|
|
باشيم؟ شاد چگونه
(پاياني بخش) شادي مديريت بر درآمدي شناخت به شادي ، مديريت بر درآمدي نخست بخش در:اشاره و عوامل توسعه راههاي همچنين شادي ، موانع و منابع اين پاياني بخش در پرداختيم شادي موانع رشد از جلوگيري و عمومي فرهنگ در شادي و شادي و بيماري بررسي به مقاله .نظرتانميگذرد از كه ميپردازيم خانواده شادي و بيماري تقويت به را خود جاي دقت روان ، عرصه در بيماري از بحث در يا شادي اگر اما دارد ، عادي زندگي سالم فرد يك.ميدهد در.است بيمار او سازد ، دور عادي زندگي از را او اندوه ، شده شناخته معيار يك به نسبت كه آنها موارد اغلب .اختلالاند دچار ميشوند ، شناخته منحرف روانپزشكي ازدواج يا زندگي محل كردن عوض يا نصيحت با را اختلالها .كرد معالجه بايد را اختلالها.كرد حل نميتوان .دارد غيردارويي و دارويي كلي دسته دو نيز معالجه كه شهري شرب برآب كه است پيشنهادكرده محله دكتر "مثلا بيماري كه كنيم ، اضافه دارو كمي افسردهاند آن مردمان .باشد علاج قابل مردم زمينهساز كه است بوده بيستم قرن شايع بيماري افسردگي و افسردگي كه است شده ثابت.است تني بيماريهاي اغلب كسي ميگفتيم ما نيز "سابقا.دارند نزديكي رابطه سرطان افسردگي به نسبت بدن اعضاي اغلب.مرد و كرد دق غصه از از كه نيست چيزي اين و ميدهند نشان بيماري و ضعف واكنش .باشد مانده دور ما كهنسال فرهنگ چشم از نيمي مبتلا فرد كه است ديگري بيماري دوقطبي اختلال ميگذراند ، بيموقع و بيجا طرب و شيدايي درحالت را سال دوره يك در.بيدليل وغمزدگي ماتم و غصه در را ديگر نيمي ميشود طربناك و زده هيجان غيرطربزا موسيقيهاي با چنان زايي اندوه كه بيارزش وقايع از ديگر دوره در مپرس ، كه .ميافتد بهزاري نيست اندوهزا "اساسا يا دارد اندك و بزهكار فرد يك.دارد وجود بزهكاري مثل ديگري اختلال (فراخود) اخلاقي وجدان لاغرترين كه چون انساني ضداجتماع قلبي او.نميشود غمزده ديگران مرگ از حتي دارد ، را ممكن .نميبرد رنج ديگران يا خود شدن آزرده از.دارد سنگ مثل احساس.نميشناسد را گناه ديگري ، چه باشد عامل خودش چه مثل وحشتناك اختلال اين.ندارد شرم و خجالت يا پشيماني قطعي درمان قابل است ، نداشته قطعي علاج تاكنون كه سرطان .نيست است اختلالاتي جمله از ديگرآزار ، -خودآزار رفتاري اختلال علت بدان اما.است درمان قابل غيردارويي روشهاي با كه شده رها خود حال به نميشود شناخته بيماري ما درجامعه كه شوخيهاي واز دارند آزاردهنده شوخيهاي كه آنها.است .اختلالاند اين دچار ميكنند ، استقبال نيز متقابل درمان معتبر راهحلهاي از يكي واجتماعي فردي روانكاوي دوره بودن طولاني علت به امروزه كه بيماريهاست اين مورد كمتر زندگي در شتاب و سرعت به مردم نياز و درمان .ميگيرد قرار توجه وعلامتها است آور خواب چون نيز روانپزشكي درماني دارو خودسرانه دخالت هميشگي خطر با ميكند ، طرف بر زود را اغلب دلايل بدين.است روبهرو درماني دارو روند در بسيار به پزشك به مراجعه بدون حتي عرصهشادماني بيماريهاي .ميمانند باقي زندگي پايان تا مزمن نحوي بخش ، اين در.است شادسازي سياستهاي تدوين گام سومين و خرد بخش دو به خود مديريتي حوزه به نسبت شادي مديريت .ميشود تقسيم كلان احتمالات و امكانات كليه از ميتواند شادي خرد مديريت با و ببرد سود اجتماعي عرف و خانوادگي درفرهنگ موجود شادي بيشترين كه كند منطبق چنان وضع با را خود هوشمندي .نمايد تضمين و تامين را بهترين اگر حتي نميكند ، شادمان را خانوادهاش كه پدري سرفصلهاي از يكي بگذارد ، آنها اختيار در را امكانات .است گذاشته مسكوت را خود مديريتي نسازد ، برآورده را خانواده داخل محيط شادماني كه مادري كه است اين واقعيت.دارد خانواده پدر مانند حكمي نيز اين.كرد ايجاد را شادماني بودجهاي هر با ميتوان چگونگي با اقتصادي وضع انطباق وظيفه كه است مديريت .دارد برعهده را شادخواري و شادكاري را لذت و نباشد محورش شادماني كه خانوادگي كانون آن تنها نه نيز را توسعه و پيشرفت لاجرم نسازد ، برآورده كه كانون اين.مياندازد تاخير به بلكه نميكند تسهيل عبارت به يا بيافريند ، اضطراب اگر است ، آرامش ايجاد هدفش .است كج درختي كند ، منهدم را شادي و لذت ديگر و ملي وفاق يك ايجاد با ميتواند نيز شادي كلان مديريت سياسي مذهبي ، فرهنگي ، وجوه تمامي همگاني ، بسيج يك برپايي خدمت به و سازد هماهنگ را ابعاد تمام در هم آن علمي و جامعه ودر كند ارائه را شادماني سالم الگوهاي كه گيرد .دهد انتشار و نكنند تسهيل را زندگي در شادي كه مدارسي آن واقع در ترقي كه خودرا اصلي كاركرد نباشند ، انساني نسل ترقي مايه .نرساندهاند نيك انجام به است ، انسان رضامندي به را انسان يعني خود اصلي موضوع كه فرهنگ آن .است منحرف نرساند ، انهدام توليد ، كاهش كاهلي ، سستي ، افسردگي ، يعني شادي عدم است آن هدف اگر.تقليد شيوع و خلاقيت و اختراع و ابتكار توليد مرحله به ديگران توليدات مصرف مرحله از كه جديتر شادي مديريت به بايد برسيم ، خود نيازمنديهاي .بيانديشيم خانوادهها در شادي بگيرند ، جدي را شادسازي سياستهاي ملي كلان سياستهاي چه خانوادهها نگذارند ، اولويت در حكايت اين كه آنها چه و .بيانديشند مقوله اين به خود سلامت و ترقي براي بايد شادي عوامل كه نيازها كليه برآوردن خانواده يك براي اختيار در "معمولا كه خانواده مديريت.مهماند هستند اهميت بيشتر اقتصادي سخت شرايط در است محترم خانمهاي .مييابد هواي گذشت روحيه گسترش و حسادت كردن فراموش براي تمريني كرد خطايي كسي اگر.ميكند پاك را ما احساسات آلوده باشد ، دريا دل اگرسپرد خداوند به را او ميتوان ما جاي به خداوند نيست ، جنگ ما كار كه بپذيرد ميتواند .جنگيد خواهد تلف مبارزه براي خودرا وقت كه نيست دراز آنچنان حيات .كنيم شاديبخش گوناگون مراسم برگزاري براي بايد خانواده مدير .آورد عمل به جدي اهتمام مذهبي و ملي شده فراموش يا موجود اولويتهاي كردن ومسافرت رفتن ، گردش به ميهمانيها ، .هستند شادسازي در سنگين مراسم برگزاري يا هست تنگنايي مالي نظر از اگر .ميدهيم وفق خود توانهاي مطابق را الگوها نيست ، ما توان .است معالجه درجهت حركت شادسازي مهم سياستهاي از با مبارزه و كردن ، زندگي بهتر ابزار روانشناس و روانپزشك .ميگذارند دراختيار را مختلف بيماريهاي از بخوريم ، ديوانگي برچسب مبادا كه اين ترس از امروزه در اما.ميكنيم فرار دارند ، سروكار روان با كه آنها منشاء كه انساني خصلتهاي از فرار بيستم ، قرن پايان .نميكند ما فرهيختگي و دانش از حكايت دارند ، رواني خشنود هيچگاه ناشناس خودمحدوده يك و طلب زياده نهاد يك دانش كمك به بايد ناخودآگاه عرصه در پس.نميشوند راضي و اما كنيم قناعتكنيم محدود را خود زيادهطلبي متخصصان و چه هر از كه معنا بدين بلكه نكنيم ، تلاش كه معنا بدان نه به كه كنيم جمع توان و توش و ببريم ، لذت ميآوريم بدست .است ممكن بهترينهاي شايسته انسان ، .برسيم آن از بهتر .ميكند نزديك بيشتر لذت به را ما اعتدال هميشه اما قدم ميبيند ، محدود را خود زياده كه نامتعادل خود يك شادماني نيز انزوا از.ميشود منزوي لذا برنميدارد خود يك همچنين.ميآورد شادي جمع در زندگي.برنميخيزد شادماني كه ميكند بزرگ ريسكهاي زندگي در بين خوش .ميشود تبديل ساله چندين سوگواري به چندماههاش عرصه در اعتدال مبناي بر فرزندان و خود تربيت درست سياست يا اخلاقي وجدان زمينه در كه اعتدالي.است ناخودآگاه نوع ، هر از مذهب چه اخلاق ، چهشود رعايت بايد نيز فراخود سهل چهرهاي ميشوند بيان معتبر كارشناسان زبان از وقتي را اخلاقي وجدان كه خشك و صعب قوانين.دارند ممتنع و ميكشيم ، نفسميكند نابود را ما زندگي ميكند ، متحجر .نميكنيم زندگي اما داريم نيز مال و مكنت فرهنگ يك ملي كنيدفرهنگ نگاه قديمي مناسك و رسوم به مساوي طور به هم مذهبي مناسك اگر.است شاد و سرزنده و سورها از مابسياري.ميشود ايجاد تعادل شوند برقرار به و كردهايم ، فراموش را مذهبي شده توصيه وليمههاي .ايم نگرفته جدي سوگواري اندازه مذهب و اخلاق خود كوچك محدوده در كه مسئولند خانوادهها .كنند حفظ و بسازند نيز را شادي و دارند پاس را فاصله جهان از چنان كه ميبينم فرهنگها خرده از بعضي در محسوب شان كسر را اصيل وجد و پايكوبي كه گرفتهاند .ميكنند عمومي فرهنگ در شادي تعبير سماع نام به آن از مولانا و سعدي آنچه امروزه .ميشود شناخته مذموم فرهنگها خرده بعضي در ميكردند و مجادله جايگزين بهترين و اولين سماع كه آن حال و بلند ، صداي به خواندن آواز با را خشم.است خشونت و مرافعه تخليه ميتوان ورزشي ميدانهاي در هياهو با سماع ، با انسان كه است روشهايي ايجاد آن غير و تمدن تفاوت.كرد تخليه را خود دروني عقدههاي ديگران به آزار بدون بتواند .كند .است جنگ براي مناسبي جايگزين كشتي يا فوتبال مثل ورزشي .دارد هم داور و مبنا و قاعده ندارد ، خونريزي كه جنگي ميرسد نظر به.ميشود معين هم كلان سياستهاي جا همين از خشم اگر جامعه مربيان بخش مهمترين عنوان به خانمها كه .نميرود معراج به مرد آنها دامن از نكنند ، تخليه را خود از يكي.باشد فراهم بايد آنها براي خشم تخليه ولي به ورزشي درمجامع خانمها شركت پسنديده اينراههاي .است تماشاچي عنوان فضاي آينده در خواهران حضور "قطعا باشد ، مشكلي اكنون اگر همه در كه هم منكر وقوع.كرد خواهد موءدب را ورزشگاهها .است ممكن منكر از نهي نيز جا درهمه است ، ممكن جا شدهاند فرهيخته و آموخته اندازه آن ما خواهران امروزه سينماها فضاي همچنانكه.دريابند را خود آزادي محدوده كه در خداوند اميد به ندارد ، حادي مشكل خانمها شركت با بوجود جدي معضل نيز ورزشگاهها در خانمها مشاركت آينده .آورد نخواهد كه است توصيه قابل اصلي سياستهاي از دولتي عمومي تساهل .باشند شادتر مردم آزادتر ميدان در اسلامي درحكومت كه كنند توجه بايد فرهنگي مسئولان است مطرود دنيا در معمول جمعي شادي الگوهاي از بسياري .گذاشت مسكوت را جمعي شادي نوع هر نميتوان اما يا جوانان كه دارد كوچكي كلوپ محلهاي هر دنيا در "مثلا براي ما الگويميكنند شادي خود براي كدام هر ميانسالان چيست؟ شادي اين مثل سيار درجشنهاي شركت بزرگتر مقياس در شادي در هفته هر كه عادي جشنهاي در شركت و كارناوالها ما شادسازي الگوي در ميشود ، برگزار بزرگ استاديومهاي با كه دارند مذهبي سرودهاي سنت اهل "مثلا دارد؟ جايي چه ما آيا.ميبينند تدارك پيراستهاي شادي غيره و ودهل دف كنيم؟ شادي مسلمانان ساير مانند نميتوانيم شيعيان نيازهاي بايد ديگري حكومت هر مثل اسلامي جمهوري ازدواج سن امروزه كه اين.كند تامين را انسان فيزيولوژيك طلب را سياستمداران دقت كه ياست ا نكته است رفته بالا را ما شكارچي كنيم برف زير را خود سر اگر.ميكند نميبيند؟ حكومت بپوشد ، چشم لذت عامل مهمترين از نميتواند انسان و كند طرح را عمومي رضايت متمدن الگوهاي بايد كه است .سازد فراگير را آنها اما بودند ، زندگي دوام دلايل جهيزيه يا مهريه روز يك از است ، رفته بالا ازدواج سن دلايل بدين سو يك از امروز .است يافته افزايش وحشتناكي طور به طلاق نرخ ديگر سوي شادماني تمدن ، نفع به را الگوسازي بايد ملي ارشد مديران .بگيرند جدي رضايت و موحدخواه مجيد |
|