بيگانه با مبارزه ;خواهان مشروطه اهداف
آموزش اصلاح و
(پاياني بخش) ايران و عثماني كشور دو در مشروطه معني
غيره و پست و گمرك خدمات مجدد ارجاع مسيحي ، استخدام منع
ارتدوكس ، نستوريان و پريم نفي يعني ايراني ، كارمندان به
بستن آذربايجان ، خاك در روس مستقله سلطنت با مقابله
ايراني ، جديد مدارس ايجاد امريكائي ، ميسيونرهاي مدرسه
از قبل مشروطهخواهان كلام چكيده و قيام پيام بود اين
.مظفرالدينشاه مرگ
مييابيم در زمان ، آن منابع مندرجات به توجه با امروزه
مشروطه همراهان و تلاش بيشترين و آرزو و آمال اهم كه
محور بر نيز ، مشروطيت فرمان صدور از بعد آزاديخواهان ،
پرورش و آموزش امور اصلاح بيگانه ، ميسيونرهاي با مبارزه
.است بوده شهرستانها و تهران در جديد مدارس افتتاح و
به نويسنده ، حال شرح از بعد "يحيي حيات" كتاب اول جلد
-تهران و تبريز در جديد مدارس گشايش به مربوط گزارشهاي
انجمن امينالدوله ، عليخان ميرزا فرهنگي فعاليتهاي
يافته اختصاص تربيت و تعليم به مربوط امور ساير و معارف
.است
و روزنامه "ايران مشروطه تاريخ" آغاز در كسروي ، سيداحمد
آغاز را امينالدوله عليخان ميرزا كارهاي و دبستان
:گفتار در بحث ، ادامه با و دانسته ايران توده در بيداري
:مينگارد چنين "دبستانها پيشرفت"
(ق 1314) سال 1275 از ايران در دبستان گفتيم چنانكه...
ما و.ميگرديد بيشتر سال به سال دبستانها...آغاز؟
پيدايش آغاز از سال پنج چهار كه سال 1279 در ميبينيم
در هفده) ميبوده برپا دبستان يك و بيست ميگذشت ، دبستان
اينها و (مشهد و رشت و بوشهر و تبريز در چهار پايتخت ،
آنان نيز را رفتش و بوده مردم خود پديدآورده همه
در ساله همه..نبوده ميان در پايي را دولت ميدادهاند ،
در كه ميداد رخ بسيار و...بود برپا جشني دبستان حياط
جشني نشست همان در مردم را دبستان يك ساله يك رفت
رواج هم مشروطه آغاز از پس سال چند روال اين و.ميدادند
.داشت
داد مشروطهرا فرمان شاه مظفرالدين كه سال 1285 تا
دو يا يك كه بود شهري كمتر يافته ، بسيار رواج دبستان
به اينها به مردم دلبستگي.نباشد آن در بيشتر يا دبستان
از بسياري و كشيد گزافهانديشي به كار كه رسيد جائي
همان كشور دردهاي چاره تنها كه پنداشتند چنين ايشان
.(صص 3839.ايران مشروطه تاريخ) "دبستانست
بيدارگر و گرانقدر اثر در طاهرزاده ، صابر واقعگرا شاعر
مدارس بويژه مشروطه ، درباره زيادي اشعار "هوپنامه هوپ"
سروده قديم مكتبهاي از انتقاد سوادآموزي ، مزاياي و جديد
افكار تنوير به فراواني كمكهاي مشروطه جنبش جريان در و
.است كرده عمومي
از آذربايجان ، ايالتي انجمن ارگان "انجمن" روزنامه
"غيبي سروش":عنوان با مقالاتي سلسله شماره ، نخستين
مردم ، هزينه به جديد مدارس ايجاد درباره و داده انتشار
فرهنگي ، وابستگيهاي از رهايي راههاي و آموزش امور انتظام
بحثهاي آذربايجان در مسيحي مبلغين فعاليت از جلوگيري
.است كرده كافي
آثار و نتايج از خيرخواهانه ، اقدامات و تلاشها اين تمام
و مسجد بناي با كه ميرود شمار به فرهنگي مشروطه جنبش
مجتمع همان كنار در و كرد كار به آغاز سپهسالار مدرسه
به ملت ، وكلاي انتخاب و دولت مشروطيت ، فرمان فرهنگي ،
.انجاميد ملي ، شوراي مجلس تشكيل
زمان ، دهه يك در همنام ، جنبش دو پيدايش كه ، ميرسد نظر به
و شده ديگري در يكي شهرت تداخل باعث مكان ، يك در و
بيگانگان ، دخالت سياسي ، مشروطه جنجال ادامه
پيشآمدها ، ساير و هواداران و مخالفان دستهبنديهاي
از را محصل و مدرس موقوفه جايگاه:معني به مشروطه خاطره
ضربالمثل كه است اين مسلم قدر ولياست برده يادها
اخير اصطلاح از "است رسيده مشروطهاش به فلاني":معروف
افتخارات و آثار بيانگر و است گرفته معني و يافته پيدايش
آن ، درجات به رسيدن و بوده مجتمع اين در تحصيل از حاصله
.است بوده عثماني و ايران كشور در فرد هر آرزوي بالاترين
نوشته دو تمثيل ، قابل آرزوي و مطلوب هوس اين بيان براي
را ايراني منابع از ديگري و عثماني منابع از يكي معتبر ،
.مينمايد مقال و بسط كرده كلام وثيقه
است آمده "جودت تاريخ" يكم جلد در
به بايزيد ، سلطان محمود سلطان مدارس مدرسين و علما..."
فتوا ، قضا مسند زمان ، در معارف و علوم بر احاطه واسطه
براي اوامرشان و بوده ملت و دولت احترام و اعتنا مورد
محرم مشورت ، انجمن داخل آنان.لازمالاجرا عام و خاص
معزول بيجهت و بودند مملكت احوال به واقف سلطنت ، اسرار
كسب و درجات طي بدون علميه ، حوزه آن مدرسان.نميگشتند
براي را كسي و نميدادند "پاياننامه" كسي به معلومات
.نميكردند ثبتنام "كارآموزي دوره" ليست در استخدام
ميشد انجام تدريس -قضائي رشته دو در استخدام
امتحانات انجام با قضائي ، امور به راغب فارغالتحصيلان
در ديگر ماه مدت 6 به علمي ، توان و لياقت اثبات و ورودي
با سپس و ديده كارآموزي دوره "ثمان صحن" عالي مدرسه
به درجات به كشور بزرگ شهرهاي در استخدام ، حكم دريافت
.ميپرداختند فقهي و حقوقي و قضائي امور
نياز كارآموزي دوره و ورودي امتحانات به مدرس ، استخدام
نام به نوبت به را فارغالتحصيلان استحقاق به فقط.نداشت
وظايف "ثمان صحن" كلاسهاي نخستين در آنان و استخدام مدرس
به سابق منوال بر مدرسين هرگاه.ميدادند انجام را تدريس
كاري به يا و نميشدند نائل هم عسكر قاضي و مولويت مقام
و معيشت مدار آنان براي مدرسي حكم همين نميشايستند
تقاعد حق و وظيفه دريافت و دولت دستگاه در استخدام وسيله
از نااهل كبارزادههاي كه است بوده لحاظ بدين.ميگشت
خاطر به وكلا ، و وزراءميشدند خدمت داخل تدريس طريق
و قتل از (شيخالاسلامها و قضات) علميه اصحاب كه اين
قضائي طريق داخل را فرزندانشان هستند مصون مصادره
.ميكردند
طريق از مدرسي ، و قضائي مقامات و مراتب اخير ، قرون در
و وابسته اشخاص به مقامات ، به انتساب يا و شفاعت و رشوت
.شد كاسته آن علمي مقام و ارزش از و گرديد اعطا هم نااهل
بلكه تدريس ، وظايف براي نه مدرسي مقام و حكم نتيجه در
آن ، مورد (قانوني مزاياي) از استفاده و پايه ترفيع
(117-ص 116) ".گرديد همگان آرزوي و درخواست
در نيز سپهسالار مدرسه درباره دولتآبادي ، يحيي گفتار
:مينويسد او.ميباشد اعتناء خور
را تهران مدارس از يكي ميخواهد نگارنده است سال چند"
علم طالب اشخاص به را آنجا محصلين تدريج به كرده انتخاب
از مرتبه يك سالي و نمايم منحصر اخلاق خوش و متدين
مشاغل به تحصيلات تكميل از پس شده امتحان آنها تحصيلات
كدام هر جديد مدارس محصلين از و يابند اشتغال روحاني
كردند وارد مدرسه آن به بپردازند روحانيت شغل به بخواهند
رفتهرفته و بگردد ديني مدارس ساير سرمشق مدرسه آن تا
براي مدارس صلاحيتدارترين ميكردم تصورشود اصلاح همه
شاه با توليتش چون كه باشد ناصري سپهسالار مدرسه كار اين
واگذار متدين رجال از يكي به "غالبا پادشاه طرف از و است
اصلاحخواهانه نظريات كرد وادار را او بشود شايد ميشود
...گذارد اجرا موقع به مدرسه آن در را
مذاكره داخل موثقالملك با خود مقصد اجراي براي نگارنده
مدرسه بناي اتمام در شما كه حالا:ميگويد او بهشد
نيز آنجا تحصيلات امر در كه بهتر چه مينمائيد سعي ناصري
جديد مدارس شاگردان از قسمت يك "خصوصا نفرمائيد ، اقدامي
معقول از آمد خواهند بر ديني علوم تحصيل صدد در البته هم
باشد داشته را آنها ورود صلاحيت كه مدرسهاي و منقول و
كار اين به اختصاص ناصري مدرسه آنكه بهتر چه.نداريم
در مصر ازهر جامع مانند ازهري جامع آتيه در و بيابد
نظر كه ميشود استفاده هم نظامنامه از شود ، ديده تهران
...است بوده همين بنا اين باني حقيقي
از يك هر تحصيلي امور اصلاح به بخواهد هركس است بديهي
مشكل به بپردازد ناصري مدرسه "خصوصا ما موجود ديني مدارس
به !بلي ناصري ، مدرسه "خصوصا گفتم.خورد برخواهد بزرگي
و بنا خوبي واسطه به مدرسه اين در سكونت آنكه واسطه
اشخاص دست به زحمت به دارد كه عنواني و هوا و آب نيكوئي
و وسايل آوردهاند دست به را نعمت اين كه اشخاصي و آمده
نيز خود مكان ندادن دست از براي.داشتهاند زياد وسائط
مشكل صورت اين درمياندازد بكار را وسائط و وسايل همان
اين در.است مدارس ساير از بيشتر مدرسه اين در مزبور
كه داد بايد حق ناصري مدرسه كنوني نايبالتوليه به صورت
بردارد ، عاجلي قدم مدرسه درس اصلاح به شروع در نتواند
محضاقدامبايددو به زيرا
بيرونوحقوقآنانراقطع ثلثياسهربعازساكنينمدرسهرا
موثقالملك ندارد توقع هم نگارنده كه است اين.نمايد
ناصري مدرسه تحصيلي اصلاحات در مرا نظريات تمام بتواند
آنكه اولبكند ميتواند كار دو فقطگذارد اجرا موقع به
قانوني را آن شاه دستخط با و وضع شرايطي اشخاص ورود براي
دارند سكونت مدرسه در اكنون كه كساني براي دوم.نمايد
اشخاص بهتدريج تا بياورد ميان به ساليانه امتحان عنوان
".بروند ميان از حاضر نااهلان و نشوند وارد نااهل
سپهسالار مدرسه و عثماني سلاطين "ثمان صحن" موقوفه مدارس
و وسايل با زحمت ، به كه بودند مشروطههايي تهران ناصري
.ميآمد دست به آنها در تحصيل و سكونت نعمت زياد ، وسائط
مثابه به و تحصيل عاليه مدارج به رسيدن بدانها ، دستيابي
از استفاده و دكترا و ليسانس مدرك دريافت براي مراد حصول
مراد و موفق اشخاص به سبب بدين و است بوده آنها مزاياي
:ميگفتند يافته ،
است رسيده مشروطهاش ، به فلاني
كتابهاي بر علاوه مشروطه ، نهضت پژوهندگان ساير و كسروي
زينالعابدين كرماني ، ميرزاآقاخان طالبوف ، عبدالرحيم
يكي را روزنامهها وجود غيره ، و طاهرزاده صابر مراغهاي ،
بديهي.كردهاند قلمداد مردم آگاهي و بيداري عوامل از
موءثر و مفيد ميتوانند زماني روزنامهها و كتابها كه است
سال ده كه صورتي در.باشند داشته سواد مردم كه شوند واقع
يك فقط ايراني ، نفر هزار از مشروطيت ، فرمان صدور از پيش
حكم كتاب و روزنامه و بودند خوان وكتاب سواد با نفر
.داشت"يهوديها طاقچه در قرآن"
است آمده "عمر سوانح" كتاب در
:بود نوشته (مصر چاپ) ثريا روزنامه شمارههاي از يكي در"
ايران در و است بيسواد نفر يك نفري صد هر در اروپا در
تعليم اصول بدي از اين و باسواد نفر يك نفري هزار هر در
(ص 19)".است
آنها از كه داريم واجبي مساله هزار":مينويسد هم طالبوف
هوا بام به پرداختن ، (ساتيري و سرهنويسي فارسي) اين به
علوم گنجايش ندارد ، لغت هزار ده كه زباني.است ساختن سقف
نفر يك نفر هزار از هنوز كه ملتي.نيست ظرف را عهد اين
زبان تصفيه به نموده صرفنظر او اصلاح از اگر ندارد ، سواد
(ص 54.مشروطه ادبيات).است گناه پردازند
چنين ملت ، درد و درمان ظلمت ، و جهل اين دفع براي طالبوف ،
:بود انديشيده چاره
آنان تربيت براي و است لازم عالم اشخاص مملكت براي..."
فرنگستان به نوباوگان كه داد ترتيب عالي مدارس بايد
خود ملت ، ترقي خيال در بلكه.برنگردند ماب فرنگي و نروند
(ص 47 -تبريزي طالبوف انديشههاي) ".بشناسد مسئول را
...":است كرده بيان هم دولتآبادي يحيي را نظريه همين
علم علم ، مرد ميخواهد ، مرد مملكت ميفهميد امينالدوله
حيات) ".بفهمد بايد كس همه كه چيزيست اين و مدرسه و مكتب
(ص 180 ج 1 يحيي ،
به مشهور) حسن ميرزا حاجي":مينويسد رشديه ، شمسالدين
.ق.-ه سال 1300 در تبريزي ، ملامهدي آخوند فرزند (رشديه
راه از و گفت ترك را بيروت ايران ، در مدرسه تاسيس عزم به
با كه مدارسي از استانبول در.شد ايران عازم استانبول
را آنها سازمان و كرد ديدن ميشدند ، اداره جديد اصول
(ص 23 عمر سوانح)".سپرد خاطر به و پسنديد
به پسند ، با ديده ، استانبول در حسن ميرزا كه را مدارسي
دوره از بعد كه ميناميدند "رشديه" بود سپرده خاطر
و خاطرات ;ص 181 ج 1 ، يحيي حيات)است بوده ابتدايي
(ص 110 خطرات ،
سبك به مدرسه نخستين-ه ربيعالاول 1305 در ميرزاحسن ،
سبب بدين و كرد تاسيس تبريز در را "رشديه" عثماني مدارس
تهديد با سال حدود 10 در مدرسه اين.يافت شهرت رشديه به
نمايان روحاني مخالفت و قديم مكتبداران تحريم و تخريب و
خان علي ميرزا اينكه تاگشت مواجه جهال جنجال قشري ،
را رشديه حسن ميرزا.شد آذربايجان والي امينالدوله
باني تبريز ، در رشديه مدرسه تحكيم و تاسيس ضمن و بنواخت
مدرسه نخستين ق ، .-ه سال 1315 در و خواست تهران به را آن
.يافت گشايش نيز تهران در رشديه
امينالدوله ، خيرخواهانه مساعي و پروري معارف سايه در
رونق شهرستانها و تهران در (رشديه) جديد مدارس تاسيس
و شهر كمتر مشروطيت ، فرمان صدور تا و گرفت فزوني و يافت
سرمايه و سعي به جديد مدارس آن در كه بود قصبهاي
.باشد نيافته گشايش ترقيخواهان و آزادگان
به دبستان به مردم دلبستگي...":مينويسد كسروي كه اين
از بسياري و كشيد انديشي گزافه به كار كه رسيد جايي
همان كشور دردهاي چاره تنها كه پنداشتند چنين ايشان
ميهنپرستان و خيرانديشان و بوده مردم با حق ".دبستانست
مدرسه ايراني نوباوگان تا كه ، ميدانستند نيز انديشمند
(مشروطه مدرسه) عالي مدارس به نكنند ، تمام و طي را رشديه
آيند بار شده تربيت و عالم اشخاص و يابند راه نميتوانند
و جهل از را مردم توده كه بوده فرهنگي مشروطه اين و
و معرفت كسب وكتاب ، روزنامه خواندن به رهانيده ، بيسوادي
.مينشست دل به و ميداد سوق معارف
از بعد (جديد مدارس ترويج و تعميم) فرهنگي مشروطه
مطمح نيز ، شهري انجمنهاي تشكيل و مشروطه حكومت استقرار
از و گرفته قرار اصلاحي برنامههاي صدر در و بوده نظر
از قسمتي باره اين در.ميآمد شمار به اجتماعي مسائل اهم
.ميگردد عرضه "انجمن" كتاب مندرجات
عالي مدارس تاسيس درباره مفصلي مقاله زمينه همين در..."
شده چاپ "انجمن" روزنامه در كاشاني محمود حاج امضاي با
در دارالفنون تاسيس پيشنهاد از استقبال ضمن نويسنده بود
كه آموزشي مجتمع اين به كمك براي را خود آمادگي تبريز
اعلام خود ، شخصي خانه اهداء با باشد "علوم هرگونه جامع"
اين بر فنون ، و علوم تحصيل فوايد برشمردن از پس و نمود
پاك خاك ميتوان تربيت و تعليم با كه داشته تاكيد نكته
.كرد بينياز خارج از كلي به را آذربايجان
:ميخوانيم مزبور مقاله از قسمتي در
همه حاجيان.شدهايم بيدار دير و خفته خيلي والله..
و حيرت وادي در هنوز ما رسيدند مقصود كعبه به و رفتند
.است ننگ است ، خجلت.است حيف.سرگردانيم و آواره ضلالت
دارند ، ما با مذهبي مغايرت آن سكنه كه تبريز محله يك در
تحصيل تمام سرعت با.باشند داشته منظم مكاتب باب چندين
براي امريكايي ميسيونرهاي مدارس) نمايند فنون و علوم
خودشان ادبي و علمي ترقيات بر روزبهروز و (مسيحيان
حال با فاطمه بني واولاد اسلام اطفال اما بيفزايند
اين به تكدي دست و نشسته خاك روي بازار و كوچه در پريشان
انسان شرف به آنها حال مشاهده آيا.كنند دراز آن و
يك.نميدهد باد به را وطنپرستي ناموس آيا برنميخورد؟
اگر شده ، مشروطه دل خون هزاران با ما مملكت كه است سال
به قدم يك و نرفته پيش وجب يك هنوز بنگريم انصاف به
.نگذاشتهايم تمدن دايره
دارالمعجزه؟ يك كو مرتب؟ مريضخانه يك كو صحيح؟ مكتب يك كو
(ص 105106).باشد مشروطه آثار لامحاله كه كارخانه يك كو
رهبران مردم كه ، است حقيقت اين روشنگر نوشتهها ، اين
.ميجستند تمدن دايره در نهادن گام براي را مشروطه نهضت
آثار از را دارلمعجزه و كارخانه و مريضخانه و مكتب
خانه آموزشي مجتمع ايجاد براي و ميداشتند محسوب مشروطه
.ميكردند اهداء را خود
و مراد را "رسيدن مشروطه" و داشتند نياز مردم عامه آنچه
مشروطه والابود فرهنگي مشروطه ميدانستند خود مطلوب
قابل مطلقه حكومت با غافل بيسواد جامعه براي سياسي
.نميبود تمايز و تشخيص
|