "مطلقا يا كه ميدهند تشكيل
و داريد خبر ما شهر ماهه شش سوزان سرماي از "حتما
و تهران شهر فصلي كارگر ما ، شهر فصلي كارگر كه ميدانيد
.نيست...و اروميه و تبريز
دامداران و كشاورزان گروه دو به نيز فصلي كارگران
و دارند پائيني بسيار درآمد شديد سرماي بخاطر كه زحمتكشي
.ميشوند تقسيم بيكارند ايام اكثر كه عملههائي
علمي فقر بالا ، مادي فقر بر علاوه ما شهر كه بود روزگاري
دو يكي از پس و شد انقلابي و بود شاه زمان آن و داشت هم
.نداد امانمان دمكرات رسيد ، ما شهر به صدايش سال
نهضت (ره)كبير خميني انقلاب ، و اسلام بزرگ رهبر
و دادند دستور زياد ، مدارس بر علاوه نيز را سوادآموزي
ساخته ما شهر در مدرسهاي نگذاشت تنها نه جنگ و دمكرات
به روستا اين از و كشيدند آتش به را خانههايمان شود ،
.بوديم شده كوچنشين شهر ، اون به شهر اين از و روستا اون
خداوند قدرت به انقلاب ، سال ، نه هشت ، از پس اينكه تا
و دربهدري از و بگيرد جان نيز ما شهر در توانست متعال
در كه چند هر يابيم ، نجات دمكرات حمله از شبانه ترسهاي
.بوديم كرده عادت تيربار و ژ3 صداي به اواخر
شهر در ديديم و يافتيم را خود و برديم سربالا بههرحال ،
و گرسنه شكمهاي با فقر نهايت با نيست ، زندگي از آثاري ما
اميدمان تنها نشستيم ، درس كلاس در رفته رو و رنگ لباسهاي
كه كارخانه چون.بود تحصيل ادامه شهر اين در زندگي براي
كار مشغول آن در تعدادي كه نداريم هم كارگاهي است ، سهل
.باشند
(پدران همه) پدر و بخوانيم درس بايد كه ميشنيديم معلم از
بوديم پسر ،(بافت فرش) كرد كار بايد زندگي براي ميگفت
.نيز دخترانمان و ميبافتيم فرش و
فوتبال را عصر و ميرفتيم درس كلاس سر به قالي سر از
نميشود غذا برايتان فوتبال" ميگفت پدر.ميكرديم بازي
...كنيدو تمام زود را فرش اين ميخواهيد را آيندهتان اگر
(...و ميشود و ) ميشد تبديل ديگر فرشهاي به فرش اين
...و
از قسمتي دانشآموزان ، و زنان بر علاوه و بود روبورس فرش
خود به داشتيم كمكم و ميكرد مشغول بخود نيز را مردان
جان شهر و ميشد خوب اقتصاديمان وضعيت ميرسيديم ،
و شدند هم اجتماعدان اقتصاددانانمان ، اينكه تا ميگرفت
بوسيله -شهر درآمد منبع تنها -فرش قيمت آمدن پائين با
"تقريبا بردگي دوران آنان ، اجتماعي و اقتصادي ديدگاههاي
نميگذاشت فرزند و زن گوش بيخ مردي ديگر و رسيد اتمام به
تا نميكرد بوكس كيسه قالي روي را بچهاش زني ديگر و
و پدر با حق بخواهيد ، را راستش ببافند ، فرش بهتر و بيشتر
آتي آسايش براي نميخواستند كه "قلبا آنها.بود مادران
سيلي اين و بزنند بهم را آنها كنوني آرامش فرزندانشان
فقير فرزند گوش بر و ميشد سوار مرد دستان بر كه بود فقر
!مينواخت
متوسط بطور هفتهاي دبيرستان ، دوم و بود دبيرستان سالهاي
ميفهميدم تازه و ميرسيد من به جيبي تو پول تومان پنجاه
خريد فكر به و نميدهند توضيح خوب را چيز همه كتابها كه
اقتصاد.بودم افتاده پيشرفتهتر درسي كمك كتابهاي
چهل مدرسه با بگيرم ، پولي آنها از نميداد اجازه خانواده
پنجاه تا نميشدم تاكسي سوار.داشتيم فاصله پياده دقيقه
چهار تومانيهاي پنجاه به و بياورد دوام هفتهاي توماني
آقاي حساب و جبر مثل كتابي بتوانم تا بپيوندد بعد هفته
بخرم تومان بيست و دويست قيمت به زمان آن را نصيري محمود
.بكنند نميتوانند هم را كار اين خيليها..و
:است تكابي نوجوان و جوان صدها حكايت اين و
:محترم مسئولين شما با سخنم حال
"تقريبا ميخواهيم منطقهبندي با كه است اين نه مگر
كل براي تحصيلي امكانات به توجه با را مساوي شرايط
ايجاد دانشگاه قبولي در رقابت براي كشور دانشآموزان
.نروند بين از استعدادها تا كنيم
به معيشت تامين جهت در درس بر علاوه كه دانشآموزي آيا
صدها كه دانشآموزي با ميكند كمك هم خانواده اقتصاد
است؟ يكي ميبيند خصوصي معلم و كلاس
محيطي شرايط قبيل از دارد تكاب كه شرايطي به توجه با
(امكانات كمبود نه) امكانات نبود سوزان ، سرماي سخت ، بسيار
دوم منطقه نبايد تنها نه من بنظر..و اقتصادي فقر ،
قبيل از ديگر منطقه 2 شهرهاي با مقايسه در بلكه ميشد
.ميشد شش يا پنج منطقه بايد..و اروميه مهاباد ،
.بنگريد واقعبينانه كمي و كنيد انصاف بخدا ، را شما
شهر آن شهري ، هيچ كردن فرض يافته ارتقاء و پيشرفته با
.نميشود پيشرفته
،(است بيعدالتي كه) آريد بشمار دو منطقه را تكاب اگر شما
چون و ميشود كمتر خيلي شهر اين در دانشگاه قبولي درصد
خط زير سرانهاي درآمد مردمش و دارد بالايي اقتصادي فقر
كنكور و دانشگاه فكر تنها نه دانشآموزي هيچ دارند ، فقر
را مشق و درس ابتدايي چهارم و سوم همان در بلكه نميكند
درست) نميبيند بهرهاي نيز درس از ديگر چون ميكند ، رها
به سال چند از پس و (نيست يافتن بهره براي درس كه است
و عيش و تجارت براي و ميپيوندد كوچه سر گردان كوچه جمع
.ميرود مخدر مواد و مشروب بسوي نوش
سال در اولش ، سال نفري پنج و چهل كلاس هشت از كه شهري در
كنوني شرايط در نفري پنج و سي كلاس دو (قديم نظام) چهارم
در يعني) نفر سال 290 سه طي در يعني -بيابي نميتواني
رياضي دبيرستان يك در (قبل سال سه درصد يك و هشتاد حدود
توان نبود آموزشي ، كمك كتاب خريد توان نبود بخاطر فيزيك ،
اين در چنداني خصوصي كلاس خدا بشكر) خصوصي كلاس در شركت
اين با -ميكنند تحصيل ترك...و (نميشود برگزار شهر
دانشگاه در قبولين تعداد اگر شما غيرمنصفانه منطقهبندي
نفر چند بعد سال چهار داريد انتظار نگيريم ، نظر در را
جامعه به اول كلاس شاگرد تعداد همان از رياضي ديپلم
دهيد؟ تحويل
به ورود بخاطر دانشآموزان بيشتر كه كنيد قبول بايد
.ميآيند بالا ديپلم تا دانشگاه
شهري در پدرهائي كه بقبولانيد خود به ميتوانيد چطور شما
ندارند را فرزندشان درسي كتاب حتي خريد توان اينكه بخاطر
حق اساسي قانون طبق كه) ابتدائي سواد داشتن از را آنها
آيا صورت اين در ميكنند ، محروم (است ايراني فرد هر
.بدهيد منطقه ارتقاء را شهر آن ميتوانيد
بهار دو و بيست اين در و نديدهام بيشتر بهار دو و بيست
بودنم فقير در دخالتي هيچ خود كه چشيدهام را فقري
را ديارم حق و خوردهاند اربابان را پدرانم حق نداشتهام
"آدميم فرزند ما نه؟ مگر" و ميخورند بزرگ شهرهاي
تكاب از دانشجوئي -الف-ف
شكلات معرفي يا چسب تبليغ
!خارجي؟
ارزش به نهادن ارج و داخلي توليدات از حمايت شك بدون
آن گسترده خريداري به منوط اول درجه در توليدي ، خدمات
نيز محصول يك از عمومي استقبال.است عموم سوي از توليدات
مناسب تبليغات و سابقه حسن آن ، مطلوب كيفيت اساس بر
ميبايست داخلي عزيز توليدكنندگان.بود خواهد امكانپذير
و نامناسب تبليغات از خويش كار كيفي اصول رعايت ضمن
متاسفانه مورد اين در.نمايند پرهيز "جدا زيانآور "بعضا
خوشبختانه كه) كشور در چسب پرسابقه توليدگران از يكي
(دارد قرار نيز بالايي سطح در كيفي نظر از آن محصولات
جهت بينالمللي ، عرف حتي و فوق ، مسئله به توجه بدون
پمادي چسب صورت به كه خويش محصول از نوع يك تبليغ
يك جلد رنگ و نوشتار نوع و آرم حتي و اسم از ميباشد ،
.است كرده استفاده ميباشد ، رايج هم بسيار كه خارجي شكلات
بينالمللي ، تجارت نظر از داشتن اشكال بر علاوه كار اين
قدرت ما معصوم كودكان زيرا باشد زيانآور بسيار ميتواند
اگر آيا ندارند ، را همنام شكلات و مذكور چسب بين تشخيص
را چسب و شود اشتباه دچار كشور كودكان از نفر يك فقط
كل و دارد ارزش هم باز تبليغات آن شود صدمه دچار و ببلعد
رفت؟ نخواهد سوءال زير توليدگران زحمات
نظر دقت و وسواس خويش كالاي تبليغ به نسبت بياييد پس
كه برسد فرا روزي...انشاءا تا دهيد خرج به بيشتري
به نيازي كه باشد گونهاي به ما كالاهاي تبليغات و كيفيت
.نيايد بوجود خارجي مشابه محصولات خريد
محفوظ امضاء
آدامس يه خدا تورو خانم ،
!!بخر
در" همايش بزودي كه خواندم روزنامه پيش شماره چند در
بخاطرم.ميشود برگزار "خيابان بچههاي آينده ، جستجوي
بيارتباط كه بودم صحنهاي شاهد خود پيش ماه چند كه آمد
مضموني نيز آن يادآوري و نيست شده ياد همايش عنوان با
شايد مينويسم را آن همايش ، اين برگزاركنندگان براي
.باشد تاثيرپذير
كتابخانه در دوستانم از يكي با بود ، ظهر بعداز ساعت 5
و دادم او به را كتابها داشتم ، قراري كودك كتاب شوراي
تقاطع در بودم ، خسته.كردم حركت منزل طرف به بلافاصله
اتومبيلم در كه حالي در قرمز چراغ پشت انقلاب خيابان
حالي در ساله تا 10 بين 8 كودك چند.كردم توقف بودم نشسته
اين چهارراه سر داشتند دست در شكلات و آدامس بستههاي كه
نزديك اتومبيلم به آنها از يكي ميرفتند ، طرف آن و طرف
نگاهشهزاران.ميرسيد نظر به ساله بچهاي 10 پسر شد ،
نوعي شايد ميگذاشت ، انسان بر عجيبي تاثير داشت ، سخن
اشاره اتومبيل كشيده بالا شيشه پشت از !مسئوليت احساس
رسيد بنظرم دارد ، كاري كردم احساس ميگفت ، چيزي ميكرد ،
:پرسيدم و كشيدم پائين را شيشه عجله با آمده ، پيش اشكالي
يه خدا تورو خانم:گفت ميكرد ، نگاهم تعجب با شده؟ چي
و غيراستاندارد شكلاتهاي و آدامس بسته وقتي...بخر آدامس
نه:گفتم.شدم ناراحت ديدم او دست در را غيربهداشتي
.ندارم لازم آدامس متشكرم ،
(التماس با)بخر آدامس يه خدا ، تورو.خانم:گفت
شده چيزي كردم فكر من:گفتم
...بخر آدامس يه خدا تورو خانم ، :گفت
نرفتي؟ مدرسه چرا:گفتم
...بخر آدامس يه خدا تورو خانم ، :گفت
درس بايد ميكني ، كار چرا سال و سن اين با تو:گفتم
...بخوني
...بخر آدامس يه خدا تورو خانم ، :گفت
هستند؟ كجا مادرت پدرو:گفتم
.داد نشان را چهارراه طرف آن دست با -
.نديدم چيزي من ولي
:گفتم او به ميكردم حركت ميبايست و بود شده سبز چراغ
...خداحافظ پسرم ،
...بخر آدامس يه خدا تورو خانم:گفت
مفهوم حتي بيگناه كودك اين ميكردم فكر خود با من و
نهايت.آنها جواب به رسد چه نميداند را من سوءالات
آنگاه است شكلات يا آدامس بسته يك فروش آمالش و آرزوها
...خلاف هزاران شايد و ناني لقمه آن از
مفهوم كه انسانهايي دريابيم ، را آنها زودي به انشاءالله
.ميشناسيم نيز را پاسخش و ميدانيم را سوءالات اين
...انشاءالله
جمشيدي شادي
متشكريم رسيد ، شما عكسهاي
جواد (تهران)نيلاخوري اكبر علي (كردستان)خراساني عماد
(تالش) عبداللهي ناصر (رودهن)ضيايي پرويز (آبادان)ناصري
محمدرضا (تهران)اينانلو محمد (تهران)نعمتنژاد پوريا
همايون (انزلي بندر)خداوردي نسرين (گرگان) احمديان
مسجد) سازباران هرمز (تهران)قديري بيژن (اهواز)زيركزاده
(رشت) بالازاده محمدحسين (دوبي)گوهري مصطفي (سليمان
(كيانشهر) خادمي هوشنگ (تهران) فرزانهنسب اسماعيل
رحيم (ساوه)امامي روحالله(اراك)فاطمهعزيزيان
هديه (رامسر)خاطره عباس (دزفول) ارجمند بابك (كاشان)همتي
.(تهران) مدني حميدرضا ايوبي ، رسول (تهران) روزبهاني
|