ارزشهاي بسط ;گرايي عقل
دموكراتيك
دادگستري ، و داوري
اسلام درتاريخ فرازوفرودآن
ارزشهاي بسط ;گرايي عقل
دموكراتيك
(دوم بخش) آزاد جامعه بنيادهاي
ميدانيم جدي بشري امور در را عقل دموكراتيك نقش اگر
نگران مسلكي رقابتهاي و عقايد برخورد از نبايد "طبعا
تعريفهاي تمام كه داشت انتظار نبايد "يقينا.باشيم
واحد نظريه يك در هدفها و سياسي مسلكهاي اجتماعي ، واقعيت
گوناگون آراء وجود ميلز كه اينجاست در.شود خلاصه و جمع
آن ميان كه ميكند تلقي ضروري امري را اجتماعي درزندگي
جامعهاي ، در هرگاه.آمد خواهد وجود به فعال شهرونداني
جامعه آن باشند ، نداشته وجود مردمي و نهضتها احزاب ،
معناي در نه و صوري توقعات و حقوقي شكل نظر از تنها
دموكراتيك ارزشهاي.بود خواهد دموكراتيك جامعه واقعي
شكلي به بايد بلكه شود نوشته كاغذ نميتواندبرروي "صرفا
.كرد تلاش آنها ترويج راه در عملي
بخشيدن عيني جنبه و دموكراتيك ارزشهاي توسعه و بسط ميلز
بلكه.دارد انتظار قدرت نهادهاي و دولت از آنهاراكمتر به
از است ، معتقد انسان بودن ساز تاريخ به كه همانگونه
مسالمتآميز شيوههاي به تا دارد انتظار نيز انسانها
در و كرده رفع را مشاركت راه در موجود موانع خودشان
گروههاي و افراد اگر.نمايند مداخله تصميمسازي فرايند
يا كنند عمل تاريخي معين شرايط در آزادانه نتوانند كوچك
و ببينند وضوح به را خود اقدامات نتايج "كاملا نتوانند
بيتفاوت تاريخي واقعيتهاي به نسبت جديد جوامع ساخت اگر
اين در نشود احساس موجود ساختهاي تغيير ضرورت و بماند
درك و وقايع شرح تنها اجتماعي علوم مستقل نقش صورت
افراد فقط معتقدند كه نظريههايي ميلز زعم به.آنهاست
.احمقانهاند نظريههايي مسئولند ، قدرت صاحب
او متحده ايالات دموكراتيك ارزشهاي شناسي آسيب راستاي در
موردتهاجم دموكراسي حقيقي مفهوم آنجا در كه است معتقد
پاسداري زحمت خود به نيز دموكراسي مفسران و است شده واقع
بسيار مفهومي دموكراسي.نميدهند را واقعي دموكراسي از
دارد وجود آن درباره زيادي نظرهاي اختلاف و است پيچيده
و ترويج جدي خواستار كه افرادي نظر در يقين طور به ولي
دموكراسي.نيست پيچيده چندان هستند منطقي تفكر استقرار
درامور مردم توده فعالانه شركت بر دلالت كه است آرماني
ميكند ايجاب مردم توده فعالانه شركتدارد تصميمگيري
و بوده برخوردار همگاني حمايت از تصميمگيري دستگاه كه
.نباشند مبرا مسئوليت از مردم برابر در تصميمگيرندگان
اتخاذ در مردم توده كه جامعهاي در ميلز زعم به نهايت در
نخواهد ظهور نيز دموكراسي ندارند عمدهاي نقش تصميمات
.كرد
داروندورف رالف آراء *
نگري ژرف" عنوان تحت خود مهم آثار از يكي در داروندورف
به اخير دهه سياسي -اجتماعي تحولات "اروپا انقلاب در
بررسي و تحليل مورد را سابق شوروي فروپاشي از بعد ويژه
مسايل و شرقي اروپاي حوادث كتاب اين در.است داده قرار
و آزادي مفاهيم توجيه سوسياليسم ، كمونيسم ، به مربوط
مورد مدني جامعه ويژگيهاي و آلمان وحدت و باز جامعه
را كتاب مطالب داروندورف.است شده واقع ارزيابي و تحليل
لهستاني شهروند يك به خطاب نامههايي مجموعه صورت به
در خود و كرده مطرح وي جانب از سوءالاتي و تحرير و تنظيم
نتيجهگيري و استنتاج تحليل ، و تجزيه به پاسخگويي مقام
.است برآمده
***
و آورده شمار به جامعه اساس و ركن را آزادي داروندورف
آزادي.ميداند گذشت غيرقابل امري آنرا تحديد /تهديد
رنج و تلاش مرهون بلكه آيد ، دست به آسان كه نيست چيزي
بايد را آزادي.است بيشماري خودگذشتگيهاي از و فراوان
و طرح اجراي از مرحله هر در و آورد وجود به و ساخت
آزمايشها و تلاش زيرا برخاست آن از دفاع به برنامهها
از انسانها.بيانجامد شكست به است ممكن آن اجراي حين در
جزء آنها از يك هر.نميآيند دنيا به آزاد تولد بدو
در هستند ، كه خاصي جنسيت از و مذهبي اجتماع خاص ، طبقهاي
.باشد داشته وجود گوناگوني سطوح در آزادي است ممكن آنها
همه ولي دارند قرار فوق موارد تاثير تحت انسانها چند هر
بلكه دارند قرار آن در كه نيستند شرايطي اسير "صرفا آنها
.است ساختني آزادي پس.مينمايند آزادي كسب در سعي
ارايه آزادي از روشني تعريف اثر اين در داروندورف البته
آنرا ويژگيهاي تا ميكند سعي موارد اكثر در.نميدهد
از.كند ارايه مدني يا آزاد جامعه ويژگيهاي عنوان تحت
:كرد اشاره زير موارد به ميتوان آنها جمله
آزاد جامعه در ;انحصارطلبي و تماميتخواهي نبود (1
هر به انحصار يافتن عموميت از آن در و ندارد وجود انحصار
هم اگر داروندورف زعم به.ميآيد عمل به ممانعت ممكن شكل
را خود دلايل بايد آنها دارد حامياني انحصارطلبي فرض بر
بر بايد را اصل اما كنند ارايه عموم براي صريح طور به
دليل با بايد صورت اين غير درداد قرار انحصار ممنوعيت
خاص مواقع و شرايط در و قانوني ضوابط طبق بر و منطق و
شرايط اين در انحصار "فرضا كه كرد قانع را جامعه افراد
.است ضروري
قانون آزادي پشتوانه داروندورف زعم به:قانون پشتوانه (2
با را آرامش و امنيت كه است وسيلهاي قانون واقع در.است
داروندورف آراء از جنبه اين.مينمايد همراه آزادي
قانون عين را آزادي كه است سياسي فلاسفه بين بحثي يادآور
آزادي قانون بدون كه است آمده هگل آراء در.دانستهاند
هم آزادي باشد قانون كه جا هر هگل زعم به.ندارد وجود
(ص 1006 -دريابندري -راسل -غرب فلسفه تاريخ)دارد وجود
قانون چارچوب در باز جامعه يك در:گروهها بين رقابت (3
يك كه چرا.است ميسر پويا شكلي در گروهها بين رقابت
هر تاريخ.است رقابت و كوشش تلاش ، نيازمند باز جامعه
گروههاي.ميگيرد شكل رقابتها همين پشتيباني به جامعه
آنها همه براي كه سياسي بازي قواعد قالب در متفاوت
.ميپردازند سياسي صحنه در حضور و رقابت به شده پذيرفته
رسانهها باز جامعه در:همگاني رسانههاي استقلال (4
و عمومي افكار تنوير آنها رسالت.نيستند دولت به متكي
.است جامعه مبتلابه مسائل از شهروندان كردن آگاه
مد را عمومي منافع بايد عملكردشان در همگاني رسانههاي
.نپردازند شخصي منافع پيشبرد به "صرفا و دهند قرار نظر
جامعه نهادهاي و عناصر از سياسي احزاب:سياسي احزاب (5
استقلال بايد سياسي احزاب عمده ويژگي.ميشوند تلقي باز
در بايد نيز سياسي احزاب اهداف.باشد دولت به نسبت عمل
حقوق چون داروندورف نظر از.يابد سوق جمعي منافع راستاي
جامعه افراد ميان از و پايين از مدني جامعه و شهروندي
به وابستگيها پس (سياسي قدرت) بالا از نه و برميخيزد
آنها تا ميشود باعث دولت به احزاب مالي وابستگي ويژه
اوامر سيطره تحت و كنند هماهنگ دولت با را خود عملكردهاي
.باشند آن
.نيست حاكم يكساني و همگوني باز جامعه در:گرايي كثرت (6
.است حاكم ديدگاهها تنوع و انديشهها كثرت بلكه
انجمنهاي و احزاب قالب در يك هر مختلف ديدگاههاي
.ميكنند تلاش خود اجتماعي -سياسي اهداف جهت اختياري
در او كه باز جامعه در داروندورف نظر از:اجبار نبود (7
با امور ميكند مطرح مدني جامعه عنوان تحت آنرا مواقعي
.ميشود انجام اجبار و زور پوشش در نه و افراد ميل و رغبت
اهرم از نبايد رايگيري در حتي او نظر از مثال براي
حق.كنند شركت انتخابات در افراد تا شود استفاده فشار
شهروندان.دارد اهميت نكردن كار حق اندازه به ندادن راي
مشاركت امور در گزينش حق حفظ با آگاهانه بتوانند بايد
.كنند
دارد ادامه
دادگستري ، و داوري
اسلام درتاريخ فرازوفرودآن
10
معاديخواه عبدالمجيد
!مردم شخصي درمسايل دخالت
كه بود ، كارگزارانش رفتار در گزارشها پيگير عمر چنان
به -بزرگ شام فتح در اعزامي فرماندهان از - حبيل شر چون
از سرزميني در چندي كه جهادگراني از و ;شد دچار لغزشي
داشتند ، اقامت -روز آن اصطلاح به !شراب و زن سرزمين -روم
كيفر با را شما شدهايد ، آلوده لغزشي با اگر كه خواست
اعتراف باور دين و انديش ساده چند تني و كنم پاك شرعي
با كه كرد توبيخ را او عمر بيدرنگ ديدند ، كيفر و كردند
مسلمانان پنهان عيوب از پردهدري در را خود شرعي ملاك چه
است پژوهشي به نياز نيز زمينه اين در (52)ميداني؟ مجاز
.ميكنم بسنده اشارهاي به ناگزير كه سويه همه و گسترده
سياسي استبداد
بيتوجهي عمر ، و ابوبكر خلافت اساسي كاستي همه ، اين با
در مكررشان تاكيدهاي رغم به.بود سياسي استبداد خطر به
ميداد تشخيص خود چه آن در حاكم قضايي ، استبداد از دوري
از گذشته.ميكرد عمل مانعي بيهيچ ;نداشت ترديد آن در و
و آمد پيش سقيفه فتنه با خلافت شكلگيري اساس در چه آن
و رده جنگ از صحنههايي در آن سهمگين پيامدهاي
داستان كه -ارتداد بهانه يا بهدليل گسترده سركوبيهاي
اداره در ;است شده ثبت -است آن روشن نمونه نويره مالكبن
ديده معبري سد چون مثل در.بود باز حاكم دست نيز جامعه
عمل آن برداشتن در قضاوت و محاكمه به بينياز ميشد ،
-معبر سد با -متجاوز يا فروش گران سوداگر هر و (53)ميشد
(54).ميگرديد تعزير
بررسي و بيقضاوت چنين كه شد روشن چندي از پس گويي
زمينه اين در عتبه بن عبدالله به كه ;كرد عمل نميتوان
ميان بنگريم ، ژرف چون (55).شد سپرده بازار در ماموريتي
اختلافي زمينه اين در دوم خليفه با (ع)علي امام eشيوه
(56).چشمميخورد به آشكار
كنوني تنگناي در ;است گسترده نيز مسايل طرح زمينه چند هر
ارائه هدف چه ، .كرد بسنده گذشت چه آن به بايد ناگزير
قضاوت تاريخ در پژوهش بايستههاي همه از جامع طرحي
كردن فراهم با كه است آن بر نگارنده تنها ;نيست اسلامي
بر.باشد زمينه اين در كار ضرورت روشنگر اجمالي طرحي
چنين در ترديد جاي گذشته مسايل طرح با كه باورم اين
.نباشد ضرورتي
عثمان روزگار به گذرا نگاهي
خدا رسول زندگي روزهاي واپسين در بعثت آشناي مخاطبهاي
آوردن روي در حضرت آن از را نگرانكنندهاي پيشبينيهاي
.بودند شنيده -تيره شبهاي چون -وانباشته سياه فتنههاي
سخن پيشبيني آن از رازآشنايان نشستهاي در گاهي از هر
.ميآمد ميان به
(ص)خدا رسول از بود تعبيري ميكرد ، آرام را دلهايي چه آن
را تعبير اين !فتنه قفل عنوان با عمر شخصيت پيرامون
غفاري ابوذر از -شام به سفري در -عمر بار نخستين گويي
(57).است شنيده
از اگر كه ;پرداخت "فتنه" بحث به نميتوان تنگنا اين در
نيز و بعثت شناسي جامعه در بحث پيچيدهترين عنوان به آن
.نباشد آلودي گزاف تعبير شايد شود ، ياد تاريخ فلسفه در
زيادي استدلال به نيازي را تعصب از وارسته ژرفانديشان
كه چنان - عمر از چند هر كه ;نيست واقعيت اين اثبات در
به -است منسوب حضرت آن پيشبينيهاي در (ص)خدا رسول به
است تعبيري اين همه ، اين با ;است شده ياد فتنه قفل عنوان
از عمر ستايش در تنها نميتوان كه پهلو دو و آلود ابهام
عمر قدرت به تعبيري چنين با كه است درستبرد سود آن
اين از ميتوان چگونه اما ;است شده اشاره فتنه درمهار
گرفته شكل اوفتنه روزگار در حال هر به كه شد غافل نكته
.است
بحث اين به سويهاي همه تحليل با كه شويم آن بر اگر
واستبداد بدعت تحليل و -فتنهشناسي از ناگزير بپردازيم
كه نيست گريزيمان (58).هستيم -آن اصلي دوعنصر چون سياسي
گسترش بتوان تا ;كنيم مهار لغزان سرسره اين در را قلم
.كرد مهار را بحث
شكست عمر شدن كشته با فتنه قفل نيست ، ترديدي آن در چه آن
در فاميل به گرايش صورت به آن ، روشن نشانههاي نخستين و
جهان سرزمينهاي حساسترين ناگهان.شد آشكار عثمان سياست
:شرح اين به شد سپرده عثمان فاميل از شخصيتهايي به اسلام
ابوسرج پسر سعد عبداللهبن:مصر حاكم -1
كرز بن عامر بن عبدالله:بصره حاكم -2
عاصي سعيدبن:كوفه حاكم -3
معاويه به شام سپردن
سوريه ، :شامل -بزرگ شام سراسر شدن سپرده خطرناكتر همه از
اين در چنان.بود معاويه به -حمص و فلسطين لبنان ، اردن ،
و سپرد معاويه به نيز را حمص كه رفت ، تند عثمان اقدام
.كرد عزل دليلي بيهيچ را سعد عميربن
حال شرح نيز و ج 44 دمشق مدين تاريخ عساكر ، ابن -52
اثر درهمان بنحسنه شرحبيل
ص 815 ج 5 ، كنزالعمال ، -53
همان -54
همان -55
حديث 14466 با مقايسه در حديث 14470 ص 816 ، همان ، -56
تنهايي ، شكوه نام با -ابوذر نامه زندگي در را نگارنده -57
در است تحليلي ميشود ، منتشر زودي به كه !ربذه سكوت در
. رايج تحليلهاي با متفاوت حدودي تا و ;زمينه اين
نگارندهج اثر -آفتاب فرهنگ به ميتوان زمينه اين در -58
.كرد مراجعه فتنه واژه ف حرف ج 5 نيز و بدعت واژه ب حرف 2
.است سودمند فتنهشناسي در نيز آزادي و استبداد واژههاي
|