جوانان از را نشاط و شور
نگيريد انقلاب دلسوخته
تب اگر مهتاب به نگوييم بد
داريم
است ناياب "ايپركس" آمپول
اعلام را استخدامي آزمون نتايج
كنيد
جوانان از را نشاط و شور
نگيريد انقلاب دلسوخته
ظلمت يار و دلشكستگان پناه تنها بهنام
آن به وفادار و انقلاب دستپرورده كه سالهام دختري 18
.است افسانه و قصه سراسر خاك اين خوبان دوستار و
حضور با كه را آفتاب طعم برنامه مورخ 5/6/77 پنجشنبه من
ارشاد و فرهنگ وزارت محترم وزير مهاجراني دكتر آقاي
از قلب صميم از و ديدم (تهران شبكه) در شد پخش اسلامي
واقعباورهاي در و را خود عقايد شايد كه شدم ممنون ايشان
و آوردند زبان به را فردا آيندهسازان و امروز جوانان
و زد زنگ كه خانمي از من.دواندند ما رگهاي به تازه خوني
خودشان بهقول موسيقي نوارهاي وجود از را خود نارضايتي
از هميشه چونانكه گرفت ، دلم "واقعا كردند اعلام نامناسب
.ميشويم و ميشوم دلگير و اينگونه ، ناراحت بزرگترهاي دست
سن 9 از پدر پرمهر نوازش از كه هستم شهيد يك فرزند من
قاب در كه -نوراني چهرهاي جز اكنون و شدم محروم سالگي
بهياد چيزي هيچ -مانده باقي طاقچه روي خاكخورده عكس
و مادر دردناك آههاي جز چيزي كودكي دوران از ندارم ،
نگاههاي و برادران افسردگي و خواهران پنهاني اشكهاي
مي.ندارم بهياد چيزي ديگران ترحم با همراه و دلسوزانه
امروز جوانان %شايد 90 و من امثال و من بگويم خواهم
همه براي هميشه) كه خود كودكي زمان از كه هستند افرادي
و پدر و مادر پرمهر آغوش يادآور جديد چه و قديم چه
جنگ جز (است نشاط و شادي پراز خندههاي و كودكان بازيهاي
مردان جنازه تشييع هنگام به مادران دلخراش فريادهاي و
از پر و نگران نگاه يا و بوم مرزو اين فداكار و غيور
در كه پرسشي و خانواده مرد بدرقه هنگام فرزندان ترديد
ديدار آخرين اين آيا كه ميشد خوانده "صريحا آنها چشمان
و است بوده مردم برتن هميشه كه تيرهاي لباسهاي و است؟
كنار و گوشه در كه شهيدي نوجوانان و جوانان عكسهاي
ياد به چيزي ميشد ، ديده امامزادهها و خانهها
كدام هيچ در خوشي هيچ كه جوانان اين حق آيا و نميآورند
بعداز 10 ، كه است اين نداشتند خود كوتاه زندگاني ادوار از
فرزندان ما.باشند افسرده و سياهپوش بازهم سال 20
اعماق با ما خوردهايم خونها و كشيدهايم دردها انقلاب
تلويزيون از كودك برنامه ديدن مشغول كه آنگاه وجود
كه دستي و خطر آژير صداي و برنامه قطع ناگهان و بودهايم
ميبرد ، دهشتزا و تاريك بهجايي و ميكرد بلند را ما
.كردهايم احساس گلويمان در را بغض
سفر از پدر بازگشت گوياي طاقچه در پدر جانماز كه آنگاه
خبر دست در پلاكي و اشكبار چشماني با فردي ناگهان و بود
.را ناكامي احساس و كردهايم لمس را درد ميآورد ، را شوم
پاك دستهدسته ، پيكر شاهد زندگيمان ابتداي از فقط ما
دردي از خبر و ميآمد جبههها از كه بودهايم شهيداني
كوچك آنگاه ما كه چرا گناه احساس و ميداد فراموشناشدني
.نداشتيم را جنگيدن توانايي و بوديم
و انقلابيمان و ديني ارزشهاي به نسبت ميتوانيم چطور ما
ريخته كه خونهايي و جنگيدند آن براي پدرانمان كه آرماني
و دادهايم دست از كه گل دسته مانند جوانهايي و شده
بيتفاوت است ، بوده تن هزاران جان آن بهاي كه باورهايي
دادن گوش ازاي در افرادي بهقول ميتوانيم چطور و باشيم
پيرو و بشوئيم دست دينمان و وطن از است مجاز كه آهنگي
ميدانيم ، را خونبها ارزش جوانان ما نه ، .شويم غرب فرهنگ
اين فراي ارزشي ، ريخته خون برايش كه چيزي ميدانيم
اين جبران بزرگترها كه نيست آن وقت آيا و.حرفهادارد
بهجاي 17 ، 18 كه نيست آن وقت آيا بكنند؟ را ناراحتيها
نشستهايم ، باشد دل ته از كه خندهاي حسرت در كه سال
و پويايي نبايد چرا ملتامروز ما بكنيم؟ شادي و بخنديم
راه تظاهرات كه آنها چرا باشيم؟ داشته شكوفايي
تكبير و صلوات بهجاي جوانان چرا ميگويند و مياندازند
جوانان همين كه آنوقت نميپرسند خودشان از ميزنند دست
حفظ براي و بودند سوگوار ازدسترفتهشان عزيزان عزاي در
و منافقان كه آنوقت ننشستهاند ، پاي از ديني ارزشهاي
ايستاده بوم مرزو اين سر بالاي تيز دشنههاي با دشمنان
ميكردند ، نظر ما به خشمناك و خونبار چشمان با و بودند
وحال ، كردند دفاع ارزشها از كه نبودند جوانها همين آيا
و ارزش از دم بودهاند خود جان فكر به موقع آن كه كساني
و پسران و فرزندان جوانها همين آيا.ميزنند ضدارزش
باشيد مطمئن پس نيستند؟ شهيد هزارها خواهران و برادران
با جوانهاييكه و نميشود فروخته بهايي هيچ به ارزشها
را لحظات اين ارزش شدهاند ، بزرگ بيپدري و رنج و درد
را عزا لباس كه است آن وقت كه ميكنيم فكر ما و ميدانند
هميشه حال درعين و باشيم آينده فكر به و دربياوريم تن از
ما.باماست آنها ياد و شهيدان خون احترام حال همه در و
شاد و دلسوز باغباناني نيازمند جوانهزده تازه نهالان
و نخشكد نشده ، شكوفا نهال از پر باغ اين تا هستيم
دشت در هرزي علف بيهيچ و آفتابهستيبخش و روز نيازمند
نهري همچون محبوب جمهور رئيس باغ اين در و زمين ايران
بياييم پس.ميدهد اميدواري و حيات آب همه به كه ميماند
و شادي با بسازيم ، را ايران اسلام ، زيرپرچم در خودمان
بگذاريم و خمودگي و افسردگي و رنج و درد با نه شكوفايي
البته و ببرند لذت خود جواني از و باشند شاد جوانان
روبهرو حقيقت با كه است آن وقت.دانايي با همراه جواني
هستند ، خوشحالي و شادي نيازمند جوانان كه كنيم درك و شويم
و نهيم هم دست در دست بياييد تلاش ، و پويايي نيازمند
شكوفا را ايران و بكنيم كار عزيزمان ايران سربلندي براي
رئيسجمهوري و پابرجا دولت هميشگي وفادار بياييد.كنيم
و سازندگي براي باشيم كمكي و بدهيم ياري او به و باشيم
.آن بر تيشهاي نه
كرج -پيروز ساميه
تب اگر مهتاب به نگوييم بد
داريم
(2) ماده اصلاح قانون تسري لايحه بررسي جريان در"اخيرا
و علمي هيات اعضاي به مطب از محروميت حق پرداخت اجازه
از يكي اسلامي ، شوراي مجلس در دامپزشكي ، دانشكده شاغلان
عنوان مطالبي نظر مورد لايحه با درمخالفت نمايندگان
.است تامل قابل جانب چند از كه كردند
كه زماني خاص مقطع اين در بخصوص است ظريفي حرفه نمايندگي
سر بر قانون درست اجراي و مدني جامعه سالاري ، مردم شعار
جاي به بودن ، مردم وكيل بودن ، مردم نماينده است ، زبانها
حساسترين كردن دفاع آنها وازحقوق گرفتن تصميم مردم
مسئوليت و نسبت وظيفه ، ميتواند انسان يك كه است حرفهاي
روي رفتن راه بودن مردم امين.كند مشخص مردم با را خود
از است قله دو ميان عميق درهاي از گذشتن است ، تيغ لبه
هر به گو حالا لغزيدن از زنهار مو ، از باريكتر طنابي روي
اين اگر كه نيست تنها خود هلاك سقوط -راست يا چپ -سوي
صراط بر پايش كه كسي سزاست را همين و انصاف زهي بود
وصي مردم ، وكيل مردم ، نماينده سقوط اما بلغزد ، عدالت
تفويض اختيارات همه وسقوط مردم همان همه سقوط يعني مردم ،
.خاص شخص همان به شان شده
قانون كه است حقي نظر اظهار و پيشنهاد و انتقاد كه البته
لازمه بحثها اين و است داده مجلس نمايندههاي به اساسي
مقولههاي در شدن وارد اما است ، مجلس اجتنابناپذير
كه مياندازد آب روي را آدم پته كافي آگاهي بدون تخصصي
به كه است حسن اين واجد ناگزير ناسنجيده تهور اين البته
:حافظ بيت اين مصداق
ميان به آيد تجربه محك گر بود خوش
باشد غش او در كه هر شود روي سيه تا
نيت ، حسن اخلاق ، آگاهي ، علم ، سواد ، متوجه راحتي به مردم
تصميم آنان جاي به است قرار خودكه نماينده ودرايت لياقت
اشتباه به را وآنان ميشوند كند ، وضع قانون و بگيرد
"ميكندوطبيعتا رهنمون اشتباهشان انتخاب يا انتخابشان
و ميدهند قرار خود توجه مورد را آن بعدي درانتخابات
از مردم عميق شناخت لزوم بر رود اشارتي است لازم جا همين
سهشنبه روز علني جلسه در.حساس چنين درانتخاباتي نامزدها
محروميت حق پرداخت اجازه سر بر بحث جريان در ماه مهر 21
نماينده برادران از يكي دانشگاهها ، در شاغل دامپزشكان به
مال مطب":كه فرمودند آن با مخالفت در "مخالفم" به مشهور
برود بايد دامپزشك !نميخواهند مطب كه خر و گاو آدمهاست
".كند ومعالجه معاينه را دام طويله و آغل در
هم باز ايشان فرمايشات درستي بر فرض با كه آن نخست
دامپزشكان چون نميآيد پيش نظر مورد مسئله طرح در تناقضي
تمام كار بواسطه كه آنجا از عالي آموزش موءسسات در شاغل
يا خصوصي مطب در كار انجام از اداري و علمي محيط در وقت
آخور "واحيانا آغل و طويله در محترم نماينده اين قول به
كه ميشود سلب آنها از واختيار اراده ;ميشوند محروم
بهاي اجاره جهت كه طوري همان شود ، جبران نحوي به بايد
بيتالمال جيب از تومان هزار دويست ماهي بايد دولت مسكن
اما بپردازد مجلسيان بقيه و ايشان به الناس خلق و
جا يك را حقوقش تومان هزار هفتاد بايد بداقبال دامپزشك
مبادا كه بگذارد موجرش نازنين دستهاي در دستي ودو
!شود عصباني
لحن چنان با ايشان حضرت كه خراني و گاوان همين اينكه دوم
هستند خدا آفريده موجودات ميبرد نام آنان از تحقيرآميزي
:سعدي نظر از و دارند حيات حق زمين اين روي بر و
باربردار خران و گاوان
آزار مردم آدميان ز به
كه وظايفي همان علم و شرع قانون ، ديدگاه از و اساس براين
با دارد دام مقابل در دامپزشك دارد ، انسان مقابل در پزشك
بيماريهاي وفور واسطه به اينكه هم آن و بزرگ تفاوت يك
بيماري ، حدود 150 يعني (دام و انسان بين مشترك)زئونوز
غايت واقع در دامها بيماري از پيشگيري و معالجه معاينه ،
در بيماري انتشار از پيشگيري انسان ، نام به دارد مهمتري
شك من.درانسان است بيماري انتشار از پيشگيري دامها ،
وعدههاي بيشتر در كه وعدهها تمام در اگر كه ندارم
و سلامت پرورش ، وظيفه ولذا ميزند را اول حرف گوشت غذايي
ناخواسته خداي تا است دامپزشكان عهده بر دامها بهداشت
.نشوند مبتلا مشترك بيماريهاي اين از يكي به مصرفكنندگان
نماينده برادر اين كه زماني همان در اينكه آخر وحرف
از ورگگردنشان بودند خطي مباحث و جناحي مسائل درگير
منتخب دولت به اعتماد راي با درمخالفت كه حرفهايي بيان
از بسياري و من بود شده انگشت بند اندازه به مردم
و عزيز مملكت اين نقطه دورافتادهترين در من همكاران
يعني اجتماع قشر محرومترين به خدمت مشغول پهناور
فردا بود قرار كه بوديم دامهايي واكسيناسيون و دامداران
اگر مهتاب به نگوئيم بد پس باشند ، ايشان سفره اصلي غذاي
.داريم تب
كشور دامپزشكي سازمان كارشناس - ياسمي بهروز دكتر
است ناياب "ايپركس" آمپول
آمپولي تزريق دياليز انجام از پس دياليزي بيماران براي
.است ضروري بسيار كه ميشود تجويز (ايپركس) نام به
در اما هست هم كمياب گراني ، بر علاوه آمپول اين متاسفانه
ميشود گزافيعرضه قيمت به آن تايي جعبه 6 هر خسرو ناصر
با همواره ميكنند مراجعه احمر هلال به كه بيماراني و
نشده وارد دارو اين هنوز كه ميشوند روبهرو پاسخ اين
حد به ناصرخسرو در چگونه نشده وارد اگر گفت بايد كه است ،
اين از احمر هلال اگر ميكنم توصيه ميشود؟ يافت وفور
بياورد ، در آزاد بازار از سر آمپولها اين كه دارد بيم
توزيع بيمارستانها طريق از را آن قطعي كنترل منظور به
.كند
محفوظ نام
اعلام را استخدامي آزمون نتايج
كنيد
سازمان پرورش و آموزش وزارت مسئولان از ميكنم تقاضا
كه دهند پاسخ سئوال اين به كشور استخدامي و اداري امور
و آموزش خدماتي مشاغل داوطلبان استخدامي آزمون نتايج چرا
.است نشده اعلام حال به تا شده انجام پيش سال يك كه پرورش
تا شود داده كننده قانع پاسخ زمينه اين در است خوب چقدر
.نباشند انتظار در اينقدر شده ياد آزمون در كنندگان شركت
كرمانشاه -اميري
|