بيروني كنترل برابر در مقاومت هاي شيوه
(سوم بخش)ايران در جوانان پذيري جامعه روند
منطقي مصطفي دكتر
وجود مهم نكته دو جوانان ، بيروني پرخاشگري با ارتباط در
رفتن دست از" مساله دو اين شد ، يادآور بايد كه دارد
و تهديد رعب ، رفتن دست از" و "جوان تدبير و تامل امكان
بيشتر آغاز ، در جوان "اولا كه معنا اين بههستند "تنبيه
با بنگرد ، عقلاني ديدهاي با مختلف مسائل به آنكه از
بر احساساتش و عواطف نگريسته ، بدانها احساسي ديدهاي
شدت با احساسي جريانهاي در بنابرايندارد چيرگي تعلقش
با را خود جواني اگر حال.ميدهد نشان واكنش بيشتري
برخي در ميآيد؟ پيش چه ببيند ، مواجه ناروايي تحميلهاي
چنان نابجا تحميلهاي با برخورد در جوان عواطف موارد از
با و احساسي شكلي به تنها و تنها وي كه ميشود تحريك
ناروايي ظلم به پاسخ درصدد عكسالعملي ، واكنش كردن پيشه
به كه آنچه ميان اين در و است رفته وي بر كه برميآيد
ديگر تعبير به.است تدبر و تعقل ميشود ، سپرده فراموشي
واكنشهاي و جمعبندي ارزيابي ، با جوان شرايطي چنين در
جريحهدارش احساسات و عواطف گرداب در چنان خويش ، احساسي
ميدهد دست از را خويش تدبر و تامل امكان كه ميشود غرق
برابر در زيرا ميزند ، رقم را وي شكست آغاز مساله اين و
امور اولياي موارد غالب در وي ، تعقل بدون و احساسي واكنش
واكنش پيامد ، همين و ميكنند خويش پيشه را سختتري واكنش
اين و داشت خواهد پي در را جوان احساسيتر و هيجانآميز
به را جوان كه كند پيدا تداوم آنقدر است ممكن باطل دور
هرگونه امكان كرده ، تبديل جريحهدار عواطف از كانوني
تربيتي روابط در "ثانيا.كند سلب وي از را تامل و تفكر
تنبيه و وتهديد ترغيب و تشويق عامل دو هر از سودجويي
در اگر اما.دارد ضرورت (ترغيب و تشويق اولويت با البته)
افراطي حد در نه معمولش حد در) تشويق مقوله تربيتي روابط
سپرده فراموشي به (برسد تطميع بر مبتني كنترل به كه آن
عامل يك از فراتر حدي در تنبيه و ارعاب زبان و شود
اثر در يابد ، اصالت تنهايي به و رود كار به جلوگيرنده
برابر در رفته رفته ميشود ، تنبيه كه فردي تنبيه ، تكرار
بودن تهديدكننده خاصيت تنبيه نتيجه در شده ، مقاوم آن
اثر در كه دانشآموزاني مثال.داد خواهد دست از را خويش
ميخندند ، معلم از خوردن چوب موقع متوالي ، كتكخوردنهاي
است انسانهايي به دادن جهت در تنبيه عامل شكست از حاكي
خويش اوليه حساسيت شده ، مقاوم آن برابر در تدريج به كه
.دادهاند دست از رابطه اين در را
رعب شدن شكسته تنبيه ، برابر در جوان شدن مقاوم بر علاوه
رخ ميان اين در كه هست تنبيه خود از مهمتر امري تنبيه ،
همراه به كه دردي بر علاوه تنبيه كه معنا اين به.ميدهد
اثر در كه ميكند ايجاد فرد در گستردهاي رعب دارد ،
ترس باخته ، رنگ نيز آن از رعبناشي بتدريج تنبيه ، تكرار
.ميرود بين از آن
دسته آن براي پيامد دهندهترين تكان بيروني ، كنترل شكست
برمبناي را تربيتشان بنيان كه است تربيتي اولياي از
جواني اوقات از گاهي "اولا زيرا.نهادهاند بيروني كنترل
پيچيدهتر با ميبيند ، مواجه بيروني كنترل با را خود كه
بر مبتني كنترل با مقابله به خويش ، انحرافي رفتار كردن
عنوان به.مياندازد كار از را كنترل اين رفته ، زور
افراد فشار و تحميل اثر دانشآموزانيدر نمونه ، اگر
به خواندن نماز براي (متدين ظاهر به يا و) متدين
تقلب با است ممكن بسادگي شوند ، هدايت مدرسه نمازخانه
خود ميشود ، برگزار نمازخانه در كه غيابي و حضور در كردن
مبناي وقتي "ثانيابرهانند تحميلي خواندن نماز از را
شود ، گرفته نظر در آنها بيروني كنترل انسانها هدايت
افراد بهينه كنترل جهت در لازم امكانات بايد بالطبع
تغيير گستردهاي درحد مزبور افراد اگر اما گردد ، فراهم
كردن ، آرايش بدحجابي ، وسيعي حد در "مثلا) بدهند رفتار
چه آنگاه ،(كنند خود پيشه را...و مخالف جنس دوست گرفتن
بيروني كنترل منطق برمبناي كه است طبيعي داد؟ خواهد رخ
اين در ممكن چاره تنها است ، بيرون از انسانها كنترل كه
خواهد بيروني كنترل روشهاي تعميق و امكانات افزايش ميان ،
كه بگيرد شدت اندازهاي به انحرافات ميزان اگر ولي بود ،
نباشد ، خود بيروني كنندههاي كنترل افزايش به قادر نظام
كنترل روي فرا شكست جز چيزي حالت اين در استكه طبيعي
بسياري كه است چيزي معنا اين و خورد نخواهد رقم بيروني
شيوههاي بوده ، معترف بدان نسبت مدارس تربيتي مربيان از
جواب بدانها نسبي شكل به "سابقا كه را بيروني كنترل
و فرسوده زيادي بسيار ميزان به حاضر حال در ميداد ،
.ميبينند بيثمر
اذعان بايد باره اين در اجمالي جمعبندي يك در اين بنابر
است ، اجتماعي نفوذ شيوه سادهترين كه بيروني كنترل داشت
نبوده ، اسلامي انقلاب جوان در تاثيرگذاري براي مناسبي روش
به را روند اين وي ، جامعهپذيري روند تسهيل جاي به
.ميكشاند تنگنا و دشواري
جامعه فرهنگي مشخصه يك مثابه به ريا 21
و مثبت ويژگيهاي از مجموعهاي حاوي جامعهاي هر فرهنگ
نبوده ، بدور مشخصه اين از نيز ايران فرهنگاست منفي
از يكي بودن انساني مثال ، عنوان به.ويژگيهاست همين حاوي
ديگري ويژگيهاي.است ايران فرهنگ ويژگيهاي بارزترين
،"گذشت و بردباري صبر ، " ،"ديگر فرهنگهاي هضم قدرت" مانند
از...و "جمالگرايي و خيالي نازك" ،"فرصت از اغتنام"
ملاحظه زمين ايران فرهنگ در كه است ارزشمندي موارد ديگر
اين كنار در اما.(شعباني ، 1369 ;زرينكوب ، 1353) ميشود
،"تملق" ،"رياكاري" همچون ديگري ويژگيهاي مثبت ابعاد
فرهنگ اين در كه است منفي موارد جمله از...و "بينظمي"
.ميشود ملاحظه
است ايران جامعه واقعيات از يكي مردم ، دوگانه رفتارهاي
را اسلامي انقلاب جوان جامعهپذيري روند خويش سهم به كه
نيمنگاهي رابطه همين در اگر.ميسازد مواجه اختلال با
كه ميشود ملاحظه باشيم ، داشته ايران تاريخي تجربيات به
در ريايي و دوگانه رفتارهاي نيز ما تاريخي گذشته در
كتاب در (1369) اشپولر.داشتهاند وجود توجهي حدقابل
متعددي نمونههاي از اسلامي نخستين قرون در ايران تاريخ
رفتارهاي بسادگي جامعه سردمداران آنها طي كه ميكند ياد
موريه جيمز.ميكنند خويش پيشه را رياكارانه و مزورانه
رياكاري عمق توصيف در بابااصفهاني حاجي كتاب در نيز
مواردي به ايرانيها رياكاري كه ميدارد بيان ايرانيها
موريه ، ) ميرسد نيز گريهكردن و سوگواري نوع در ريا مانند
.(1376
تاريخ در كه چندگانهاي و دوگانه رفتارهاي تبيين جهت اگر
به بخواهيم ميشوند ، ملاحظه ما جامعه گذشته و معاصر
رياكاري و ريا زمينه در موجود نظريهپردازيهاي بررسي
به رجوع ميرسد نظر به نخست وهله در ورزيم ، اقدام
در جهت اين در مناسبي منابع اخلاق علماي نظرپردازي
مردم ميان در پيش قرنها آنان زيرا دهد ، قرار ما اختيار
مشاهده به و داشته نشر و حشر آنها با زيسته ، جامعه همين
و مشاهدات نهايي نتيجه و پرداختهاند آنان رفتار دقيق
منعكس كتابهايشان در موارد اين در را تنبيهايشان
مانند جامعه مشهور اخلاقي كتابهاي به نگاهي.كردهاند
،(1364) غزالي سعادت كيمياي ،(1361) نراقي معراجالسعاده
نظريات كه آنند بيانگر..و (1340) كاشاني فيض حقايق
و داشته فردگرا و روانشناسانه جنبه بيشتر شده ارائه
دقيقتر نگاهي با اگر آنكه حال.هستند اجتماعي جنبه فاقد
ميشود مشاهده شود ، نگريسته ايران جامعه در ريا مساله به
قابل فردگرايانه اشكال در آنكه از پيش مساله اين كه
يك عنوان به شده ، ديده اجتماعي صورت به بايد باشد ، تبيين
در زيرا گيرد ، قرار تبيين و تحليل مورد اجتماعي جريان
توبيخ مورد "رسما صادقانه رفتار اوقات از برخي ما جامعه
قرار تشويق مورد رياكارانه رفتار برعكس ، و گرفته قرار
مدارس از يكي مدير آنكه از پس نمونه ، عنوان به.ميگيرد
به پرورش و آموزش اداره مسئولان آمدن متوجه دخترانه
معلمان برابر در او چون كه استدلال اين با شد ، مدرسهاش
به چادر اين بنابر ميشود ، ظاهر مانتو با مدرسه مرد
به رياكارانه رفتاري اداره مسئولان برابر در سركردنش
اماوي شد ، ظاهر آنها برابر در پوشش همان با ميآيد ، حساب
خويش مسئولان توبيخ مورد صادقانه ، رفتار همين دليل به
. گرفت قرار
زنان نشريات "مثلا كه ميشود ملاحظه ديگري موارد در
مذهبي ، شعارهاي دادن ضمن سرمقالههايشان در ما ، جامعه
از الگوبرداري و مذهبي ارزشهاي رعايت به را مخاطبانشان
نشريه ، بعد صفحات در اما.ميخوانند فرا ديني اسوههاي
موارد و دايمي آرايش مانند مواردي تبليغ به دست بلافاصله
.ميزنند مشابه
در دين عميق نفوذ با را خود كه استبداد تاريخ طول در
دين پوشش از سويي از آن ، زدن دور با ميديد ، مواجه جامعه
بيشتر هرچه مهار براي ديگر سوي از و خويش تحكيم براي
.برد سود آنها كشيدن اطاعت زير به و مردم
به بيتوجه يا غيرديني نظامهاي برخلاف جامعهديني ، در
فاصله هست ، محدود آنها در "بايد" و "هست" فاصله كه دين
دو هر در اگرچه كه معنا اين به.است زياد "بايد" و "هست"
مادي بعد يك از كه موجودي عنوان به آدمي مزبور نظام
از نظام هردو انسانهاي و شدهاند پذيرفته است ، برخوردار
به ديد يك با نظام دو هر اما برخوردارند ، يكساني "هست"
تنها غيرديني نظامهاي در.ننگريستهاند وي هاي"بايد"
در وي تعهد ميرود ، انتظار جامعه شهروندان از كه بايدي
در ديني نظام آنكه حال اوست ، اجتماعي توليد در بودن سهيم
همه تحقق به را وي ميسازد ، مطرح آدمي فراروي كه بايدي
رو ، اين از.ميخواند فرا وجوديش اخلاقي فضايل و خوبيها
از بيشتر بسيار ديني نظامهاي در بايد و هست فاصله
تعادل نرفتن دست از براي بالطبعاست غيرديني نظامهاي
هست به كه دارد ضرورت ديني ، نظامهاي در انسانها رفتاري
تحقق به انسانها تا شود معطوف ويژهاي توجه انسانها
.آيند نايل ميرود ، انتظار آنها از كه دوردستي بايدهاي
نشده توجهي آنها هست به كه انسانهايي صورت ، غيراين در
آنها از كه بايدي تحقق به قادر موارد غالب در است ،
.بود نخواهند ميرود ، انتظار
استثمار جز هدفي استبداديكه نظام يك در ديگر سوي از
محتواي بدون را دين ندارد ، را مردم بيشتر هرچه و بيشتر
و صوري شكل به تنها و دادگريش و قسط عدل ، از سرشار
شاهد ما حالت ، اين كهدر ميكند ارائه مردم به ظاهريش
به.شد خواهيم جامعه در زيربنا و روبنا تعارض شكلگيري
فرا اخلاقيبودن به را آدمي صوري ، دين كه معنا اين
بودن اخلاقي امكان جامعه اقتصادي زيربناي اما ميخواند ،
جز چيزي امر اين نتيجه و نميآورد فراهم وي براي را
با تعارضها ، اين از اگر.نيست عميق تعارض يك پديدآيي
روبنا و زيربنا "ساختاري تعارض" از ناشي تعارضهاي عنوان
بود مشابهي تعارض شاهد ميتوان گاهي يادكنيم ، جامعه در
.ميپيوندد وقوع به جامعه از ديگري اقشار و افراد در كه
وسواس ، دچار كه دارند وجود افرادي گاه كه معنا اين به
بر خاصي اجتماعي -فرهنگي فضاي ، يا هستند...و اضطراب
استنباطي از آنها رو اين از ;است افكنده سايه آنان تفكر
كه خاصي سختگيري و تنگنظري با را دين دارند ، دين از كه
ميكنند ، عرضه مردم به آورده ، در دشواري شكل به دارند ،
شكل به آن طرح و هست سادهاي دين اسلام اساس در آنكه حال
از برخي جستن دوري و گرفتن فاصله موجبات مشكل ، دين يك
مشابهي "تقريبا مورد در.ميآورد فراهم را آن از افراد
هست بين فاصله تمكنشان دليل به كه مرفهي افراد است ممكن
بايدهاي پذيرش به مايل است ، نگرفته فزوني آنها در بايد و
به قادر جامعه ، در دين نفوذ عمق سبب به اما نباشند ، ديني
و نباشند جامعه بر حاكم ديني بالنسبه بايدهاي از گريز
تعارض اين از.كند تعارض يك گرفتار را آنها مساله اين
.كرد ياد "اجتماعي -رواني تعارض" عنوان با ميتوان
گسترده داشت بيان ميتوان كلي جمعبندي يك در اين بنابر
ديني جامعه كه ي"بايد "و "هست" پيوستار عرصههاي شدن
افراد از برخي سمت دو هر از است ممكن ميسازد ، مطرح
در شدن گسترده اين چه بكشاند ، تعارض به را ديني جامعه
طرح اثر در چه و باشد انسانها هست تامين عدم اثر
.دارند بسياري فاصله ديني بايدهاي با كه باشد بايدهايي
آن از كه تعارضهايي با تاريخ طول در ما جامعه مردم اما
كردهاند؟ برخورد چگونه شد ، ياد
چگونگي باب در ادبي و تاريخي مدارك و اسناد مطالعه
تعارض حل يا نظام ساختاري تعارض حل جهت در مردم برخورد
اين به را ما داشت ، وجود آنها فراروي كه اجتماعي -رواني
متفاوت رابطه اين در ما نياكان برخورد كه ميرساند نتيجه
سردمداران طاعت فوق تحميلهاي برابر در برخي.است بوده
كوب ، زرين) "پرخاشگري" زده ، شورش به دست خويش ، جامعه
عزلتنشيني با برخي.كردهاند خويش پيشه را (و 1373 1336
اشپولر ، ;كوب ، 1368 زرين) "عرفان از نوعي" گوشهگيري و
در و ساختهاند خويش پيشه را دنيا به بيتوجهي (1369
دوگانه رفتارهاي به تمسك با ديگري توجه قابل گروه نهايت
را اخير تعارضهاي نسبي حل و تقليل در سعي ،"رياكارانه" و
.داشتهاند
دارد ادامه
|