|
|
اقاقيا عطر و سپاس روزهاي
مقام لبخند و گل با دانشآموز ميليونها اخير روزهاي در داشتند گرامي را معلم همچون اقتصادي ، مشكلات رغم به دلسوز معلمان هم هنوز * ارزشهاي اين بيآنكه ميبخشند روشني را مدارس چراغ ، شوند شناخته درستي به جا همه در بزرگ پيشدرآمد آيتالله شهادت سالروز مناسبت به ماه ، ارديبهشت روز 12 و است شده نامگذاري معلم روز عنوان به مطهري استاد شهيد اين از معلمان ارزشمند خدمات پاس به روز ، اين در سالهاست .ميآيد عمل به قدرداني دلسوز و زحمتكش قشر با نمادين صورت به معلم روز كشور مدارس از بسياري در به دانشآموزان و اولياء سوي از گل شاخههاي اهداء نقش و خدمات به ارجگذاري اما ميشود ، برگزار معلمان جامعه ، آگاهيهاي و فرهنگ تقويت و رشد در معلمان حياتي انجام سال ايام همه در جامعه اقشار توسط و مختلف طرق به آموزگارش ، به نسبت دانشآموز يك احترامآميز حس.ميشود و نميشود جدا وي از كهولت دوران در حتي عمر ، تمامي در يادداشت يك عنوان به را خود معلمان ارزش انساني ، هر از سپاس عطر كه روزها اين در.ميسپارد خاطر در ارزشمند اين به نو نگاهي از آميخته ، درهم اقاقيا شميم با معلمان .پرداختهايم معلمان از قدرداني آيين و روز .بود سپاس رايحه و گل عطر از سرشار هفته اين روزهاي تمامي از عشق دنيا يك و گل شاخههاي با دانشآموز ميليونها بچهها ، مهربان و كوچك دستهاي.كردند تشكر خود ، معلمان بارها و بارها درس ، كلاس به ورود آستانه در صبحگاهان تقديم جامعه بزرگ مربيان اين به صميمانه را گل شاخههاي .كردند غرب شمال اصلي مسيرهاي از يكي در كه مسافراني بيشتر مردي.ميشناسند را او هستند ، آمد و رفت در تهران مهربان چشماني استخواني ، و كشيده چهرهاي با بلندقامت بيشتر كه آشنا صحنهاي پيكان ، يك فرمان پشت در نافذ ، اما .ميآيد چشم به روزها سابقه سال با 14 ، 15 است معلم يك او كه شنيدهام دورادور پنجشنبه يك ظهر از پيش.ميكند هم مسافركشي اما كار پيش كار از فارغ كه فرصتي در و ميكنم پيدايش بهاري :مينشينم گفتوگو به هم با ميآورد ، ميكني؟ مسافركشي چرا - !داره؟ اشكالي چه كاره ، جور يك هم اين - .ميآورد زبان بر تعجب با را آخري جمله تدريس حقالتدريس ، راه از معلمها از خيلي وقتي:ميگويم درميآيد ، جور اصليشان حرفه با كه كارهايي..و خصوصي شما اصلي كار با خيلي مسافركشي ميكنند ، درآمد كسب .ندارد همخواني كنم معلمي هم بعدازظهرها باشم نداشته كشش شايد:ميگويد جانم از عبارتي به و هستم معلمي عاشق كه خاطر اين به به ميشود ، تعطيل درس كلاس وقتي هميشهميگذارم مايه با) دارم خاطر رضايت.نيست خسته روحم اما خستهام ، شدت :ميگويد (دارد اختيار در كه پيكاني به اشاره و خيابانها شلوغي همه با مينشينم ، فرمان پشت وقتي ميكنم پيدا فرصت.ميكنم آرامش احساس صدا و سر و ترافيك مرتضي ، به بعد ، روز به.كنم فكر روز آن درس كلاس به ...ديگر بچههاي...و رضا فرهاد ، نعيم ، خسرو ، محمود ، در چيزي هركدام اما گوناگوناند ، .دارند جهاني هركدامشان دلم اما دارد ، بيدليل غيبتهاي به عادت يكي دارند ، خود نبودنهايش دارد كه وقتي همان چون بزنم داد سرش نميآيد فوقالعاده.ميدهد نشان غريبي استعداد ميكند ، توجيه را كه ميآيد پيش برايم سوءال اين هميشه و...مسلط و باهوش كار به خواندن درس براي را غريب استعداد اين چرا !نميگيرد؟ خسته درس و بحث و سياه تخته از اينكه از پس يكي ، آن نه ميكشد ، خط يكريز و مياندازد پايين را سرش ميشود مرا چهره خطوط سادهترين با بار صدها شايد بيهوده ، خطهاي !دارمش زيرنظر كنم ، جلب را توجهش آنكه بدون.است كشيده چشمهاي عينك آن پشت از ميكند بلند را سرش گاهي را خستگياش.ميكنم دركش.ميدوزد من به را معصومانهاش !ميفهمم .بودم كلافه دستش از بود ، گرفته تك نمره بس از ديگر يكي ميماند ساكت فقط او ميشدم ، عصباني دستش از هرچقدر اما اما.بزند حرف كلمه يك ميكردم ، آرزو.ميزد زل من به و دهه مناسبت به را نمايشنامهاي كه روز يك تا!..دريغا پدر يكداشت را اصلي نقش آوردند صحنه روي فجر در روزگار گزند از بچههايش حفظ براي كه محافظهكار شايد.بود چسبانده طاغوت رژيم به را خودش فرومايگي نهايت منضبط و اخلاقي تيپ يك شدت به خانه در اما.خبرچين حد در غمانگيزي اما مضحك ويژگيهاي شخصيت ، دوگانگي اين !بود ...تك نمرههاي با تنبل دانشآموز همان.بود بخشيده او به كه ميكرد بازي مهارت با چنان را درمانده پدر اين نقش اين ميكرديم اشتباه ما پس.بود واداشته تحسين به را همه را استعدادش بوديم نتوانسته ما.نبود بياستعدادي آدم يك كاري ، آخرچنين هم به هم خيليها مورد در و بشناسيم چه براي نميدانند هم خودشان كه داريم فارغالتحصيل عده !خواندهاند درس رشته آن در ...متفاوت آدمهاي ميآيي ، كنار چطور مسافرها با:ميگويم با من كنيد ، باور اما باشد ، خندهدار شايد:ميگويد گاهي و تهران شهر محدوده در بيشتر.ميكنم سفر مسافرهايم جور همه البته ميآيند ، حرف به خودشان..دستها دور تا من اما..پرحرف حرف ، كم خندهرو ، اخمو ، ساكت ، داريم آدم يك تدريس ، آن با مسافركشي اين يعني ، .است زياد حوصلهام اين خوبآمدهاند كنار هم با من كوچك دنياي در جور خيلي !مواجب و بيمزد.ميدهند درس من به كلي هم مسافرها سر را خاطراتشان گاهي.هستم آنها مديون را تجربهها از .ميكنم تعريف بچهها براي كلاس چيست؟ معلم روز به راجع نظرت:ميگويم :ميگويد و ميشود خيره دوردست به بيشتر بچهها اما.دارد را خودش شوق و شور هم روز اين - دسته كه ميدانند.ميكنند نگاه آن به آيين يك صورت به اما !بخصوص روز آن در.كنند هديه معلمشان به بايد گلي معلمهاي از قدرداني كه آنند از باهوشتر ما بچههاي است سال كه 15 من.بگنجانند روز يك در را علاقهشان مورد هركدام دانشآموزان ، كه ميدانم ميزنم ، كله سرو آنها با اين منتهي.ميكند قدرداني معلم از خودش سياق و سبك به .دارد معلم شناخت و درك به بستگي گمان تجربهام همه با كه ميشناختم را دانشآموزي مثل "واقعا.است بياحساس و خشك چوب تكه يك مثل ميكردم ، بچهها براي لطيفهاي هروقت.مينشست كلاس سر مجسمه ندرت به ميدوختم ، چشم او به نگراني با ميكردم ، تعريف روز يك تا.ميداد دست من به كمبود احساس.ميزد لبخندي .كردم تصادف ماشين يك با خيابان عرض از عبور هنگام كه امام بيمارستان همين.بودم بيمارستان آمدم هوش به وقتي به كه ضربهاياست پيش سال مال 4 قضيه..،(ره)خميني و ميشدم بيهوش دفعات به كه بود طوري بود ، خورده سرم را آدمهايي روشنها ، سايه اين درميگشودم چشم دوباره همسرم ، و خواهرم مادرم ، .داشتند فرق هم با ميديدم ، كه و ميآمدند گروه گروه كه هم بچههاميدادند سر شيون بلند صداي با بعضيها.بود جورواجور رفتارشان ميرفتند ، مجسمه آن.ميريختند اشك آرام بعضي ميكردند ، گريه او.ميكرد غيرمتعارف و عجيب كار يك من ، باور به بيروح دل ببازد ، را خودش آنكه بدون و هيجان و شوق و شور با :ميزد تشر گاهي و ميكرد دعوت آرامش به را نازكها !نيست طوريش خوبه ، حالش آقا بازياچيه ، بچه اين بابا - مانده من تخت كنار او و بودند ، رفته همه كه روز يك اما دوباره بودند ، داده دكترها كه قلبي قوت وجود با بود ، او دقيقه ، از 25 پس شايد آمدم ، هوش به وقتي.شدم بيهوش شدت به شانههايش.ميگريست هق هق بار اين اما.ديدم را تركيد بغضم او گريه با بار ، نخستين برايميخوردند تكان گريه بعضيها كه گفتهاند درست.كردم گريه هم من و !ميتركاند را سنگ دل مردانه گريه اين و دارند مردانه با همراه و بود شده لخته مغزم توي ، خوني دكتر قول به... بالاخره ، تا.ميگرفت را ما حال و ميزد چرخي خون گردش هم از مزاحم لخته اين و كرد را خودش كار درمان و دوا .پيوست خون جويبار به و پاشيد بودند ، آمده بچهها ميكردم ، ترك را بيمارستان كه روزي ما كه فهميدم پس آن ازبود رساتر خندههايش صداي او اما جوانها و بچهها مورد در تجربههايمان ، همه با معلمها قدرداني و معلم روز من.ميكنيم داوري سطحي خيلي واكنش و احساس از دريايي در را معلمان از دانشآموزان تابستان طولاني تعطيلات حتي و تحصيلي سال طول در بچهها ".ميكنم حس تصادفي ، ديدارهاي و سخن هنگام هم هنوز كه شريف آموزگار اين از كه براستي دل نميتوان ميشود ، جمع چشمانش در اشك شاگردانش از گفتن .كند ...معلمان زبان از هم باز * پاياني روزهاي تا (معلم روز) ماه ارديبهشت دوازدهم از دانشآموزان و مادرها پدرها ، كشور ، سراسر در هفته ، اين هم نگاهي نيم است بهتر اما.ميكنند قدرداني معلمان از كه آنچه.باشيم داشته آنها خود زبان از معلمان مشكلات به است تهران معلمان از تن ده با گفتوگو حاصل ميآيد پي در :شود درج نام ذكر بدون دادهاند ترجيح خود كه و تجربهها تحصيلات ، براساس بايد مدارس مديران انتخاب * بعضي نادرست برخوردهاي از تا گيرد ، صورت آنها كاري توان دارند ، تدريس سابقه سالها كه معلماني با ناتوان مديران از .شود جلوگيري با معلمان ارتباط برقراري براي بيشتري تسهيلات بايد * بازرسان.شود فراهم پرورش و آموزش بالادست مسئولان نزديك از ميتوانند مناطق از بعضي به سركشي با وزارتخانه .ببينند دارد ، وجود زمينه اين در كه را مشكلاتي دقيق شناخت و واقعگرايي برپايه معلمان كار ارزشيابي * در روابط دادن دخالت.شود انجام آنها تعهد و دلسوزي كار ، ميزان به بهادادن و ظواهر به توجه با و ارزشيابيها برخي اخلاقي شجاعت از كه را معلماني حقوق محض ، اطاعت .ميگيرد ناديده برخوردارند ، .است جامعه فرهنگي ارزشهاي از حمايت معلمان ، از حمايت * يك عنوان به معلمان نيازهاي و مسكن تامين از حمايت بايد .شود پذيرفته اصل "گزارش گروه" |
|