نظامهاي در انسان حيات
استبدادي و دمكراتيك
منش الهي محمدحسين
اشاره
بدون آزادي درك و ندارد معنا سفيدي بدون هيچگاه سياهي
مقايسه راه از تنها معنايي چنين.ندارد معنا استبداد درك
بد و خوب انسان دو بين مقايسه اينبار منتها ميآيد ، بدست
نظام دردو ويژه روابط و مناسبات ميان مقايسه بلكه نيست ،
نگاه انسان به نوعي به يك هر كه است استبدادي و دمكراتيك
تعيين خود عمومي و خصوصي حيات و جامعه در را وي نقش و
نظام دو مقايسه با تا است صدد در زير مقاله.ميكنند
.بپوشاند عمل جامه قصدي چنين به استبدادي و دمكراتيك
مقالات گروه
(سياسي قدرت نوع به توجه با) سياسي نظامهاي مقايسه
نيز و ;مختلف اجتماعي -سياسي نظامهاي مطالعه براي
جهت) سياسي شناسي گونه نوعي يكديگر ، با آنها مقايسه
.ميشود گرفته نظر در (گوناگون متغيرهاي رابطه تعيين
سياسي نظامهاي تا ميكند سعي آلموند گابريل نمونه ، براي
ساختاري ، تنوع چون پارامترهايي به توجه با را مختلف
زيرسيستمها و ساختارها نقشها ، استقلال ودرجه شدن تخصصي
از وي رابطه ، اين در همچنين ;نمايد مقايسه يكديگر ، با
موروثي ، پدرسالاري ، مانند) سنتي سياسي نظامهاي طبقهبندي
توسط كه (تاريخي ديوانسالاري امپراطوري و فئودالي
استفاده گرفته ، صورت ايزنشتات و وبر ماكس چون دانشمنداني
و سنتي سيستمهاي از يك هر ويژگيهاي ترتيب بدين و نموده
.ميدهد قرار ارزيابي و بررسي مورد را مدرن
مذكور ، پارامترهاي از الهام با و بعد مراحل در آلموند ،
توتاليتر و دموكراتيك صورت به را سياسي سيستمهاي
را سيستم دو عمده تفاوت وي ، نظر از.ميكند طبقهبندي
و ساختاري وابستگي همچنين و ;استقلال ميزان در بايد
در كه معنا بدين ;كرد جستجو آنها از يك هر عملكردي
گروهي ، رسانههاي كه را نقشهايي توتاليتر ، نظامهاي
ذينفوذ و فشار گروههاي و صنفي نهادهاي سياسي ، حزبهاي
بوروكراسي و نخبگانحاكم كنترل از مستقل ميكنند ، ايفا
و گرا كثرت سيستمهاي در كه حالي در ;نيست حكومتي
.برخوردارند بيشتري استقلال از مزبور ساختارهاي دمكراتيك ،
در ميتوانند انحاء از نحوي به ويژگيها ، اين مجموعه
.بگذارند تاثير سياسي نظام دادههاي
نظامهاي با آنها كار سرو كه تطبيقي بررسي هر در البته
تاريخي خاص جنبههاي به بايد"لزوما است ، اجتماعي پيچيده
بررسيها ، اينگونه آزمايش منظور به.كرد دقت جامعه هر
سري يك از سياسي ، نظام سنخ و نوع حسب بر كه است ضروري
تعريفها مطالعه ، اين در.گيريم بهره تجربي معيارهاي
دموكراتيك كشورهاي بوضوح ، كه شوند ارائه گونهاي به بايد
مربوط كه فردي لغزشهاي.گردند متمايز دموكراتيك غير از
.است چشمپوشي قابل ميشود ، دموكراسي از خاصي جنبههاي به
بيشتر سيستمهاي بين دقيق خطوط ترسيم جهت ضمن ، در
;نميشود داده خرج به وسواس دموكراتيك ، كمتر و دموكراتيك
گوياي نميتواند دموكراسي تنها كه ميگردد تصور زيرا
بررسي ، اين در دليل ، همين به.باشد اجتماعي نظام يك كيفيت
آنها بندي دسته از و كرده تقسيم گروه دو به را كشورها
.ميكنيم احتراز ادني و اعلاء بصورت
طبقهبندي از سياسي برجسته متفكران از يكي دوورژه ، موريس
:دارد اشاره و نموده صحبت جديد شناسي جامعه در رژيمها
رژيمهاي ميان اختلاف وجوه گذشته ، حقوقي طبقهبنديهاي
طبقهبنديها اينگونه.نميكند مشخص خوبي به را معاصر
كه داده ديگر طبقهبنديهاي به بتدريج را خود جاي "عملا
مردم يا گرا كثرت رژيمهاي ميان اساسي تمايز پايه بر
استوار سالار قدرت يا گرا وحدت رژيمهاي نيز و ;سالار
.است
نظامها تا ميكنيم سعي الامكان حتي بررسي ، تحت زمينه در
.كنيم دستهبندي سياسي قدرت ساختار ماهيت براساس را
ساختار ، و ايدئولوژي كاركرد ، حسب بر را حكومتها "معمولا
موارد ، برخي در گرچهميكنند تقسيم گوناگوني اشكال به
حتي كه ميگيرند قرار خاص طبقهبندي يك در دولتهايي
و ايدئولوژيكي اقتصادي ، ساختارهاي لحاظ از است ممكن
"لزوما كه ميكنيم ملاحظه عمل در اما ;باشند مشابه سياسي
لذا و ;نميكنند پيروي يكسان مشيهاي خط و جهتگيريها از
رفتارهاي و كنشها داراي گوناگون ، منافع وجود علت به
:هستند متفاوتي
لاپير از ميتوان باره اين در:دموكراتيك نظامهاي -1
زمره در را نظامها اينگونه ضمني ، طور به وي.برد نام
مباني از سياسي قدرت آن ، در كه ميداند سيستمهايي
.است پيشرفته مدني جوامع خاص و گرفته بهره شرعي -قانوني
اينكه حقيقت":ميگويد چنين سياسي قدرت كتاب در لاپير ،
امور مصنوعي تنسيق و تنظيم از ميتوانند انساني جوامع
درهر كه زيرا ;بپوشند چشم (سياسي قدرت تنفيذ راه از) خود
دگركونيها ، اين و ميشوند دگرگون اجتماعي روابط جامعهاي
جامعه كه بسا چه نشوند ، هدايت و نيامده در قاعده به اگر
آن ، تكامل و جامعه امور تمشيت براي.كشانند نيستي به را
وجود خود متمايز صور و اشكال به سياسي قدرت كه است ضروري
شده سازگار دگرگونيها با ميتوانند جوامعي.باشد داشته
مباني و گيرد قوام سياسي قدرت آن ، در كه كنند پيشرفت و
.كند پيدا شرعي -قانوني
جامعه آن ، قانونمندي و سياسي قدرت يافتن قوام صورت در
ويژگي اينميشود محقق خويش خاص ويژگيهاي با مدني
به و ;بوده فراگير جامعهاي مدني جامعه -از1 عبارتند
با كه گروههايي تعدد از متشكل و متنوع است كليتي علاوه
جامعيت ، اين.دارند (منفي يا مثبت از اعم) روابطي همديگر
ببار نتايجي چنين كه است تمدن توسعه و بوده تمدن محصول
لازمه.است متشكل جامعه يك مدني ، جامعه -ميآورد20
مدني ، جامعه سازنده گروههاي متقابل وابستگي و همزيستي
يك خصلت ميباشد طرفين درمناسبات نسق و نظم و ثبات نوعي
و انتظام ساختمان ، بلكه ;نيست آن تنوع فقط مدني ، جامعه
و متعين كليت يك تنها نه صورت ، اين درغير.دارد هم قاعده
شلوغ و پاشيده هم از بينظم ، تودهاي بلكه ;نيست مشخص
.ميباشد
به سياسي قدرت به نيل طريقه دموكراتيك ، نظامهاي در
خويش وگزينش انتخاب اصلي معيار مردم ، كه است گونهاي
تصميمگيرنده مرجع نظامها ، اين در همچنين ;ميباشند
كشور ، و مجريه مقام برترين واختيارات بوده متنوع و متعدد
قدرت اينكه دليل به نيز و ;شده تقسيم ديگري قدرت با
;گرفته سرچشمه قوانين از بلكه ;آدميان از نه سياسي
حفظ به التزام.ميباشد سياسي نظم بهترين داراي بنابراين
قانون عاليترين (باشد داشته وجود اگر البته) نظمي چنين
.است مدني جامعه يك
قدرت ساختار بررسي با ميتوان را دموكراتيك نظامهاي
خصلت به سياسي ، رژيم اصطلاح.نمود مشخص سياسي رژيمهاي
بر خاص ، كشور يك در كه برميگردد ورويههايي نهادها
و نهادها اين كه آنجا از.است حاكم جامعه -دولت روابط
رژيمهاي ;جامعهاند گروههاي سياسي قدرت تجسم رويهها ،
درجامعه قدرت توزيع بازتاب رفته هم روي نيز سياسي
و نهادها داراي "معمولا دموكراتيك ، رژيمهاي.ميباشند
گروههاي همه به كه هستند كارآمدي و شده تثبيت رويههاي
در.باشند داشته تاثير دولت ، بر تا ميدهد اجازه جامعه
متوسط طبقه گروههاي تاثيرگذاري كه آنجا از نظامها ، اين
دموكراتيك رژيمهاي لذا ;است جمعي صورت به جامعه پايين و
و سياسي احزاب قبيل از مكانيزمهايي داراي ناگزير
.ميكنند تشويق را تودهاي مشاركت كه هستند آزاد انتخابات
وجود جايي در دموكراتيك رژيمهاي "عموما جهت ، همين به
برخي ودرنتيجه ;يافته انجام سياسي قدرت توزيع كه دارد
رويههاي و نهادها تا ساخته قادر را متوسط طبقه گروههاي
.كنند تحميل جامعه مسلط گروههاي به را نمايندگي
به سياسي قدرت "معمولا دموكراتيك ، نظامهاي در
مديران چون منصباني صاحب از كه است متعلق سياستمداراني
بزرگ ديپلماتهاي و بزرگ نظامي سرداران بزرگ ، اقتصادي
خود دركار بخواهد اگر سياستمدار ، .ميباشند متمايز بسيار
;كند راجلب خود حزب دستگاه اعتماد بايد ابتدا بشود ، موفق
.آورد پديد شوق و شور قدري دهندگان ، راي اكثريت در سپس و
و نبوده هم مشابه روي هيچ به مرحله ، دو اين ويژگيهاي
نامزدهاي.ميباشند آن از يكي حائز فقط مردم ، از بسياري
نميتوانند كه هستند مرداني گاه آمريكا ، جمهوري رياست
بدست هنر از كه آن حال ;برانگيزند را مردم توده شوق
بيبهره خود ، حزب گردانندگان نمودن متقاعد و آوردن
براي دستگاهي ميتواند شخص يك برعكس ، نيز گاهينيستند
كه (سوم ناپلئون و موسوليني هيتلر ، مانند)كند خلق خود
نخواهد خبري دموكراتيك سياسي قدرت از حالت ، اين در البته
.بود
انتقال قابل سياسي قدرت ماهيت دموكراتيك ، نظامهاي در
به را خود منويات كه عمومي اراده اينجا ، در.ميباشد
پذيرفته آن واقعي غموض تمام با ميكند ، اعلام حاكمه هيات
و دارد وجود مخالف ، هم و موافق هم رژيم ، اين در.ميشود
با) اكثريت ;هستند مساوي امتياز و ارزش داراي نيز دو هر
بدست را قدرت ميشود موفق (دارد كه عددي و كمي امتياز
منتشر شده ، شنيده هم مخالف گروه نظرات و عقايد اما.آورد
.ميگيرد قرار عمومي افكار قضاوت مورد بعلاوه و گرديده
نخواهد مسدود مخالف جناح روي بر بهكلي قدرت برآن ، اضافه
بتواند روزي كه ميماند باقي برايش اميد اين زيرا ;بود
به نتواند مخالف گروه اگر حتي.نمايد جلب را عمومي افكار
اكثريت و گرديده برخوردار عمومي عقايد تغيير از خود نفع
را امتيازات بعضي كه داشت خواهد حق بازهم بياورد بدست را
و بوده احزاب تعدد مستلزم نظامهايي ، چنين.باشد متوقع
قبضه در هميشه (سياسي قدرت ساختار) عمومي قدرت دستگاه
.نميماند باقي عقايد از دسته يك انحصاري
مشخصه صفت:(دموكراتيك غير) استبدادي نظامهاي -2
معناي به و است خودكامگي و استبداد نظامها ، اينگونه
هرگونه مخالف اصل در كه است خودكامه و مطلق قدرت انحصار
گروههاي و نهادها افراد ، ميان استقلال و مختاري خود
تا ميشود موجب استبداد ، .ميباشد جامعه اجتماعي -سياسي
حتي ;گردد نابود اجتماعي طبقات بين كاركردي تمايز هرگونه
همچنين و ;مختلف درآمدهاي داراييها ، با طبقات اين اگر
اجتماعي -سياسي مختلف كفايتهاي و تواناييها از
به توجه بدون را كس همه استبداد ، .باشند برخوردار
.ميكند بدل (مفعول واقع در يا و) عامل يك به جايگاهش ،
قدرت مرهون را خود موقعيت هركس اينكه دليلش سادهترين
كند اراده كه لحظه هر قدرت ، اين و است (حكومت) سياسي
افراد وضعيت (باشد داشته منطقي و كافي دليل اينكه بدون)
يا و ;داده تنزل را آنها مقام ساخته ، متحول جامعه در را
.ميگرداند سوار قدرت براريكه را آنها
و دارد وجود محكوم از حاكم بهرهكشي نوعي سيستم ، اين در
نيز اجتماع مختلف سطوح ميان در امري ، چنين زمينه حتي
قدرت راس همان اصلي ، بهرهكش وانگهي ;ميشود مشاهده
بلكه ;نيستند بهرهكشي حق واجد ديگران ، و است سياسي
است روشن البته.ميگردند برخوردار آن امتياز از "صرفا
به ميتواند حكومت اراده به لحظه هر نيز امتياز اين كه
.شود منتقل ديگري شخص
و قدرت خويش ، كفاف حد به كه هركس نظامها ، اين در
ميكوشد و كرده مطالبه را قدرت تملك باشد ، داشته اعتباري
مترتب عواقب استنتاج.كشد بيرون آن دارندگان چنگ از تا
.ميباشد آن موءيد هم تاريخ و است روشن "دقيقا عمل ، اين بر
و ;ميشود رقابت و مسابقه هدف باخت و برد وجه مثل قدرت ،
در.ميگردد متوالي جدالهاي و جنگ به تبديل هم رقابت
:از ميشوند عبارت سياسي قدرت به نيل راههاي صورت ، اين
جهت غلبه و فتح ثروت ، افزايش بهمنظور چپاول و غارت
نشان براي نظامي اقدامات انجام خود ، سياسي قلمرو گسترش
و اعتبار ميزان افزايش حال ، عين در و لياقت و شهامت دادن
.خويشتن حيثيت
دارد ادامه
|