ميورزند عشق زندگي به...
مجسمههاي فروش ركورد "مور هنري" از اثري
آورد بدست
را انگليسي
دارم
دوست نوشتن اندازه به را كردن بازي
ميورزند عشق زندگي به...
گيلاس طعم فيلم به نگاهي
نام به مردي":دارد غريبي اما ساده روايت گيلاس طعم
خوردن به مبادرت خودكشي ، براي تا است درصدد "بديعي"
خودش كه قبري در سپس و كند خوابآور قرص زيادي تعداد
دنبال به حال و بميرد تا بكشد دراز است ، كنده خودش براي
جسد برروي و بيابد عمل ، اين از بعد روز كه ميگردد فردي
."...و بريزد خاك مقداري او
روايتي خط سادگي همين به "دقيقا نيز فيلم داستاني بيان
اشارهاي هيچگونه مسير ، اين در كه گونهاي بهاست آن
كالبد او شخصيت و نميشود بديعي خودكشي زمينهاي علت به
است ناگزير نيز تماشاگر دليل همين به.نميشود شكافي
همين به و بپذيرد كنجكاوي هرگونه بدون را بديعي خودكشي
يك همچون نميخواهد "اصلا گيلاس طعم.كند بسنده نيز اندك
و موشكافانه اثر يك ديگر طرف از و كند جلوه كلاسيك درام
برگشت منوال براين.نميآيد حساب به نيز روانشناسانه
پشتوانه به "مطلقا نيز خودكشي به اقدام از بديعي تدريجي
زندگي ارزشمندي اثبات جهت در استدلال با و منطقي براهين
با شهودي ارتباط يك دنبال به بديعي بلكه نميگيرد ، صورت
طعم و ستارهها و آسمان زيبايي بخاطر و پيرامونش طبيعت
طعم فيلم دليل همين به.ميگردد باز زندگي به گيلاس
جوهره در كنكاش و زندگي بدويت با امتزاج روايتگر گيلاس
بديعي راه سر در كه شخصيتهايي.است آن دهنده تشكيل عناصر
يا كرده تحصيل افراد هيچكدام نيز ميگيرند قرار
و حاشيهنشين اشخاص آنها بلكه نميشوند ، محسوب انديشمندي
و تنگاتنگ ارتباطي زندگي با كه هستند كمسوادي "احتمالا
به زندگي ، چراي در تفكري هيچگونه بدون و دارند بيواسطه
عشق زندگي به و پذيرفتهاند را بودن بديهي ، اصل يك عنوان
.ميورزند
و روحي درگيري نوعي هرحال به خودكشي مساله كه كنيم توجه
جاي در مضمون اين دليل همين به و ميآيد شمار به معنوي
اما.باشد احساساتي اثر يك خلق زمينهساز ميتوانست خود
خودكشي به او تصميم از كه افرادي ساير نه و بديعي خود نه
نشان خود از اندوهي و تاسف يك هيچ ميشوند ، مطلع
همايون" بيحالت و سنگي چهره ميان اين در و نميدهند
يكنواختش ، و دماغي تو صداي آن با -بديعي نقش در -"ارشادي
.ميافتد جا فيلم بيروح و مرده فضاي در خوبي به
پرسهاي فيلم يك كيارستمي فيلمهاي ساير همانند گيلاس طعم
به هريك كيارستمي ، فيلمهاي اصلي شخصيتهاي "اصولا.است
در پرسهزدن حين در هركدام و ميافتند راه به بهانهاي
كه ميكنند برخورد متفاوتي افراد به خود ، مسير
ساختار دهنده تشكيل اصلي پايههاي آنها ، ميان گفتوگوهاي
مجزا ايستگاههاي يكسري از او فيلمهاي واقع در.است فيلم
ديالوگهاي ايستگاه ، هر در هرچند كه است ، شده تشكيل
و ساده نظر مورد افراد و داستان قهرمان ميان شده ردوبدل
اين مجموعه ولي مينماياند ، عمق بدون و افتاده پا پيش
ساختمان اين برآيند همچنين و ارزش كم "ظاهرا گفتارهاي
ايده يك به نهايت در فيلم ، روايت پراكنده و نامنسجم
در حال.ميشود منتهي است كارگردان نظر منظور كه مركزي
خودكشي طريق ، طي و گذار و گشت اين بهانه گيلاس طعم فيلم
دفتر دادن پس "كجاست دوست خانه" فيلم در ولي است بديعي
دو آن كردن پيدا "هيچ ديگر و زندگي "در و دوست يك به مشق
سه هر در كه اينجاست جالب.است زمينهاي علت روستايي پسر
مسير ابتداي در كه هدفي به فرد انتها ، در يادشده فيلم
كه است مساله همين و نميرسد است بوده حركتش انگيزه
سير اين نفس بودن اصلي و انگيزهها اين بودن فرعي نشانگر
.است سفر و
ساير همچون نيز گيلاس طعم در كيارستمي صحنهآرايي نظر از
اجتناب صحنه اجزاي آلود اغراق و غليظ رنگآميزي از آثارش
هر در موجود عناصر از هيچكدام كه شكلي به.است كرده
و نميكنند عرضه تماشاگر به را خود اندازه از بيش كادر ،
تصويري پيكره در غيرطبيعي يا تصنعي جلوهاي هيچكدام
بصري ، موءلفههاي اين از جدا اما.نميكنند پيدا فيلم
.است آن صوتي ساختار فيلم فضاساز فاكتور مهمترين
"مثلا:فراوانند فيلم در گفتاري ظرائف اين نمونههاي
-ميكنند پيدا فيزيكي حضور فيلم در كه افرادي از بسياري
و ميشود شنيده صدايشان فقط مدتي تا -افغاني مرد مثل
حضور يك با آنها صوتي حضور كه است مدتي از پس تنها
جز به فيلم اينها همه كنار در.ميشود همراه تصويري
اين همهاست زمينهاي موسيقي از عاري آخرش سكانس
بخشيدن عينيت راستاي در يادشده صوتي تمهيدات و جلوهها
هرگونه از گسستن و داستان واقعگراي و طبيعي فضاي به
واقع در.است زندگي جوهره به شدن نزديك و نمايشي پيرايه
در اعتباري كيارستمي به كه است ساختاري ويژگيهاي همين
بينالمللي اندازههاي در آنهم موءلف سينماگر يك حد
.است بخشيده
فيلمهاي ساختاري و مضموني مشابهتهاي از جدا اما
عناصري گيلاس طعم در ميآيد ، حساب به او سبك كه كيارستمي
وام به تغيير بدون و مستقيم بهطور كه ميشوند ديده
كه بنايي "مثلا.است كيارستمي سابق فيلمهاي از شده گرفته
گلدانهاي و ايوان آن با دارد سكونت آن در افغاني نگهبان
بيشتر و ندارد بحث مورد جغرافياي با سنخيتي هيچ گل
در اين از پيش كه كشور تمامي روستايي خانههاي يادآور
جاده.است بوديم ، آن شاهد كيارستمي قبلي سهگانه فيلمهاي
اين در ماشين حركت از كه دوري نماهاي و فيلم پيچ در پيچ
ديگر و زندگي فيلم در نيز ميآيد در نمايش به راهها كوره
فيلم شخصيتهاي از هريك كه ايده اينبودند شده تكرار هيچ
در اين ، از پيش نيز باشند ايران ساكن قوميت يك به متعلق
كيارستمي نيز را آن فيلمنامه كه -"سفيد بادكنك" فيلم
از استفاده.بود گرفته قرار استفاده مورد -است نوشته
را گيلاس طعم پايانبندي فصل كه فيلم ، در فيلم ساختار
زير" در شاخصتر و حرفهايتر فرم به نيز است داده تشكيل
تمام.بود شده بسته كار به "كلوزآپ" يا و "زيتون درختان
جدي مخاطبان نزد در گيلاس طعم كه است شده سبب موارد اين
هستند ، كيارستمي فيلمهاي پيگير كه تماشاگراني و سينما
طعم واقع به.برسد نظر به كننده خسته حدودي تا و تكراري
هرگونه از عاري بينندگان از گروه اين نزد در گيلاس
در حاليكه در.است كننده غافلگير و بديع ايدههاي
از فارغ زيتون درختان زير يا كلوزاپ همچون فيلمهايي
همواره سينمايي پرداخت هنگام در ثابت ، اصول يكسري رعايت
به كه ميشد مشاهده كيارستمي طرف از جديد ابتكارات يكسري
هاي"الهمان" حاليكه در.ميبخشيد اعتبار و جذابيت فيلم
بيان به.ميدهند كهنگي بوي شدت به گيلاس طعم تصويري
كرده تكرار را خود فقط و فقط فيلم اين در كيارستمي بهتر
و كجاست دوست خانه بينظير پايانبنديهاي از حتي و است
طعم فصلنهايي و نميباشد خبري نيز زيتون درختان زير
گيلاس طعم.ميرسد نظر به نمايشي و است نچسب بسيار گيلاس
ما فيلمهاي از تركيبي بلكه.نيست كيارستمي فيلم بهترين
.اوست قبل
استواري نيما
مجسمههاي فروش ركورد "مور هنري" از اثري
آورد بدست را انگليسي
"مور هنري" اثر "خميده پيكر" برنزي مجسمه :هنر و ادب گروه
در دلار ميليون از 4 بالاتر رقمي به انگليسي ساز مجسمه
ركورد بدينترتيب و رفت فروش به نيويورك كريستي حراج
به اختصاص كه حراج اين در را انگليسي هنري آثار فروش
گزارش به.آورد بدست داشت ، بيستم قرن به مربوط هنري آثار
به مجسمه اين رويتر ، از نقل به اسلامي جمهوري خبرگزاري
ناشناس خريدار يك به دلار و 500 هزار و 72 ميليون مبلغ 4
نام خود هميشگي سنت طبق كريستي حراج.رسيد فروش به
.نميكند اعلام را خريداران
انگليسي هنرمند اين آثار براي تاكنون كه مبلغي بالاترين
مجسمه براي دلار هزار و 70 ميليون مبلغ 4 شده پرداخت
در حراج همين در كه بود "يونسكو براي خميده پيكر الگوي"
.بود رفته فروش به سال 1990
خوان ماتيس ، هانري از تابلوهايي همچنين كريستي حراج در
به چشمگير رقمهاي با فرانسوي ، نقاشان لژه فرناند و ميرو
.رسيد فروش
و 502 ميليون مبلغ 5 به ماتيس اثر "زعفران گلهاي" تابلوي
مبلغ 4 به ميرو خوان "اميد" تابلوي و دلار و 500 هزار
.شد فروخته دلار و 500 هزار و 512 ميليون
دارم
دوست نوشتن اندازه به را كردن بازي
ديمون مت با گفتوگو
يك و دارد نام رايان كه وظيفهاي سرباز از هاليوود در
ارتش بارهاي آتش زير از او جان نجات مامور نظامي گروهان
نابغه و جديد طلايي سپر عنوان به ميشوند ، نازي آلمان
.ميشود برده اسم سينما وارد تازه
:ميگويد مصاحبه آغاز در آرام لبخندي با ديمون مت اما
كاغذ برروي خود قلم جوهر چكاندن با ميتوانيد شما ولي"
در فراواني قدرت مطبوعات اهالي كه ميدانم من.بكشيد مرا
سال.دهند انجام زيادي كارهاي ميتوانند و دارند خود كار
.داشت خويش اثبات در سعي كه بود جستوجوگر بازيگري او قبل
او حالا اما.بود هاروارد دانشگاه دانشجوي او زمان آن
چند كنار در حتي و دارد دست در را فيلمنامه بهترين اسكار
بازيگر بهترين اسكار دريافت نامزد سينما مطرح و بزرگ نام
او هم اسكار 99 براي.شد هم خوب هانتينگ ويل براي مرد
.دارد را رايان سرباز نجات
براي ميتواند آيا كه ندارد اهميتي "اصلا ديمون مت براي
او.خير يا بماند باقي موفقيت اوج در طولاني زماني مدت
راهي خود آينده براي كه است راضي و خشنود مساله اين از
خنده با او.است داشته علاقه آن به كه برگزيده را
كه آموخت ما به من خوب خيلي فيلمهاي از يكي":ميگويد
چه و خوب چه ميشود ، نوشته دربارهتان كه آنچه به هيچوقت
بهتر آدم خود ميرسد پايان به روز وقتي.نكنيد اعتماد بد
.است داده انجام كاري چه ميداند ديگري كس هر از
كه ميدهد انجام وقتي بازيگر را نهايي تصميمگيري
ديگر آن از بعد ميكند ، قبول كار براي را فيلمنامهاي
فيلم آن در آدم اين بود بهتر شود گفته كه ندارد اهميتي
".نميكرد يا ميكرد بازي
اين به شبه يك كه نيست آدمي ديمون ناگهاني ، شهرت عليرغم
سال ده را خود فيلم نخستين او.باشد دستيافته موفقيت
با فيلمي در كوتاهي نقش در زمان آن اوكرد بازي قبل
اصلي نقشهاي همچنين او.كرد بازي Pizza Mystic عنوان
عهده به را آتش زير دليري و بارانساز مثل فيلمهايي
.گرفت
ويل در بازي و فيلمنامه نگارش كه بود قبل سال اما
را فيلم فيلمنامه او.رساند موفقيت به را او خوب هانتينگ
نظر به كه ديمون.نوشت خود قديمي دوست افلك بن همكاري با
:ميگويد ميداند زود شدن مشهور براي را زمان ميرسد
اين به من لحظه اين در كه است شرمندگي باعث "واقعا"
ما كه بود آن از كوتاهتر خيلي زمان اين رسيدهام موفقيت
به موفق زماني چنين در نميكردم فكر "اصلا.ميكرديم فكر
زياد خيلي موفقيت اين ما براي.شويم اسكار جايزه دريافت
".بود
نويسي فيلمنامه رشته در خود جايزه اسكار آكادمي كه آن با
كار از بيشتر آنها دوي هر اما داد ، افلك و ديمون به را
بازيگري دوربين جلوي در حضور صرف را خود وقت نگارش
دنبال به هم ديمون و كرد بازي آرماگون در افلك.كردهاند
.است كار براي خوب فيلمنامهاي
نمايش حكم ما دوي هر براي نوشتن":ميگويد ديمون
است چيزي نوشتن.بود ما وجود در كه داشت را خلاقانهاي
كار نميتوانم من حال همين در اما.دارم دوست را آن كه
دوست نوشتن اندازه به هم را كردن بازي.دهم انجام را شما
".دارم
بالغ روشنفكري و كودكانه چهره تلفيق كه -ديمون براي
چيزي اصليترين بازيگري -ميدهد خاص حالتي وي به گونهاش
قبل مدتها از":است ميكرده فكر آن به هميشه كه بوده
هيچ كه ميكردم احساس و شوم هنرپيشه بايد كه ميدانستم
شايد.بودم خوشبين مثبتي شكل به.ندارد وجود ديگري راه
يك هيچ اما.ميرفتم پزشكي يا حقوق دانشگاه به بايد من
در هميشه.كند قانع روحي نظر از مرا نميتوانست آنها از
".ميديدم بازيگر يك را خودم تخيلم
بازيگر راه در بودن مصمم اين ميشود پرسيده او از وقتي
در اوقات اغلب":ميگويد ميكند ، تحليل چگونه را شدن
بگيرد تصميم آدمي تا ميشود باعث چيزي چه كه حيرتم
.دارد وجود بسياري در كه است اشتياقي اين.شود بازيگر
اين در هم غريب و طبيعي غير پوچي نوعي حال همين در اما
حالتي چنين من با رابطه در اميدوارم مندارد وجود كار
به مرا كه باشد ديگري چيز درونم در و باشد نداشته وجود
دانشگاه كه اين از او آيا ".است داده سوق حرفه اين سمت
بپردازد ، بازيگري به تا كرد رها كاره نيمه را هاروارد
تا دارم ديگر ترم دو من":ميگويد ديمون نيست؟ پشيمان
سر از را آنها كنم ، فرصت اگرشود تمام دانشگاهم درس
كردن تمام براي فشاري هيچ والدينم سوي از.گذراند خواهم
آنها بخواهيد را امر حقيقت.ندارد وجود ترمها اين
و بودهام موفقي آدم فيلمنامهنويسي كار در من ميگويند
مدرك من كه است اين واقعيت خب ، اما.شدهام كه هم بازيگر
"!گرفت را آن ميتوان بعدها.ندارم
آنلاين فيلم نامه هفته :منبع
زياري كيكاووس :ترجمه
|