دولتها سقوط و تاسيس
طوسي الدين نصير خواجه اجتماعي انديشه
محبت و عشق اجتماعي ، روابط منشاء و مبداء در نصير خواجه *
به خود ، مدني حكمت در و ;مييابد را زناشويي يگانگي و
بر ملل ، و اقوام و شهر و محله و خانواده از بحث هنگام
شهر و محله و خانواده از منظور كه ميكند تاكيد نكته اين
و روابط بلكه آنها ، جغرافيايي وضع و موقعيت نه كشور ، و
محله اهالي و خانواده اعضاي ميان موجود اجتماعي مناسبات
است كشور و شهر مردم و
ترابي اكبر علي دكتر
ارسطو ، جهانبيني اينگونه به توجه با و ديدگاه ، اين از
خوبي به را او سياسي -فلسفي انديشههاي خاستگاه ميتوان
تمايز درباره او بنيادي نظر سخن ، ديگر بهداد تشخيص
قومي و نژادي تبعيض پذيرفتن به "مستقيما افراد ، ذاتي
:ميگردد
دلير بيشتر اروپا ، در ويژه به سردسير ، سرزمينهاي مردم"
را خود آزادي بالنسبه اگرچه و ;هنرند كم و كمهوش اما
از و نيستند ، سياسي سازمان داراي داشتهاند ، نگه همچنان
و هوشمندتر آسياييان.ناتوانند همسايگان بر فرمانروايي
اينرو از و بيبهرهاند ، دليري از اما.هنرمندترند
يونانيان.ميبرند بسر فرمانبرداري و بندگي حال به هميشه
دو هر خصائص از ميكنند ، زندگي سرزمين دو اين ميان كه
پاس را خود آزادي هم هوشيار ، هم و دليرند هم ;دارند بهره
آنان همه اگر و ;خردمندند و مدبر سياست در هم و ميدارند
باشند حكومت يك داراي و درآيند واحد ملت يك صورت به
(5)"...كنند سروري جهان سراسر بر ميتوانند
همان به ارسطو افكار نيز ، عدالت و مالكيت و حكومت درباره
درباره انديشههايش كه است غيرانساني و غيرعلمي اندازه
عاليترين.نژادها و گروهها و اقوام و افراد نابرابري
اين وي كه است ، "اشرافي" حكومت ارسطو ، نظر در حكومت نوع
-اشرافي -پادشاهي حكومت نوع سه ميان از را حكومت نوع
.است برگزيده (ميبرد نام "سياست" كتاب در كه) جمهوري
رساله در كه افلاطون برخلاف ارسطو ، مالكيت ، موضوع در
مينمايد ، مدافعه زمينها در شهروندان اشتراك از "قوانين"
دور زمينها مالكيت از بايد را كشاورزان كه است معتقد
مالك دارند حق سپاهيان و حكومت اعضاي تنها و ساخت ،
آشوب و سركشي هم كشاورزان سوي از چون و ;باشند زمينها
غيريوناني بردگان ميان از اينان كه بهتر چه ميرود
بردگان بين صورت ، اين درشوند گمارده كار به و برگزيده
دارايي جزو پردازند كار به خصوصي زمينهاي در اگر كشاورز
دولتي اموال جزو كنند كار عمومي زمينهاي در اگر و مالك ،
.بود خواهند
اساس و پايه بنيادي ، وجهي به ارسطو ، نظر عدالت ، موضوع در
افكار انديشه نوعي به و ميدهد دست از را خود سياسي
از "مثلا ;ميگردد مبدل سياسي -اجتماعي عدالت و نابرابري
آن درباره دادگري از و برده ، يك و شهروند يك حقوق برابري
دم نميتوان وجه هيچ به بيطرفانه و برابر شرايط با دو
.زد
تا است توجيهي "عمدتا كه ارسطو سياسي -اجتماعي فلسفه
گريزان جامعه وضع در نوجويي و تغيير هرگونه از انتقادي ،
ميساخت خيال عالم در فاضله مدينه يك افلاطون اگر و ;است
فرمانروايان را او هاي"شهر-آرمان" امور زمام اگر و
رساله در) مطلق قوانين يا و (جمهوريت كتاب در) فيلسوف
اين از مورد ، اين در ارسطو ، داشتند ، دست به (قوانين
و پيشرو انديشه هرگونه با برداشته عقب به گامي هم مرحله
سريع و بنيادي دگرگونيهاي كه زمينه اين در نوآوري هرگونه
.ميورزد مخالفت شود سبب را
شايان دقت با كه ارسطو اجتماعي -سياسي افكار كنيم ، خلاصه
فيلسوف خاص "منطق" از برخورداري با و گرديده طرح توجهي
يعني سال هزار دو به نزديك بودند ، يافته اعتباري و ارزش
اجتماعي -اقتصادي نظام شدن متلاشي و و 17 سدههاي 16 تا
به و مانده باقي خود اعتبار به "عمدتا اروپا در فئودالي
افكندهاند ، سايه غرب سياسي افكار بر ژرف و گسترده وجهي
ميانه ، سدههاي دوره تمام در كه است زمين خاور در تنها و
و مطالعات راه خود آثار با دانشمندان ، و متفكرين
حقيقتي اين و ;داشتهاند نگه روشن را اجتماعي بررسيهاي
:دارند اذعان بدان باختر محققين خود كه است
يوناني آثار اسلامي دانشمندان چنانچه شود ، گفته دارد جا"
يقين به قريب ظن به بودند ، نكشيده بيرون خاك زير از را
و نشد ، چنين خوشبختانه ولي ;ميرفت بين از آنها تمامي
متفكرين.شد تفسير و ترجمه يوناني كتب از كثيري تعداد
و تدقيق به بلكه نكردند ، قناعت ترجمه به تنها اسلامي
وفق جديد مقتضيات با را آنها و پرداختند ، آنها تعبير
و جديد آفرينش يك ميتوان را آنان كار كه طوري به دادند ،
(6)".ناميد تازهاي خلقت
چهارم ، و سوم سدههاي از بويژه هجري ، سدههاي نخستين از
خود ، آثار و افكار با بيرونيها سيناها ، ابن فارابيها ،
به فراواني پيشرو فرهنگي عناصر شد اشاره بدانها پيشتر كه
و دانشمندان براي را راه و افزودند بشري فرهنگ و تمدن
آن ميان از ما كه.ساختند هموار بعد سدههاي پژوهشگران
نظريات به نمونه بهعنوان دانشمندان ، و متفكرين همه
زندگاني و جامعه درباره طوسي نصيرالدين خواجه اجتماعي
و ايران در فرهنگ ، و تاريخ و انديشه موضوع در و اجتماعي
:ميكنيم اشاره اسلام ،
طوسي نصيرالدين خواجه
جالبترين از (ق.-ه 597672) طوسي نصيرالدين خواجه
كه است ، ميانه سدههاي ايران ، سياسي و فرهنگي چهرههاي
قرن نيم از بيش با تاليف ، و تحقيق و تجربه و مطالعه عمري
ايراني فرهنگي و فكري و سياسي جريانات در فعال حضور
.است داشته
آنها معروفترين كه مانده جاي بر متعددي آثار او از
-(اجتماع و اخلاق زمينه در) "ناصري اخلاق":از عبارتند
-(عرفان در) اوصافالاشراف -(منطق در) الاقتباس اساس
ديگر متعدد رسالات و كتابها و (الهيات در) تجريدالكلام
.رياضي علوم در
درباره ميانه سدههاي آثار مهمترين از "ناصري اخلاق"
مهمي بخش نماينده و حكما شيوه به اخلاق اصول و مدني حكمت
ششم سده ايران در دانشمندان نظر مورد اخلاق و فرهنگ از
تحرير رشته به را آن سياستشناس متكلمي كه است هجري
.است كشيده
در ولي نيست ، فارسي نثر در نخست درجه آثار از كتاب اين
بويژه سياسي ، و اجتماعي موضوعهاي و اخلاق انديشه ، قلمرو
فرهنگ و ايراني تمدن ريشههاي و اصول به مربوط مطالعات
مسائل و امور شناخت زمينه در ارزشمند ، آثار از اسلامي
.است فارسي كتابهاي نخستين از جامعه
محبت و عشق اجتماعي ، روابط منشاء و مبداء در نصير خواجه
به خود ، مدني حكمت در و ;مييابد را زناشويي يگانگي و
بر ملل ، و اقوام و شهر و محله و خانواده از بحث هنگام
شهر و محله و خانواده از منظور كه ميكند تاكيد نكته اين
و روابط بلكه آنها ، جغرافيايي وضع و موقعيت نه كشور ، و
محله اهالي و خانواده اعضاي ميان موجود اجتماعي مناسبات
.است كشور و شهر مردم و
-آرمان" مورد در افلاطون نظر مفتون چه اگر نصير ، خواجه
مدينه جستجوي در و غيرفاضله مدينه از گريز حال در و "شهر
چنين ويژگيهاي و احوال در تعمق ولي است ، فاضله
او سرانجام يي"مدينهها" چنين او اصطلاح به و جامعههايي
هيات" موضوعش كه دانشي بنيانگذاري به انديشيدن به را
مقتضي كه كلي قوانين" به و باشد "انساني اشخاص اجتماع
نظريات و مباحث اينك.ميرساند بپردازد ، "بود عموم مصلحت
انديشههاي خلاصه و بشنويم او خود زبان از را اجتماعي
.كنيم دنبال "ناصري اخلاق" عمدهاش كتاب در را او اجتماعي
:است مقاله سه و مقدمه دو شامل كتاب اين
منزل ، تدبير در دوم مقاله اخلاق ، تهذيب در اول مقاله
ديدگاه از آنچه.(شهرها) مدن سياست در سوم مقاله
سياست ناصري ، اخلاق در كه است اين است ، مهم جامعهشناسي
نخست فصلميگيرد قرار بحث مورد خاصي اهميت با مدن
است ، فارابي ابونصر عقايد و آراء با منطبق كه سوم مقاله
"علم نوع از فضيلت و ماهيت شرح و تمدن به خلق احتياج" به
عناصر" اينكه ذكر از پس مورد ، اين دراست يافته اختصاص
:ميشود اضافه ".كنند انسان نوع (7)معونت حيوان و نبات و
معونت تا است محتاج مركبات و عناصر به انسان كه همچنان"
را يكديگر خدمت تا است محتاج نيز خود نوع به دهند ، او
است يكديگر معاونت به انسان مداركار چون...كنند معاونت
به يكديگر مهمات به كه ميبندد صورت وجه آن بر معاونت و
محتاج بالطبع انسان نوع پس.نمايند قيام تساوي در تكافي
تمدن داديم شرح كه اجتماع نوع اين و اجتماع ، به بود
اجتماع موضع مدينه و بود مدينه از مشتق تمدن و خوانند ،
سبب كه تعاوني صناعات و حرفها انواع به كه بود اشخاص
گفتيم منزل حكمت در كه چنان و ميكنند زندگي بود ، تعيش
بر است مسكن اهل اجتماع بل مسكن ، نه منزل ، از غرض كه
مدينه اهل مسكن نه مدينه ، از غرض نيز اينجا خاص ، وجهي
معني است اين مدينه ، اهل ميان است مخصوص جمعيتي بل است ،
."مدنيبالطبع الانسان":گفتهاند حكما ، آنچه
اساس در را همكاري و تعاون نصيرالدين ، ترتيب ، خواجه بدين
بررسيهاي و مطالعات جريان در و ;مييابد اجتماعي زندگي
مانند مسائلي و مقولات و مفاهيم و تعاريف به اجتماعي ،
سياست" و است؟ كدام "مدني حكمت" و چيست؟ "تمدن" اينكه
از او ، كه است توجه شايان.ميرسد باشد؟ بايد چگونه "ملك
فرانسوي ، جامعهشناس كنت اوگوست از پيش سدهها راه ، اين
تعريفي به جامعهشناسي ، پيشاهنگ ابنخلدون از پيش حتي و
قابل "جامعهشناسي" تعريف با كه ميرسد مدني حكمت از
آن مدني حكمت كه ميشود معلوم جا اين از و":است مقايسه
قوانين در بود نظر اوست ، بر مشتمل مقاله اين كه است علم
و شخص بقاي در انسان نوع چون و...بود عموم مصلحت كه كلي
بيبقا كمال به ايشان وصول و محتاجاند يكديگر به نوع
چون و باشند؟ يكديگر محتاج كمال به وصول در پس ممتنع ،
او نوع اشخاص ديگر به شخص هر تمامي و كمال بود ، چنين
نوع مخالطت و معاشرت كه بود واجب او بر پس":بود منوط
علم ، اين موضوع كه گفتيم چون و...تعاون وجه بر كند خود
در انساني اشخاص اجتماع و است انساني اشخاص اجتماع هيات
بود ، معلوم بايد اجتماع معني پس افتد ، مختلف خصوص و عموم
اجتماع باشد اشخاص ميان كه نخستين اجتماع "اولا":گوييم
آن از بعد و باشد محله اهل اجتماع دوم اجتماع و بود منزل
از بعد و كبار امم اجتماع آن از بعد و مدينه اهل اجتماع
."عالم اهل اجتماع آن
مورد اجتماع بنياد عنوان به محبت و عشق ناصري اخلاق در
.ميشود داده برتري عدالت بر حتي و ميگيرد قرار توجه
ارتباط كه محبت فضيلت در":سوم مقاله از دوم فصل عنوان
به محبت و عشق اهميت مبين."بندد صورت بدان اجتماعات
نظر از جامعه استوار پايه و اجتماعي روابط منشاء عنوان
.است نصيرالدين خواجه
شرح و اجتماعات اقسام در" مطالعه از نصيرالدين خواجه
با سرانجام است ، گسترده و مهم بس موضوعي كه "مدن احوال
فلاسفه كه موضوعي به ،"انساني ارادي افعال" به اشاره
:ميرسد فاضله مدينه يعني انديشيدهاند بدان زيادي
اول:قسم دو به است منقسم انساني ارادي افعال چون و"
:قسم دو به باشد منقسم نيز اجتماعات پس شرور ، دوم خيرات ،
از آن سبب آنكه دوم -بود خيرات قبيل از آن سبب آنكه اول
مدينه را دوم خوانند ، فاضله مدينه را اول ;بود شرور قبيل
كه بود قومي اجتماع فاضله مدينه اما و...غيرفاضله
...بود (9)شرور ازاله و (8)خيرات اقتناي بر ايشان همتهاي
عالم ، (10)اقاصي در باشند مختلف چه اگر فاضله مدينه اهل و
راست يكديگر با ايشان دلهاي چه باشند ، متفق حقيقت به
".باشند (11)متحلي يكديگر محبت به و بود
مدينه و فاضله مدينه مشخصات شرح از پس نصيرالدين خواجه
"ملوك آداب و ملك سياست در" را خود نظريات غيرفاضله ،
يگانگي و انفاق و دولتها بناي درباره و ;ميدهد ارائه
آن است اتفاق دول بناي آنكه سبب و":مينويسد آنها مردم
چون و باشد محدود قوتي انساني اشخاص از را شخص هر كه بود
بود شخص هر قوت اضعاف ايشان قوتهاي آيند جمع بسيار اشخاص
شخص يك مانند اتحاد و تالف در اشخاص آن چون پس.لامحاله
;بود قوت آن او قوت كه باشد برخاسته شخصي عالم در شوند ،
كرد ، نتواند مقاومت اشخاص چندان با شخص يك كه چنان و
باشند ، (12)متباينالاهوا و الاراء مختلف كه بسيار اشخاص
".كرد نتوانند غلبه هم
معدلت به مملكت قوام" كه اصل اين ذكر با نصيرالدين خواجه
صنوف از معدلت ، اين پرتو در كه است معتقد ،"بوده
:"ميبندد صورت معتدله اجتماع" جامعه ، زيرين چهارگانه
و مهندسان و شعرا و نويسندگان و دانشمندان:قلم اهل -1
.قضات و فقها و معارف و علوم ارباب و پزشكان و منجمان
.انتظامي و نظامي قواي:شمشير اهل -2
.صنايع صاحبان و بازرگانان:تجارت اهل -3
.روستاييان و كشاورزان:مزارعت اهل -4
"عمدتا تاريخ ، كتابهاي در اينكه از نصيرالدين خواجه
منارسازان كله و آزمند ، يغماگران جهانگيريهاي و جنگها
و دوستيها راه و ميشود آموخته نوجوانان به ويرانگر
آنان به محبت ، و مودت و الفت و انس رهروان مهربانيهاي
:ميگويد حكما زبان از و است متاسف ميشود داده نشان كمتر
ملوك اخبار را خويش اولاد كه كساني از دارم عجب من..."
يكديگر از خلق انتقامات و حروب ذكر و ايشان وقايع و
و الفت احاديث كه نميآيد ايشان خاطر در و ميآموزند
خيرات از بود فضيلت آن لازم آنچه و مودت اكتساب اخبار
با حيات و نيست ممكن بيآن معيشت كه موانستي و محبت شامل
".بود اولي آموختن ايشان در بود محال آن از نظر قطع
كه را محبت" تنها نه نصيرالدين خواجه كه نماييم اضافه
اتحادي مقتضي كه عدالت" بر "است طبيعي اتحادي مقتضي
زندگي مبناي و منشاء را محبت و ميشمارد مقدم "است صناعي
و شخص بقاي و يگانگي مايه كه) را محبت حفظ بلكه ميداند ،
:ميشمارد مهمات اهم از (است انساني نوع
روي از بدان احتياج كه محبت حفظ و باب اين در احتياط"
نقصان تا بود ، مهمات اهم از است ، آشكار تمدن به احتياج
فضايل اكثر چه ;نشود زايل اتحاد معني و نيابد راه بدان
بي نوع وجود كه تالف نظام محافظت بر برشمرديم كه هم خلقي
".باشد مقصور بود ، نتواند او
كتاب و نصير خواجه اجتماعي انديشههاي در نظري بود اين
و مقولات و مفاهيم حاوي تنها نه كه ناصري اخلاق ارزشمند
صاحبنظران فرهنگ و فكر و اخلاق مبين و اجتماعي مباحث
از گذر نشانگر بلكه است ، ميانه سدههاي دوره طي در محقق
كه است دانشي سوي به اجتماعي انديشههاي اوج
.گرفت خواهد نام علمالاجتماع
پانوشتها *
حسين و سيدمنصور حسن ترجمه جامعهشناسي ، :تتامور با -1
تهران ، 1355 جاهي ، كله
مشايخي ، رضا جمهوريت ، :"ايضا شماره 7 ، نامه افلاطون ، -2
:لطفي محمدحسين و رضا كاوياني ، همچنين معرفت ، 1339 تهران ،
تهران 1349 سينا ، ابن افلاطون ، آثار مجموعه
سوم فصل جمهوريت ، افلاطون ، -3
ص 17 جيبي ، 1349 ، عنايت ، حميد ترجمه سياست ، ارسطو ، -4
ص 297 پيشين -5
مظفري ، مهدي ترجمه خلدون ، ابن جهانبيني:ايو لاكوست ، -6
ص 214
كمك -دادن ياري -7
خوبيها اندوختن و فراهمآوران:خيرات اقتناي -8
بديها نمودن دور و كردن برطرف:شرور ازاله -9
دور نقاط:اقاصي -10
آراسته:متحلي -11
متضاد باخواستهاي و مختلف بارايهاي -الاهوا -12
|