اعراب و ايران فرهنگي تبادلات
(هجري پنجم سده تا آغاز از)
آذرنوش آذرتاش دكتر با گفتگو در
كه شده فراواني توصيفهاي دوهزار سال از :جستارگشايي
راستين جنبهاي بر شده ، گفته توصيفات از يك هر بيگمان
توصيفات ، از يكي.دارد حكايت تاب ، و پرتب سده اين از
انديشگي هم و ملتها ميان دوستي و آشتي گشايش بر تاكيد
گفتوگوي سال به سال اين از رو اين از دارد ، جهاني
و گفتوگو اين بيشك.ميشود ياد فرهنگها و تمدنها
پايهشناخت بر مگر نميآيد ، بدست آن ، يادشده پيامدهاي
از كدام هر فرهنگي و تاريخي پيشينههاي دقيق و درست
ملي -تاريخي دستاوردهاي به نهادن احترام و جهان ملتهاي
جهان ملتهاي و قوميتها از كدام هر آينده سده در آنها
نشان بشري آرمانهاي و اهداف پيشبرد در را خود تاريخي نقش
.داد خواهند
شده ياد هدفهاي كمينه به شدن نزديك براي و منظور ، بدين
و داديم انجام آذرنوش آذرتاش دكتر استاد با گفتوگويي
فرهنگي روابط و تبادلات زمينههاي از برخي كوشيديم
استاد.بررسيم تاريخي چشماندازي از را اعراب و ايرانيان
به پارسي و عربي فرهنگ و ادبيات متخصص آذرنوش دكتر
توجه ازايشان سپاس ضمن.گفتند پاسخ صميمانه ما پرسشهاي
.ميكنيم جلب گفتوگو اين به را گرامي خوانندگان شما
معارف گروه *
ارشاد محمدرضا :گفتگو
را ايرانيان فرهنگي تبادلات پيشينه از دورنمايي "لطفا *
از كداميك كه بفرماييد و كنيد بيان خود همسايگان با
است؟ داشته بسزايي تاثير ايراني فرهنگ بر فرهنگي حوزههاي
از پيش از -ايران فرهنگ و تاريخ بررسي با:آذرنوش دكتر -
از خارج هيچگاه ايران كه درمييابيم - ازآن پس تا اسلام
ميبينيم شگفتي با لذا و است نزيسته فرهنگي تبادلات حوزه
هخامنشيان دوره در باستان پارسي زبانهاي رواج عليرغم كه
دلي گشاده با ايرانيان ساسانيان ، زمان در پهلوي زبان و
آرامي زبان.ميگيرند وام به را آرامي خط و زبان فرهنگ ،
ميانجي زبان عنوان به هخامنشي پادشاهي قلمرو درسراسر
اساس آرامي الفباي بعدها و داشت رواج (Lingua franca)
.گرديد آن از منشعب خطوط و ساساني و اشكاني پهلوي خطهاي
همواره ، كه ميكنيم ملاحظه باستان ايران تاريخ طول در
پديدار ايراني زبانهاي كنار در سامي زبانهاي به آثاري
سه به هخامنشي نبشتههاي سنگ از برخي نمونه براي.ميشود
والترهنينگ ، .است باستان پارسي و بابلي عيلامي ، زبان ،
آرامي زبان گسترش درباره مقالهاي در برجسته شناس ايران
ايران سراسر در كار و تجارت زبان آرامي ، ميكند تائيد
خط از - رفت اشاره كه همانگونه - ساسانيان خط.بود شده
بين منشايي هخامنشيان ميخي خط حتي و بود شده گرفته آرامي
هخامنشيان ، هنر بررسي هنگام "اصولا.داشت النهريني
و عيلامي كهن بسيار هنر با ستونها ، مجسمهها ، تصويرها ،
اين از من مراد.ميشويم روبرو آشوري بويژه بينالنهريني
تبادل نوعي كه كنم اشاره كه است اين مقايسهها و بيانات
و دوهزار حدود از غش و غل بي و جدي بنيادين ، فرهنگي
داشته وجود بينالنهرين و ايران بين طرف اين به پانصد
.است
و يوناني و هلنيسم فرهنگ كه هستند نظر براين برخي *
در ارسطويي خردگرايي مانند آن علمي و فلسفي دستاوردهاي
دوره در برعكس و نداشت چندان نفوذي باستان ايران فرهنگ
تاثيرگذار فارابي و ابنسينا چون فيلسوفاني در اسلامي ،
چه ايراني فرهنگ سو ، آن از جنابعالي نظر به حال بود ،
گذاشت؟ يوناني فرهنگ بر تاثيري
بر هخامنشي تمدن كه ميرود قوي احتمال:آذرنوش دكتر -
از تن چند.باشد داشته بسزايي اثر يونان فرهنگ و تمدن
سازمان يا فلسفي مباني از برخي كه معتقدند ما دانشمندان
من اما شده ، ساخته هخامنشي الگوهاي روي از يونان ، اداري
"اولا كه چرا شوم ، تاثيرگذاريها حوزه اين وارد نميخواهم
است ، اعراب و ايران فرهنگي تبادلات كه ما گفتگوي دايره از
ولي نيست تخصصي آن در را بنده "ثانيا و شد خواهيم دور
.ميكنم بسنده باب اين در زبانشناختي نكته يك به
و گزنفون توسط ايراني مفاهيم و كلمات برخي كه ميدانيم
.است شده يوناني زبان و فرهنگ وارد ديگران با هردوت
را آن برخي كه چند هر) ميآورند امر اين براي كه مثالي
است بهشت معنايباغ در پارسي "پرديس" واژه (ندارند قبول
را آن پيرامون كه جايي ;Paiti-daeza باستاني ماده از كه
.است شده گرفته باغ ، "اصطلاحا باشند ، كرده مرتب و چيده
انسان تخيل در باغ زيباترين به مسيحي فرهنگ در واژه اين
زبانهاي در را آن باز بعد ، قرنها وميگردد تبديل
.مييابيم باز..ايتاليايي و فرانسه آلماني ، انگليسي ،
حوزه به خود خاص فرهنگي بار با Paradise يا پرديس واژه
وارد -مسيح ميلاد از پس - ساميها ، و آراميها فرهنگي
باغ معناي در فراديس.ميگردد فراديس به بدل و ميشود
عربي فرهنگ به معنايي بار اين با واژه اين.است بهشت
در اجتماعي و ديني نوپديد تحولات بواسطه و ميشود منتقل
.ميشود وارد عربي زبان در واژه وام صورت به سامان ، آن
قابل عربي مكسر جمع اوزان از يكي با فراديس شكل "اتفاقا
.ساختند را فردوس مفرد آن ، از قياس براين و است قياس
كه اينجاست جالب.است رفته كار به قرآن در فردوس واژه
آورديم ، آن براي كه پارسي ريشه و تبار آن با واژه همين
!ميشود پارسي زبان وارد اسلامي دوره در اعراب ، طريق از
به فرهنگي كانونهاي ديگر و ايران ميان فرهنگي تبادلات *
دادوستدهاي اين تاثير ميگرفت ، انجام شيوههايي چه
چگونه ديگر ، فرهنگهاي پذيراي ايرانيان بر بويژه فرهنگي
است؟ انجاميده هنري و فرهنگي تحولات چه به و بوده
نخستين ورود آغاز از فرهنگي تبادل اين:آذرنوش دكتر -
تبادل و است شده آغاز ايران فلات به ايرانينژاد اقوام
طبيعي ، بسيار ميگرفته صورت ميان اين در كه فرهنگياي
تخيل حتي يا مقاومت ، هرگونه از عاري و غريزي و عادي
.است بوده مبارزه و مقاومت
به فرهنگي تبادلات برخي از ما كه است آن توجه شايان نكته
.داريم كمي اطلاع زباني و تاريخي مدارك و اسناد نبود دليل
آغاز در آن گستره و تبادلات اين درباره آگاهيمان "مثلا
دادههاي همين براساس اما.است اندك بسيار ايران ، تاريخ
فرهنگي ستدهاي و داد اين از كلي خطوطي ميتوانيم اندك ،
سوئز ، كانال در داريوش نبشته سنگ در:"مثلا كنيم ، ترسيم
نفوذ تحت مهم استانهاي از يكي عربستان يا (Arabya)
آن در فرهنگي تاثير به بيگمان كه است بوده هخامنشيان
اسكندر حمله و هخامنشيان دوران از پس.ميانجاميد نواحي
ماب يوناني ايرانيان ميكند تغيير تاثير جهت ايران ، به
زبان و فرهنگ چه اگر اشكانيان ، دوران در.ميگردند
فرهنگهاي تاثير ولي داشت ، بسزايي رواج هلنيسم و يوناني
اشكانيان خط نمونهاش.است مشهود ايراني فرهنگ بر سامي
آرامي الفباي و خط از شده برگرفته تغيير اندكي با كه است
اين در بينالنهريني ، و ايراني ايزدان و خدايان حتي است ،
تبادلات محصول مهرپرستي و شدند داده تطبيق هم بر دوره
كه ميبينيم مهرپرستي ، با.است فرهنگي حوزه دو اين ميان
مييابد ، جريان غرب به شرق از شده عوض تاثير جهت باز
سراسر در رسمي دين سوم سده نيمههاي تا آيين ، اين زيرا
مسيحيت اگر ميگويند ، كه است سخني حتي.است بوده اروپا
ميگرديد مهرپرست اروپا بيترديد نميگرفت ، نضج ناگهان
معبد يا مهرابه پنجاه تا چهل به نزديك دليل همين به
اشكانيان ، دوران در.است شده يافت اروپا در ميترا
همزيستي شگفتآوري وضع به سامي اقوام با ايرانيان
امپراطوريشان ، درون كه ميدادند اجازه حتي داشتهاند
همين در.باشد داشته وجود سامي كوچك و محلي حكومتهاي
نيمه و يوناني حكومتنشينهاي كنار در كه است دوران
شمال در سامي حكومتي ميشان ، دشت در كرخ نظير يوناني
.داشت وجود (hatra) "حضر" نام به بينالنهرين
پادشاهي از زيادي بسيار آثار كنوني ، عراق در اكنون هم
كه معتقدند عربي محققان از بسياري.است مانده جاي به حضر
براي و شده تقليد حضريها هنر از اول درجه در ساساني هنر
..و قوسدار تاقهاي و دالانها دهليزها ، چون آثاري به نمونه
عربي ، به سومر باستانشناسي ، مجله در).ميكنند اشاره.
سخن اين در البته (است بوده بحث مورد موضوع اين "مكررا
است آن ارجح زيرا دارد ، وجود عربگرايي گرايشهاي اندكي
ديگر بسياري مانند مستقل ، نيمه كوچك دولت اين بگوييم كه
شدت به ساساني عصر اواسط تا كوچك سامي/عربي دولتهاي از
.ميكردند تقليد ايراي هنري و اجتماعي آيينهاي از
هنر كه است باور اين نامي ، بر شناس گئوويدن ، ايران البته *
نگاه "مثلا.است شده گرفته بر اشكانيان هنر از حضريها
Iranische - Semitische " كتاب به كنيد
فرهنگي تبادلات ) Kuiturbegegnungenim Parthische Zeit
فرهنگي كانون شما نظر به (پارسها دوران در سامي - ايراني
مشخصههاي و ويژگيها چه داراي (بينالنهرين) رودان ميان
ايراني فرهنگ حوزه بر آن تاثير و بوده فرهنگي برجسته
است؟ بوده چگونه
پربار گنجينه يك واقع در بينالنهرين ، :آذرنوش دكتر -
شده برگرفته منطقه اين از جهان تمدن مايههاي و بوده كهن
سامينژاد سومريان ويژه به اينان ، آيا اينكه.است
.است اختلاف آن سر بر بودهاند ،
بينالنهرين حوزه تمدن و فرهنگ در زياد سهمي سومريان ،
آشوريها ، و بابليها و اكديها بعدي ، اقوام حتي.داشتهاند
.بودهاند سومريان اساطير و هنر فرهنگ ، تاثير زير
به(سليمان مسجد و ايذه در "مثلا) متاخر عيلامي آثار حتي
.ميكند تداعي را سومري هنر آساني
.بود بسياري فرهنگي امكانات و ارزشها واجد بينالنهرين
ساكن مردمان ايران ، فلات به پارسيها آمدن هنگام
فرهنگي.بودند شكوهمندي فرهنگ و تمدن داراي بينالنهرين
و هنري دستاوردهاي از.ساخت روشن را جهان سرنوشت كه
پيدايش در كه خط اختراع ميتوان ، بينالنهرين فرهنگي
بوده ، تاثيرگذار باستان ايران در هجايي ميخي و سامي خطوط
را كتاب تدوين هنر مجسمهسازي ، كوزهگري ، چرخ ، اختراع
بوده آشور در بزرگ كتابخانهاي ميگويند ، چنانكه برد نام
از انبوهي.است بوده بينظير روزگار آن جهان در كه
ديني كتابهاي روايات بر كهن بينالنهريني اسطورههاي
ديني و اساطيري متون ميان در.است گذارده تاثير بعدي
پيشينه برميخوريم ، شگفت بس داستان يك به آشوري و بابلي
.است پيگيري قابل سومري فرهنگ تا حتي اسطوره اين
.اتناپيشتيم نام به بزرگمردي و جهان در بزرگ توفان اسطوره
تورات كتاب در داستان صورت به را اسطوره اين ما
نظير ديگر آسماني كتابهاي در ماجرا اين آنگاه و مييابيم
اشاره بدان بايد اينجا در كه نكتهاي.ميشود تاييد قرآن
جدا خصيب هلال از نبايد را بينالنهرين كه است آن كنم
شده ، آغاز فارس درياي لب بصره ، از خصيب هلال.كرد
سوريه دور و ميرود بيرون آن از و پيموده را بينالنهرين
متاخر تمدنهاي.ميرسد مديترانه درياي كناره به گشته
براي و پنداشت جدا خصيب هلال از نميتوان را بينالنهرين
از شده كشف خصيب هلال جنوب و عربستان شمال در آنچه مثال
سوي از و دارد تنگاتنگ رابطهاي اسلامي تمدن با سو يك
.بينالنهرين اصيل هنر با ديگر
نشانههاي و عوامل به ميتوان آيا جنابعالي نظر به *
هلال و بينالنهرين با فرهنگي كانون دو اين ميان مشترك
چگونه؟ داشت؟ اشاره خصيب
اساسي پيوند موجب كه آنچه رابطه اين در:آذرنوش دكتر -
عامل فرهنگي ، متعدد عوامل از غير آنهاست ، فرهنگي
كتيبههاي در كه كلماتي اكثر "مثلا.است زبانشناختي
همريشه و همانند هستند ، سامي واژههايي مييابيد ، ثمودي
.دارد وجود بابلي و آشوري زبانهاي در آنها
ديگر و ايران ميان فرهنگي تبادلات و مناسبات چگونگي *
بافت بر آن اثر و رودان ميان از غير مناطق و كشورها
فرماييد؟ بيان را ايران فرهنگي
دوران از ما ;كردم اشاره كه همانگونه:آذرنوش دكتر -
كه اشكانيان از.داريم دسترس در اندكي اطلاعات هخامنشيان
و آنها با ساسانيان ستيز دليل به هستند ، متاخرتر
زيادي چيز تمدنشان ، و فرهنگ آثار بردن ميان از "احتمالا
فرهنگي ستدهاي و داد درباره "دقيقا بتوانيم تا نداريم
اين زندگي در فرهنگي نمونههاي اما بگوييم ، سخن آنها
.است داشته زاينده و پويا ژرف ، تبادلي از نشان مردم
بدانيم نيست بد ولي نميشود ما بحث به مربوط اينها البته
روابط.است فراختر اطلاعاتمان ساسانيان دوران در كه
باور گاه كه بود عميق آنقدر بيزانس و روم با ايران
و ميرفتند بيزانس به بسياري ايرانيان.است نكردني
زيادي جنگهاي.ميآمدند ايران به بيزانس از زيادي روميان
فرهنگي بار از خالي درگرفت ، روميان و ايرانيان بين كه
ساسانيان دوره ايران در مسيحيت نفوذ ماجراي.است نبوده
كه است زمان همين در.است شگفتيآور انوشيروان ويژه به
دربار به و شد تبعيد روم كليساي از نسطوريوس نام به مردي
پرويز خسرو دربار در مسيحيت نفوذ.آورد پناه ساساني
گرويده مسيحيت به درباريان از بسياري كه بود شديد آنچنان
حرمش سوگلي اينكه از نداشت ابايي پرويز خسرو و بودند
مسيحيت به و نبودند مغها اگر واقع در.باشد مسيحي
مسيح آيين به كه آنگاه و ميشد مسيحي ايران نميتاختند ،
.ميگرديد دشوار بسيار شدنش مسلمان درميآمد ،
چه حول و زماني چه از اعراب و ايران فرهنگي تبادلات *
گرديد؟ آغاز جنبههايي
يك:است گانه دو قوم دو اين ميان رابطه:آذرنوش دكتر -
طور به كه هستند قبايلي مرادمان و "عرب" ميگوييم وقت
رابطهاي دوم و ميكردند زندگي جزيرتالعرب در پراكنده
بخواهيم اگرداشتهاند سامي اقوام با ساسانيان كه است
محملي آن كه گفت ميتوان بكنيم ، ساميها به كلي اشارهاي
به را آن گوناگون جنبههاي و يوناني و مسيحي فرهنگ كه
سرياني زبان جز چيزي ميداد ، انتقال ساساني دوران ايران
شكوفايي دوران.است آرامي گويشهاي از يكي سرياني.نبود
(ادسا) رها مانند شهرهايي در زمانه اين در سرياني زبان
و ديني انديشمندان و فيلسوفان كه زماني.است بوده
دانشگاه در و آمده ايران دربار به يوناني و رومي غيرديني
زبان رواج از گذشته شدند ، مشغول تدريس به شاپور جندي
به بوده سرياني كه را خود اصلي زبان دانشگاه ، در يوناني
همان است ، مفيد ما بحث براي آنچه اما ميبردند ، كار
.هستند جزيرتالعرب در پراكنده گمنام اقوام
اشكانيان دوره از ويژه به ايران فرهنگ تاريخ در البته ، *
ميان و رومي فرهنگهاي جانبه دو تاثيرات از بايد بعد به
باره اين در شما نظر گفت ، سخن ايراني فرهنگ بر روداني
چيست؟
يعني -متاخرتر دورههاي اين در بيترديد ، :آذرنوش دكتر -
فرهنگ تحتتاثير ايراني فرهنگ -اسلام از پيش اندكي
ماني ، نمونهاش.است بوده غرب فرهنگ نيز و بينالنهرين
در مسيحيت مذهبي سازمان تا بينالنهرين گنوستيكهاي از
فرهنگي تبادل دو اين فرايند مانويت درواقعاست جمع او
دوران سرتاسر در مانويت.است غرب و بينالنهرين ايران
از و داشته رواج هجري سوم و دوم قرن تا حتي و ساساني
.است يافته رواج اروپا از بخشهايي و آفريقا مصر ، تا آنسو
بقيه با آن مردم و عربستان عربستان ، به برگرديم حال
هماكنون ما كه است اين دليلش.دارند تفاوت اندكي ساميها
نگاه پايين بافرهنگ افرادي چشم به باديهنشين اعراب به
كه نيست ترديدي البته است ، اغراقآميز ديد اينميكنيم
و ميافتادند دور فرهنگي جريانهاي از عرب قبايل از برخي
نيمه و خودگردان زندگي خود ، سرزمين سوزان بيابان درون در
.است نداشته عموميت اين ولي داشتهاند مستقلي
در برجسته تمدني و فرهنگي حوزههاي جنابعالي بهنظر *
ارتباطات و بودند تمركزيافته مناطق كدام در عربستان
است؟ بوده چگونه ايرانيان با آنها فرهنگي
در عربي پربار فرهنگ چند به اينجا در:آذرنوش دكتر -
بهنام سامينژاد كوچكي كشور -ميكنم1 اشاره زمان همين
و بود پابرجا همچنان اول ، شاپور زمان تا كشور اين حضر ،
خودگردان بهصورت خود ، استوار باروهاي و ديوارها پشت
و تشتت عدم سياست ساسانيان ، كه آنجايي از.ميكرد زندگي
غريبه دولتهاي وجود و مينمودند دنبال را سياسي يكپارچگي
علت بههمين برنميتافتند ، پهناورشان امپراطوري درون را
اين با نبرد در ساسانيان ميلادي ، دويستوهفتاد سال در
خويش حاكميت تحت و برده ميان از را آن كوچك ، كشور
در دلانگيزي بسيار داستانهاي اينباره در.درميآورند
داستانها آن گرد دارد جا كه دارد وجود عرب ادبيات
شهر ميرود ، حضر جنگ به شاپور كه است معروف.شود پرداخته
اينجا.نميگردد ميسر آن فتح اما ميگيرد محاصره در را
است افسانه بيترديد كه ميدهد رخ زيبايي داستان و واقعه
است خوبكردهاند اشاره آن به عرب موثق منابع تمام اما
داشتند عادت حضر مردم:كنم اشاره آن به خستگي رفع براي
در.ميكردند بيرون خانه از يكبار ماهي را زنانشان كه
نميتوانست حضر پادشاه دختر چون جنگ اثناي در ميان ، اين
او ، فرستادند شهر حصار روي بر را او بيايد ، بيرون قصر از
شاپور.ميبازد دل او به و ميبيند را شاپور آنجا از
من با اگر كه مينويسد نامهاي دختر.ميشود او عاشق نيز
تو به را شهر فتح جادوي يا قلعه در كليد من كني ، ازدواج
مينويسد نامهاي وي ، درخواست به پاسخ در شاپور.ميدهم
دست به شهر فتح راز بدينوسيله.ميپذيرد را او شرط و
شهر در شاپور.ميشود گشوده شهر و ميرسد شاپور
نخست شب در ميكند ، ازدواج دوشيزه اين با عينالتمر
اما ميخوابد ايران شاهنشاه نرم تشكهاي روي خانم شاهزاده
عاقبت.ميشود جويا وي از را علت شاپور.نميبرد خوابش
.دهد مي وآزارش افتاده او تشكهاي زير برگي كه ميبيند
و نعمت و ناز در را او چگونه پدر ، كه ميدهد شرح سپس
تو:ميگويد او به شاپوراست داده پرورش بيمانند آسايش
داشتي ، روا خيانت آن پرورانده ، را تو اينچنين كه پدري با
دستور آنگاه كرد؟ خواهي چه توام شوي فقط كه من با پس
بيابان به و ببندند سركش اسبي دم به را زلفانش كه ميدهد
داستان مبناي "ظاهرا داستان اين.شود كشته تا كنند رها
.ميگيرد قرار اندرسن كريستين هانس "نخود و خانم شاهزاده"
سال هزار دو "تقريبا كه سامي -ايراني افسانه يك ببينيد
نقل آندرسن زبان از و ميرود اروپا به گذشته آن عمر از
بههرحال ، !نداريم اطلاع خودمان داستان از ما اما ميگردد
پادشاهي كه است آن مراد اصلي ، موضوع سر برگرديم
دوام كه داشته وجود ساساني امپراطوري درون در سامينژاد
نظير ساساني هنري آثار از بسياري و است نياورده
حضري فرهنگ به زيادي شباهت ابنيه ، و آثار و ساختمانها
.دارد
فراوان تاثير ساسانيان زندگي در كه ديگري پادشاهي به -2
يا شصت در كه است حيره كوچك پادشاهي آن و ميرسيم ، داشته
چند شهر اين در.داشت قرار تيسفون شهر كيلومتري هفتاد
بهوجود پيماني عرب قبايل شيوه به و گردآمده نيرومند قوم
بافت و فرهنگ ازلحاظ منسجم شهري شهر ، اينآوردهبودند
عرب شعر پايتخت كه كرد ادعا بتوان شايد و است بوده عربي
درواقع كوچك پادشاهي اين.است داشته قرار شهر همين در
رابطه.نبود ساسانيان دستنشانده پادشاهي يك جز چيزي
استوار بسيار حيره منذريان دربار و ساساني دربار ميان
نيز پسرش و پدر جاهلي ، بزرگ شاعران از زيد عديبن.بود
بهاحتمال.داشتهاند آمد و رفت ساسانيان دربار با
و تاثيرات ساساني ، دربار در عرب افراد اين نفوذ فراوان
براي عديبنزيد ازجمله.است داشته چشمگيري پيامدهاي
اين.است ميكرده بازي را مترجم نقش ساساني پادشاهان
وجود حيره و تيسفون پايتخت دو ميان كه استوار روابط
.است ميانجاميده فرهنگي مهم تاثيرات به بيترديد داشته ،
دارد ادامه
|