نيستيم؟ شاد چرا
را سلام تعطيلي مرز بدون روزنامهنگاران
كردند محكوم
نيستيم؟ شاد چرا
سينما كارگردان و نويسنده متوسلاني محمد با گفتوگو
جلوي !است بد نخنديد ، بلند كه گفتهاند ما به بچگي از *
در كاستي و سبكي نشانه خنده !!است زشت نخنديد ، بزرگتر
ميخنديدند كمتر كه آنها نتيجه در.ميشد شناخته ادب
ميشدند شناخته موءدب
كه دارم ميل بپردازيم ، اصلي موضوع به كه اين از پيش اما
را شما روزنامه اين خوانندگان از بسياري آنكه عليرغم
شما از بيشتر كه بگوييد خودتان از قدري ميشناسند ،
.بدانيم
محمد كه اسمم كه بگويم ميتوانم خودم معرفي در:متوسلاني
هم تهران در و هستم تهران متولد.متوسلاني شهرتم.است
و زبان رشته در ليسانس گرفتن از بعد.كردهام تحصيل
سينما رشته در امريكا در هم دورهاي يك انگليسي ، ادبيات
.نشد تمام البته كه خواندم درس
.كردم شروع را خود هنري كار بازيگري رشته در سال 36 از
تهيهكنندگي هم گهگاهي و كارگرداني و فيلمنامهنويسي بعد
.كردم مونتاژ خودم نيز را فيلمهايم از تا چند.داشتهام
جواني دوران در مجله يك سردبيري تا را روزنامهنويسي كار
انقلاب از بعد.بود سايهبان مجله اسم و دادهام انجام
كه بود كودكان به مربوط اوايلداشتم انتشارات كار مدتي
.كرديم منتشر كتاب فقط "بعدا ميكرديم ، منتشر نوار و كتاب
ما بعدها اما بود ، تصوير انتشارات ما انتشارات اسم
بسنده تصوير عرصه به و كرديم منتشر را عام كتابهاي
.پرداختيم هم روانشناسي و ادبيات زمينههاي به مانكرديم
اوان از.كرديم منتشر كتاب سينما زمينه در همچنانكه
اشتغال تدريس كار به و بوديم پرورش و آموزش كارمند جواني
به.هستم پرورش و آموزش وزارت بازنشسته هم الان.داشتيم
كه بوده اين عمرمان ساله چند فعاليتهاي مجموع حال هر
.باشد كافي معرفي براي كنم فكر
از چنانكه است ، دقيقي و خلاصه معرفي من نظر به البته*
با و شادي زمينه در من سوءال اولين.ميرود انتظار شما
و طنز تاريخچه كه است اين شما كار اصلي زمينه به نظري
و تراژيك نمايشهاي تاريخچه با آيا شاد نمايشهاي
آثار با باستان دوران از ما است؟ همزمان غمانگيز
آشنا سوفوكل مثل يونان بزرگ تراژدينويسان از تراژيكي
شدند؟ شروع نيز كمدي نمايشهاي دوران همان از آيا هستيم
نمايشهاي از بيش تراژيك نمايشهاي كه ميرسد نظر به
چيست؟ شما نظر ميمانند ، باقي هنر جهان در كمدي حساس
كار يونان در كه زمان همان از كه ميكنم تصور:متوسلاني
سوفوكل ، اگر.شد شروع هم كمدي كار شد ، شروع تراژدي
تراژدي سوفوكل بگيريم ، نظر در را فان آريستو و يورپييد
فقط فان آرسيتو و كمدي و تراژدي يورپييد است مينوشته
همپاي كمدي و تراژدي نمايش بهار آغاز در اين بنابر.كمدي
از بيشتر هميشه كمدي آثار تعداد شايد و بودهاند يكديگر
باستاني نمايشنامههاي اين از بعضي.است بوده تراژدي
بيشتر بويژه.رفتهاند بين از بعضي و ماندهاند باقي
دليل بدان اين شايد.رفتهاند بين از كمدي نمايشنامههاي
.نگرفتهاند جدي را آن تراژدي مثل كه بوده
مداركي حتي اگر و.است بشر نيازهاي از يكي شادي "اصولا
شاد براي بشر كه كنيم تصور ميتوانيم باشيم ، نداشته هم
.است كرده را خود كوشش شدن
است ، بوده كمتر شادماني براي فرصت كه بوده زمانهايي
از يكي.باشد واقعه اين سببساز ميتواند مختلفي عوامل
گرفتاريهاي و تربيت نوع ديگريسنتهاست عوامل اين
توسط كه سياستهايي اينها از گذشته.است اجتماعي
يا بد تاثير راستا دراين نيز ميشود اعمال مملكت مسئولين
تصميمي به ميكنم اشاره مثال عنوان بهدارد مستقيمي خوب
رضا حضرت تولد روز و گرفت گذشته سال در محترم مجلس كه
حضرت آن وفات روز و كرد خارج تعطيلي از را عليهالسلام
كه ميدهد نشان اين.كرد اضافه تعطيلات تقويم به را
در !زندگي به نه ميدهند ، مرگ به را اولويت قانونگذاران
آنان مرگ از بيش بزرگان تولد كه است اين من تصور كه حالي
به كه كس هر براي است حتمي واقعه يك مرگ چون.است مهم
و بزرگي تولد در !نيست قطعي امري تولد اما.ميآيد دنيا
به.كرد تبيين ميتوان مرگ از بهتر را فرد هر انديشههاي
به بايد را اصلي بهاء كه است اين اصلي مسئله من نظر
.بدهيم زندگي
باز منابع به بايد بيندازيم ، نظري گذشته به بخواهيم اگر
در منابع زمينه اين در ميدانم من كه آنجا تا كه گرديم
زياد باشد ، كرده تبيين و پيگيري را ريشهها كه دسترس
كه است گرفته مايه جا آن از طنز كه ميدانيم فقط.نيستند
بازگويي براي جزطنزپردازي راهي كه بوده جامعه در دردهايي
مانده امروز به تا گذشته از كه آنچه.است نبوده دردها آن
به كه نوروزي ميرهاي.اوست سياهبازي و فيروز حاجي همين
روز مسائل "ضمنا و ميكردهاند شاد را مردم مناسبتها
طنز قالب در چون ميكردهاند ، طرح نيز را خودشان زندگي
و است نميشده تلقي جدي چندان زمامداران سوي از مسئله
.است بوده دشوار كمتر اجتماعي معضلات بيان راه
اصل يك كه "شادماني به نياز اثبات" براي كه است آن حقيقت
شاد فرد يك.نيست نياز مفصلي تحقيقات به چندان است بديهي
كار نيروي حيث از ميآموزيم روانشناسي از ما همچنانكه
امروز كه لذاستدارد كارايي و بازدهي ديگران از بيشتر
شاد كار محيط كه است شده انديشيده تمهيداتي جهان همه در
است طبيعي شادند ، بيشتر كه آنها.باشند شاد افراد باشد ،
عكس.ميكنند كار هستند منزوي و غمگين كه آنها از بيش كه
كار و گوشهنشيني و زندگي به بيميلي با كه است غم شادي ،
پديد را زندگي به ميل شادي آنكه حال و است همراه نكردن
.ميآورد
.ماست امروز جامعه در شادي كمرنگي دليل شادي به توجه عدم
بد نخنديد ، بلند كه گفتهاند ما به بچگي از كه كنيد دقت
و سبكي نشانه خنده !!است زشت نخنديد ، بزرگتر جلوي !است
كمتر كه آنها نتيجه در.ميشد شناخته ادب در كاستي
.ميشدند شناخته موءدب ميخنديدند
ما بهاست شده بزرگ ما جامعه و ما با تلقي طرز اين
!هستند سبكي آدمهاي ميخندند كه آنها گفتهاند
داشته آزادي گفتارتان در بايد مردم كردن شاد براي شما
بچگي از را شما و ميترسيد شما كه وقتي.باشيد
بخورد ، بر كسي به كه بگوييد چيزي مبادا كه ترساندهاند
به شما پس بدانند ، سبكي آدم را شما كه بگوييد چيزي مبادا
.ميكنيد پرهيز گفتار دسته اين از طبيعي طور
تا "دقيقا كه نيست اين منظورم حالا ، تا ميگويم كه اين
سال سه دو كه باشد چنين شايد.است بوده چنين وضع امروز
كه ميشود كوششهايي جمعي رسانههاي طريق از گذشته
راه آغاز در آنها چون.بسازند مردم براي شادي برنامههاي
به نيز را آنها عمده نقصهاي و اشكالات بايد.بودهاند
جدي طور به زمينه اين به اگر اما.كنيم نگاه اغماض ديده
را موقتي مسكن نقش فقط برنامهها اين نشود ، پرداخته
شادي.كنيم آغاز ريشه از بايد شادي برايداشت خواهند
ميتواند مفرح برنامه يك.شود احساس وجود در "عميقا بايد
احساس از كه شادي اصل اگر اما كند ، شاد را ما لحظهاي
.بود خواهد موقتي شادي نباشد ، ميآيد ، پديد رضايت
عامه در رضايت احساس ايجاد معني به بايد شادي به توجه
راحتي به باشيم ، داشته رضايت احساس ما اگر.باشد مردم
دست از زمان گذر در را خود شادي سختي به و ميشويم شاد
.ميدهيم
است بسيار بحث "گسترده شادي ايجاد كارهاي راه" در البته
زيرا نباشد ، عملي آرماني چنين سادگيها اين به هم شايد و
به مسائل آن حل كه ميشود مربوط زيادي مسائل به كه
.بود نخواهد ممكن سادگي به يا تنهايي
در كاستي ، فرهنگي و تاريخي شرايط به توجه با ما كشور*
كرد ، تفكيكي بايد روستا و شهر بين البته دارد شادماني
شادماني فقدان يا نقصان دچار شهروندان "عمدتا من نظر به
مردم اگر كه هست من ذهن در سوءال يك هميشه اما.هستند
نمايشهاي اين چرا پس نيستند ، ما مثل دنيا ديگر جاهاي
اين به دنيا مردم عموم اقبال بيشترند؟ عمرشان تراژيك
آثاري البته است؟ بيشتر چرا سناريوها يا نمايشنامهها
وجود طنز زمينه در نيز جاودانهاند كه چاپلين آثار مثل
.گونهاند تراژدي و تلخ طنز هم آنها واقع در اما دارند ،
يا تلخ "كاملا پايان كه آثاري كه ميرسد نظر به مجموع در
آيا.ميشوند پذيرفته بيشتر مردم نزد دارند تلخ حدودي تا
است؟ جهاني غمانگيز ، موضوعات به گرايش كه نيست چنين
چيزهاي به بيشتر مردم كه نيست چنين من تصور:متوسلاني
در غم "اصولا كه جوامعي مگر باشند ، داشته گرايش غمانگيز
.باشد غم با توام بيشتر زندگيشان و باشد شده تخمير روحشان
گرفتاري كه جوامعي در عزاداري مراسم كه ببينيد شما
.ميشود برگزار مفصلتر و دارد بيشتري رواج دارند ، بيشتري
.دارند عزاداري به گرايش كمتر هستند ، شاد كه جوامعي
كه است دليل اين به ماندگارترند ، تراژيك آثار چرا كه اين
ارزشهاي واجد را مردماينها شدهاند ، گرفته جديتر
.يافتهاند آلود طنز موضوعات به نسبت والاتري
دقيقتري قضاوت بيندازيم ، نظر جهان به وقتي مجموع در اما
نبودهام ، جهان كشورهاي تمام در كه من اما.داشت ميتوان
ديدهام من كه مرفهتر كشورهاي در بگويم ميتوانم فقط
غمگيني از بيش بسيار را شادي ظرفيت و آمادگي مردم عامه
دارند لب گوشه به لبخند بيشتر است شاد آنها زندگي.دارند
وقتي كه جا اين برعكس درست ;ميكنند حركت دارند وقتي حتي
همان دليل به گرفتهاند ، و عبوس بيشتر ميروند ، راه مردم
در.فرهنگي و تربيتي شاخصههاي آن كل و مسائل و مشكلات
كه ميبينيد كنيد ، دقت كه آنها تلويزيوني برنامههاي
برنامههاي تا است كمدي و شاد برنامههاي روي توجه بيشتر
برنامههاي به مردم شاد ، برنامههاي از بعد.غمانگيز
ميروند گوناگون مسابقات به آنها.علاقهمندند هيجانآور
.دارند دوست را آنها هيجانات كه
تعداد با تراژيك برنامههاي علاقهمندان تعداد "اصلا
مقايسه قابل هيجانانگيز يا شاد برنامههاي علاقهمندان
آنها براي وقتي را سادهاي خيلي لطيفه يك شما.نيست
به ايران در اماميخندند راحتي به آنها ميكنيد تعريف
مردم كه چيزهايي بسيار.بخندانيد را مردم ميتوانيد سختي
رو بيتفاوتي با جا اين در ميخندند ، آنها به شاد جوامع
"اصلا و بيمزهاند اينها ميگويند مردم.ميشوند رو به
خنديدن براي آمادگي كه دليل اين به !نيستند خندهدار
انتقادي شكل طنز موضوع يك با برخورد اولين.ندارد وجود
آن در ولي.بگيرند ايرادي جور يك كه ميكنند سعياست آن
آنها و بخنداند را آنها كسي يك كه منتظرند مردم برعكس جا
را شاديها خودشان دوستانه صحبتهاي در !بخندند دل ته از
جدي و بزرگ سمينار يك در گاه حتي.ميكنند قسمت هم با
كه ندارد ابايي كسي.ميشود طرح خندهآوري موضوع نيز
.بخندند همه كه شود طرح خندهداري موضوع
چيزهايي كوتاهي فاصلههاي در كه دارند عادت "اصولا
همان دليل به.بياورد لب بر خنده كه بگويند خوشايند
ما زندگي با غم كه همانطور كردم عرض خدمتتان كه كلياتي
.است عجين آنها زندگي با شادي است ، عجين
جامعه كه كنيم پيدا را لازم راهكارهاي بايد ما حالا
اما نيست ، ساده البته.بدهيم سوق سمت آن به را خودمان
نيز ما كه ميرسد روزي بالاخره كنيم فكر درست آن به اگر
.ميبينيم خودمان زندگي با عجين را شادي
اين و است زياد مرثيهسرايي و عزاداري به گرايش ايران در
كه دارد ميل "مرتبا غمگين فرد يك كه است جهت آن از گرايش
.بشود سبك اندكي و بريزد اشكي بخورد ، تلنگري كه برود جايي
او به تلنگر يك كسي كه دارد نياز خود طرف آن كه صورتي در
.يكديگرند مقابل نقطه دو اينهابشود شاد كه بزند
كه ميشود ديده كنش كمترين اصل طبيعت در معتقدند بعضي *
وقتي "مثلا.دارند قبول را اصل اين اساس هم انسانها
راه يك برويم ، ديگري كوه به و بگذريم كوه يك از است قرار
هم راه يك دارد ، لازم را كنش بيشترين كه است قله از عبور
انسانها.دارد لازم را كنش كمترين كه است گردنه از عبور
كمترين ترجيح دليل به را گردنه راه اعصار و قرون تمام در
گرايش به را اصل اين ميتوان لذا برگزيدهاند ، كنش
مصداق كردن پيدا مسئله.داد گسترش نيز انسان رفتاري
.است افسردگي يا شادي در كنش كمترين
داريم ، را كنش كمترين افسردگي در ما كه است اين امر ظاهر
افسردگي به گرايش نكنيم برنامهريزي اگر كه معني اين به
كره تمام در است انسان به متعلق اين و است اول تمايل
انسانها وجود در برنامهريزي اثر در تنها شادي.زمين
اولي غم كه گفت بتوان شايد ديگر سخن به.ميگيرد ريشه
.است ثانوي تربيت و فرهنگ برنامهريزي ، اثر در شادي و است
چيست؟ باره اين در شما نظر
بشر.دارم اعتقاد عقيدهاي چنين عكس به من:متوسلاني
اگر.باشد ساكن بخواهد كه نيست موجودي.است پويايي موجود
انساني.ميرود غم طرف به بگيريد او از را پويايي آن شما
روشن را آيندهاش اگر ;دارد اميد و آرزو دارد ، هدف كه
اگر اما.ميرود آرمانهايش طرف به پرانرژي و شاد ببيند ،
.ميگردد ساكن و ميشود زده كمكم ببيند ، تاريك را آينده
يا ;نميرسد جايي به ميبيند اما ميكند ، حركت وقتي
و ميشود نااميد هست ، برابرش در مختلفي سدهاي كه ميبيند
.ميرود غم طرف به
يا فني يا علمي رشته هر در موفق آدمهاي كه ميبينيد شما
آنها شادي كه اين دليل به.هستند شاد هميشه حرفهاي
شادي بر توفيق و ميكند شاد را انسان اميد.است دروني
توفيق و هست اميد وقتي.ميكند دائمي را آن و ميافزايد
و ميشود افزون شادي ميشود ، روشن نيز آينده ميآيد پديد
دروني شادي مييابيد ، بيشتري توفيق ميرويد پيشتر هرچه
ميرسيد مقصود منزل سر به كه وقتيميشود بيشتر نيز شما
آن نميتواند هيچكس كه داريد توصيفي غيرقابل شادي ديگر
.هستيد شاد خود درون در شما زيرا.بگيرد شما از را
شادي شما قصه چاپ اولين بشويد ، قصهنويس كه بفرماييد فرض
.ميآورد پديد شما در را زايدالوصفي
دائمي را شادي هموار راه و ميآورد پديد شادي ترقي
كند حركت نميتواند آدم وقتيميآورند غم موانع.ميكند
آدم كه ميشود زياد وقتي غصه اما نميشود شاد "طبيعتا
كه زيادند چندان موانع اما دارد ، حركت توانايي ببيند
غمگين كه اين از غير زمان اين.نميدهند را حركت اجازه
را ما بيشتر عصبيت اين كه ميشويم ، نيز عصباني هستيم ،
.نمايد شاد را ما نميتواند هيچكس ديگر و ميدهد آزار
داديد توضيح صحبتهايتان از بخشي در شما كه اين با*
شادي نقش شما نظر به كه بپرسم ميخواهم بيشتر تصريح براي
چه سينما بنابراين و حاشيهاي؟ يا است محوري زندگي در
دارد؟ وظيفهاي
محوري شادي كردم ، عرض كه همانطور من نظر به:متوسلاني
حاشيهاي ميتواند ، آني و لحظهاي شاديهاي اين.است
و كارايي علت به.است محوري عميق شادي اما باشد ،
واقعي شاد آدم يك.است شاد آدم بهتر بهرهوري
گرايش سمت آن به حتي غمزده فرد يك كه دارد خلاقيتهايي
.ندارد هم
معضل اين كه ميبينيم بگيريم ، غمگيني را شادي عكس اگر
افسرده كارگر يك.ميكند توليد مشكل چهقدر افسردگي بزرگ
افسرده هنرمند و افسرده نويسنده يك نميكند ، كار درست
علامتهاي لذا.كند ارائه هنري اثر يا بنويسد نميتواند
نتيجه در.است ارتباط ايجاد و كار به تمايل عدم افسردگي
.دارد زندگي در محوري نقش يك شادي "واقعا
يك را آن واقع در كه دارد وجود سينما به قديمي نگرش يك *
سينماي يك ما سينماي الان و ميديدند تفريحي مقوله
بدان شايد اين.است كم هست مواردي اگر يا نيست تفريحي
و است بوده ممنوع مقوله يك قديمي سينماي آن كه است علت
مشمول باشد ، ممنوع نميتواند خود خودي به كه تفريح الان
سينماي به "قبلا كه كساني يعني.است شده تفكر طرز آن
و ميشدند شناخته ملامت و مجازات مستحق ميرفتند تفريحي
. است شده رنگ كم سينما تفريحي وجه انقلاب از بعد اكنون
وجه توانسته قدر چه است ، قواعدي به محدود سينما كه الان
داشته تفريحي وجه ميتواند قدر چه و باشد داشته تفريحي
باشد؟
.دارد خاص رسالتهاي يك ديگري هنر هر مثل سينما:متوسلاني
شادي به ميتوانند كمدي فيلمهاي "مثلا بخش يك در
هنر يك عنوان به را سينما اگر وليبكنند كمك حاشيهاي
روح كه است اين سينما وظيفه.دارد مهمتري رسالت ببينيم ،
البته.بدهد گسترش را انسان آگاهيبكند تلطيف را انسان
كه آگاهي نوع با ميشود ارائه هنر طريق از كه آگاهي نوع
در چون دارد ، فرق "كاملا ميشود ، ارائه علم طريق از
سينما دادن آگاهي اما.است غيرمستقيم آگاهي ارائه سينما
واميدارد ، تفكر به را خود مخاطب كه ميگذرد مسير اين از
خودش مخاطب.ميكند وادار خود درون در مكاشفه به را او
به را فرد يعني.است كمككننده واقعي هنر.ميكند كشف
اين.است فردي كشف آن نتيجه كه ميدهد سوق تفكري سمت
.باشند مفيد زيستن بهتر براي بايد كشفها
دهد ، انجام خوبي به را خود رسالت اين سينما اگر نتيجه در
از كه است باطني رضايتهاي كردن زندگي بهتر مباني از يكي
باطني رضايتهاي اين.ميآيد پديد فردي كشفهاي اين
.شادياند پايههاي
كه برسيد مرحله اين به وقتي هستيد ، انساندوست كه شما
هر از ميتوانيد و هستيد مفيد انسانها از تعدادي براي
.ميآيد وجود به شما در خاطري رضايت يك كنيد ، كمك طريق
احساس هم كمك معنوي وجوه ندارد ، مادي وجوه تنها كمك
مبنايي روحي و ذهني رضايت اين.ميكند ايجاد قلبي رضايت
.شماست شادي براي
وقتي.داريد ذهني شادي شما رسيديد ، حالتي چنين به وقتي
با كه داشت خواهيد را آن آمادگي شما داشت وجود ذهني شادي
"مثلا و بدهيد بروز را خودتان شادي عاملي كوچكترين
.بزنيد قهقهه "مثلا بالاتر آن از يا بزنيد لبخندي
.سينماست هنر جمله از هنري هر رسالت اين ميكنم فكر من
هم بيشتري مسئوليت دارد كه وسيعتري برد دليل به سينما
.دارد
در حالا تا انقلاب از بعد ايران سينماي تعريف ، اين با *
عرصههاي كه سينمايياست بوده موفق قدر چه زمينه اين
قابل توفيقاتي و درنورديده را جهاني سينماي در بزرگي
از ايران سينماي شما عقيده به.است آورده دست به تحسين
است؟ بوده موفق چهقدر زاويه اين
نگرفته را سهمش كل كه ميكنم فكر من حال هر به:متوسلاني
شده وادي اين در كوششهايي كه ميكنم فكر من اما است ،
و است شده گرفته جديتر سينما كه دليل اين به.است
يك در و كردهاند توجه مساله اين به جديتر آدمها
هم دورههايي يك در آمده ، پديد خوبي ترقيات دورههايي
سينما مترقي حركت روند كه روزها همين مثل.است شده متوقف
اصلي رسالت در توفيق در بيشتر چه هر سهم تصاحب سمت به
.است شده كند خودش
.ميكنيم برخورد ابتذال كلمه به هميشه ما هنري قضاوت در *
روبهرو صفت اين با كلي طور به نيز نمايشي هنر در
آماج هميشه طنز وجه نمايشي هنر وجوه همه از بيش.ميشويم
يا ميشنوم كمتر من "مثلا.است بوده صفت اين با حمله
زمينه يا ازدواج ، زمينه جنگ ، زمينه "مثلا كه ميخوانم
محوري واژه با تلويزيون و سينما در خانوادگي مشكلات
وجه هميشه برابر ، در اما ;بگيرد قرار حمله مبتذلمورد
قرار "شدن خوانده مبتذل" مخاطره در نمايشي هنر در طنز
منحصر فقط ابتذال كه بدانم ميخواهم ديدگاه اين از.دارد
ميتوانند نيز نمايشي زمينههاي ساير يا است طنز به
نيست؟ اينها مابين فرقي و باشند مبتذل
داشته را طنز شاخصهاي طنزآميز نمايش يك اگر:متوسلاني
طنز و كمدي كار "اصولا.باشد مبتذل نميتواند كه باشد
.است رفتن راه تيغ لبه روي
طرف به زود ;باشد داشته نقص اجرا ، يا محتوي حيث از اگر
اين ديگر وجوه مورد در كه صورتي در.ميغلتد ابتذال
عقيده خودم من حال اين با.است پنهانتر قدري ابتذال
چه خانوادگي مسائل مورد در كه فيلمهايي از برخي كه دارم
برخي.مبتذلاند ;ميشوند پخش سينما در چه تلويزيون ، در
آنها به كسي اگر حالا.بودهاند مبتذل جنگي فيلمهاي از
خوب اما.كردهاند ملاحظاتي "حتما است ، نداده صفتي چنين
چه بدانيم.بشود ارائه ابتذال مفهوم از تعريفي كه است
درست تعريفهاي ما اگر.نيست چيزي چه است ، مبتذل چيزي
زمينههاي مابين فرقي نميتوانيم بدانيم ، را ابتذال
.بگذاريم نمايشي مختلف
ميتواند نمايشي اثر يك عرضه نحوه يا بيان نحوه بلكه
دليل به كردم عرض كه همانطور ولي.نباشد يا باشد مبتذل
گرفته قرار توجه مورد تازگي به طنز و كمدي كار كه اين
بسياري براي است ، شده روشن عدهاي براي مقوله اين و است
لبه روي نمايشي مقوله اين چون.است نشده روشن هنوز هم
ديگر زمينههاي از راحتتر است ، حساس بسيار و است تيغ
.ميشود ابتذال دچار
وجود زيادي مشكلات نظرمن به ابتذال تعريف زمينه در *
در.دارند مختلفي نيازهاي مختلف طبقات افراد "مثلا.دارد
.ميشود ديده مختلف سليقههاي ما كنار در گاه ما جامعه
من كنار در ميكنم ، تلقي مبتذل من كه را نمايشي اثر يك
جاي ديگري فرهنگي طبقه در كه است كسي من همسايگي در يا
وضعيت اين با حالاميپسندد "كاملا را اثر همين و دارد
طرف و طرفش يك زمستان كه ميليوني شصت بزرگ كشور يك در و
و نديده خط ملت اين از كثير عدهاي يا است ، بهار ديگرش
آن ميشوند ، سال مرد جهان سطح در هم كساني و نخواندهاند
واحد تعريف يك به ميتوانيم چگونه ما ;علمي جهت از هم
سالم طنز براي مرزي و خط ميتوانيم چگونه ;برسيم ابتذال
بكشيم؟ مبتذل و
را خط كه كسي آن جذب براي كه است اين من تصور:متوسلاني
او نباشد ، مبتذل كه كرد ارائه طنز نوعي ميشود نديده ، هم
كه است كاري من نظر به مبتذلكند درك را آن بتواند نيز
يعني.است شده دستمالي معروف قول به و شده تكرار بسيار
اين نمايش اين و شده داده نمايش و شده گفته كه مطلبي يك
يك است ، شده تبديل نخنما كليشهاي به كه شده تكرار قدر
.است مبتذل اثر
ميشود ، تبديل كليشه به الگو يك يا كار يك كه حدي در
واجد كار آن اگر كه اين دليل به دارد ، ارزشي هنوز
.نميشود كليشه به تبديل كار آن نباشد ، نسبي ارزشهاي
تاييد و ميپسندند را آن اغلب كه ميشود كليشه كاري وقتي
كه است بعدي درجه ميشود ، تكرار كليشه اين وقتي.ميكنند
هنوز ميشود ، كليشه به تبديل كه جايي آن تا.است مبتذل
.هست اعتباري يك صاحب
كرديد ، اشاره شما كه گسترهاي به هنري ديدگاه از اگر
جامعه كه است آن هنرمند وظيفه كه بگوييم بايد كنيم ، نگاه
.بكشد خودش دنبال به را
.است جامعه پيشتاز هنرمند ، .نباشد جامعه دنبالهرو خودش
تمام نميتواند ميكند ، هنري كار كه كس هر هم "لزوما
خودش براي كسي هربكشاند خودش دنبال به را جامعه صددرصد
كند فكر كه آن بدون است ممكن حتي و دارد ذهني محدودهاي
تنها كه كاريميكند ميآيند من دنبال طبقهاي چه كه
و فرهنگي حد شايد.ميكنند دنبال را او مردم از دستهاي
علاقهمند مردم دستههاي كه است هنرمند آن فرهنگي طبقه
هم ميروند انتخاب با كه آنها.ميكند معين را
دنبالشان به را جامعه خاص گروه كه هست ديدگاههاشان
ممكن را ارزشگذاري كه است كاري تنوع اين خود.ميكشد
معنا ارزشگذاري كه باشد يكدست كارها همه اگر.ميكند
.باشد داشته معني خوب تا باشد بد بايدنميكند پيدا
.باشند مختلف درجات بايستي
.آيند پديد درجات تمام دنيا جاي همه در كه هست هم طبيعي
جامعه ، يك سطح بودن بالا و فرهنگي پيشرفتهاي نسبت به
هر.ميكند تفاوت مبتذل كارهاي به اول طراز كارهاي نسبت
هنري وزينتر كارهاي باشد ، بالاتر جامعه فرهنگي سطح چه
باشد ، يكدست كه جامعهاي حال هر به اما.بود خواهد بيشتر
كنند ، ارائه مبتذل كار همه يا كنند ، ارائه وزين كار همه
پيدا كم جامعهكم نيازهاي نسبت به راهكارها.نداريم
.ميشوند
نسبت به جامعه هر هنري كارهاي مسئولان كه اين انضمام به
و مسئوليتپذيريها نسبت به و خودشان آگاهيهاي
سير كه اين براي باشند ، كننده كمك ميتوانند تخصصهاشان
مسئولين آن اگر.ميگيرد انجام راحتتر تعالي سمت به
آگاه و دلسوز نباشند ، كار آن متخصص نكنند ، عمل درست
ميشود مشكل دچار جامعه راه اين در كه است طبيعي نباشند ،
.ميرسد مقصود به ديرتر و
مراحلي تمام كه ميپرسم شما از سئوال آخرين عنوان به *
دوران مجردي ، دوران شما.گذراندهايد گذراند ، بايد كه را
فرزند ازدواج دوران شدن ، فرزنددار ابتداي ازدواج ، ابتداي
در كه اين از جدا كردهايد ، تجربه هم را او شدن جدا و
كار هم شادي و طنز زمينه در خودتان سينمايي حرفه
شاد آدمها مراحل اين تمام در كه اين براي كردهايد ،
ميكنيد؟ توصيهاي چه داريد ، صحبتي چه باشند ،
كه است اين بكنم ميتوانم كه توصيهاي تنها:متوسلاني
هر به باشند ، انساني متعالي هدفهاي داراي آدمها اگر
ذهني حداقل موفقيت نوع يك بهباشند موفق ميتوانند حال
تفكر اين داراي كه هستند زندگي بازنده كساني.برسند
زمان كه چه هر تدريج به چون.نيستند انساني متعالي
اثر انسان بر وشنيدهها ديدهها تجربيات ، ميگذرد ،
.ميگذارد
اگر.ميشود بيشتر آگاهيهايش روزبهروز نيست ، آگاه اگر
اين به كه روزي آن باشد ، نگرفته پيش در را درست خط كه
انساني زندگي ;است بوده بيثمر زندگيش كه ميرسد ادراك
غمگين خيلي كه ميكنم فكر بوده ، گذران زندگي نبوده ،
.ميبيند زندگي بزرگ بازنده را خودش.ميشود
را انتظارش كه اندازه آن به و كرد را خودش كوشش اگر حالا
اين چونكرد نخواهد غبن احساس حداقل باز نرسيد ، ;داشت
نرسيده اما است كرده را خودش كوشش كه هست وجود در رضايت
باشد ، نرفته انساني عالي اهداف طرف به "اصلا اگر اما.است
"صرفا اهداف آن بدون زندگي كه ميرسد تشخيص اين به وقتي
زندگي يك.ميشود غمگين است بوده حيواني زندگي يك نزديك
احساس زندگي اوليه مايحتاج تامين و خواب و برخورد مشتمل
.ميآورد پديد را عظيمي اندوه
:كه ميكنم توصيه كه است اين
.باشند داشته هدف زندگي براي "حتما-1
.باشد انسان مقام شايسته يعني.باشد انساني هدف اين -2
از خواهم مي ميپرسم را سئوال آخرين گفتم كه اين با *
كه اميدوارم بپرسم ، ديگري سئوال كنم استفاده شما محبت
.نباشد استفاده سوء
.ميكنم خواهش:متوسلاني
"كردن زندگي هدفدار" و "كردن آرزو" كه جواني دوره از*
زندگي در قدر چه آرزوها كه بگوييد ما براي كرديد آغاز را
شد؟ محقق آرزوهايتان از قدر چه و بودند موءثر شما
شايد.نداشتم را امروزم تفكر جواني دوره در:متوسلاني
جذاب برايم كه چيزي كردم ، شروع را سينما در كار كه موقعي
.بود شهرت بود ،
كه بيني جهان نسبت به و باخت رنگ قضيه اين كم كم ولي
نسبت به.آمد ذهنم در ديگر اهداف و موضوعات كردم پيدا
بهدست كه چه آن ديدم ، كه چيزهايي كردم ، كه مطالعاتي
در كردم ، كه تحصيلي در نوشتهها ، در معاشرتها ، در آوردم
پيدا تغيير مقصدم "مرتبا كردم ، عرفان مورد در كه غوري
زمان گذر در برسم آن به ميخواستم كه جايي يعني.كرد
كه نقطهاي به كه هستم آدمهايي همان جزءشد جابهجا
كه ايدهالي نقطه با هنوز نرسيدهام ، برسم ، ميخواستم
شرايط كه بابت اين از هستم متاسف.دارم فاصله خيلي دارم
كمككننده برايم شايد و بايد كه طور آن اجتماعي
.نبودهاند
شرايط اين با كه چون نيستم غمگين خيلي طرف ، اين از ولي
اين از بيشتر اگر.كردهام بوده ، توانم در كه آنچه
اجتماعي و محيطي شرايط گردن به هم را تمامش نيافتهام ،
اگر شايد.داشتهاند حدي من تواناييهاي ;نمياندازم
براي.بودم ديگري جاي در الان بود بيشتر من تواناييهاي
همين در كه جامعه اين در هستند ديگري آدمهاي كه اين
"قطعا.هستند من از جلوتر خيلي و كردهاند كار شرايط
نوع شايد.داشتهاند من به نسبت بيشتري تواناييهاي
هر به كه آنچه ولياست بوده متفاوت من با سازگاريهاشان
را كوششم توانم حد در كه است اين ميدهد تسكين را من حال
هر.داشتهام نظر در را اهدافم آن لحظه هر يعني.كردهام
البته.است بوده وانديشه مطالعه با برداشتهام كه قدمي
را بهتري راه كه نميداده اجازه را آن از بيشتر من توان
جوانب همه "حتمانزدم آب به بيگدار هيچوقت.كنم انتخاب
را من غم بار كه هست جوانب اينسنجيدهام را تصميم يك
.ميكند سبكتر
.كرديد بيان كه صميمانه صحبتهاي اين از متشكرم بسيار *
در و هستيد جوان كه شما براي و متشكرم هم من:متوسلاني
.ميكنم موفقيت آرزوي راه ، آغاز
موحدخواه مجيد :از گفتوگو
را سلام تعطيلي مرز بدون روزنامهنگاران
كردند محكوم
ارسال با مرز بدون روزنامهنگاران سازمان:اجتماعي گروه
تعطيلي جمهوري رئيس خاتمي محمد سيد آقاي به نامهاي
.كرد محكوم را سلام روزنامه
روحانيت ويژه دادگاه آنجائيكه از است آمده نامه اين در
سازمان اين است مطبوعاتي جرايم به رسيدگي صلاحيت فاقد
سياسي انگيزههاي با كه غيرقانوني حكم كه دارد درخواست
"مجددا روزنامه حكم اين لغو با و شود ، ملغي است شده صادر
.شود منتشر
روزنامه مورد در را روحانيت ويژه دادگاه حكم سازمان اين
ميثاق در مطبوعات آزادي اصل از آشكار تخلف سلام
را آن نيز ايران كه دانسته مدني سياسي حقوق بينالمللي
.است كرده امضاء
|