فرود و فراز در دادگستري و داوري
اسلام تاريخ
از اسلامي مناسبات و بنيان در قضاوت قضاو امر :اشاره
مداقه و بحث مورد همواره كه است بوده مقولههايي
اين دامنهء حتي و بوده مسلمان نظران صاحب و انديشمندان
مورد و رفته فراتر اسلامي سرزمينهاي گسترهء از مناسبات
.است گرفته قرار اديان و ها سرزمين ديگر نظران صاحب توجه
غلامحسين جنجالي پروندهء پيرامون تجديدنظر دادگاه حكم
دار روزه قلم تهران ، مناطق شهرداران ساير و كرباسچي
سياسي ، هياهوي از دور به كه داشته آن بر را نويسنده
و بعثت عصر در اسلامي قضاوت بر آلود شتاب و سريع مروري
و (ع)علي امام حكومت و عثمان عمر ، ابوبكر ، خلافت در نيز
بعثت فرهنگ از جدايي و ابتذال روند در قضاوت به آخر دست
.باشد داشته
حاضر مطلب كه معاديخواه عبدالمجيد آقاي جناب از تشكر با
در را مطلب اين اند ، داده قرار روزنامه اختيار در را
.گرفت خواهيم نيزپي آينده هاي شماره
مقالات گروه
سبوي از جرعههايي نوشيدن در را ما قلمداران !خدايا بار
در ابزاري پيش از بيش قلم مگر تا ;مپسند ناكام عشق
و رمضان ماه درخجسته بهويژه.باشد روشنگري و مهرگستري
بعثت ، زادگاه و باكعبه پيوندي در كه قرآن فرودگاه
در تو مهرباني و مهرگستري از شكوه با نمايشيست
.ومكان زمان بيكران كرانههاي
كه چنان ;كردهاند آسماني را زمان و زمين رمضان ، و كعبه
آغوش را انسان ومكان زمان آستين از خدا دست دو گويي
.كشد بر خود سوي به طبيعتاش تبعيدگاه از تا است ، گشوده
ومكان زمان انسان ، مثلث
شكل در -تاريخ پود و تار چون -را مكان و زمان نقش نه
كه را انسان نقش نه و ;كرد انكار ميتوان تمدنها گيري
زمان توسن بر خداگونهاش آفرينشهاي و آفريني نقش با
ميخواهد ، كه هرگونه - را زمين كران تا كران و ميتازد
.ميسازد اثرپذير -حق مشيت با
رمضان شهيد و كعبه مولود
سيماي در را مكان و زمان انسان ، مثلث اسلامي ، تمدن در
يادگار قرآن كه ;است ديگر نمايشي رمضان و كعبه محمد ،
رمضان و كعبه نيز بعثت تداوم در.است پيوند آن جاودانه
.ديد ميتوان رمضان شهيد و كعبه مولود با پيوندي در را
و كعبه حقيقت حجابي ، چون رفته رفته عادت و سنت كه بگذريم
صيامگويي و احرام كه چنان ;است كرده پنهان را رمضان
.است داده دست از را خود عرفاني مفهوم
ديگر نگاهي
بر را روزه رمضان ، حريم در كه است آن بر نگارنده اينك
و بنگرد ديگر نگاهي با را روز مسايل و بياموزد نيز قلم
و بپسندند نيز قلمداران شماري را شيوه اين شايد.بنگارد
عرصه را رمضان !قلم روزه با روزي كشورمان مطبوعات
.كنند گفتوگوها سالمترين
پرونده پيرامون را نظر تجديد دادگاه حكم نگاه ، اين با
به نگاهي براي بهانهاي ;تهران محترم شهردار جنجالي
بر نگارنده روزهدار قلم.كردهام اسلام تاريخ در قضاوت
را نكته اين تنها ;بزند دامن را سياسي هياهوي كه نيست آن
كه -دادگاه اين جريان در حال هر به كه ميشود يادآور
-بود تاريخ اين تا ما دادگاههاي شكل بهترين بيترديد
كه چنان ;كرد روشن قضاوت و دادرسي شيوه در را كاستيهايي
اعتراف منصفانه كاستيهايي به نيز قضايي محترم مسئولين
.دانستند قانونگزاري نهاد وظيفه را آن زدودن و كردند
روزمرگي از رهايي
از رهايي پيشنهاد مينگارم ، فرصت اين در چه آن از هدف
روز سايه كه ميشوم يادآور قضايي ، دستگاه به مرگيست روز
ديگر نهادهاي ;نميكند سنگيني قضايي دستگاه بر تنها مرگي
همه ، اين با.ميبرند رنج مرگي روز از كم و بيش نيز كشور
روزمره ، مسايل كنار در كه شود آن بر قضايي دستگاه اگر
دور ;بازكند حسابي نيز اساسي انديشي چاره و انديشه براي
سامان كه بگذريمبگذارد اثر نيز نهادها ديگر بر كه نيست
و سامان هيچ كه پيونديست ، چنان را نابسامانيها
.نيست پذير امكان فراگير و كلان نگاهي با جز ساماندهي
اين (ع)علي امام اين ، از پيش قرن به 14 نزديك كه:شگفتا
:شدهاند يادآور چنين مصر در خود كارگزار به را نكته
با تنيده هم در قشرهاي از است مجموعهاي ملت كه بدان
بخشهاي سامان گرو در آن بخش هر سامان كه متقابل ، تاثيري
بخشها ديگر از بينياز و مجرد بخشي هيچ و ;است ديگر
رويدادهايي و شهرداري پرونده جريان در حال هر به.نيست
شد كشيده چالشي به قضايي دستگاه مطبوعات ، با برخورد چون
هر در چارهانديشي و كاستيها بررسي زمينهساز اگر كه
خواهد شيرين ميوههايي انتقاد ، تلخيهاي ;باشد زمينه
...نه اگر و داشت
!تكاندهنده نكته دو
نخست قرن نيم در اسلامي قضاوت بر كه شتابآلود مروري در
تكان همزمان و افتخارآفرين برايم نكته دو كردهام ،
-عمومي افكار قضاوت به پيامبر پايبندي:است بوده دهنده
نيز و -حضرت آن بيمانند جايگاه و عصمت مقام رغم به
قضايي ، استبداد از پرهيز و رايزني بر مكررشان تاكيدهاي
بايد را انصافي با اسلامشناس هر و تقوا با باور دين هر
كه كساني بهويژه !شود دگرانديشي و نظر تجديد زمينهساز
به است بايسته دارند ، دست در را قضاوت زمام از رشتهاي
:بينديشند دست اين از پرسشهايي
اصل به قضاوت مقام در (ص)خدا پيامبر چون شخصيتي اگر
كه كاري هر از كه بودهاند پايبند چنان بيطرفي
چه آن آيا داشتهاند ، پرهيز كند خدشهدار را بيطرفيشان
نيست؟ زيانبار ميگذرد ما قضايي دستگاه بر امروز
امام چون شخصيتي (ص)خدا رسول اين از پيش قرن اگر 14
از كه ميشدهاند يادآور -رهنمودهايشان در -را (ع)علي
ماست؟ دوش بر گراني بار چه امروز بپرهيزد ، قضايي استبداد
* * *
از يكي ميگذرد ، نگاهتان از چه آن حال هر به
:در است شتابآلود نخستينگامهاي
بعثت عصر در قضاوت به نگاهي -1
ابوبكر خلافت در قضاوت به نگاهي -2
عمر خلافت در قضاوت به نگاهي -3
عثمان روزگار از گذرا تحليلي -4
(ع)علي امام حكومت در قضاوت -5
بعثت فرهنگ از جدايي و ابتذال روند در قضاوت -6
آن حل نه و مساله ، طرح
دراين كه ناگزيرم ، نكته اين يادآوري از چيز هر از پيش
حقوقي ، جنبههاي داراي حال هر به كه فرهنگي -تاريخي نگاه
طرح جز ادعايي و داعيه هيچ ;هست نيز كلامي گاه و سياسي
رشتهاي كم و بيش كه آنان نگاه در اگر.ندارم را مساله
روشن نگاهي چنين ضرورت دارند ، دست در را امور زمام از
.گردد فراهم اساسيتر گامهايي برداشتن زمينه شايد ;شود
!فرهنگي مضاعف فقر
در - كه ميبرم سود نيز نكته اين يادآوري در فرصت هر از
مضاعفي فقر به تاريخ زمينه در اسلام جهان -نگارنده باور
ديگر فرصتي به نياز را آن شرح و ريشهيابي كه است دچار
ميكنم اشاره -زمينه اين در -نكته اين به تنها اينك.است
از اسلامي تمدن نسلهاي نخستين محروميت دههها پي در كه
فراهم در قلم و نگارش پيشگامان ;قرآن جز متني نگارش
تلاش و گرانسنگ كار رغم به -اسلام تاريخ منابع كردن
.بودهاند دچار كاستيهايي به -ستايشانگيزشان
مربوط تلاش گونه هر به سياست سنگين سايه از چشمپوشي با
به نگاري تاريخ عرصه قلمداران نخستين تاريخنگاري ، به
آن به نگاهي.بودهاند دچار محوري جنگ يا زدگي جنگ نوعي
به است ، خورده قلم مغازي يا پيامبر سيره عنوان با چه
و خاطره هر گردآوري در كه است واقعيت اين گوياي روشني
كه است چنين.است شده تلاش جنگ محوريت با تاريخي روايت
آن سيره يا -پيامبر جنگهاي و -مغازي نام با چه آن ميان
!نميشود ديده تفاوتي چندان است ، شده فراهم حضرت
اين روشنگر ابنهشام سيره و واقدي مغازي ميان مقايسهاي
.است پرسشانگيز و شگفتيآور واقعيت
نگاه در -راهمان سر بر كه را مشكلي نخستين نتيجه ، در
اهتمام عدم ميبينيم ، -اسلامي تمدن در قضاوت به تاريخي
است شخصيتهايي يا (ص)خدا رسول قضاوتهاي به سيرهنگاران
.شدهاند قضاوت دار عهده حضرت آن فرمان به كه
بعثت عصر در قضاوت ،
برد پي واقعيت اين به ميتوان حديثي متون به نگاهي با
تجربههايي پيدايش ، روزهاي نخستين از را اسلامي تمدن كه
كه است روشن نيز نكته اين.است بوده (ص)پيامبر قضاوت از
;دادهاند فرمان قضاوت در را ياران از شماري (ص)خدا رسول
از پس سالها تا كه آوردهاند زهري چون راوياني چه آن و
.است است ، نادرست نشده قضاوت عهدهدار كسي دوم خليفه خلافت
(ص)پيامبر درعصر قضاوت تجربه به اشاره از پيش همه ، اين با
:است سودمند نكته چند يادآوري
و وحي يا - آسمان به پيوندش دليل به را (ص)پيامبر -1
هرگونه زمينه كه است بوده ازديگران تمايزي -غيبي سروش
.ميكند نفي را قياس
جامعه بر عشق و برادري روح چنان بعثت ، روشن فضاي در -2
.ميآمد پيش خصومتي و كشمكش ندرت به كه بود حاكم
حل مصالحه با كشمكشها ،(ص)خدا رسول كلام نفوذ با -3
كه خاطرههايي به دست ، اين از نكتههايي رغم بهميشد
منبع چون ميگشت سينه به سينه حضرت آن قضاوتهاي از
جمعبندي در كه ;ميشد استناد همواره قضاوت در ارزشمندي
:كرد نتيجهگيري چنين ميتوان آن
داوري مسئوليت حساسيت -1
فرهنگ در كه كرد ياد بايد نكته اين از چيز هر از پيش
دين كه بود قاضي بار سنگيني معطوف ذهنها چنان بعثت ،
داوري جايگاه بر نشستن پذيراي ضرورت دليل به جز باوران
آن به يادداشت اين سراسر در نگارنده چه آن.نميشدند
در كه حديثيست منابع از يكي تنها ميكند ، استناد
از نتيجهگيري در تا.كرد بسنده آن به ميتوان طرحمساله
كه -حديثها متقنترين به جز باشم ، مصون آلايشي گونه هر
.نكردهام استناد -است اتفاق مورد گفت ميتوان
اين بر - ايم شنيده بارها كه چنان -فراواني روايتهاي در
.است آتش در سقوط پرتگاه در قاضي كه است شده تاكيد نكته
ديگر ، سوي از ;اوست سقوط زمينهساز دانش كاستي سو يك از
عدل رسم و راه از عدول به را قاضي هوسآلودي گرايش اندك
كنزالعمال 34 كتاب از فصل يك در تنهاميكند تهديد
(1).است ثبت زمينه اين در روايت
در را او قضاوت تصدي آينده در كه آن رغم به -دوم خليفه
:ميگفت -ميشويم يادآور (ص)پيامبر خليفه نخستين خلافت
داوري حق حكم برخلاف كه آنان به قرآن اخطار از 3 پس
:تعبير با ميكنند
كنند ، حكم است كرده نازل خدا چه آن خلاف بر كه كساني
كافراناند ، همان آنان
كنند ، حكم است كرده نازل خدا چه آن خلاف بر كه كساني
ستمگراناند ، آنان
كنند ، حكم است كرده نازل خدا چه آن خلاف بر كه كساني
(2)فسقآلودگاناند ، آنان
قضاوت كرسي بر كه ميدهد جرات خود به مسلمان انسان چگونه
(3)بنشيند؟ فتوا يا
و داوري مسئوليت به دادن تن در همه (ص)خدا پيامبر ياران
عبداللهابن از چون جمله از.داشتند نگراني احساس فتوا
خواسته موردي در -خلافت و بعثت عصر پرآوازه شخصيت -مسعود
داوري براي كهديگري كوشيد نخست بنشيند ، داوري به كه شد
در مراجعهكننده اصرار با چون.شود برگزيده فتوا و
.گرفت قرار بنبست
دو پي در و ايستاد نماز به و گرفت وضو -ماه يك از پس -
:گفت و برداشت خدا درگاه به نيايش به دست نماز ركعت
;است تو هدايت و لطف از يابم ، صواب توفيق اگر !بارخدايا
.است من كاستي از شوم ، دچار لغزش و خطا به اگر
و نماز پي در و طولاني درنگ چنان از پس مسعود بن عبدالله
.داد حكمي و گشود پاسخ به لب نيايش ،
:گفت بود ، صحنه آن تماشاگر كه ع-اشجــــ قبيلهء از مردي
با همانند زمينهاي در (ص)رخدا-پــيامب كه دهم مي گواهي
او از شادي با مسعود ابنفرمود چنين قضاوتي صحنه ، اين
بوده پيامبر قضاوت آن شاهد نيز ديگري تو جز آيا:پرسيد
گواهي قبيلهاش از چند تني و داد مثبت پاسخ او است؟
نظر با قضاوتش و فتوا هماهنگي از -مسعود ابن.دادند
نديده او از را آن نمونه كه شد شادمان چنان (ص)پيامبر
(4).بودند
دارد ادامه
:پاورقي
-پيامبران زمامداري كتاب از دوم باب -ج 6 كنزالعمال ، -1
صفحه 9198 فصل 1 ، قضاوت ،
آيه سوره و آيه ، سوره آيه ، سوره:ترتيب به كريم قرآن -2
ص 801 ج 5 ، كنزالعمال ، -3
ص 848849 ج 5 ، كنزالعمال ، -4
|