باشيد خود زندگي نقاش
توسعه اصلي جزء ;شوراها
سوي از مطبوعات منصفه هيات
محكوميت
شد محكوم دادگاه رئيس
روزنامه دادگاه در منصفه هيات
كيهان
منصفه هيات اعضاي بركناري
پرسش وچند
عنوان به جهرمي افتخار
مطبوعات مسئول مديران نماينده
برمطبوعات نظارت هيات در
شد انتخاب
تعطيل (ع)رضا امام روز زاد
نيست
باشيد خود زندگي نقاش
تصاوير زيباترين و بريد فرو رنگ در و برداريد را مو قلم
كنيد خلق را زندگي
:برخوردم جملهاي به مخملباف محسن ساخته گبه فيلم در
نگاه اطراف به.آمد زيبايي جمله نظرم به.است رنگ زندگي
مفهومي چيز هيچ رنگ بدون اطرافمان ، دنياي خودمان ، .كنيد
به حال به تا آيا اما.نيست طبيعي حالت در يا و ندارد
يا و داريم رنگي هم خودمان ما كه افتادهايد فكر اين
.هستيم رنگها از مجموعهاي
سياه ، خاكستري ، سبز ، آبي ، :هستيم رنگي چه هركدام ما اما
...و نارنجي قرمز ،
و نشانه كه رنگهايي و هستند سمبلي و نشانه كه رنگهايي
و سمبلها آنها با ميتوانيم ما و نيستند سمبلي
رنگهاي از مجموعهاي ما شايد يا و بسازيم جديد نشانههاي
بوده پر مختلف رنگهاي از ما زندگي سراسر و هستيم مختلف
قهوهاي ، خاكستري ، مقداري سبز ، اندكي آبي ، گاهي:است
اين تمام كه بگيريد نظر در ظرفي مانند را خود حالا.مشكي
اين و است آمده پديد جديد رنگي و شده ريخته آن در رنگها
جديد رنگ ميليونها جديد تركيبات اين از.هستيد شما ظرف
روشنتر هست شما درون در كه رنگهايي چقدر هرميآيد پديد
هرچه بالعكس و است شفافتر و روشنتر آمده بدست رنگ باشد ،
تيرهتر آمده بدست رنگ باشد ، تيرهتر شما درون رنگهاي
.ميشود
و جسم يا و رفتار بدن ، صورت ، نقاشي كارگاه اين بوم حالا
و شاد نشاط ، با انرژي ، از پر انساني شما آياشماست روان
از سرشار يا و داريد؟ بشاش و خندان صورتي هستيد؟ موفق
بالاي درصد كه بدانيد صورت آن در هستيد؟ نفس به اعتماد
عصبي ، آدمي بالعكس يا و است روشن شما تشكيلدهنده رنگهاي
ميباشيد؟ مضطرب و نگران همواره هستيد؟ پريشان و ناراحت
در داريد؟ ديگر مشكل و ناراحتي دهها و سردرد معده ، زخم
در.است تيره شما تشكيلدهنده رنگهاي بيشتر درصد صورت آن
نظر در را خود رفتار و حركات كنيد ، نگاه خود به آئينه
در مغازهها ، خيابان ، در هستيد؟ رنگي چه شما.بگيريد
را رنگهايي چه.كنيد نگاه مختلف افراد به ميهمانيها
مانند هستيد زدن قدم حال در خيابان در وقتي ميبينيد؟
وبا و ميرويد راه نقاشي بزرگ نمايشگاه يك در كه اينست
رنگهاي با مختلف انسانهاي ميتوانيد براحتي تمرين كمي
و نميگويند دروغ رنگها.كنيد شناسايي و ببينيد را مختلف
حركات ، صورت ، رنگ.بزند گول را شما نميتواند ديگر هيچكس
.هستند نشانهاي هركدام ديگر مورد صدها و رفتار
ما.نيستيم ثابت نقش يك با تابلو يك ما خوشبختانه اما
رنگسازي كارگاه.تابلو ميليون ميليونها از شدهايم تشكيل
تركيببندي ميتوانيم ما.است فعاليت حال در دائم ما
مجموعه كه هستيم نقاشي مانند ما.كنيم عوض را رنگهايمان
يكي بايد حالا و است روبرويمان مختلف رنگهاي از كاملي
به ديد اين با اگر.بزنيم بوم بر و انتخاب را آنها يكي
و آبي ميكنيد؟ انتخاب را رنگها كدام بنگريد ، خود زندگي
خاكستري؟ و مشكي يا و سبز
و ندارند نقشي انتخاب اين در مردم از زيادي عده متاسفانه
خود اگر.ميدهند انجام را كار اين آنها براي ديگران
و گرفت خواهند تصميم شما براي ديگران نگيريد ، تصميم
.داريد دوست شما كه بود نخواهد چيزي آن نتيجه "مسلما
كه بخواهيد او از و بدهيد شخصي به را خود خانه شما اگر
اتمام از پس و بزند رنگ شما براي را آن خودش سليقه به
ممكن يا و نيايد خوشتان رنگ آن از است ممكن برگرديد كار
قبل از ولي باشد خوب شما نظر به يا و نباشد بد زياد است
شما اول از اگر حالدرميآيد كار از چيزي چه نيست مشخص
ميكرديد اعلام را خود علاقه مورد رنگ نقاش استاد به
نميتوان وقتي حال.ميخواستيد كه ميشد همان كار نتيجه
چطور كرد واگذار ديگري شخص به را ديوار چند زدن رنگ
!ميدهيد قرار ديگران اختيار در را خود زندگي و سرنوشت
استفاده خود زندگي در محدود رنگهاي از قدر آن ديگر برخي
يك خودكار و مداوم طور به آنها نقاشي كارگاه كه ميكنند
يك صورت به مستمر طور به همين براي.ميسازد را معين رنگ
هيچ ثابت شكل يك به تابلو يك ديدن و هستند نقاشي و تابلو
يك به هميشه آنها حالات و حركات و رفتارندارد جذابيتي
.است صورت
كلماتي چه از خود حالات بيان براي كه كردهايد دقت آيا
بيشمار يا و محدود كلمات اين آيا.ميكنيد استفاده
استفاده كلماتي چه از خود مثبت حالات بيان براي.هستند
براي.ديگر كلمه صدها يا و نشاط و خوشحالي فقط ميكنيد؟
:ميكنيد استفاده كلماتي چه از خود منفي حالات بيان
شما استفاده مورد لغات دامنه آيا.غصه غم ، ناراحتي ،
دارد؟ رنگ چند شما رنگ جعبه.كم يا زياداست
موفق انسانهاي مورد در روانشناسي تحقيقات آنچه حال هر به
تغييرپذيري انسانهاي موفق انسانهاي كه اينست داده نشان
تغيير ، حال در هميشه و ميگيرند تصميم سرعت به هستند ،
بدين و ميباشند خود حركات و رفتار كارها ، بهبود و اصلاح
.ميكنند استفاده مختلفي و بيشمار رنگهاي از ترتيب
زمانهاي در جهان مختلف نقاط در موفق افراد زندگي اگر
ويژگيهاي داراي آنها كه ميبينيد بگيريد نظر در را مختلف
شوق ، و شور اراده ، راسخ ، عزم:بودهاند مشتركي
بزرگ هدفهاي بودن ، مثبت نفس ، به اعتماد مسئوليتپذيري ،
.است خصوصيات اين جزء كه ديگري موارد و كردن عمل داشتن ،
اختصاص را روشن رنگي بالا موارد اين از هريك به اگر
عدم و كاميابي عدم ويژگيهاي از هريك براي برعكس و بدهيم
...و گناه احساس اضطراب ، بودن ، منفي ترس ، مانند موفقيت
مورد رنگهاي ميتوانيم بگيريم ، نظر در تيرهتر رنگ يك
.بزنيم رقم را خود سرنوشت و كنيم انتخاب را خود نظر
است نقاشي سفيد بوم يك صورت به ميشود متولد وقتي انسان
غيره و اجتماع فاميل ، دوستان ، خانواده ، محيط ، توسط كه
.ميكند رنگ گرفتن به شروع
ديگر مورد هزاران و گوناگون اعتقادات عقايد ، خاطرهها ،
از هريك بر انسان بازتاب و ميبندد نقش سفيد پهنه اين بر
درون در بسته نقش تصاوير اين به خارج رويدادهاي و عوامل
با زيباتر نقشهاي داراي تابلو اين هرچه.برميگردد
مثبتتر و زيباتر نيز آن بازتاب باشد شفاف و شاد رنگهاي
و تاريك نقشهاي از تابلو اين در هرچه بالعكس و بود خواهد
بازتاب باشد شده نقش شكست و وحشتناك برهم ، درهم و سياه
.هست آن در كه خواهدبود همان آينده در آن
كه تراود برون همان كوزه از معروف ضربالمثل به بنا يعني
.اوست در
كه كسي كه نيست معني بدين اين شد گفته كه طور همان البته
محيط در يا و شكست با توام بار ، نكبت سراسر زندگي
كسب و برگشت قدرت ديگر آمده بار نامناسب خانوادهاي
شد گفته كه طور همان برعكس بلكه ندارد ، پيروزي و موفقيت
را قدرت اين خداوند و هستيم تغيير حال در مداوم بطور ما
ما زماني ولي.كنيم تعيين را خود سرنوشت كه داده ما به
و بدانيم را مشكل كه كنيم اصلاح را امري ميتوانيم
و تربيت و تعليم امر اهميت به بالا مطلب از همينطور
پي كودك بر اطراف محيط و جامعه و مادر و پدر توسط آموزش
.ميبريم
.ناموفق يا موفق ببينيد؟ چگونه را خود فرزند داريد دوست
و شانس به ذرهاي امر اين است مسلم آنچه حال هر به ولي
نميتواند نقاش يك كه همانطور.ندارد ارتباط اقبال
ناهماهنگ و نامشخص درهم ، خطوطي كه باشد داشته انتظار
و پدر هيچ دربيايد ، كار از موناليزا انتها در و بكشد
يا و آگاهانه كودكي در كه آنچه تاثير نميتواند مادري
و كردار رفتار ، در را كرده القاء خود فرزند به ناآگاهانه
.بگيرد ناديده او آينده
بيدار كه صبح روز هر.هستيم تغيير قابل ما خوشبختانه اما
چيز همه ميتوانيم كه داريم را فرصتي و نو روزي ميشويم
نميخواهيم كه ويژگيهايي و خصوصيات تمامدهيم تغيير را
هيچ ما.كنيم جايگزين ميخواهيم كه آنچه و بريزيم دور را
رنج و درد كولهبار هميشه كه نداريم كسي به ديني و اجبار
را آن ميتوانيم لحظه هر.بكشيم دوش به را موفقيت عدم و
.شويم خلاص آن شر از و گذاشته زمين به
به هميشه ما:بندلر قول به.نباشد زمان آن الان چرا پس
چرا پس ميخنديم شدهايم مرتكب گذشته در كه اشتباهاتي
.نخنديم حالا
سلولهاي تمام مدتي از بعد كه كرده ثابت پزشكي علم حتي
چرا پسميدهند جديد و نو سلولهاي به را خود جاي قديمي
گذاشته ما اختيار در خداوند كه بينهايتي قدرت اين از ما
برخورد هر در كه هستيم تابلو يك مانند ما.نكنيم استفاده
"مسلما.ميدهيم نشان ديگران به را آن مختلف اشخاص با
را ناهماهنگ و تيره زشت ، تابلويي ندارد دوست كس هيچ
و پذيرفته پايان گذشته كه است اين است مسلم آنچهببيند
را آينده و ميكنيم زندگي حال زمان در مااست شده تمام
عدم و گذشته مورد در خوردن غصه جاي به.داريم پيشرو در
از سرشار را آن و كنيم زندگي حال زمان در موفقيتها ،
و خشم غصه ، هر كه بدانيم را اين.كنيم شادي و زيبايي
سياه خطي و برداشته را مو قلم كه است اين مانند ناراحتي
خطي موفقيت و خنده بخشش ، هر و بكشيم خود زندگي صفحه بر
.ميكند نقش ما ضمير و روح بر سفيد
سياهتر و پررنگتر را سياهي سياهي ، روي بر سياه خط هر
كم و كمرنگتر را آن آن ، روي بر سفيد خط هر و ميكند
زيباترين كه بدانيم را مهم نكته اين همينطور.جلوهتر
بلكه نيامده بوجود مو قلم ضربه يك با نقاشي تابلوهاي
.است بوم روي بر مو قلم ضربه هزار هزاران برخورد حاصل
نااميد مو قلم ناهماهنگ حركت يك با نقاشان بزرگترين اگر
.نميآمد بوجود نقاشي آثار بزرگترين وقت هيچ ميشدند
.نيست نقاشي تمامكننده هم مو قلم آخر ضربه كه همانطور
تاثير مو قلم ضربه كوچكترين كه ميدانند نقاشي استادان
جبران و تصحيح قابل اشتباه هر و دارد كار كل در زيادي
را آن و بگيريد دست در را خود زندگي موي قلم پس.است
.كنيد موفقيت و سلامتي و عشق روشنايي ، نور ، از سرشار
كالبد در خود روح از خداوند خلقت ابتداي در كه همانطور
خشم هر بدانيد.هستيم نقشها زيباترين شايسته ما دميد ، ما
دكتر قول به.ميپاشيد خود ضمير لوح بر كه است سياهي رنگ
ناراحت سخت مسئلهاي از اينكه از پيش":شوارتز ديويد
:بپرسيد خودتان از ابتدا دهيد نشان خود از واكنشي و شويد
روي بر دهم اجازه كه دارد اهميت قدر آن مسئله اين آيا
"بگذارد؟ اثر زندگيم و كار
خود خودي به مشكلات و مسائل از درصد نود كه ديد خواهيد
داراي برجسته و نمونه انسانهاي ميكنيد فكر.شد خواهد حل
حافظ ، داشت؟ رنگي چه سپهري سهراب بودهاند؟ رنگي تركيب چه
ديگر و هوندا اديسون ، بتهوون ، موتزارت ، مولوي ، سعدي ،
موسوليني هيتلر ، آتيلا ، چنگيز ، برعكس همينطور و برجستگان
داشتهاند؟ رنگي چه ديگر جنايتكار هزاران و
انتخاب كه هستيم ما خود تنها كه بدانيد را اين اما
.است علتي نتيجه در معلولي هر.ميكنيم
در و برداريد را مو قلم.باشيد خود زندگي نقاش امروز از
زندگي.كنيد خلق را زندگي تصاوير زيباترين و فروبريد رنگ
انتخاب در ولي.درآوريد بينظيري شاهكار صورت به را خود
!كنيد دقت رنگها
افشار مهرداد
توسعه اصلي جزء ;شوراها
ضرورت ودلايل ملي توسعه فرآيند در اسلامي شوراهاي نقش
(دوم بخش)آنها تشكيل
سنگ عنوان به ميتوان را توسعه فرآيند در مردم مشاركت *
آورد شمار به "يكپارچه" يا"هماهنگ" توسعه رهيابي محك
هستند روستا در مديريتي خلاء پاسخگوي اسلامي شوراهاي -4
روستايي جامعه گريبانگير حاضر حال در كه مشكلاتي از يكي
در دهنده سازمان تشكيلات و مديريتي خلاء ميباشد ، كشور
سال 1375 مسكن و نفوس سرشماري طبقاست جامعه اين
داراي كشور كل جمعيت نصف معادل جمعيتي با ايران روستاهاي
عدم بخاطر كه هستند زيادي بسيار پراكندگي و گستردگي
اداري دستگاههاي و اجرايي نهادهاي و سازمانها به دسترسي
به مشكلاتي و مسايل داراي خود حوائج كردن برطرف در دولتي
ضرورت خاطر همين به ميباشند شهري مناطق از بيش مراتب
روستايي جامعه در محلي سازمانهاي و مردمي نهادهاي وجود
اجتنابناپذير امري و بوده محسوس بيشتر مراتب به كشور
.است
كدخدا نام به فردي توسط روستاها امور كليه گذشته رژيم در
انصاف ، خانههاي و ده انجمنهاي بر علاوه و ميشد اداره
ياري را او امور واداره روستائيان مسائل به رسيدگي در
با ارتباط در رژيم براي خاصي مشكل طريق وبدين ميكردند
پيروزي از پس.نداشت وجود مديريتي لحاظ از روستاها
آن به وابسته تشكيلات ساير و كدخدا حذف با اسلامي انقلاب
با كه ايجادگرديد مديريتي خلاء مدتي براي روستاها سطح از
شوراها سازندگي ، جهاد توسط روستايي اسلامي شوراهاي تشكيل
روستا مدير عنوان به حقيقت در گرديده آنها جايگزين
.گرفتند عهده به را روستاها امور كليه اداره مسئوليت
مسافت بعد و روستائيان بافت به توجه با شوراهايي چنين
شهرها در مستقر وخدماترساني تصميمگيري مراكز تا آنها
نموده عمل "مسئولين و روستائيان بين واسط حلقه" عنوان به
و مسايل انعكاس و روستائيان نيازهاي انتقال زمينه در و
نقش روستاها به امكانات انتقال و مسئولين به آنها مشكلات
روندي چنين ادامه در اما.نمودهاند ايفا را مفيدي
شوراها از دسته اين فعاليت دوره خاتمه علت به متاسفانه
و انتخابات قوانين براساس جديد شوراهاي تشكيل وعدم
ردههاي با آنها ارتباط بودن گسسته شوراها ، تشكيلات
پشتوانه عدم مشخص ، كشوري سازمان و نهاد يا خود مافوق
طرف از انعكاس و پيگيري به نياز كه مشكلات تراكم قانوني ،
ادامه كه گرديد موجب داشت را متولي سازمان يا نهاد يك
از كه بطوريگيرد قرار تهديد مورد جدي بطور شوراها كار
تشكيل روستاها در جديدي شوراهاي سال 1365 دوم نيمه
برقرار نيمهجان بصورت كه شوراهايي از دسته آن و نگرديد
با و بازمانده كار ادامه از اواخر اين در بهويژه بودند ،
ترميم و احياء عدم علت به يا و گرديدند مواجه سردرگمي يك
روستاها در حاصل خلاء صورت هر در كه شدند ، منحل كلي به
در كه است حالي در اين.است داشته همراه به را مشكلاتي
يا و محلي سازمان يا مردمي نهاد يك وجود روستايي جامعه
با دولتي دستگاه ميان رابط و مردم حوائج به رسيدگي مرجع
دولت سياست كه آنجا از و است اجتنابناپذير روستائيان
كدخداهاي مثل تشكيلاتي كه نميكند اقتضا اسلامي جمهوري
"مجددا روستائيان امور به رسيدگي مرجع عنوان به سابق
كردن پر راه تنها ميرسد نظر به بنابراين گردد ، احياء
.باشد روستايي اسلامي شوراهاي تشكيل خلاء اين
انتخابات قانون اجراي عدم مينمايد تاكيد بنابراين
مناطق در بهويژه شوراها تشكيل عدم و اسلامي شوراهاي
جامعه در نوپا نهاد اين كردن قرباني معناي به روستايي
دست به سپردن و راه نيمه در مردم ساختن رها و روستايي
ضربات "نهايتا كه ميباشد سابق خوانين و ذينفوذان
باعث و ساخته وارد شورايي نظام بر را جبرانناپذيري
.شد خواهد حكومت و مردم ميان فاصله و دلسردي ايجاد
راهبري در اصلي جزء و تسهيل عامل اسلامي شوراهاي -5
ميشوند محسوب منطقهاي و ملي توسعه هدايت
چندبعدي جرياني را(Development)"توسعه" معنا يك در اگر
ودرآمد ، توليد ميزان در بهبود سازمان ، تجديد كه بدانيم
اداري ، اجتماعي ، نهادي ساختهاي در اساسي دگرگوني
توسعه و رسوم و عادات عمومي ، نظرهاي وجهه ايستارها ،
شكوفايي و آزادي هدف با اجتماعي موجود يك عنوان به انسان
اين تحقق در نماييم تعريف (، 1365 ، 63(1)عبيدالدخان) او
جزء ملي سطح در و است هدف هم و وسيله هم مردم مشاركت مهم
در مردم مشاركت.ميرود شمار به توسعه جداييناپذير
توسعه رهيابي محك سنگ عنوان به ميتوان را توسعه فرآيند
اين كه آن خاصه.آورد شمار به "يكپارچه" يا"هماهنگ"
.باشد داوطلبانه و رغبت و اراده ميل ، روي از مشاركت
اجتماعي ، تحول بنيادي فرآيند نوعي توسعه بنابراين
اكثريت بايد را اصلي نقش آن ، در كه است سياسي و اقتصادي
.(ص 23 منبع همان).باشند داشته برعهده جامعه اعضاي
پيششرطهايي نيازمند مردمي مشاركت اين كه است بديهي
را مردم شركت امكان كه دمكراتيك نظام وجود:ميباشد
.سازد ميسر تصميمگيري سطوح كليه در غيرمستقيم يا مستقيم
واحد كوچكترين تا سياسي قدرت تفويض اداري ، تمركز عدم
مهمترين جمله از نفس به اعتماد و كشوري تقسيمات
حساب به مردمي گسترده و داخلي مشاركتهاي پيششرطهاي
ملي و محلي فردي ، سطوح در نفس به اعتمادميآيند
مواضع با سطح هر در فعالان بين متقابل كنش نيازمند
.است برابر "تقريبا
در ميتواند صورتي در مردمي مشاركتهاي ديگر سوي از
صورت به كه باشد كارا و موءثر وملي محلي توسعه فرآيند
.باشد داوطلبانه و آگاهانه هدفدار ، شده ، سازماندهي
كه دارد اهميت حد بدان تا توسعه فرآيند در سازماندهي
موفقيت پيشنيازهاي و رموز از يكي محلي برنامهريزان
طريق از را منطقهاي و ملي توسعه برنامههاي
فقر تشديد و دانسته بهرهوران سازماندهي و مشاركتمردمي
از وتودهها مردم اكثريت گذاشتن كنار از ناشي را
.ميدانند اجرا در ومشاركت برنامهريزي
خدمات مركز اجرايي مدير RamP.Yadav "ياداو پي ، رام ، "
تحت مقالهاي در كانماندوپنال اپروسك كشاورزي پروژههاي
مشاركت" تهيدستان بسيج بر تاكيد با مردم مشاركت" عنوان
روستايي توسعه راهبرد در اصلي جزء عنوان به را مردم
مشاركت در را آن اصلي شكل و مضمون و ميداند يكپارچه
قرار مقوله چهار در كه ميكند خلاصه تودهها مستقيم
:ميگيرد
تصميمگيري در مشاركت -1
توسعه پروژههاي و اجرايي برنامههاي اجراي در مشاركت -2
و اجرايي برنامههاي بازنگري و ارزشيابي در مشاركت -3
توسعه پروژههاي
-صص 97 مخبر ، 1365 ، ) توسعه منافع سهمبندي در مشاركت -4
(95
توسعه به دستيابي است معتقد(2)Salimaomer "عمر ساليما"
و "مداخله" ،"فعال" مشاركت طريق از تنها سياسي اجتماعي
(Participation,"نظارت"
ميسر توسعه فرآيند در مردمinvolement and control )
يا سوم جهان كشورهاي اجتماعي سياسي ، بافت زيرا ;است
،"مشاركت" مقوله سه كه است گونهاي به توسعه درحال
در را نظام اجتماعي سياسي قابليت"مردم نظارت" و "مداخله"
بالا بيشتر اجتماعي عدالت با همراه توسعه به دستيابي
سياسي اجتماعي نهادهاي اينكه لحاظ به وي نظر به.ميبرد
مشاركت جهت لازم شرايط كشورها اين در موجود اقتصادي و
سازي نهاد" بنابراين نميكنند مهيا را مردم فعال
فرآيند كه است بنيادي چارچوب و مكانيسم "غيرمتمركز
خواهد تعميق و تسهيل را مردمي كنترل و مداخله مشاركت ،
منبع ، همان)مييابد جريان آن قالب در مردمي ومشاركت ساخت
(ص 125
چنين:ميافزايد خود تحليل درادامه عمر ساليما
مشاركتهاي و شده سازماندهي درستي به اگر سازمانهايي
در زيرا نتايج نمايد هدايت پويا و فعال شكل به را مردمي
:داشت برخواهد
سطوح در گوناگوني انواع از بيشتر رهبري ايجاد موجب -1
.ميگردد متعدد
.ميشود مردم به بيشتر نقشهاي شدن محول موجب -2
رهبري فرصت و محلي سطوح در اقتدار و قدرت مراكز گسترش -3
.دارد همراه به را تودهاي
.ميگردد زيربناها ايجاد موجب -4
.ميكند تقويت را محلي رساني خدمات -5
.ميدهد كاهش را بوروكراسي بار -6
.ميكاهد قضايي دعاوي و دادگاهي موارد از -7
.ميشود بيشتر اجتماعي وفاق و همبستگي مايه -8
.ميشود مردم محسوس نيازهاي انعكاس در تسريع موجب -9
.ميسازد محقق جامعه در را اجتماعي عدالت -10
محقق و تسهيل را محلي و گرا كل يكپارچه ، توسعه -11
(صص 133128 منبع ، همان).ميسازد
و اسلامي شوراهاي تشكيل كه ديگري موضوع بنابراين
خاص وظايف ميكند ، ايجاب را محلي سازمانهاي شكلگيري
با ارتباط در "مستقيما كه است ارگانهايي و سازمانها
بدين.ميكنند كار روستايي و شهري مناطق توسعه و هدايت
محلي و منطقهاي تصميمگيري قدرت و اختيار تمركز كه معني
مركزي دولت دست در روستايي و شهري مناطق عمراني مديريت
رشد كشور ، مختلف مناطق تعادل خوردن بهم موجب
از مناطق ديگر ماندن عقب و خاص مناطق بيمارگونهبرخي
در شهري نظام نامتناسب و ناموزون رشد "نهايتا و توسعه
مهاجرت ، و شهرنشيني روند تشديد جز حاصلي كه ميگردد مملكت
تمامي تمركز و شهر كلان انگشتشماري تعداد شكلگيري
نخواهد آنها در فرهنگي و سياسي اقتصادي ، اصلي فعاليتهاي
جمعيت رشد كشور ، زياد وسعت مسايل ، پيچيدگي امروزهداشت
بوجود را جديدي وضعيت شهري زيست محيطهاي از بيش تراكم و
دولت ، سياسي نمايندگان نظارت علاوهبر كه است آورده
زيرا.دارد محلي تصميمگيريهاي و فتق و رتق به احتياج
بوسيله منطقهاي و شهري امور از بسياري گذشته در اگر
بود ، هدايت و رسيدگي قابل مركزي دولت سياسي نمايندگان
و شد اشاره بالا در كه دلايلي به بنا حاضر شرايط در ولي
منظور به كه طرحهايي از مطلوب نتايج به دستيابي نيز
جانب از روستايي و شهري مناطق تعادل و كشور مناطق تعادل
شهري مناطق عمران و توسعه و هدايت و ميگردد اجرا دولت
و شهر شوراهاي) مناسب محلي سازمانهاي وجود بدون كشور
نخواهد دربر معلومي نتايج و بود خواهد غيرممكن (روستا
ميكند ، عمل كشوري و ملي سطح در كه مركزي دولت زيرا.داشت
و مشكلات مسائل ، از كافي شناخت و اطلاعات عدم دليل به
سياستهاي اجراي و تصميمات اتخاذ به قادر محلي نيازهاي
با محروم نقاط و مناطق بين بتواند كه گونهاي به محلي
و بود نخواهد نمايد ، ايجاد توازن و تعادل نقاط ساير
افتادن بكار از جلوگيري موجب تمركزي چنين ديگر ازسوي
كافي انساني نيروي تربيت عدم محلي ، و مردمي استعدادهاي
به نسبت آنها تشكيلات و سازمانها ضعف "نهايتا و مناطق در
.شد خواهد مشكلات و نياز
افزون روز گسترش و رشد با ما كه حاضر حال در عليايحال
تراكم و شهرها گسترش و شهرنشيني روند افزايش جمعيت ،
هدايت و مديريت انتقال به موفق اگر هستيم ، مواجه جمعيت
نگرديم ، مردم به دولت از روستاها و شهرها عمران و توسعه
و مردم قبال در دولت تعهدات بار شدن سنگينتر با شك بدون
و مناطق در دولت سياسي نمايندگان و محلي مديران شدن ضعيف
.شد خواهيم مواجه مناطق بيقواره و ناموزون رشد
محمدي داودمير
:ها زيرنويس
خلق جمهوري دولت جنگلهاي و كشاورزي وزارت دبير -1
و بنيادي اصلاحات به نياز مشاركتي توسعه بنگلادش ،
.مردمي سازماندهي
كارشناس و متحده ايالات نبراسكا ، دانشگاه دانشيار -2
.تايلند و بانكوك اسكاپ ، در منطقهاي ارشد
سوي از مطبوعات منصفه هيات
شدمحكوميت محكوم دادگاه رئيس
روزنامه دادگاه در منصفه هيات
كيهان
حسين اتهامات به رسيدگي جلسه در:اجتماعي گروه
تن پنج دادگاه رئيس كيهان روزنامه مسئول مدير شريعتمداري
در عضويت از سال دو انفصال به را منصفه هيات اعضاي از
.كرد محكوم مطبوعات منصفه هيات
نصاب حد به دليل به كه دادگاه:ما خبرنگار گزارش به
نامعلومي تاريخ به نيافت رسميت منصفه هيات اعضاي نرسيدن
هيات اعضاي از نفر محروميت 5 امر اين دليل شد ، موكول
را منصفه هيات رسيدن نصاب حد به احتمال كه است منصفه
.است كرده منتفي (نفر 7)
علي حجت ، مهدي خانيكي ، هادي:از عبارتند شده منفصل اعضاي
.نوري اعظم و نوروزي كامبيز خوشرو ،
هيات از عضو محروميت 5 دليل جلسه اين در دادگاه رئيس
قضائيه قوه حقوقي اداره مصوبه دادن قرار مستمسك را منصفه
منصفه هيات انداختن نصاب حد از منظور به شركت عدم و
.كرد اعلام
از ارشاد وزير به حكم اين از رونوشتي ارسال با:گفت وي
براساس را جديد منصفه هيات اعضاي است شده خواسته وي
.كند معرفي دادگاه به قانون
غير و لازمالاجرا و قطعي را دادگاه راي دادگاه رئيس
.دانست خواهي نظر تجديد قابل
تعبير به منصفه هيات اعضاي از برخي است ذكر به لازم
نفر هفت راي فقط آن موجب به كه قضائيه قوه حقوقي اداره
شركتكنندگان بقيه راي و است نافذ منصفه هيات اعضاي از
براي دليلي اعضا اين دليل بهمين.معترضند است ، بياثر
باعث امر اين نميكردند احساس دادگاه جلسات در خود حضور
.نشود برگزار كيهان مسئول مدير دادگاه شد
اسلامي شوراي مجلس با قوانين تفسير" قانون طبق است گفتني
و است حقوقدان يك نظر مانند حقوقي اداره تفسير و "است
حقوقي تفسير اين اعمال اساس اين بر نيست ، الاتباع لازم
.است بحث محل مطبوعات دادگاه سوي از قانون يك بعنوان
گفته اينكه گفت ما خبرنگار به منصفه هيات اعضاي از يكي
تفسير طبق آدينه نشريه دادگاه در منصفه هيات ميشود
بقيه مانند جلسه اين در و است كذب كرد عمل حقوقي اداره
قرار ملاك منصفه هيات حاضر اكثريت راي و شد عمل جلسات
.گرفت
جلسه در كه منصفه هيات اعضاي از برخي كه است ذكر به لازم
از و بوده شهرستان در نداشتند شركت كيهان دادگاه نخست
.بودند كرده اعلام دادگاه به را خود حضور عدم قبل
خبرنگار به نيز منصفه هيات اعضاي از يكي نوروزي كامبيز
زودي به عمومي افكار شدن روشن براي شده عزل اعضاي گفت ما
.داشت خواهند مطبوعاتي مصاحبه
دادگاه راي نيز منصفه هيات اعضاي از ديگر يكي لطفي مرتضي
دادگاه ميشود باعث دادگاه حكم اين:گفت و خواند عجيب را
.نشود برگزار مدتها تا مطبوعات
رئيس تصميم علل مهمترين از يكي آگاه ناظران عقيده به
منفصل اعضاي اعتراض منصفه هيات عضو انفصال 5 به دادگاه
چندين تخلفات مورد در منصفه هيات نظر رعايت عدم به شده
كه منصفه هيات اعضاي از ديگر يكي نوري اعظم. است نشريه
با گو و گفت در است شده محروم منصفه هيات در عضويت از
لااقل:گفت دادگاه راي غيرقانونيخواندن ضمن ما خبرنگار
بعد و ميكردند رعايت را قضايي روند مرتضوي آقاي بود خوب
.ميكردند صادر حكم دفاعيات شنيدن و اتهام تفهيم از
جمهوري رياست در كه همزماني جلسه دليل به من خود:گفت وي
از قبل شب و شوم حاضر دادگاه در نتوانستم بود برقرار
.بودم رسانده دادگاه رئيس اطلاع به را مسئله اين دادگاه
براي مرتضوي آقاي اقدام:دادگاهگفت موردراي در وي
صورت عجله با آنقدر اجتماعي حق يك از دوساله محروميت
اشكال دچار راي انشاء مورد در حتي ايشان كه گرفته
ماده كه صورتي در كردهاند استناد ماده 36 به و شدهاند
.ميباشد ماده 35 ايشان اشاره مورد
نميدادند خرج به عجله مرتضوي آقاي بود خوب:افزود نوري
راي انشاء است قضايي كار لازمه كه حوصله و صبر با و
.مينمودند
منصفه هيات اعضاي بركناري
پرسش وچند
از نفر بيسابقه 5 اقدام يك در مطبوعات دادگاه رئيس
عضويت از سال دو انفصال به را مطبوعات منصفه هيات اعضاي
و قطعي راي اين كرد اعلام و محكوم منصفه هيات در
رئيس دليل.است خواهي تجديدنظر غيرقابل و لازمالاجراست
جلسه در اعضا اين شركت عدم محكوميت اين براي دادگاه ،
استناد با عذرموجه ، بدون كيهان روزنامه مديرمسئول محاكمه
شده عنوان انقلاب شوراي مصوب مطبوعات قانوني لايحه به
به رسيدگي دادگاه جلسه دستور كه است حالي در اين.است
هيات اعضاي تخلفات نه و بود كيهان مديرمسئول اتهامات
.منصفه
:است ضروري نكته دو ذكر زمينه اين در
هيات اعضاي از گروه اين عملكرد آيا نيست روشن اينكه اول
.است آن از غير يا است قانوني جرم يك منصفه
اعضاي نصبكننده هيات وظيفه مورد اين در ميرسد بهنظر
اين حقيقت در.كند برخورد امر اين با كه است منصفه هيات
حق آنان نصبكننده هيات اما نشدهاند مرتكب جرمي اعضاء
و بداند مصلحت صورتيكه در وضعيت اصلاح و تغيير براي دارد
به ديگري افراد جايگزيني به اقدام آنان به تذكر از پس
.كند آنان جاي
جرم يك اعضاء اين غيبت بپذيريم صورتيكه در اينكه دوم
محكوميت و محاكمه آيا كه نيست مشخص ميشود تلقي قانوني
دادگاه در يا گيرد صورت دادگاه همين توسط بايد آنان
.شود انجام محاكمه اين بايد ديگري مستقل
ميتواند محاكمهاي چنين آيا كه است اين ديگر مهم نكته
تفهيم متهم ، به جرم ابلاغ يعني لازم تشريفات انجام بدون
شود؟ انجام متهم دفاعيات شنيدن و اتهام
عنوان به جهرمي افتخار
مطبوعات مسئول مديران نماينده
برمطبوعات نظارت درهيات
شد انتخاب
در شنبه دو روز مطبوعات مسئول مديران:اجتماعي گروه
بر نظارت هيات در را خود نماينده تهران وحدت تالار
.كردند انتخاب مطبوعات
تحقيقات نشريه مسئول مدير جهرمي افتخار مراسم اين در
.شد برگزيده سمت اين احراز رف2نامزد براي اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت
به مطبوعات اجرايي آئيننامه زمينهاصلاح در پيشنهادي
چنانچه كرد ، وزيرانمقرر هيات و كرد پيشنهاد وزيران هيات
مطبوعات ، مسئول مديران نماينده انتخاب اول جلسه در
بعد هفته دو دوم جلسه باشند ، نداشته حضور آنان حدنصاب
.ميشود انجام حاضرين تعداد با وانتخابات شد خواهد تشكيل
داشته را نشريه چند انتشار امتياز اگر حتي مديرمسئول هر
و كند شركت انتخابات در راي بايك ميتواند تنها باشد
در انتشارميتوانند حال در نشريات مسئول مديران تنها
نظارت هيات در مطبوعات مسئول مديران نماينده انتخاب
.كنند شركت برمطبوعات
تعطيل (ع)رضا امام روز زاد
نيست
(ع)رضا امام حضرت زادروز با مصادف اسفند هشتم شنبه روز
سالروز اسلامي شوراي مجلس مصوبه اساس بر.نيست رسمي تعطيل
.است تعطيل حضرت آن شهادت
|