اجتماعي موانعمشاركت و زنان
معينبه سهميه اختصاصي لايحه
به هند انتخابي مجامع در زنان
شد عرضه پارلمان
اجتماعي موانعمشاركت و زنان
در گوناگون شيوههاي به مختلف نظامهاي در مردم گرچه
مشاركت سياسي -اجتماعي ابعاد در خود سرنوشت تعيين روند
توسعه با دولت سالار ، مردم نظامهاي در اما.ميكنند
و رسمي نهادهاي تقويت طريق از و مدنيت و قانونمندي
.ميكند حركت مردم عمومي مشاركت گسترش راستاي در غيررسمي ،
سازمان داوطلبانه عمل هرگونه به مردم عمومي مشاركت
در شركت آن هدف كه ميشود گفته نيافته ، سازمان يا يافته
و است عمومي اجراي حال در برنامههاي يا سياستگذاريها
خودانگيختگي بر مبتني كه ميگيرد شكل زماني مشاركت اين
اجتماعي نظامهاي ميتوان پس.باشد مردم اجرايي و معنوي
بر متكي عمومي بسيج نظام و سالار مردم كلي دسته دو به را
تقسيم برگزيدگان برنامههاي راستاي در تحميق يا تحميل
سربازان نقش تنها تودهها "سالار غيرمردم" نظام در.كرد
(Sieyes) سييس كه است چنين.ميكنند ايفا را
بالا از قدرت":ميگويد ناپلئون حكومت نظريهپرداز
به ناپلئون حكومت تبديل روند."پايين از اعتماد ميآيد ،
.ميشود روشن خوبي به جا همين از ديكتاتوري امپراطوري يك
يا سالار مردم نظامي ميشود باعث چه آن گفت بايد البته
كه آن ، دولتمردان ذهني خواست نه شود ، تلقي سالار غيرمردم
باشيم گفته سادهترنظامهاست اين اجرايي كار و ساز
خواهان خود قلب و ذهن در حتي يا تئوري در نظامي هرچند ،
شيوههاي و كار و ساز نتواند اگر اما باشد مردمي نظم يك
روندي به را آن و ببندد كار به را نظمي چنين ارگانيك
.ميماند دور آن از ناخواسته يا خواسته كند ، تبديل پويا
نظامهاي و رژيمها در مردم مشاركت ميتوان نگرش ، اين با
.كرد تقسيم مختلف گونه سه به را گوناگون
مردم شيوه ، اين در.است اجتماعي جوش خود حركت نخست ، گونه
يا فرهنگي اجتماعي ، سياسي ، منافع و علائق به توجه با
يا نهاد حزب ، شده متحد يكديگر با خود خاص اقتصادي
.ميپردازند نيرو اعمال به داده تشكيل را خود گروههاي
پايين از" حكومت از نوعي واقع در مشاركت گونه اين هرچند
كه چراباشد كامل نظامي نميتواند اما است "بالا به
كسب براي رقابت روند در اجتماع ، در شده ايجاد سازمانهاي
"پايين به بالا از" حكومت به خود نهايت ، در بيشتر قدرت
اجتماعي نظم در اغتشاش يك به يا ميشوند تبديل محدودي
.ميرسند "قدرت"
از نوع اين در.است مشروط عمومي مشاركت ;دوم گونه اما
براساس خود مصالح خاطر به حكومت اجتماعي ، نظامهاي
انگيزش ايجاد به اقدام عمومي مصالح حتي ، يا خود برداشت
عبارت به.ميكند عمومي حركت و مشاركت براي مردم در
گسترش و تاسيس با دولت نظامها ، از گونه اين در سادهتر
ايجاد در سعي رسمي سازمانهاي و احزاب دولتي ، نهادهاي
.ميكند خود برنامههاي راستاي در عمومي بسيج و انگيزشها
مسايل در مردم عمومي مشاركت از نظامها اينگونه در
راستاي در فقط اما ميشود ، استقبال سياسي حتي و اجتماعي
گونه اين در ;سادهتر عبارت به.دولتي برنامههاي
مشاركت به تشويق حتي بلكه آزادند تنها نه مردم نظامها ،
دولت اجرايي برنامههاي و شده تعيين مسير در فقط آنها
مساله كه جاست اين از و ;بگيرد شكل ميتواند مربوطه
يادآوري البته.ميكند بروز "محدود و شده كنترل" دمكراسي
و نظري تئوريهاي برخلاف دمكراسي كه ضروريست نكته اين
با حتي) شرط و بيقيد آزادي مفهوم به ليبراليستي تبليغي
آزادي و زندگي مخل كه آن شرط به:يعني آنها معروف تبصره
و انساني مفهوم به دمكراسي بلكه.نيست (نباشد ديگران
جامعه افراد آزادي":يعني آن اجتماعي برداشتهاي براساس
چهارچوب در خصوصي زندگي نحوه و عمومي سرنوشت تعيين براي
براي كه روندي هر پس "است اجتماعي مشترك منافع و مصالح
يا پنهان استبداد جز چيزي دمكراسي ، چنين كنترل يا تحديد
خود فراگيري و عملكرد نسبت به بسته كه نيست آشكار
.بود خواهد عيار تمام يا محدود ديكتاتور
مفهوم چهارچوب در مردمسالار مدنيت يا سوم گونه "دقيقا
نه مردم نظامهايي چنين در.ميگيرد جان آزادي اجتماعي
تعيين در كه آنهاست مسلم حق بلكه دارند اجازه تنها
در.كنند مشاركت اجتماع حوزههاي تمام در خود سرنوشت
جامعه عمومي سرنوشت روند تعيين در مردم نظامهايي ، چنين
.دارند اجتماع گردانندگان و كارگزاران به نسبت برابر سهم
اصلي موارد از يكي عمومي مشاركت چهارچوب در زنان مساله
گونه سه از يك كدام اجتماعي نظام يك ميدهد نشان كه است
و حيطهها در زنان كارگيري به آيا.است برشمرده پيش
مفهوم به آنها عمومي مشاركت نشانه اجتماع مختلف حوزههاي
در زنان شركت جهان در حاضر حال در كه آن يا است واقعي
بسيج از بيش (خود حال بهترين در حتي) اجتماعي فعاليتهاي
نظامها اين عمومي برنامههاي پيشبرد براي آنها عمومي
فقط هستند نيز اين از بيش مدعي كه نظامهايي حتي.نيست
محدودههاي در زنان فعاليت آزادي به قايل توانستهاند
بر و خود ارگانيك نگرش برپايه "شده كنترل دمكراسي" معين
.باشند "سالارانه پدر" حداقل يا "سالارانه مرد" بينش اساس
دوجانبه ارتباط
و رشد ميزان و كشور سرنوشت تعيين در مردمي مشاركت بين
و مستقيم رابطه جامعه عمومي سياسي -اجتماعي فرهنگ عمق
هرچه جامعه در كه مفهوم اين به.است برقرار پلهاي
باشند داشته بيشتري گسترش مردمي مشاركت مكانيزمهاي
;بود خواهد يافتهتر تعميق نيز مردم عمومي مشاركت فرهنگ
مشاركت مييابد ، بيشتري عمق عمومي مشاركت فرهنگ هرچه و
چنين.مييابد گسترش نيز كشور سرنوشت تعيين در مردم عملي
مردمي مشاركت ميزان ارزشيابي از "آلموند گابريل" كه است
سيستمهاي در كه ميگيرد نتيجه چنين مختلف نظامهاي در
درصد فعال ، 30 مردم درصد عمومي 60 مشاركت در سالار ، مردم
نظامهاي در كه حالي در هستند ، بيتفاوت درصد و 10 تابع
كل درصد و 30 تابع درصد فعال ، 60 درصد تنها 10 اقتدارگرا
.بيتفاوتاند جامعه جمعيت
و حجم و عمومي مشاركت اجرايي كارهاي و ساز متقابل رابطه
عوامل اصليترين از يكي خود ;مردم عملي مشاركت عمق
آگاهانه مشاركت از مردم چه هر كه چرا.نظامهاست مشروعيت
دور كشوري سرنوشت تعيين و عمومي مسايل در خودخواسته و
حاكم نظم نيز نسبت همان به كنند دوري يا شوند داشته نگه
البته.داشت خواهد فاصله عمومي مشروعيت از كشور برآن
اعتماد نخست":است اصل دو تابع نظامي هر عمومي مشروعيت
در آنها مشاركت نيز و حاكم اجتماعي نظام به شهروندان
".كشور سرنوشت تعيين عمومي روند
قلبي خواست تنها ميشود تاكيد باز راستا اين در
مشاركت بر متكي و مشروع نظم يك برقراري" به دولتمردان
شده فراهم نيز آن كار و ساز بايد بلكه نيست ، كافي "عمومي
.شود بدل جامعه دروني ارگانيزم به و
مردم و دولت رابطه نظامهايي چنين در حالت كليترين در
"برابر گفتمان".مييابد شكل برابر گفتماني چهارچوب در
اقناع براي مردم ، و دولت (صميمانه حتي) گفتوگو معني به
نيست ، دولت شده تعيين برنامههاي در شركت منظور به و مردم
و مردم اشتراك معني به دولت و مردم برابر گفتمان بلكه
و اجتماعي درون جهتگيري تعيين و تصميمگيريها در دولت
خلاف بر سادهتر عبارت به.است جامعه اجرايي برنامههاي
و شنوندهاند فقط مردم تودههاي كه "عمومي گفتوگوهاي"
شدن قانع براي پرسشهايي طرح به ميتوانند فقط حداكثر
و دولت بين افقي رودرروي و برابر گفتمان در ;بپردازند
آنها "گفت" و گوينده كه شنوندهاند قدر همان مردم مردم ،
و تئوريها وجودي نهاد برابر و نقد ميتواند حتي
كنوني وضعيت بايد هم ، عرصه اين در.باشد دولت برنامههاي
فقط نه را جهان موجود نظامهاي در زنان اجتماعي مشاركت
در كه چرا.كشيد نقد به بنيادي عملگرايي در كه تئوري در
جهان ، در موجود اجتماعي نظامهاي از يك هيچ در حاضر حال
در محقي جزء عنوان به نتوانستهاند ، كامل مفهوم به زنان
واقعي جايگاه نظامها اين اجتماعي درون "برابر گفتمان"
وضع "نهاد برابر" را خود خواستهاي و حقوق ;يافته را خود
.دهند قرار موجود
عمومي مشاركت در ايران زنان وضعيت اما
نتيجه در و مردم عمومي مشاركت انقلاب ، شكلگيري با
بلكه گرفت خود به تازهاي شكل تنها نه زنان عمومي مشاركت
نظام بر پيروزي از پس و يافت ، نمود گستردهتري ابعاد در
در.يافت ادامه روند اين اسلامي نظام برقراري و ستمشاهي
مشاركت بر نيز اساسي قانون در كه بود روندي چنين راستاي
است چنين و.شد تاكيد زنان عمومي مشاركت ويژه به عمومي
جمهوري دولت وظايف مورد در اساسي قانون سوم اصل در كه
سرنوشت تعيين در مردم عامه مشاركت":است آمده اسلامي
پنجاه اصل در يا "خويش فرهنگي و اجتماعي اقتصادي ، سياسي ،
و جهان بر مطلق حاكميت":كه است آمده اساسي قانون هشتم و
اجتماعي برسرنوشت را انسان او هم و است خدا آن از انسان
را الهي حق اين نميتواند هيچكس.است ساخته حاكم خويش
خاص گروهي يا فرد منافع خدمت در يا كند سلب انسان از
تحت اساسي قانون مقدمه در كه اين جالبتر و ".دهد قرار
بنيادهاي ايجاد در":است آمده "اساسي قانون در زن" عنوان
خدمت در تاكنون كه انساني نيروهاي اسلامي اجتماعي
انساني حقوقي و اصلي هويت بودند خارجي جانبه همه استثمار
زنان كه است طبيعي بازيابي اين در و مييابند باز را خود
متحمل طاغوتي نظام از تاكنون كه بيشتري ستم دليل به
همين در و ".بود خواهد بيشتر آنان حقوق استيفاي شدهاند
:است شده تصريح اساسي قانون يكم و بيست اصل در راستا
موازين رعايت با جهت تمام در را زن حقوق است موظف دولت"
:جمله از دهد انجام را زير امور و نمايد تضمين اسلامي
حقوق احياي و زن شخصيت رشد براي مساعد زمينههاي ايجاد
انجام فراواني تلاشهاي زمينه اين در."او معنوي و مادي
جامعه در زنان مشاركت كيفي و كمي شرايط كه نحوي به گرفت
همچنان راستا اين در اما.نمود پيشرفت چشمگيري نحو به
هنوز.شود مرتفع بايد تدريج به كه روست پيش در مشكلاتي
مقولههاي حتي يا "زنان سياسي مشاركت" چون مقولههايي
عينيت معنا تمام به نتوانسته "توسعه و زن" چون فراگيرتري
باقي شعاري و انتزاعي گفتوگوهاي حيطه در بيشتر و يافته
نظام از زنان پايين سهم مدعا اين دليل.است مانده
حضور.است سياسي و دولتي مديريت ويژه به و مديريتي
خصوص به مديريتي عرصههاي در زنان محدود هرچند فيزيكي
اين در "زن" حضور مفهوم نتوانسته سياسي و دولتي مديريت
تنها زنان اين ديگر زباني به.بخشد جان را عرصهها
يافته فيزيكي حضور جامعه سياسي مديريت در توانستهاند
عرصهها اين وارد را "زنانه عنصر" بتوانند كه بيآن
روييم ، روبه سياستمداران و مديران با تنها ما يعني بكنند ،
.باشيم مواجه مديريت و سياست در "زنانگي" با كه بيآن
مدنيت" براساس اجتماعي نظم يك در شد اشاره كه طور همان
."دولت و مردم براي مشاركت در سهم برابري" يا "سالار مردم
واقعي برابر گفتمان ميدهد شكل را عمومي مشاركت چه آن
مي هنگامي راستا همين در.است مردم و نظام كارگزاران
مشاركت روند توسعه و گسترش براي تلاش يا ايجاد مدعي توان
در مردم و حكومت دوطرفهء مناسبات كه شد زنان عمومي
زماني تا كه اين كلام چكيده.كند حركت خودپويايي چارچوب
تعيين براي عمومي مشاركت روند در برابري سهم از زنان كه
مدعي "كاملا توان نمي نباشند برخوردار اجتماعي سرنوشت
مردم واقعي عمومي مشاركت از جانبه همه برخورداري
كه زماني تا اعتبار همين به.شد (آگاهانه و داوطلبانه)
هاي برنامه و سرنوشت تعيين روند در فراگير مفهوم به زنان
نكنند ، ايفا را خود نقش اجتماعي
چرا كرد ، تلقي جانبه همه و كامل را سالاري مردم توان نمي
.جامعه از نيمي يعني زنان كه
معينبه سهميه اختصاصي لايحه
به
هند انتخابي مجامع در زنان
شد عرضه پارلمان
به را طرحي هند دولت:همشهري خارجي رسانههاي واحد
تمام سوم يك آن اساس بر كه است كرده ارائه كشور پارلمان
لايحه اين.مييابد اختصاص زنان به كشور انتخابي مجامع
منتقدان زمان آن در اما شد عرضه پيش سال دو ابتدا جنجالي
موجود اقليتهاي ديگر تا شد خواهد سبب كاري چنين گفتند
.شوند سهميهاي چنين خواهان
تغيير دستخوش "تدريجا هند سي ، بي.بي تلويزيون گزارش به
اين نقاط از بسياري در زنان زندگي حال ، اين با.ميشود
براي شهر و روستا در زندگي.است نكرده چنداني تغيير كشور
.دارد را خود خاص مشكلات زنان
نشان خوش روي كار محيط در زنان حضور به همچنان مردان
را هند سياست چهره ميتواند شده ياد لايحه.نميدهند
روي زنان از عضوگيري به احزاب كه جهت اين از كند دگرگون
زنان كه قديمي عقيده اين نتيجه ، در.آورند خواهند
.ميشود منسوخ شوند ، پيروز انتخابات در نميتوانند
نماينده احزاب.نميكنند حمايت لايحه اين از احزاب همه
هستند آن خواهان هند شمال مسلمان و پايين طبقه هندوهاي
.يابد اختصاص آنها طرفداران به زنان سهميه از بخشي كه
نخست واچپايي.ميكند تعقيب را لايحه اين تصويب دولت
نظر به و ميكنند پشتيباني آن از اصلي احزاب ديگر و وزير
.شود تصويب "حتما ميرسد
است ، مرد نخبگان اختيار در كه هند سياست عرصه "ظاهرا
زنان.است اتمام به رو آن اقتدار دوران كه نميداند هنوز
خواهان آنان.شود شنيده پارلمان در صدايشان ميخواهند
كه هستند نابرابريهايي پايان و سياسي قدرت از بخشي داشتن
.است بوده آنان با نسلها
|