|
ايراني عارف دو
استاد نوشتههاي از يادداشت دو زير ، در :جستارگشايي
حجم.ميرسد گرامي خوانندگان نظر به قزويني علامه فقيد ،
چاپ به آن اعظم بخش كه قزويني ، مقالات و يادداشتها كثير
ادب و فرهنگ و مذهب و تاريخ در دائرتالمعارفي خود رسيده ،
عالمانه ژرفكاويهاي از عالي نمونههاي و است ايرانزمين
اتكاء و پيوستگي عين در نوشتهها كوتاهي.استادانه دقت و
علامه آثار ويژگيهاي از يكي اول ، دست و متعدد منابع به
سياق و سبك به و كهنگرايانه نثري با كه است بوده فقيد
شايسته ويرايشي و پيرايش ميشده ، و ارائه قديم علماي
.است آفريده را جديد علمي دقت
معارف گروه
قزويني محمد علامه :نوشته
انصاري عبدالله خواجه -1
ابواسمعيل هوالامام انصاري ، عبدالله شيخالاسلام
محمدبن عليبن معاذ ابي محمدبن منصور ابي عبداللهبن
الانصاري الخزرجي (1)مت منصوربن جعفربن عليابن احمدبن
.الهروي
رسول حضرت صحابه مشاهير از انصاري ايوب ابي به وي نسب
.ميگردد منتهي
و صوفيه اكابر از و محدثين و علما اجله از وي:شيخ مذهب
عقيده در و تشبيه و بتجسيم مايل و حنبلي مذهبش.بود عرفا
.ميبود تعصب و رسوخ نهايت در خود
تعصب و خشونت دست از متكلمين و حكما "خصوصا عصر ، علماء
او هلاك قصد كرت چندين و بودند مشقت و رنج در همواره او
.نمودند
با سلجوقي ارسلان آلب سلطان وقتي كه كند روايت ذهبي
در هرات علماء آمدند ، هرات به طوسي نظامالملك خواجه
كردند شكايت شيخالاسلام تعصب و معامله سوء از وزير خدمت
حضور در كه بودند نموده مواضعه هم با پيش از و
چشم از را او كه بپرسند چيزي وي از نظامالملك
از يكي شدند جمع همه مجلس اهل ، چون بيندازد نظامالملك
ميدهد رخصت امام شيخ آيا گفت نموده سخن به ابتدا علماء
نمايم؟ سئوال مسئله او از
.بپرس:گفت
.ميكني لعنت را اشعري ابوالحسن چرا:گفت
.نگفت هيچ و شد ساكت شيخالاسلام
از پس افكند ، زير به سر بود مذهب اشعري كه نظامالملك
.بده را او جواب شيخ يا گفت و سربرآورد ساعتي
لعن" همانا و نميشناسم را اشعري من گفت شيخالاسلام
."است آسمان در خداوند كه نباشد معتقد كه را كسي ميكنم
به ارسلان آلب سلطان سفرها از يكي در كه كند روايت همو و
.نمود ورود هرات
نظر در را شيخ كه انديشيدند تدبيري بلد روءساي و مشايخ
در را آن ساخته مس از كوچك بتي پس.سازند مغضوب سلطان
از رفتند سلطان حضور به چون و كردند پنهان شيخ محراب
به قايل كه گفتند جمله از.كردند شكايتها شيخالاسلام
صورت بر خداوند گويد و نهد بتي خود محراب در و است تجسم
او مسجد قبله در را بت فرستد هماكنون سلطان اگر و اوست
.يافت خواهد
از جماعتي فيالحال آمد ، گران سخت سلطان بر امر اين
پس بياوردند شيخ سجاده زير از را بت تا بفرستاد غلامان
بلد مشايخ شد ، داخل شيخ چون فرمود احضار را شيخالاسلام
سلطان و افكنده سلطان روي پيش در بتي و نشسته همه ديد را
چيست؟ اين:پرسيد سلطان.است غضب و خشم غايت در
.را كودكان بازيچه سازند روي از كه است بتي اين:گفت شيخ
.نميپرسم بت از:گفت
ميپرسد؟ چه از سلطان پس:گفت شيخ
گوئي و ميپرستي را بت اين تو كه گويند جماعت اين:گفت
.اوست صورت بر خداوند كه
.عظيم بهتان هذا سبحانك:گفت شيخ
كه كرد ادا را كلام اين بلند صوت و مهابت با چنان و
زدهاند ، افترا او بر جماعت آن كه افتاد دل در را سلطان
به "محترما و "مكرما را او نموده عذرخواهي شيخ از پس
.نمود تهديد را بلد مشايخ و بازگردانيد خود منزل
خشونت و تعصب دست از ما كه است آن راستي:گفتند ايشان
بلائيم ، در عوام سبب به ما بر او استيلاي و مرد اين
.كنيم كوتاه خود سر از را او شر وسيله بدين تا خواستيم
مبلغي مجلس آن در هم تا كرد موكل برايشان را جمعي سلطان
را ايشان جان و بستدند خزانه رسم به ايشان از عظيم
.انتهي -ببخشيد
خواجه به ايران در كه است شيخالاسلام همين و:شيخ تخلص
شيرين بسيار رباعيات و اشعار و است معروف انصاري عبدالله
پير گاه و انصار پير گاه اشعار در و دارد پارسي زبان به
"مناجات" صاحب هموست و مينمايد تخلص انصاري گاه و هري
لابي الصوفيه طبقات" كتاب كه هموست و معروف ، مليح فارسي
و نموده املا تذكير و وعظ مجالس در را "السلمي عبدالرحمن
وي مريدان از يكي و افزوده آن بر خود از ديگر تراجم بعضي
آن از پس است كرده جمع قديم هروي زبان به را "امالي" آن
از را امالي آن جامي عبدالرحمن مولانا هجري نهم قرن در
مشايخ تراجم و آورده در معمول فارسي عبارت به هروي زبان
را معروف "نفحاتالانس" كتاب و افزوده آن بر را ديگر
.است ساخته
.است بوده بسيار تصانيف پارسي و عربي به را شيخ:شيخ آثار
عربي به كه است "ذمالكلام" يكي است موجود بالفعل آنچه
منازل" ديگر و (2)است موجود بريطانيه موزه در و است
نسخ و عربي به نيز آن كه "السائريناليالحقالمبين
ديگر است ، موجود اروپا كتابخانههاي در آن از متعدده
رساله و است پارسي زبان به كه معروف "مناجات رساله"
بريطانيه موزه در و پارسي به نيز آن كه "زادالعارفين"
و پارسي به نيز آن كه "اسرار" كتاب و (3)است ، موجود
.است (4)باقي آن از منتخباتي
سنه 481 ذيالحجه در وفاتش و سنه 396 شعبان در 2 وي تولد
(5).گرديد واقع
كبري نجمالدين -2
اواخر در عرفا مشايخ مشاهير اشهر از كبري ، نجمالدين شيخ
سنه 618 در مشهور قول به وي وفات هفتم ، اوايل و ششم قرن
در وي كه مغول لشكر دست به خوارزم فتح موقع در. است بوده
فقره اين به كه كسي اولين است ، رسيده شهادت به واقعه آن
رشيدالدين داريم اطلاع ما كه آنجا تا نموده اشارت
حدود 710 در كه "جامعالتواريخ" در است وزير فضلالله
چنگيزخان":است ذيل قرار از او عبارت عين و شده تاليف
كه فرستاد كس وي به بود شنيده نجمالدين شيخ آوازه چون
ميان از كه بايد بزرگ آن كرد ، خواهم قتل را خوارزم من
جواب در رحمتالله شيخ.بپيوندد ما به و رود بيرون ايشان
با خوارزم در روزگار شيرين و تلخ با سال هفتاد كه گفت
اگر بلاست نزول هنگام كه اكنون بردهام بسر طايفه اين
كشتگان ميان از را او آن از بعد باشد دور مروت از بگريزم
تاريخ" و "گزيده تاريخ" در آن از پس ،"والسلام نيافتند
ساير و "حبيبالسير" و "روضتالصفا" و "نفحات" و "يافعي
و شاخ با "متدرجا را فقره اين تذكرهها و تواريخ كتب
دورتر واقعه اصل از هرچه و كردهاند تكرار بسيار برگهاي
كه ميبينيم بسياري مانند افسانه تفاصيل و زوايد ميشويم
علاوه "جامعالتواريخ" طبيعي ساده و سهل حكايت اين بر
كه "جويني جهانگشاي تاريخ" در كه است عجب است ، ولي شده
صاحب و شده تاليف "جامعالتواريخ" از قبل سال پنجاه قريب
وقايع از بيشتر همهكس از جويني عطاملك علاءالدين آن
خبر با خوارزم احوال و اوضاع از نيز و مغول خروج اوايل
تاريخ مخصوص "منحصرا او تاريخ از تمام جلد يك و بوده
به اشارهاي و ذكري "اصلا و "مطلقا است ، خوارزمشاهيان
خوارزم واقعه در كبري نجمالدين شيخ قتل يعني فقره اين
در قزويني محمد زكريابن همچنين و نميشود يافت
از قبل سال چهل قريب نيز آن كه "آثارالبلاد"
احوال ترجمه "خيوق" ذيل در شده تاليف "جامعالتواريخ"
از "اصلا و "مطلقا ولي نگاشته كبري نجمالدين از ممتعي
;نياورده ميان در ذكري خوارزم واقعه در او شهادت حكايت
ضبط ده و ششصد حدود در هم را او وفات تاريخ است ، سهل
.خوارزم واقعه از قبل سال هشت يعني كرده ،
مورخين بعضي مابين نيز كبري نجمالدين شيخ مرقد خصوص در
سنه در كه گزيده تاريخ در:ميشود مشاهده عجيبي تناقض
"ناپيداست مزارش":گويد او شهادت ذكر از پس شده تاليف 730
تاليف از بعد سال سه فقط يعني سنه 733 در آنكه حال و
رسيده خوارزم به سال آن در بطوطه ابن كه "گزيده تاريخ"
خارج به و":ميكند وصف ذيل عبارت به را او مرقد بوده
و الكبري نجمالدين تربهالشيخ مبنيتعلي زاويه خوارزم
و "الصادر و الطعاماللوارد فيها و كبارالصالحين من كان
سنه 1267 در خود خوارزم سفر در هدايت قليخان رضا مرحوم
كرده زيارت اورگنج به مشهور گرگانج در را او مرقد نيز
"جامعالتواريخ" 355 ،"آثارالبلاد" به شود رجوع) -است ،
789 ،"گزيده تاريخ" مغول ، دست به خوارزم فتح حكايت در
511 ،"سبكي" يافعي 44042 ، ذهبي 293 ، "دولالاسلام"
-480"نفحات" و 618 ، سنه 617 درحوادث "خوافي فصيح مجمل"
33 ، ج 331 جزو 1 "حبيبالسير" 533 ،"روضتالصفا" 487 ،
143 ،"رياضالعارفين" ب ، ن ج در "تاجالعروس"
رجوع[ و 455 8182"روضاتالجنات" 1633 ،"مجمعالفصحاء"
-248"طرائقالحقايق".]حاشيه 1 ص 44 "شدالازار" به شود
.(150-50 ، 149
:پانوشتها
في بالقلم كماهومضبوط انتاء تشديد به "مت" -1
المسمي و اعجمي اسم مت وفيتاريخالعروستاريخالذهبي
و اسم مت العرب وفيلسان الاعجام فيالمحدثين كثيرون به
.تشديدالتاء و بفتحالميم هناك مضبوط هو
Add,ميوزيوم ، 27520 بريتيش نسخه -2
تاليف ميوزيوم بريتيش فارسي نسخ فهرست به كنيد رجوع -3
.ص 738 ريو
.ص 774 "ايضا -4
سادس قسم در للباخرزي "دميتالقصر" به نيز كنيد رجوع -5
ابنالاثير و مايضافاليها و قهستان و خراسان شعراء در
بريتيش نسخه الذهبي "تاريخالاسلام" و سنه 481 حوادث در
.چهاردهم طبقه در "ايضا له "الحفاظ طبقات" و ميوزيوم
بريتيش نسخه الصفدي لصلاحالدين "بالوفيات الوافي"و
و ص 15 ، للسيوطي "طبقاتالمفسرين" و ميوزيوم
اقليم هفت و 380-ص 376 كلكته طبع جامي "نفحاتالانس"
داراشكوه لمحمد "سفينتالاولياء" و ميوزيوم بريتيش نسخه
.ص 433 ج 1 "عرب علوم تاريخ" در بروكلمن ايضاو
معارف كتابخانه
|
(جلد 7) مثنوي شرح
مولانا جاودان اثر مثنوي ، شرح از مجلد هفتمين
فرهنگي و علمي انتشارات سوي از بلخي ، محمد جلالالدين
توسط كه است مثنوي سوم دفتر كامل شرح اثر اينشد منتشر
ايشان واقع در.است شده تحرير شهيدي سيدجعفر دكتر استاد
فروزانفر بديعالزمان استاد ناتمام اثر تكميل متكفل
همان بر و برده پايان به را سوم دفتر تاكنون و گرديده
.كردهاند تشريح و توضيح سياق
حيات ، ايام در فروزانفر بديعالزمان علامه فقيد ، استاد
برجسته ، دانشور آن.كردند آغاز را خود عالي و مشروح شرح
را شمس غزليات كليات آن ، بر مقدم و فعاليت اين جوار در
به نيز را مولانا "مافيه فيه" و فرمودند تنقيح و تصريح
ميراث.رساندند چاپ به و كرده تصحيح عالي و بديع صورتي
گرانقدر و چشمگير بسيار مولانا باب در فروزانفر استاد
و عالي شرح يافتند توفيق مجموع در آنكه حاصل و بود ،
استاد اثر ، همين مقدمه در.كنند آغاز را بينظيري
مولانا ، عصر و زندگي و حيات از فشردهاي و دقيق زندگينامه
.مولاناست حيات تذكره بهترين هنوز كه آوردند فراهم
كمال فروزانفر خامه به وي مثنوي شرح و مولانا زندگي
اول دفتر هنوز و نداد اتمام مهلت اجل دست اما بود ، مطلوب
شروح از سوم جلد انتهاي در نرسيده ، پايان به مثنوي
شرح حسرت و گفت وداع را دارفاني بزرگ علامه آن فروزانفر ،
به بنانهاد مولانا شيفتگان دلهاي بر را خويش الشروح
شرايط همه عرفانپژوه ، محققان و مولاناشناس بزرگان گفته
او باريكبينيهاي و شرح و بود جمع فروزانفر در كار
فقيد مولاناشناس نيكلسون استاد از ژرفتر و برتر بيگمان
برجسته شاگرد سالها ، از پس رو ، هر به.ميباشد انگليسي
اسلامي فرهنگ بر احاطه با شهيدي سيدجعفر دكتر فروزانفر ،
تداوم سياق همان به را اثر همان دنباله پارسي ادب و
به را اول دفتر چهارم ، جلد انتشار با ابتدا در و بخشيده
دكتراي دوره درسهاي در روش اين "ظاهرا.آوردند پايان
همين تقريرات ايشان و ميشود گرفته كار به شهيدي استاد
دفتر. ميسازند آماده را حاضر شرح و نموده تدوين را دروس
كه هفتم دفتر در سوم دفتر كل و شش و پنج مجلدات در دوم
و شرح مورد است مثنوي شرح هفتگانه از مجلد قطورترين
فروزانفر علامه همچون كار ، اساساست گرفته قرار توضيح
و روايات و آيات و قصص و ماخذ با تطبيق سپس لغوي ، شرح بر
مولانا فلسفي و عرفاني اشارات و منظور توضيح بالاخره
و مقدماتي شرح ميتوان را شرح اين.است گرفته قرار
مولانا مطالعه سطوح تمام در كه كرد قلمداد مثنوي پايهاي
.دارد كاربرد
از ارزشمندي بسيار شروح اخير سالهاي طي در خوشبختانه
جملگي كه ارجمندي تصحيحات نيز و آمده بيرون مولانا مثنوي
جمله از.ميروند شمار به خود نوع در آثار بهترين از
را سروش عبدالكريم دكتر و استعلامي محمد دكتر تصحيح
نام نيكلسون از پس تصحيحات موفقترين عنوان به ميتوان
مجموعه و مثنوي جامعالشروح كه) زماني كريم شروح و برد
اثر مثنوي نثر و شرح ،(است معتبر شرحهاي همه ملحض
ترجمه به كه ترك ، مثنويشناس استاد گولپينارلي عبدالباقي
،"اسرار شرح" تازه و منقح چاپ.است شده چاپ سبحاني توفيق
مشكلات توضيح و كوتاه شرح سبزواري ، ملاهادي حاجي اثر
در بحر" نامهاي به زرينكوب دكتر معروف كتاب دو در مثنوي
بر نيكلسون شرح جلدي شش ترجمه بالاخره و ،"سرني" و "كوزه
مجموعه چنين كنار در.لاهوتي حسن استاد خامه به مثنوي
و همه از برتر همچنان فروزانفر شرح جايگاه ارزشمندي ،
دكتر خامه به كه است مفيد شرحهاي جمله از نيز آن دنباله
.ميشود نزديك تكميل افق به شهيدي سيدجعفر
|
|
|