سوم منظر از مدرنيته
(19) بحران از عبور
سوم منظر از مدرنيته
كدام به آن ريشه است ، كدام آن ويژگيهاي چيست ، مدرنتيه
در آن ظهور داشت ، خواهد تبعاتي چه ميگردد ، باز عصر
كشيده كجاها به تا گستردگياش و بوده سرزمين كدامين
چند آن به وصال سيررسيد آن به ميتوان چگونه شدهاست ،
كن بنيان و انقلابي ;است پرشتاب و سريع آيا.است مرحله
است؟ طلبانه اصلاح و تدريجي ;است
آنچنان امروزه آنها به پاسخ كه است سئوالاتي همه اينها
نوعي دچار را انسان گاه كه است شده شايع و همهگير
و مقالات سخنرانيها ، تمام با ولي.ميكند دلزدگي
ابهام هنوز گويا ميشود نوشته زمينه اين در كه كتابهايي
براي قوي انگيزهاي ميتواند و است كرده حفظ را خود
مختلف ، تعاريف وجود با كه چند هر.باشد نگارش و پژوهش
نيز آن تعريف خواست حتي مفهوم اين متضاد گاهي و گوناگون
براي بحث محيط چهارچوب بايد لهذا.است كردن خطر نوعي
.شود لحاظ آن شدن روشن
بايد منظري چه از را مدرنيته كه مسئله اين چيز هر از قبل
اين ميتوان كلي ، طور به.است مهم قرارداد ، مداقه مورد
اين صرف توصيف اول منظر:كرد تقسيم دسته به 3 را مناظر
دادههايي بهصورت آن ويژگيهاي و خصوصيات.ميباشد پديده
ليبراليسم -مداري انسان -خردورزي "مثلا.ميگردد مطرح
كه...و تكنولوژيكي و علمي پيشرفتهاي -اقتصادي و سياسي
با.ناميد "دايرتالمعارفي منظر" اغماض با را آن ميتوان
تمايل بعدي منظر به منظر اين كه يافت درخواهيم دقت كمي
و ميشود حفظ مدرنيته به مثبت نگاه آن در كه ميكند پيدا
و ميشود پرداخته آن تقديس به كه ميرسد جايي به "بعضا
در ابتدا اخير دهههاي در كه است آن نقد منظر سوم منظر
كه بهت و شيفتگي حالت آن از منظر اين در.شد مطرح غرب
مورد در دارد سعي عوض در و نيست خبري است ، شهود دوم منظر
توجه با را آن و شود دقيق مدرنيته پارامترهاي از يك هر
-ماركسيسم نميتوانيم ما بيشكدهد قرار مدنظر تبعاتش به
كه چرادهيم جاي گروه اين در را آن -كلاسيك معناي به
بتوان شايد حتي و است مدرنيته از جلوهاي خود ماركسيسم
با هرگز ماركسيسم كه چرا.داد جاي دوم منظر در را آن
با -اومانيسم و تكنولوژيكي و علمي پيشرفتهاي خردورزي
نپرداخته مبارزه به -ماركس جواني دوره نوشتههاي به توجه
را آن و مينگرد تكنولوژي و علم به مثبت ديدي با وياست
جلوههاي از بعضي تنها ماركس.برميشمرد انسان سلطه عامل
.است قرارداده حمله مورد را سرمايهداري مانند آن
هوركهايمر ، همچون ،"اخير دهههاي" انتقادي ماركسيستهاي
كردن فلسفي در سعي هگل به بازگشت با..آدورنوو
.دارند ديگر سوي از مدرنيته نقد و طرفي از ماركسيسم
به نيز ديگري تقسيمبندي در ميتوان را مدرنيته تعاريف
جهت از را مدرنيته اول ، گروه (1).كرد تقسيم كلي دسته دو
.ميدهند قرار بررسي مورد است كرده طي كه تاريخي روند
ظهور و ايجاد ريشههاي دنبال به تعاريف از دسته اين
.ميباشند آن روندي سير و آن آغاز مكان و زمان مدرنيته ،
غرب را مدرنيته ظهور مكان چون تعاريف از گروه اين
.ميگيرند يكي غرب تاريخ با را مدرنيته تعريف پس مينامند
گروه ، همين درون در مدرنيته آغاز نقطه مورد در البته
و قرن 17 رنسانس ، عدهاي گروهي.ندارد وجود جامعي وفاق
مدرنيته بروز و اروپا تاريخ عطف نقطه را قرن 18 شماري
تعريف روند يك همچون را مدرنيته نيز آخر در و ميدانند
.است شده تكميل سدهها طي در كه فرايندي.ميكنند
و جهانبيني نوعي همچون را مدرنيته تعاريف از ديگر دسته
آن دنبال به تعاريف از دسته اين.دارند مدنظر رويكرد
پيرامون جهان با رابطهاي چه مدرنيته بدانند كه هستند
.است فردي چگونه مدرن فرد يك كلي بطور و ميكند ايجاد خود
شده مدرن تا است كرده طي را تاريخي چه آنكه از گذشته
به جهانبيني اين در انسان ميانديشد؟ چگونه است ،
به.ميدهد پاسخي چه خود هستيشناسانه و فلسفي سئوالات
برابر در تازهاي گيري جهت"همچون را مدرنيته عبارتي
قرار مدنظر (2)"عالم در انسان جايگاه و وجود از پرسش
"جهانبيني و جهان از مدلي" مدرنيته ديد اين در.ميدهد
روش نوعي مدرنيسم و مدرنيته ديدگاه اين از.است (3)
.نيست خاصي مكان يا زمان به مربوط كه است زندگي
را خود بحث چهارچوب ميتوانيم توضيحات اين از پس حال
حد تا الذكر فوق مناظر ميان از مقاله اين.كنيم روشن
را دوم رويكرد فوق ، رويكردهاي ميان از و سوم منظر توان
بيان در سعي ضمن كه است معنا اين به اين و دارد مدنظر
آن ارزيابي به مدرنيته رويكرد نوع و جهانبيني چگونگي
.ميپردازد
اصطلاحي معناي در مدرنيته رويكرد بيشك:مدرنيته اما و
"قديم" اصطلاحي معناي در سنت رويكرد به نسبت "جديد"
اين" حال هر به اما.دارد شباهتهايي بسا چه و تفاوتها
حالتي و شد منجر تازهاي روحيه پيدايش به تاريخي دوران
مبرم مسائل به انديشه و علم از تلقي انساني ، فرهنگ در نو
تازه صنعت از استفاده (4)".آورد فراهم اجتماعي و سياسي
كه داشت خواهد معنا زماني آمده ، بوجود روحيه اين براي
اين مدرنيته.باشد داشته وجود قبل از كهنهاي روحيه
بسته ، افقهاي" با ميداند جامعهاي در جاري را كهنه روحيه
حرمت يا تابوها حريم ندارد ، جايگاهي آن در پذيري نقد
را گستردهاي حوزه مقدس نهادهاي و اسطورهها باورها ،
نظام وجوه يا پايهها از يكي از انتقادميگيرد دربر
موجب و اندازد خطر به را نظام آن همه ميتواند اعتقادي
فرهنگي -سياسي -اجتماعي شقوق از آگاهي "طبعاشود اضطراب
ناچيز يا ناموجود هم موجود وضع جاي به و برابر در ديگر
(5)".است
به مدرنيته پس بپذيريم را سنتي رويكرد از تعريف اين اگر
حداقل ضديت ، در نه اگر ميبايست ، تازه روحيه يك عنوان
اندك تفاوتهاي كه چراباشد آن با اساسي تفاوتهاي داراي
و است دسترسي قابل نيز يكسان رويكرد يك درون در سطحي و
از را بحث.ماند نخواهد باقي بيتحول "كاملا رويكردي هيچ
و تماميت وسطي قرون در"كنيم شروع مقدس نهادهاي حوزه
وجود يعني (6)".بود رسيدني خدا با اتحاد در انساني كمال
كه اي گونه به البته خداوند ، به ايمان واسطه به انساني
كه ميشود تصور "غالبا.ميگرفت معنا كرد مي ترسيم كليسا
منكر را خداوند درك حداقل يا و وجود چون مدرنيته رويكرد
و ايمان عنصر داد تقليل شخصي اعتقادات حوزه به يا و شد
در سنت و مدرنيته تقابل.است نهاده سر پشت را اعتقاد
بتوان شايد اما.است بوده مطرح همواره ايمان مسئله مورد
جهانبيني همچون نيز مدرنيته محوري چرخ كه گفت جرات به
ايمان موضوع كه تفاوت اين با.ماند باقي ايمان سنتي
سنتي جهانبيني در اگر.است "خرد"،"خداوند" مدرنيته
است ، داده قرار انسان براي خداوند كه مقدراتي به ايمان
تعيين را دنيا پديدههاي تمامي و انسان زندگي چگونگي
كننده تعيين كه بود انساني خرد اين مدرنيته در ميكرد ،
خلاف بر بنابراين.بود شده عوض اعتماد و اتكا موضوع.بود
عصر تنها نه مدرنيته عصر ميشود ، گفته "بعضا كه آنچه
يافتن ادامه عصر بلكه نبوده اعتقاد و ايمان يافتن پايان
را طبيعت قواي انسان زماني كه همانطور.است بوده نيز آن
مدرنيته ميشمرد ، خود زندگي حوادث و اتفاقات تمامي موجد
در كه ميداند حوادثي تمامي باني را خرد و عقل نيز
.ميدهد رخ اطرافش
به نسبت ترديد و شك دل از اعتماد اين كه اينجاست جالب
عصر مشعلدار اين كانت.است آمده بيرون انساني خرد همين
فقط ما مكان و زمان ظرف در" كه داشت اعتقاد خود مدرنيته
كه جهاني كنيم ، حاصل معرفت اشياء به كه ميتوانيم
نفسه في شيئي و پديدارهاست يا ظواهر عالم ميشناسيم ،
كه معما اين گره (7)"نيست شناختني هرگز thing- in-itself
شناخت به نسبت ذهن محدوديت به اعتقاد اين نتيجه چگونه
به نسبت راسخ اعتقاد به نفسه في شيئي همان يا اشياء ذات
وي.بازميگردد كانت خود به نيز شد تبديل آن توانايي
منفعل كنندگان مشاهده ما كه نگرش اين از بايد":ميگويد
را خود نظم طبيعت تا بمانيم آن منتظر بايد و بياثريم و
اين پيرو بايد آن جاي به.برداريم دست كند تحميل ما بر
و نظم فعالانه حسي ، دادههاي كردن هضم با كه باشيم نظر
كانت منظور (8)".كنيم تحميل طبيعت بر را خود عقل قوانين
را خود نظم كه است بوده چه بالا جمله در طبيعت واژه از
به نظم كننده تحميل را طبيعت اين چه كند؟ تحميل ما بر
به بگيريم ، صرف طبيعت معناي به چه و بگيريم خداوند معناي
كه دارد تصريح و بوده آن براندازي خواهان كانت حال هر
انسان.كنيم تحميل طبيعت بر را خود "عقل" قوانين بايد
"خردي به اعتماد" بهتر عبارت به يا "نفسي به اعتماد" مدرن
تاريخ از زحل ، تا زمين از":دلامبر قول به دارد شگرف
انساني فرد بحث موضوع همگي (9)"حشرات تاريخ تا افلاك
تا گرفته دنيوي علوم اصول" تمامي به و ميگيرد قرار
تا موسيقي از ذوقي ، مطالب تا متافيزيك از ديني وحي مباني
بازرگاني ، مسائل تا الهي حكماي مدرسي مجادلات از اخلاق ،
تا طبيعت قانون از مردمان ، حقوق تا فرمانروايان حقوق از
مدرن انسان كه چند هر.ميپردازد (10)"ملل وضعي قوانين
متافيزيك حوزه در "مثلا -خرد محدوديتهاي بر حدودي تا هم
گويي اما است واقف خود حيات خطاهاي نيز و -كانت تعبير به
هرگز او و مانده باقي او ناخودآگاه ضمير در تعابير اين
به و داده انتقال آگاهش خود ضمير به را آن نميخواهد
.بياورد خاطرش
به را انتقال اين مسئوليت كه است مدرنيته فرا رويكرد اين
و را او حسيات محظورات و خرد محدوديتهاي و ميگيرد دوش
بازگو بيتعارف و آشكار را علم در پيشيني مفروضات دخالت
در را خرد قدرت اگر مطالب اين تمامي از گذشته.ميكند
نهايي سعادت سوي به رو كه پيشرو تمدن يك پايهگذاري
خاطر را مطلبي و زد گريزي بايد بگيريم ، جدي دارد انسان
مركزيت همان عقل و خرد قراردادن مركز آيا:كرد نشان
در بودن انسان واسطه به انسان آيا است؟ انسان يافتن
انديشه به بنا و ميگيرد قرار احترام مورد مدرنيته
كه يافت درخواهيم مداقه كمي با ميشود؟ تقديس عدهاي
وي انديشندگي در را انسان بودن انسان مدرنيته.نيست چنين
انديشندگي واسطه به را خود بودن و هستي دكارت ميبيند
مدرن انسان. هستم پس ميانديشم من:ميكند تعريف خود
خويش تفكر مديون را خويش وجود مدرن انسان.است مديون"
.دارد وجود مدعا اين اثبات در بسياري مثالهاي (11) ".است
آنكه واسطه به ديوانگان.است ديوانگان مورد جمله آن از
انسان نوعي هستند ، بيبهره (آن رايج مفهوم به) خرد از
بودن انسان واسطه به تنها نه و ميآيند شمار به ناقص
قرار بياعتنايي مورد و شده تحقير بلكه نميشوند تقديس
بازي به عقل نيافتگي رشد علت به نيز كودكان.ميگيرند
انسان ادعاهاي تمامي با مدرنيته.نميشوند گرفته
ناقص موجوداتي يا را زنان قرن همين اوايل تا گرايانهاش
در اغلب كه) بودن احساساتي جرم به يا و ميدانست العقل
آزاد انسان يك حقوق از (ميشد مطرح بودن عقلاني با تقابل
.بودند محروم
در انسان" مدرنيته در ميشود گفته كه زماني بنابراين ،
خرد كه گفت بايد "اولا ،(12)"گرفت قرار جهان تصوير مركز
اگر آنكه "ثانيا و گرفت قرار جهان تصوير مركز در عقل و
"بالغ خردمند مرد" انسان ، از مقصود باشد ، مركز انسان هم
.بود
دارد ، وجود انسان در "صرفا خرد آنكه واسطه به حال هر به
قرار توجه مورد موهبت اين از بهرهمندي علت به انسان
واقع قبول مورد مدرنيته مشخصه مظهر عنوان به و ميگيرد
اوجيابي راز كه كرد فراموش نبايد هرگز اماميشود
در اگر و است بوده او عقل و خرد به ايمان همان انسان
به نيز انسان شود ، وارد شكي ايمان اين بودن اطمينان قابل
.كرد خواهد سقوط آن تبع
دارد ادامه
(19)
تير شنبه 27
امنيتي كارشناس نفر چند ارتش ستاد طرف از وقت ، اول
داده گزارش پاسدارها.منزل امنيتي وضع بررسي براي آمدند ،
زدن نقب احتمال.ميشود شنيده نامانوسي صداهاي كه بودند
...دادهاند
.رفتم خامنهاي آقاي عيادت براي قلب ، بيمارستان به
شنيدن با.دارند حق كه ;هستند بينشاط است ، بهتر حالشان
و ياران بهترين از نفر شهادت 74 و انفجار وقوع حادثه
...و بنيه ضعف آن با جراحي مكرر عمل و خون مكرر تعويض
كارهاي به.نداشتيم علني جلسهرفتم مجلس به ظهر نزديك
هاشمي ، سيدمهدي آقاي عصرخواندم را گزارشها.رسيدم دفترم
در را خود كار مشكلات و آمد آزاديبخش نهضتهاي مسئول
...كرد مطرح مشخص ضوابط نداشتن و فرودگاه و ارز با رابطه
ما مهمان خانوادهاش و محمد اخوي.آمدم خانه به افطار
مجاور منزل از استفاده درباره و آمد فتوحي آقاي.بودند
نفت سريع تصفيه واحدهاي ايجاد براي پيشنهادي و كرد صحبت
.داشت
از بيش كشتن و بهلبنان اسرائيل حمله خارجي ، اخبار در
عربي دولتهاي.است عظيمي فاجعه ;نفر جرح 800 و نفر 300
.ميدهند بروز بيعرضگي
معرض در را دولت رنگينپوستان ، مبارزه كه انگلستان شورش
دچار را بريتانيا و است روز مهم خبر است ، داده قرار سقوط
.كرده عظيمي مشكل
و آمدند توده حزب رهبران از عموئي و كيانوري آقايان
.توصيههايي و داشتند خواستههايي
تير يكشنبه 28
گرفته درنظر ما براي كه را منزلي مجلس ، به رفتن از پيش
نظر از ميگويند.نيست جالب ديدم ، همسايگيمان در بودند ،
...است مناسبتر امنيتي
و كردهاند بيكار را ايشان اينكه از و آمد ابوشريف آقاي
گريه و داشت گله ميكنند ، اخراج سپاه از را دوستانشان
.دادم كمك قول شدم ، متاثر.كرد
.شدهاند معين من اسكورت براي آمدند ، پليس افسر نفر دو
اولينبار براي آنها از يكي امروز كردند ، معرفي را خود
جلب خيابانها در نيست ، جالب.كرد حركت خيابان در ما جلوي
.ميكند توجه
.شد تشكيل من دفتر در حزب ، مركزي شوراي جلسه بعدازظهر ،
و شد موافقت باهنر ، آقاي نخستوزيري با زياد ، بحث بعداز
در افطار.شد داده ايشان به جديد وزراي براي اسم تعدادي
.بوديم مهمان محمد ، اخوي منزل
تير دوشنبه 29
رفتم ، خامنهاي آقاي عيادت به مجلس به رفتن از پيش
درميان ايشان با را جاري مسائل و است بهبودي روبه حالشان
...كردم مشورت و گذاشتم
پنجره به ضدگلوله شيشههاي نصب مشغول كارم ، دفتر در
...است نامنظم دفتر و هستند
پيشنهاد و آمد خارجه وزارت معاون نوري آقاي ظهر ،
آقاي.داد را موسوي [ميرحسين] مهندس نخستوزيري
درباره و آمد [سپاه در امام نماينده] محلاتي [فضلالله]
.خواست كمك و داشت شكايت سپاه از ابوشريف ياران تصفيه
تقاضاي و كرد تلفن كشور كل دادستان املشي رباني آقاي
بعداز.داشت رجائي آقاي براي حافظان ساخت حفاظت ، انگشتر
اكثر و يافته رواج چيزها نوع اين ناامني ، آمدن بهوجود
...من خود جمله من گرفتهاند ، شخصيتها
تير سهشنبه 30
و بازرگان [مهدي] مهندس و سحابي [يدالله] دكتر آقايان
روزنامه شدن آزاد خواستار و آمدند سامي [كاظم] دكتر
جنبش] جاما حزب محل اينكه از سامي دكتر.بودند ميزان
اختيارش در سال دو غيرقانوني ، بهطور كه [ايران مسلمانان
هزار پنجاه ماه ، هر براي انقلاب دادگاه امروز و بوده
گفت.ميخواست كمك و بود ناراحت ميخواهد ، كرايه تومان
گفتم ، آنها به.نميكند چاپ را روزنامهاش كيهان ،
...كنيد مشخص بايد را موضعتان
تصميم بيشتر محافظت براي.آمد مجلس به شيباني دكتر عصر
مخالفان توطئه زيرا.بماند مجلس در روز سه دو كه گرفته
جمهوري ، رياست كانديداهاي از يكي كشتن با كه است اين
تاخير به (اساسي قانون بهموجب) را انتخابات روز پانزده
همين براساس ماند ، ناكام كه عسكراولادي ترور.اندازند
.است توطئه
سازمان رهبري كادر از ديگر نفر دو و نبوي بهزاد آقاي
روابط كردن بهتر درباره و آمدند اسلامي انقلاب مجاهدين
روابط ، شدن تيره از جلوگيري و سازمانشان و جمهوري حزب
.كرديم بحثهايي
بهزاد و [خميني] احمدآقا حضور با جمهوري رياست شوراي
يازده ساعت تا و شد تشكيل من دفتر در افطار بعداز نبوي ،
و روحانيت با روابط و كابينه درباره.يافت ادامه شب
دفتر در مجلس در را شب.كرديم بحث...و تلويزيون و راديو
در كمتر كه داريم زيادي توصيه روزها ، اين.خوابيدم
صرفهجوئي هم زياد كار و باشيم داشته وآمد رفت خيابانها
.ميكند توصيه را وقتها در
تير چهارشنبه 31
.دارند را مجلس در انفجاري ايجاد نقشه كه رسيد اطلاع
زريني و مدرسيزاده آقايان.دادم شديد مراقبت دستور
آنها ، مراعات لزوم و قشقائيها وفاداري درباره و آمدند
بيايند سرانشان كه بود قرار "قبلا گفتم.كردند مذاكره
ندارد ، لزومي ميگفتند اينها.باشند زيرنظر تهران ،
.ميكنند خدمت همانجا
عالي شوراي جلسه در رجائي آقاي دفتر در صبح ، ده ساعت
.دادند را ضدتروريسم اقدامات گزارشات.كردم شركت امنيت
شديدي ضربه پيكار گروهك بهآمده بهدست زيادي پيروزيهاي
دادهاند ، ازدست را مقاومتشان هم ديگران و شده وارد
با برخورد و انتخابات برگزاري كيفيت درباره تصميماتي
اطلاعات ، سپاه ، قضائي ، عالي شوراي ازشد اتخاذ مخالفان
را ظهر نمازداشتند حضور هم نخستوزير و كشور وزير
.آمدم خانه به استراحت براي و خوانديم همانجا
كه كردم تقاضا ايشان از و رفتم امام زيارت به عصر
.بدهند انتخابات در شركت جهت مردم ، تشويق در بيانيهاي
براي.بگيرند تصميم و كنند فكر شد قرار.نبودند موافق
رسيده جمهوري حزب براي كه امام ، سهم از مبلغي از استفاده
امضا ايشان از بود ، شده نوشته امام نام به چك و بود
با همراه بود ، آمده جبهه از كه را اخويزاده علي.گرفتم
...بردم امام دستبوسي به پاسداران
مرداد پنجشنبه 1
صرف وقتم.ماندم منزل در بيشتر و است تعطيل امروز
و امام با بيعت جريان.شد (ع)علي امام تاريخ مطالعه
حبيبالسير ، تاريخ از را نهروان و صفين و بصره جنگهاي
آقاي ملاقات براي بيمارستان ، به بعدازظهر.كردم مرور
نيست ، بد حالشان.ماندم ايشان با ساعتي و رفتم خامنهاي
قطع را تب دارو با اميدوارند اطباء.نميشود قطع تب ولي
.مشورتكردم ايشان با كابينه درباره ;كنند
دكتر و رجائي آقايان با.بودم نخستوزيري در افطار ،
كابينه اعضاء درباره است ، نخستوزيري كانديداي كه باهنر
و كشيد طول بامداد يك ساعت تا.كرديم مشورت آينده
توافق نظر اختلاف كمي با كابينه ، اعضاي روي "تقريبا
سرعت به رجائي ، آقاي رسميت از پس ميرود ، اميد و كرديم
.بدهيم تشكيل را كابينه
[جهاد در امام نماينده] نوري عبدالله آقاي صبح امروز..
حزب كانديداي بهشتي ، [سيدحسن] حجتالاسلام شهادت خبر
هفت ساعت صبح.داد را اصفهان در مجلس براي اسلامي جمهوري
درب در و ميكنند مراجعه ايشان خانه به نفر دو نيم ، و
گلوله به را برادرشان ساله چهار كودك و ايشان خانه ،
تنفر و تاثرميكنند فرار و شهيد را دو هر و بستند
محبوب و بود جمعه امام نايب برانگيخته ، اصفهان در عظيمي
جنازه تشييع و مبارز و
دشمن ، كردن منزوي براي اعمال گونه اينشد سابقهاي كم
.است موءثر
مرداد جمعه 2
برگزار خوب خيلي انتخابات دشمنان ، پيشبيني برخلاف..
اوراق جاها بعضي در.بود انتظار فوق مردم ، شركت.شد
كانديدا چهار.شد تمديد وقت ساعت دو و آمد كم تعرفه ،
پرورش ، [علياكبر] رجائي ، [محمدعلي] آقايان نداريم ، بيشتر
پيشبيني كه عسكراولادي [حبيبالله] و شيباني [عباس]
در صبح ده ساعت.باشد رجائي آقاي از آراء اكثريت ميشود ،
دانشكده دانشجويان.دادم راي مجلس مقابل افسري ، دانشكده
.بودند راي دادن منتظر طولاني ، صف يك در
ارتش ، ستاد در دفاع عالي شوراي جلسه در بعدازظهر ، ..
فكوري ، آقاي و جبههها گزارش فلاحي آقاي.كردم شركت
و -بوديم آنها كمبود نگران كه -را مهمات رسيدن گزارش
رودخانه آب شدن عادي گزارش موسوي ، [ميرحسين] مهندس آقاي
را آن افغانها ميشد ، فكر گذشته جلسه در كه -را هيرمند
.دادند -كردهاند منحرف
.آمدند خوزستان از.بوديم كرده دعوت را لشكرها فرماندهان
.نشده عمل حمله ، وعدههاي به چرا كه كرديم اعتراض
.كنند عمل زودي به كردند وعده و كردند مطرح عذرهايي
ادامه شب ، ده ساعت تا جلسه و خورديم ستاد در را افطار
.داشت
|