رمضان شولاي
حافظ زبان و برجان
پارسي قرآن
رمضان شولاي
حافظ زبان و برجان
بازتابي اسلامي ، معارف جمله از و قرآن :جستارگشايي
تاكنون آغاز از پارسيگو شاعران سرودههاي در گسترده
قرآني عبارات و جملهها عين آوردن با شاعران.است داشته
گرانمايه درمتن كريم ، قرآن از آن ، فهم و معنا چكيده يا
كه است شاعراني جمله از حافظ.بردهاند بهرهها شعري
.است كلامش ، نامي فحواي در قرآني معاني بهآوردن
و روزه رمضان ، ماه داردبه اختصاص پيميآمد ، از كه مطلبي
در آنهارا پارسي ، سخن شيرين شاعر كه وابستهبدان مفاهيم
اين به را گرامي توجهخوانندگان.است گنجانده خود شعر
.ميكنيم جلب جستار
معارف گروه
شبي فرخنده چه و بود چهمباركسحري
دادند براتم تازه قدركهاين شب آن
مبارك ، رخنمودي مقام در آن ، مظاهر و جلوهها و رمضان ماه
برخوردار شيراز حافظ انديشه و شعر در ويژهاي جايگاه از
چند از رمضان ماه به حافظ چشمداشت و هنري برداشت.است
اشراف با شاعر.است راهيافته شعري تصاوير به مختلف منظر
فرا را شادخوار همهرندان و خود ماه ، اين منهيات بر كامل
دست از و نهند ارج را شعبان ماه فرصت كه ميخواند
:نگذارند
خورشيد كاين قدح دست از منه شعبان ماه
شد خواهد رمضان عيد شب تا نظر از
بيت در جاري انديشه به توجه با حافظ نظري چهكاروند اگر
نگرش بر تاملي اندك اما است ، شده تثبيت و شفاف يكسره فوق
پژوهي حافظ هر ذيل ، شگفتناك بيت دو در شاعر پارادوكسيال
بر تفسير و رندي مكتب پنهان درلايههاي بيشتر تعمق به را
:ميخواند فرا حافظ خاص همكنشهاي
خامي هر شود پخته كزان عشق مي زان
جامي بياور است رمضان ماه گرچه
فروشند عشق ميكده در كه باده زان
باش رمضان گو و بده ساغر سه دو را ما
ابيات انديشهگي ثقل تمام ميتوان راحتي به كه وجودي با
"عشق ميكده...باده" و "عشق مي" محور دو بر را فوقالذكر
خورشيد كه -;شاعر سابق گفته به استناد با و مستقركرد
هاشوري -است دانسته خفا در رمضان عيد شب تا را ساغر
و -اول بيت در - "گرچه" كلمه دو اما كشيد ، برآنها عرفاني
اين و ميريزد فرو را داوريها همه -دوم بيت در -"گو"
ماه در عشق باده نوشيدن مگر كه فراپيشميكشد را گمان
اگر با اينگونه ما حافظ كه دارد عرفي و شرعي مشكل رمضان
ميگويد؟ سخن آن از احتياط و مگر و
روزه
ماه جان و تن و متن و بطن در و است رمضان ركين ركن روزه
از تصريح به بار كلي 5 طور به حافظ.است گرفته جاي مبارك
موهبتي عزيزي ميهمان سان رابه مقدمش و يادكرده روزه
:است انعاميپرداخته "رفتنش" شدنش براي و دانسته
دل اي است عزيز مهمان كه چند هر روزه
انعامي شدنش و دان موهبتي مقدمش
تشكيل را حافظ انديشه اصيل اصل كه عشق ديگر سوي از
-حج حتي -روزه و رمضان ماه با شاعر برخورد در و ميدهد
سنجش معيار و ميكند ايفا را خود هميشگي نقش همان نيز
خواجه از پيشترميگيرد قرار او شعر در پديدهها
صداي خوشتراز صدايي هيچ كبود گنبد درزير كه شنيدهايم
باشد ، نياموخته ورزيدن عشق هنر كه انساني هر و نيست عشق
جنازه بر ميتوان و نيست بيش متحركي جسد شاعر فتواي به
و نهاده فراتر نيز مرحله ازاين را پا حافظ.كرد نماز وي
كه كسي براي حتي.است دانسته عشق را انسان فريادرس يگانه
:بخواند حفظ از روايت چارده در را قرآن
حافظ سان به خود ور فرياد به رسد عشقت
روايت چارده در بخواني زبر قرآن
حج و روزه ثواب محمد ، شمسالدين حكم به كه است چنين و
به را عشق ميكده خاك كه است محفوظ كسي براي فقط قبول
:باشد رفته زيارت
برد قبولآنكس حج و روزه ثواب
كرد زيارت را عشق ميكده خاك كه
و شعر در رمضان جايگاه بررسي در تامل قابل و مهم نكته
:اوست طنزآميز زبان بر تاكيد و توجه حافظ ، انديشه
هست صبوح نقصان چه سحور شد فوت گر
يار طالبان گشا روزه ميكنند از
به "معمولا شريعت مظاهر تمام گونه به نيز روزه از شاعر
عيد هلال مشاهده و رمضان ماه پايان از ميكندو تعبير طنز
:مينمايد شادي و خرسندي اظهار فطر
برخاست دلها و آمد وعيد شد يكسو روزه
خواست بايد مي و آمد جوش به ميزخمخانه
رفت صيام ماه كه باده بيار ساقي
رفت نام و ناموس موسم كه قدح ده در
غارتكرد روزه خوان فلك ترك كه بيا
كرد اشارت قدح دور به عيد هلال
ميرود نيز گل و روزه رفت چو حافظ
كار رفت دست از كه نوش باده ناچار
فطر عيد
.ميكند بيتابي سخت (فطر) رمضان عيد رسيدن براي حافظ
مهرآييني ، و مزديسنايي افكار به شاعر ارادت همه عليرغم
نوروز عيد معطوف ازآنكه پيش از بيش وي حواس و هوش
بسامد از كه اعتبار بدين.است فطر عيد به باشد باستاني
رمضان عيد از سخن بار شش حداقل حافظ ، شعر در عيد دهگانه
.است ميان در
زماني معشوقه و مي بي منشين حافظ
است صيام وعيد ياسمن و گل كايام
انتظار در ياران و گل آخر و است عيد
ميبيار و ماه ببين يار روي به ساقي
ساقي دم و ميرود ميخانه به ماه هلال رويت محض به شاعر
وعيدهايي و وعده از فرارسيدنعيد شادباش ضمن و ديده را
:ميكند ياد است ، رفته ايشان ميان كه
بادت مبارك عيد آمدن ساقيا
ازيادت مرواد دادي كه مواعيد وان
قدر شب
طنزي به حافظ زبان كه يكبار جز به قدر ، شب بسامد چهار از
:است گراييده عاشقانه و حيرتانگيز
مكن عيبم كردهام صبوحي ار قدر شب در
بود طاق بركنار جامي و يار آمد سرخوش
عارفانه چاشني و محتشم لحني با قدر شب از موارد ساير در
:است كرده ياد
هجر نامه شد طي و است قدر شب
الفجر مطلع حتي فيه سلام
به قدر شب دقيق زمان -ما همه سان به -نيز ، حافظ براي
اهالي از يكي گفته استناد به شاعر.نيست دانسته درستي
:ميفرمايد "عشق و خلوت"
است امشب خلوت اهل گويند كه قدري شب آن
است كوكب كدامين از دولت تاثير اين يارب
سخن روشني به "قدر سوره از آيه 3" قدر شب از قرآن در
:است رفته
"شهر الف من خير ليلتالقدر"
شبهاي از يكي قدر شب كريم ، قرآن مفسران همه عقيده به
معلوم هيچكس بر آن دقيق زمان اما.است رمضان ماه آخر دهه
الجنان ، روض شيعي تفسير كبير مفسر رازي ابوالفتوح.نيست
;كه ميداند جهت اين از را قدر شب زمان بودن پوشيده علت
به بندگان تا داشت پوشيده را شب اين لطف روي از خداوند
بسنده خود عادي و اندك اعمال بر و نمايند عبادت جهد و جد
در را قدر شب اينكه جز باريتعالي حضرت وي نظر به.نكنند
در را وسطي نماز داشت ، پوشيده مبارك ماه شبهاي ميان
را خود مهترين نام و اوقات در را ساعت قيام وقت و نمازها
نه نيز را آدينه روز ساعات در دعا اجابت ساعت و اسماء در
;رازي تفسير).كنند اجتهاد مكلفان كه حكمت بدين نمود معين
(ص 135 - ج 12
قراگوزلو محمد دكتر:نوشته
پارسي قرآن
امامي دكتر قرآن ترجمه چاپ تجديد انگيزه به
(بخش واپسين)
همه آيا است؟ چگونه زبانان عرب به نسبت قرآن خود متن *
درمييابند؟ آساني به را قرآن همه زبانان عرب
هركس كه نيست چنين.است خوبي پرسش:امامي دكتر استاد *
صحابيان.ندارد مشكلي قرآن فهم در است عربي او زبان كه
قرآن متن لغات پارهاي نيز ديگران و عباس ابن چون بزرگي
هم آن را ، آن جز و (تشديد به) اب خاطر ، فاتح ، :همچون را
يا.ميپرسيدند و نميدانستهاند قرآن ، نزول عصر در
موارد يعني "مشكلالقرآن" باب در قرآني ، علوم دانشمندان
واژگان يعني "غريبالقرآن" باب در همچنين و قرآن دشوار
جز و "متشابهات" كتب كه نوشتهاند كتابها قرآن ، نامانوس
هر داشت نميتوان انتظار.افزود آن بر بايد نيز را آن
.دريابند آساني به و تمامي به همگان را نوشتهاي يا كتاب
تافتن باز امكان ، حد در هدف ، ترجمه ، اين در كه بويژه
زبان پارسي خواننده ذهن در قرآن گرامي متن بياني شيوه
برابر در و نيست بيگانه خود زبان با كه خوانندهاي.است
خواننده مستقيم برخورد من هدف.نميكند موضعگيري آن
زبان كه است كريم قرآن با نو ، نسل بويژه زبان ، پارسي
.ندارد آن زيباييهاي از شخصي احساسي و نميداند را قرآن
چاپ با تفاوتي چه (اسوه 1377 چاپ) يعني دوم ، ويرايش *
دارد؟ رحلي 1370
پاييز) اسوه چاپ يعني دوم ويرايش:امامي دكتر استاد *
و صفحهآرايي متن ، خط چاپ اين در كه آنجا از (1377
اين كلي تجديدنظر حاوي ميشد ، دگرگون آن حروف سرانجام
مدت طول در كه است بسياري موارد اصلاح با همراه و جانب
نقد در مندرج نكتههاي بويژه.رسيدهام آن به از 1370 پس
كه كوشا محمدعلي آقاي محترم پژوه قرآن دقيق و عالمانه
ايشان ظن حسن از كه رسيد من دست به چاپ آن از پس اندكي
ايشان دقيق اصلاحي نكتههاي از نيز و كارم كلي شيوه به
پس كه تلفني مكالمه يك در محترم منتقد.سپاسگزارم بسيار
تجديدنظر كه كردهاند اذعان گرفت صورت جديد چاپ از
برابر چندين خود ، كيف و كم در چاپ ، اين در اينجانب
باري ، .داشتهاند نقد آن در ايشان كه است ملاحظاتي
موارد اين شامل است شده اعمال جديد چاپ در كه تجديدنظري
غيرچاپي ، و چاپي از اعم اول چاپ لغزشهاي اصلاح:است
كردن هموار بودم ، برگزيده كه شيوهاي در اصلاحات اجراي
نامانوس واژگان پارهاي توضيح يا تغيير دشوار ، عبارتهاي
در اشارهوار و موجز طور به تفسيري توضيحات پارهاي و
چاپ اين پيوست صفحه شش در موجز گفتاري همچنين.پاورقي
و قرآن" عنوان تحت را تازهاي ديدگاههاي آن ، در كه است
زيباپسند سليقه به كه ديگر تفاوتهاي.آوردهام "ترجمه
صفحات و چاپ اين قطع در ميشود ، مربوط اسوه انتشارات
و چشمنواز تذهيب و (صفحه 32) آخر و اول در زيبا رنگي
.است آن تجليد در همچنين و ترجمه و متن صفحات خوشرنگ كادر
يعني تازگي به چاپ 1370 بر نيز ديگري نقد كه شنيديم *
.رسيده چاپ به (چاپ 1377) جديد ويرايش انتشار با همزمان
چيست؟ آن درباره شما نظر
داده رخ كه ناميمون است تقارني بلي ، :امامي دكتر استاد *
عبدالوهاب دكتر آقاي محترم منتقد از نقد اين.است
ميراث وقف ، مجله تابستان 1377 شماره در كه است طالقاني
از اعم) نقد اين موارد و ملاحظات.است شده درج جاويدان
هفت چاپ يعني رحلي 1370 چاپ به مربوط (آن مردود يا مقبول
دلسردي "احيانا و گمراهي سبب اين متاسفانهاست پيش سال
جديد ويرايش انتظار در سال چند كه ميشود علاقهمنداني
آگاه امر حقيقت از و ميخوانند را نقد اين.ماندهاند
محافل با كه اين با محترم منتقد كه شگفتم در.نيستند
ويرايش خبر مكرر انتشار از چگونه اند ، ارتباط در قرآني
مجله در.نشدند باخبر موقع به آن بودن چاپ زير و دوم
و مترجم تخصصي مجله در و (بعد به شماره 2) "بينات" تخصصي
در حقير تلويزيوني و مطبوعاتي مكرر مصاحبههاي و اخبار
ديگران حتي و يافته انعكاس خبر اين بارها ساله چند اين
كه نيست شك حال هر بهگفتهاند سخن آن از نشريات در نيز
خود بعدي شماره در امر ، حقيقت بر باوقوف وقف وزين مجله
كرد خواهد اشاره و كرد خواهد آگاه ماوقع از را خوانندگان
پيش شماره در جاويدان ميراث وقف ، مجله خوانندگان آنچه كه
چاپ نه است ، اول چاپ به مربوط خواندهاند (تابستان 1377)
سوي از روزها همين يعني پاييز 1377 در كه دوم ويرايش
آن در تغييرات و اصلاحات و يافته انتشار اسوه انتشارات
.است ديگر ترجمهاي گويي كه است چنان و چندان
.بفرماييد داريد ديگري توضيح اگر *
ارج را منطقي نقدهاي و راهنماييها:امامي دكتر استاد *
خود كار منتقد امروز تا آغاز از نيز خودم.مينهم
ماند ، زيرا ، خواهم بازنگر و منتقد همچنان و بودهام
كمال به وصول تا پس نيازموده ، و نو است شيوهاي شيوهام ،
.دارد پيش در درازي راه نسبي
|