بينالملل عرصه بازيگران
(پاياني بخش) همگرايي فرآيند و الملل بين نظام
پراكندگي و تعدد بررسي با تا برآنيم بحث ادامه در
مقبوليت ميزان بالاخره و آنها ميان تعامل درجه بازيگران ،
جنگ از پس بينالملل نظام ساختار مشترك ، نهادهاي و قواعد
.دهيم قرار بررسي مورد را سرد
:سرد جنگ از پس بينالملل نظام بازيگران پراكندگي (الف
بعنوان دولت" رهيافت مقابل در كه است آن بر ولفرز آرنولد
واكنش يك:است گرفته صورت واكنش صورت دو به "بازيگر تنها
همان اين و ميدهد قرار جهاني جامعه تعاملات محور را فرد
فرهنگي سازمانهاي تاكيد مورد كه است "بشر ذهن تئوري"
بر است متكي ديگر واكنش و است يونسكو ازجمله متحد ملل
ريموند ديگر جاي در.بينالمللي شركتهاي و سازمانها نقش
از را بينالملل نظام بازيگران مانزباخ ريچارد و هاپكينز
-ميكند1 تقسيم گروه پنج به عملكرد دامنه لحاظ
-جهاني 2 بهداشت سازمان ناتو ، چون كشوري بين سازمانهاي
حزبالله ، امل ، همانند غيردولتي كشوري بين سازمانهاي
دولتي سازمانهاي -جهاني 3 سرخ صليب.ام.بي.آي شل ، كمپاني
ايبو ، قبيله همانند داخلي غيردولتي سازمانهاي -داخلي 4
با افراد -فورد 5 بنياد بوئينگ ، شركت قبرس ، تركهاي
روند بر كه..و پاپ ژانمونه ، همانند گروهي -فردي وظايف
براساس.ميگذارند تاثير بينالملل سياست تحولات
دربرگيرنده بينالملل نظام بازيگران فوق تقسيمبندي
به دست خود سوي از بتواند كه است خودمختار واحد هرگونه
بديهي.باشد بينالمللي اثرات داراي كه بزند اقداماتي
بينالمللي نظام در بازيگران پراكندگي و گسترش كه است
بعبارتي.است هماهنگي و همكاري متعدد حوزههاي وجود معني
سازمانهاي بويژه بينالمللي بازيگران تعداد و نقش گسترش
و انساني روابط شدن بافته درهم معني به بينالمللي
جيمز.است جهاني جامعه بيشتر هرچه انسجام و همگرايي
بازيگران تعداد "مركزي چند" جهان در كه دارد اشاره روزنو
دويست تنها كه ميباشد بازيگر "هزار صدها" بالغبر ضروري
حاكميت از فارغ بازيگران بقيه و حاكميت داراي بازيگر
علاوهبر بازيگران پراكندگي كه است بديهي !ميباشند
جامعه سطح در انساني روابط شدن بافته درهم بيانگر اينكه
عدم عبارتي به يا تمركززدايي نوعي گوياي است ، بينالملل
نيز "ملي فرعي" سطح در بويژه بينالملل نظام در انسجام
.پرداخت خواهيم بدان خود جاي در كه ميباشد
از متاثر:بينالملل نظام بازيگران ميان تعامل درجه (ب
ميان تعامل حوزههاي ارتباطاتي تكنولوژيهاي گسترش و تنوع
.است كرده پيدا افزايش "شديدا بينالملل نظام بازيگران
جهاني گستره با مشكلات و مسائل چقدر هر كه است بديهي
همان به بازيگران ميان تعامل يابد ، گسترش و افزايش
دستور و حوزهها امروزه.يافت خواهد افزايش اندازه
دمكراسي ، بشر ، حقوق جهاني ، زيست محيط همانند كارهايي
از دفاع فقر ، امحاء كودكان ، و زنان حقوق اقتصادي توسعه
گسترش از جلوگيري بوميان ، و اقوام و اقليتها حقوق
همگي...و تجاري و مالي همكاريهاي جمعي ، كشتار سلاحهاي
.است بينالملل سيستم در تعاملات گسترش و بسط گوياي
ناي و كيورهن ناحيه از كه "پيچيده متقابل وابستگي" ايده
ايده.است جهاني تعاملات بسط مبين "دقيقا است شده مطرح
ميان چندگانهاي مجاري -است1 برخوردار ويژگي سه از فوق
:از عبارتند مجاري اين.ميكنند برقرار ارتباط جوامع
رسمي ترتيبات و دولتي نخبگان ميان غيررسمي روابط
نخبگان ميان غيررسمي روابط ;خارجه امور وزارتخانههاي
بين روابط در روابط اين فراملي ، سازمانهاي و غيردولتي
سلسله عدم -ميشود20 خلاصه فراملي و فرادولتي دولتي ،
امنيت كه معني بدين دولتي بين روابط مضامين ميان مراتب
كاربرد عدم -ندارد30 قرار مسائل راس در همواره نظامي
كه است بديهي.يكديگر عليه بازيگران توسط نظامي نيروي
فينفسه محوري چند سيستم به محور دولت سيستم از انتقال
تكنولوژيهاي تعدد و تنوع و ارتباطات گسترش از متاثر
بالارفتن براي را زمينه مساله اين كه است ، اطلاعاتي
.است كرده فراهم بينالملل نظام در دولتها برخورد ميزان
به توجه:مشترك نهادهاي و قواعد مقبوليت درجه (د
ارز ، نرخ تنظيم تجارت ، مانند فراملي شبكههاي
و نفت توزيع و توليد دريا ، بستر عمق از بهرهبرداري
و نقل و حمل شبكههاي هستهاي ، سلاحهاي گسترش انرژي ،
.و موادمخدر قاچاق و تروريسم با مبارزه دور ، راه ارتباطات
سطح در مشترك نهادهاي و قواعد گسترش نشاندهنده همگي..
عنوان تحت كه فراملي شبكههاي اين.است بينالملل نظام
آن گوياي هستند بررسي و بحث قابل بينالمللي رژيمهاي
نسبت بينالملل نظام عضو بازيگران آگاهي كه است واقعيت
چنين افزايش.است يافته افزايش مشترك منافع و ارزشها به
ميان تعاملات گسترش براي را زمينه خودبخود آگاهي
تعاملات گسترش.ميكند فراهم بينالملل نظام بازيگران
مشترك نهادهاي و قواعد شكلگيري موجب بازيگران ميان
ركن پنج علاوهبر نهاد هفتاد به قريب شكلگيري.ميگردد
ملل فرعي و تخصصي اركان بعنوان متحد ، ملل سازمان اصلي
به ملي بازيگران تمايل بيانگر ملل سازمان به وابسته متحد
رشد حال هر دراست بينالمللي مشترك نهادهاي و قواعد
غيردولتي ، نهادهاي حكومتي ، بين بينالمللي سازمانهاي
متنوع و متعدد بسيار موءسسات و غيرانتفاعي تشكلات
حاكميت نهاد با مستقيمي ارتباط هيچگونه كه خدماترساني
نظام عضو بازيگران تمايل افزايش بازتاب ندارند ،
روندي چنين است ، مشترك نهادهاي و قواعد به بينالملل
بينالملل روابط به گروسيوسي نگرش تقويت براي را زمينه
.است كرده فراهم
محدوديتهايي و قدرت الگوهاي تغيير كه آنست بر هلد ديويد
را ملي دولت و سياسي قدرت بينالملل نظام ناحيه از كه
:كرد خلاصه مورد پنج در ميتوان است داده قرار تحتتاثير
افراد ، بينالملل ، حقوق توسعه:بينالملل حقوق -1
نوين سيستم يك وارد را غيرحكومتي سازمانهاي و حكومتها
تصميمگيري شدن بينالمللي -است20 كرده حقوقي مقررات از
سطح در بينالمللي سازمانهاي و رژيمها شكلگيري:سياسي
تجارت ، قبيل از فراملي فعاليتهاي عمده حوزههاي گسترده ،
خود تحتتاثير را جمعي سياسي مشكلات و...و حملونقل
گوياي سياسي نهادهاي اين تعداد افزايشاست داده قرار
هرچه تاثيرپذيري و تاثيرگذاري فراملي ، پيوندهاي سريع رشد
تمايل ميزان بالارفتن نيز و خارجي و داخلي محيط بيشتر
براي "بينالمللي تدبير و تنظيم" نوعي ايجاد به دولتها
سازمانهاي و رژيمها توسعه بعلاوه.است جمعي مشكلات
در تصميمگيري ساختار در اساسي تحولات بينالمللي
و هژمونيك قدرتهاي -است30 كرده ايجاد جهاني سياستهاي
سرد جنگ دوره طي در كه است روشن:بينالملل امنيت ساختار
اتحاد و متحده ايالات رقابت تحتتاثير ملي امنيت ماهيت
پيرامون يا تابع كشورهاي امنيت مبنا اين بر.بود شوروي
نظام امنيت از ابرقدرت دو برداشت تابع بطورعملي
سرد جنگ از بعد كه ميشود گفته امروزه.بود بينالملل
كشورها ساير امنيتي نگرش هژمون ، بهعنوان متحده ايالات
در ميتوان را برداشتي چنين نمونه.ميكند تعيين را
خاورميانه صلح روند و آفريقا بالكان ، بحران كويت ، بحران
فرهنگ شدن جهاني:فرهنگ شدن جهاني و ملي هويت -ديد40
براي را زمينه ارتباطي نوين تكنولوژيهاي تحتتاثير
. است كرده فراهم ملي هويت از جديد تعريف يك شكلگيري
شكلگيري براي را زمينه جهاني ارتباطات گسترش عبارتي به
-است50 كرده فراهم جهاني ابعاد با جديد فرهنگ نوعي
كه مالي مبادلات و توليد شدن بينالمللي:جهاني اقتصاد
اقتصاد است ، شده ايجاد مليتي چند شركتهاي توسط بنوعي
كه است بديهي.است داده قرار خود تحتتاثير را ملي
در تكنولوژيكي پيشرفتهاي تحتتاثير اقتصاد جهانيشدن
.است اطلاعات و ارتباطات زمينه
و هويت امنيت ، سياست ، حقوق ، شدن بينالمللي حال هر در
است ، كرده محدود را دولتها و حكومتها عمل آزادي اقتصاد ،
و منافع شدن بافته درهم موجب مساله اين عبارتي به
كه است بديهي.است شده جهاني جامعه اعضاء ارزشهاي
درهم و مشترك منافع و ارزشها از آگاهي ميزان بالارفتن
ناشي فشار از متاثر طرف يك از انسانها ، سرنوشت شدن بافته
طرف از و دولتهاست كار دستور در امور شدن بينالمللي از
جمعي فصل و حل به دولتها تمايل افزايش از ناشي ديگر
كرد نتيجهگيري ميتوان بحث اين پايان در.مشترك مشكلات
نيست عام معني به همگرايي براي مانعي امروزه ملي دولت كه
پيدا ضرورت حكومت و دولتها حيات براي همگرايي بلكه و
قابليتها از بهرهگيري با تا برآنند دولتهااست كرده
بينالملل نظام كليت و دولتها ديگر در موجود امكانات و
.كنند استفاده سياسي ثبات و داخلي مشكلات بر غلبه براي
بينالمللي سيستم در واگرايي و فرهنگي هويتهاي (دوم بخش
در همگرايي با معارضه زمينههاي بررسي بدنبال بخش اين در
پيش مباحث در.هستيم آن عام معني به بينالملل سيستم
منافع و ارزشها از آگاهي افزايش بواسطه كه داشتيم اشاره
براي آمادگي ملي دولت سطح در سرد ، جنگ از پس بويژه مشترك
بحث اين در.دارد وجود آن عام به همگرايي فرايند به ورود
مورد را فوق فرايند با معارضه زمينههاي تا برآنيم ما
از بحث به ابتدا راستا ، همين در.دهيم قرار ارزيابي
به و ميپردازيم بينالملل نظام در همگرايي فرايند
مينمايم ، تعريف است نظر مورد آنچنانكه را همگرايي عبارتي
فوق روند با مخالفت و معارضه زمينههاي طرح درصدد آنگاه
.آمد برخواهيم
روشن چنانكه:شدن جهاني و متقابل وابستگي همگرايي ، (الف
و همراه اروپا جامعه با همگرايي تئوري يا مفهوم است
بررسي نه ما بحث آنجائيكه از اما.است همزاد بنوعي
ميباشد ، جهاني گستره در بلكه اروپا ، در همگرايي فرايند
داد ارائه همگرايي از ديگر تعريف يك است لازم بنابراين
برهميناساس.باشد داشته مناسبت بررسي مورد موضوع با كه
تئوري فرضهاي پيش و مباني از خروج كه گفت ميتوان
وابستگي مبحث به ورود معني به "محور اروپا" همگرايي
ما نگرش مبناي حال هر در.بود خواهد شدن جهاني و متقابل
دهههاي در كه است ليبرال نمادگرايي مكتب بحث اين در
كاركردگرا همگرايي نظريه:است شده ظاهر صورت سه به گذشته
منطقهاي همگرايي نظريه دهه 1950 ، اوايل و دهه 1940 در
وابستگي نظريه و و 1960 دهههاي 1950 در نوكارگرا يا
مكتب از شكل سه اين اصلي محور.دهه 1970 در متقابل
كشمكش و رقابت بجاي همكاري بر تاكيد ليبرال نهادگرايي
اروپا همگرايي نظريه رقابت ، بجاي همكاري بر تاكيد.است
چنين.مينمايد مرتبط متقابل وابستگي مكتب با را محور
متقابل وابستگي رشد و همگرايي فرايند كه ميشود استنباط
.ميكند فراهم شدن جهاني براي را مساعدي زمينه فينفسه
عامل طرف يك از متقابل وابستگي و همگرايي ديگر عبارتي به
شدن جهاني ديگر طرفي از و است شدن جهاني كننده تسهيل يا
.بود خواهد متقابل وابستگي و همگرايي روند تشديد معني به
قرار ارزيابي مورد فاز پنج در را شدن جهاني عدهاي
تا قرن 15 اوايل از شدن جهاني جنيني فاز -دادهاند10
مفهوم و كرده رشد ملي جوامع آن طي در كه قرن 18 ميانه
از شدن جهاني اوليه فاز -شد20 مطرح "بشريت" و "فرد"
مفهومروابط درآن كه قرن 19 اواخر تا قرن 18 ميانه
در.گرفت شكل شهروندان زندگي شدن استاندارد و بينالملل
با مرتبط بينالمللي آژانسهاي و كنوانسيونها دوره اين
غير جوامع و آمد بوجود فراملي ومقررات ارتباطات امر
.شدند پذيرفته بينالمللي جامعه اعضاء عنوان به اروپايي
و تعداد آن طي در كه دهه 1920 تا دهه 1870 از جهش فاز -3
همزمان و يافت افزايش جهاني رقابت و جهاني ارتباطات سرعت
لحاظ از ملي جوامع بودن قبول قابل براي استانداردهايي
دهه از هژموني براي تلاش فاز -شد40 ارائه توسعه ميزان
شيوههاي برسر كشمكش آن طي در كه دهه 1960 ميانه تا 1920
كشيده جهاني عرصه به بينالمللي جامعه سازماندهي اساسي
ديگر و ملل سازمان شكلگيري و اتم بمب اختراع.شد
فاز -است50 دوره اين ويژگيهاي از بينالمللي سازمانهاي
با و شده آغاز دهه 1960 از كه فعلي دوره نامعلوم
از حال هر دراست شده دهه 1990 وارد متعددي بحرانهاي
جهاني و متقابل وابستگي همگرايي ، مشترك فرضهاي پيش جمله
و بينالمللي مبادلات فزاينده رشد:از عبارتند شدن
و تنوع مساله با "دقيقا فرضها پيش اين و كثرتگرايي
بين ارتباطات گسترش و اطلاعاتي تكنولوژيهاي تعدد
تئوري در.است مرتبط بينالمللي نظام عضو بازيگران
تلقي طرز شاخصه عنوان به هم "مبادلهگرا" رهيافت همگرايي
مروج و معرف هم و است يكديگر به نسبت جامعه آحاد نگرش و
مبادلهگراياني نگرش برحسب.آنها ميان در متقابل وابستگي
يك آحاد آن برحسب كه "وضعيتي" همگرايي دويچ ، كارل چون
مشترك درك يك به يكديگر با مبادله نتيجه در معين منطقه
جمعي مشكلات حل دارند توافق كه نحوي به ميشوند نايل
وجود كه است بديهي.است امكانپذير خشونت به توسل بدون
كثرتگرايي وجود شرط به جامعه يك آحاد ميان مبادله
.ميباشد امكانپذير
|