رفتن نامعلوم سوي به
ميسازد فيلم جهاني بانك پول با اردن
رفتن نامعلوم سوي به
"مطرود" رمان به نگاهي
پيراندلو لوئيجي نوشته
محمد آل آزاده ترجمه
شايد.باشد زنان درباره كس ، هر از بيشتر مطرود رمان شايد
تا هستند بهانهاي هميشه مثل كتاب ، اين در زنان هم ،
جامعه سياست ، درباره را خودش انتقادي ديدگاههاي نويسنده
.كند بازگو سنتها و
نويسندگان از گروه آن براي خوبي نمونه كتاب حال ، هر به
آن و ميزنند قلم پيراندلو مشابه شرايط در كه است ايراني
درباره هم حساسيتهايي "احيانا كه نويسندگاني از گروه
.دارند زنان مسائل
ايتاليا سبك صاحب نويسنده پيراندلو ، لوئيجي را "مطرود"
.است نوشته
خيانت -الف
شدن خارج صف از خيانت.است شدن خارج صف از كردن ، خيانت"
(1)".است رفتن نامعلوم سوي به و
صف از"ميداند "شدن خارج صف از"را خيانت كوندرا ، ميلان
دليل هر به فرد كه است معني اين به جا اين در "شدن خارج
.است گرفته پيش در را متفاوت راهي باشد ، كرده خيانت كه
.است "عصيان و خشم" معني به خيانت حالت ، اين در
است معتقد بلكه نميكند تاييد را خيانت كوندرا واقع ، در
و جامعه كه ستمي.هستند ستم طبيعي بازتاب خيانتها برخي
باعث كه جايي تا ميدارند روا فرد يك به نسبت سرنوشت
از را خود طريق اين به و آورد رو خيانت به او ميشوند
.بيابد خود براي ذهني برتري يك يا و كند جدا جامعه
باز ;ميكند آغاز را خيانت كه كسي كه است اين مساله اما
مهار خوبي به را اوليه خشم آتش آن و عقده آن نيست قادر
"رفتن نامعلوم سوي به" و نيست آن موءثر درمان خيانت ، .كند
.است
تنها بلكه كند ، راپر شده ايجاد خلا نميتواند خيانت
را ديگري خيانتهاي زنجيرهاي ، واكنش طريق از" ميتواند
خيانت از پيش از بيش را فرد آنها كدام هر كه شود باعث
(2)".ميكند دور پيشين
درباره است ، پيراندلو كتاب اولين كه هم مطرود رمان
.ميكند تعقيب را ديدگاهي چنين و است شده نوشته خيانت
روبهرو خيانت از مرحله دو با خواننده كتاب ، اين در
كه است همان "خيانت وسوسه".خيانت و خيانت وسوسه:ميشود
را آن قادرند هم گروهي و ميكند زمزمه همه گوش در شيطان
:پيراندلو قول به.بگيرند نشنيده
پيش نجيبي فرد هر براي كه زودگذرند لحظههايي اينها"
به خيال ، دنياي در اينكه دليل به كس هيچ اما ميآيد ،
".نميپندارد خيانتكار را خود است كرده فكر ديگر عشقي
طرد دليل اين به (مطرود رمان در) مارتا اين ، وجود با
.است كرده فكر ديگر عشقي به لحظهاي فقط كه ميشود
دردسرهايي مارتا براي نمييابد ، عيني تجسم كه خيال ، اين
:است كتاب اين ماجراهاي اصلي هسته كه ميآورد بار به را
مردي.دارد علاقه نوشتن به كه است زني (ركو همسر)مارتا"
از (هست هم مجلس وكيل كه روشنفكري) نياني آلوي نام به
عاشقانه حال عين ودر ادبي نامههايي مارتا اتاق پنجره
به لحظهاي براي آنكه عليرغم مارتا.ميفرستد او براي
.ميكند رد را نياني آلوي تقاضاهاي ميكند ، فكر ديگر عشقي
به را مارتا ركو ميكند ، متهم خيانت به را او مارتا همسر
تاب ماجرا اين مقابل در مارتا پدر.ميفرستد پدرش خانه
پس.ميكند حبس اتاقي در را خودش تمام ماه يك و نميآورد
و ميميرد بود حبس آن در كه اتاقي در مارتا پدر آن از
".ميشود مطرودتر مارتا
جامعه -ب
ميدهد ، ارائه مارتا خانه و شهر از پيراندلو كه تصويري
داستان شخصيتهاي پيراندلو ، .است "سنتي جامعه" يك تصوير
آئيني ، جشنهاي:است داده قرار "سنتي جامعه" يك در را
جمع دركليسا روز اين در كه مردمي و يكشنبه روزهاي
در سر همديگر زندگي از كه خاطر اين به بيشتر ميشوند
.است جامعه اين ويژگيهاي از بياورند ، همگي
و ميدهد قرار را تصوير اين رمان زمينه پس در پيراندلو ،
كاستيهاي كند ، نكوهش را سنتي جامعه آنكه بي حال ، عين در
.ميگويد هم را آن
مرتكب كه گناهي كيفر به مارتا ، كه ميدهد نشان پيراندلو
جامعه كه ميگويد حقيقت اين از او.ميشود طرد نشده ،
بيشتر نيست قادر و دارد تكيه شده تعيين باورهايي بر سنتي
جامعه ، اين باور در.كند فكر ميشناسد كه محدودهاي از
.ميشود طرد مارتا
جامعه همين در هم را ديگري واقعيتهاي پيراندلو ، طرفي از
هم مهرباني مردم جامعه همين در ميدهد نشان او.ميبيند
مدير ، خانمدهند ياري را مطرود ميشوند حاضر كه هستند
.هستند افراد اين جمله از آناورونيكا و بلاندينو لوكا
نزديك جوامع نوع اين در چند هر ;ميدهد نشان پيراندلو
ولي است دردسرآفرين گروهي زندگي و يكديگر با آدمها بودن
در.ميشود منجر عميق دوستيهاي به نزديكي همين گاهي
.ميكند جستجو سنتي جامعه يك رادر دوستي نوع اين او واقع
بر كه است فرهنگي اثري پيراندلو رمان جهت ، اين از
تكيه (ايتاليا) مشخص ناحيهاي ونژادي قومي ويژگيهاي
.دارد
مردان -ج
(مارتا همسر) ركو ميشود ، معرفي رمان در كه شخصيتي اولين
خيانت از مدام كه است ترسيدهاي دل و چشم مرد او.است
فاسد دنياي اين در" است معتقد او.ميگويد سخن زنان
برادرش به و "باشد داشته را چيزي هر انتظار بايد انسان
از او دوراس ، مارگريت قول به نكند ازدواج ميكند پيشنهاد
را او كه ميترسد اين از.ميترسد" كه آدمهاست دسته آن
از.ميترسد داشتن دوست از.ميترسد آينده از.كنند ترك
واز بدبختي از گرسنگي ، از ناشناخته ، از عدد ، از خشونت ،
(3)"...ميترسد حقيقت
تفاوت كه ميكند خلق را مرداني رمان ، اين در پيراندلو
رمان زنان شخصيت كه حالي در ندارند ، يكديگر با چنداني
ويژگي يك در "تقريبا داستان مردان.دارد بسياري تنوع
نيستند قوي ميكنند ادعا كه هم قدرها آن يك هيچ:مشتركند
.ميبازند را خود اتفاق اين مقابل ودر
او ميشود پريشان بهشدت ماجرا اين مقابل در ركو;"مثلا
او به مارتا ميداند و است علاقهمند مارتا به هم هنوز
و بگيرد تصميم نميتواند اين وجود با است ، نكرده خيانت
را مارتا باطنياش ميل برخلاف او.بازگردد مارتا سوي به
عذابآوري تنهايي و حقارت گناه ، احساس وبا ميكند طرد
.ميشود منزوي
اين مقابل ودر ميميرد ماه يك از پس هم مارتا پدر
.نميآورد طاقت بيآبرويي
منفي قطب ودر بدبختيهاست اين همه مسبب كه هم نياني آلوي
.ميدهد رانشان ضعيف مرد يك تصوير باز دارد قرار ماجرا
وجو جست زنان در را خاصي ارزشهاي پيراندلو مقابل ، در
.ميكند
مادر و خواهر)وآگاتا ماريا مارتا ، ماجرا ، درگير زنان
سر از را عادي زندگي مدتي از پس آنها.هستند (مارتا
.باشند داشته اميد و آرزو باز ميتوانند آنهاميگيرند
.كند آغاز را تازهاي زندگي تا برميخيزد مارتا خود حتي
مرداني آنكه حال بازگردند ، جامعه به كه دارند علاقه آنها
دست از نوعي به يك هر بودند حوادث همان بطن در كه
.رفتهاند
عمدي خيانت -د
از پيراندلو طرفداريهاي.نيست كم مطرود رمان در اغراق
كتاب ، شخصيتهاي ميشود ، كشيده اغراق به گاهي مارتا
كتاب در هم اضافي آدمهاي.هستند سفيد و سياه "اكثرا
آن به پيراندلو كه اين ، نكتهاي وجود بازيادند
كه باشيم داشته توجه واگر اينهاست همه وراي ميپردازد ،
ميتوان را ضعفها اين از بسياري اوست ، كتاب اولين اين
.گرفت ناديده
ميشود رفتاري طوري او با اما نشده ، مرتكب خيانتي مارتا
بيگناه كه چند هر مارتا.است كرده خيانت "واقعا گويي
از:ميكند تجربه زيروبمهايش همه با را طرد فرايند ;است
و مادر او ، تنها نه آن از پس ;ميشود رانده شوهر خانه
هر و شوند ظاهر شهر در بهراحتي نميتوانند نيز خواهرش
شغل نميتواند مارتا.راميشنوند مردم كنايه گوشه روز
آزار از مييابد شغلي كه كجا هر كندو پيدا مناسبي
.نيست امان در اطرافيان
هيچ.ميگيرد شكل مرحلهها اين از عبور در مارتا شخصيت
فكر خودكشي به وادارد را مارتا پوچي ، احساس كه نيست عجيب
;وادارد (عمدي خيانت يعني) ديگري خودكشي به را او يا كند
شبيه هيچوجه به خيانت اين.است ناچاري سر از كه خيانتي
ياد به را زاده اشراف آناكارنيناي.نيست ديگران خيانت
هم پانيون مارسل نمايشنامه در نانوا زن يادآور.نميآورد
بلكه نيست ، بيدردي درد يا شرارت روي از او خيانت.نيست
فرار براي راهي خيانت ، اين.است فراوان مشكلات فشار از
.است خودكشي نوعي و دارد رواني انگيزه است ،
كه چرا است ، آميز اغراق كتاب پايان كه برسد نظر به شايد
خيانت او به "واقعا بار اين مارتا آنكه از پس مارتا شوهر
.بازميگردد او نزد به و ميبخشد را او بود كرده
به و ميايستد مادرش جنازه سر بر تراژيك صحنهاي در شوهر
:ميگويد مارتا
... ميبخشم... ميبخشم..را مادرم ببين...كن نگاه"
زندهداري شب او بالين بر هم با... جا همين...بمان
نظر به آميز اغراق آنكه وجود با مساله ، اين "ميكنيم
از رمان پاياناست اثر طنز پيراندلو ، قول به ميرسد ،
افراط راه جامعهاي وقتي كه ميگويد حقيقت اين
و ميكند ، طرد كوچك خطايي خاطر به را آدمها راميپيمايد
.ميگيرد ناديده را بزرگ خطاهاي سهلانگاري با جامعه همان
آزادي به است خيانتكار راستي به كه كسي دليل همين به
.ميشود طرد است گناه بي كه وآن ميكند زندگي
جريان به كنايهاي را كتاب پايان خود ، پيراندلو طرفي ، از
:مينويسد آن ودرباره ميداند سرنوشت شده تعيين پيش از
اختياري جملگي كردارشان خود خيال به داستان شخصيتهاي"
اينجا آنكه از واهي ، سر سربه پنداري است ، اراده وازروي
نفرت قانوني واقع ، در.است مطرود ارادهاي و اختيار هر
و است آنان راهنماي وبيرحم تغييرناپذير اسرارآميز ، بار ،
كه ميشود سبب خود اين و ميكشاند خود پي در را آنها يا
ننگ و عار و رسوايي رانده ، جا همه از و بيگناه زني آري
كه ميگردد خطايي همان مرتكب بخردوسرانجام جان به را
جامعه آنگاه و دادند اونسبت به ناروا و ناحق چنان ابتدا ،
".ميپذيرد خويش درون به را وي ديگر بار
لبافي ميترا
:نويسها پي
كوندرا ميلان - هستي بار -و 2 1
دوراس مارگريت - كن ويران ميگويد -3
ميسازد فيلم جهاني بانك پول با اردن
احداث مضمون با اردني ، فيلم يك تهيه بودجه جهاني ، بانك
اردن و باسوريه عربستان مقدسه اماكن بين ارتباطي آهن خط
.ميكند تامين را
و كارگردان نويس ، فيلمنامه كه "Adel Afana افانا عادل"
با است ، انگليسيزبان فيلم اين بازيگر نفر از 25 يكي
از كه "بردگان آخرين" ساخت كار در:گفت فيلم نام اعلام
تركيه ، لوكيشنهاي از ميشود آغاز جاري سال اكتبر ماه
كه كرد اميدواري اظهار او ".برد خواهم سود اردن و ايران
از يكي ،"عبدالحميد سلطان" شخصيت نقش ايفاي براي بتواند
به را " كانري سين" يا و "شريف عمر" مشهور ، هنرمند دو
.كارگيرد
سال از كه ميگردد باز بردگاني ماجراي به فيلم پيشينه
به و عثماني عبدالحميد سلطان دستور به تا 1905 1900
اسلام جهان مقدس مكان دو به مسلمان زائران حمل منظور
عهده رابه مذكور آهن خط ساخت كار مدينه ، و مكه يعني
.داشتند
:ميگويد فيلم توليد مراحل و هزينه زمينه در "افانا"
از پس اردني ، برجسته فيلم نخستين كه اثر اين ساخت بودجه"
ميزان به است ، كشور اين در فيلمسازي ركود دوران شروع
مبلغ ايناست شده تقبل جهاني بانك توسط دلار ، ميليون 2/1
طرحهاي به جهاني بانك دلاري ميليون اعتبار 40 محل از
".ميشود تامين اردن ، توريستي جاذبههاي ايجاد
دهه 1970 اوايل و دهه 1960 اواخر از اردن فيلمسازي صنعت
درگيريهاي با رابطه در مستندگونهاي ازساخت بعد و
پس آن از و درآمده ركود حالت به اسرائيل و فلسطينيان
.است كرده بسنده تلويزيوني كمديهاي ساخت به تنها تاكنون
|