...باشد صادقانه اگر هنر
سينما بينالمللي رقابتهاي از "كيارستمي"
ميكند كنارهگيري
...باشد صادقانه اگر هنر
هنر جامعهشناسي
مهمترين از يكي كه "قومي هنر" و "قومي ادبيات" مفهوم
نقاط بيانگر بدونشك ، ميرود شمار به سيسم رومانتي عناصر
است اجتماع يك انديشههاي بازتاب و مردم از بسياري مشترك
دانشگاه علمي هيات ، عضو مقدم قرايي امان دكتر
وهنر جامعه متقابل رابطه كه است علمي هنر ، شناسي جامعه
:ميدهد قرار موردبررسي گوناگون زواياي و ازابعاد را
ازطريق كه است "اجتماعي واقعيت" شناخت نوعي هنر ، زيرا
حاصل كيفيت ، بر تاكيد با فلسفه ، يك اتكاي به تجربه
ميپذيرد تحول زندگي مقتضيات موافق علم ، همانند و ميشود
.شود منجر اجتماعي زندگي تغيير به و
خود كه زيباشناسي ، به توجه بر علاوه هنر جامعهشناسي
پديدههاي با را هنر پيوند است ، متكي اجتماعي برارزشهاي
تحول و تكوين علل و ميدهد قرار مطالعه مورد نيز جامعه
جامعهشناسي جهت بههمين.ميكند جستجو را هنري نمودهاي
ماهيت و تكامل و سرنوشت افشاي در را سهم بيشترين هنري
شمار به باستاني كه آنهايي بهويژه فرهنگها ، و تمدنها
و روسيه نامدار نويسنده "تولستوي لئون".(1)دارد ميآيند
"هنر" درباره ديگران از بيش ميرسد نظر به كه مردهنرشناسي
جنبههاي كنارگذاردن با تا كرد كوشش و پرداخته تفكر به
كتاب در را خود نظر يابد ، دست هنر اصلي جوهر به انحرافي ،
:ميدارد بيان اينگونه "چيست هنر"
كرده ، تجربه "قبلا كه را احساسي انسان يعني ، هنر فعاليت"
حركات ، بوسيله آن برانگيختن با و كند بيدار خود در
ديگران كه نحوي به كلمات و صداها رنگها ، خطها ، اشارات ،
سايرين به آنرا و كنند تجربه را احساس همان بتوانند نيز
".سازد منتقل
و است انساني فعاليت يك هنر":ميگويد هنر تعريف در او
علائم بهياري و آگاهانه انسان كه است اين از عبارت
به است ، كرده تجربه خود كه را احساساتي ظاهري ، مشخصه
ايشان به احساسات اين كه طوري به دهد ، انتقال ديگران
از و نمايند تجربه را احساسات آن نيز آنها و كند سرايت
همه از مهمتربگذرند است ، گذشته او كه حسي مراحل همان
براي و ارتباط وسيله بلكه.نيست لذت كسب وسيله هنر اينكه
انساني ، جامعه فرد سعادت سوي به سير براي و بشر حيات
احساساتي را ، بشر افراد زيرا.است لازم و ضروري موضوعي
(2)"ميدهد پيوند يكديگر به يكسان ،
هنرمند وظيفه و اجتماعي است واقعيتي خود هنر اينرو ، از
رخدادها ، مفهوم كردن فاش حال ، همه در آن اجتماعي نقش و
قواعد و ضرورت روند ، ساختن روشن و خود همنوعان براي
بين اساسي ، مناسبات معماي حل و تاريخي و اجتماعي تكامل
.است آنان براي اجتماع ، و انسان و طبيعت و انسان
هنر است ، زوال حال در كه جامعهاي":ميگويد فيشر ارنست
و سازد نمايان را زوال اين خود بايد باشد ، صادقانه اگر
ويژه نقش با را خود پيوند رشتههاي نخواهد اگر
به و بنماياند تحولپذير را جهان بايد بگسلد ، اجتماعياش
(3)".كند ياري آن يافتن تحول
والامرتبه جادوگر اين هنرمند ، به جامعه بنابراين ،
ويژه نقش از كه بخواهد وي از دارد حق و است نيازمند
او برعهده كه عظيمي رسالت و باشد آگاه خود اجتماعي
جلوهگر بر علاوه و نمايد برآورده خوبي به شده ، گذاشته
زمان احساسهاي و انديشه به اجتماعي واقعيتهاي ساختن
"ميكلآنژ" ،"موسي" مجسمه آن نمونه كه دهد شكل خود
اراده ، از پر مجسمه اين در موسي قيافه).است (Michelange)
(4)(.است شكيبايي و صبر
در انسان هنرمندانه تصوير ، "ميكلآنژ" ،"موسي" مجسمه
نبود ، سنگ قالب در خودآگاهانه ، شخصيت تجسم و رنسانس دوره
مشوقان و معاصران به سنگ قالب در بود فرماني "مضافا بلكه
همانندش بايد شما كه شخصيتي است اين":كه "ميكلآنژ"
ميطلبد ، را او ميكنيم زندگي آن در ما كه عصريباشيد
(5)".است آن نيازمند آنيم شاهد ما كه جهاني
با همواره "هنر" كه ميدهد نشان تاريخي مطالعات همچنين ،
كه آنجا.است داشته مستقيم رابطه مردم معتقدات و افكار
را اشكال آن كه كرده سعي بود ، معتقد متعدد خدايان به بشر
صلح ، جنگ ، زيبايي ، عشق ، خداي:بهنام مختلفي صورتهاي به
كه زماني.كند مجسم غيره و (زئوس) خدايان خداي و قدرت
است كرده سعي و شمرد محترم آنرا آورد ، روي طبيعت به بشر
بشمارد محترم "عينا هم ، را اشياء و اشخاص طبيعي صورت كه
.كند نقاشي را همانها و
دوستي ، انسان عصر استاد نخستين "جوتو" آثار در چنانچه
رخدادهاي به مقدس رخدادهاي.است انسان پسر "واقعا "مسيح"
درآمدند ، انساني جهان به فراسوي ، دنياي و شده تبديل زميني
كه نوري هاله صورت به "قديسين طلايي هاله" ديگر ، حتي
ديوارنگاري ، اين ديگر.است درآمده است ، انساني از حاكي
جنبش در چيز همه.نميدهد نشان را ساكن و متحجر جهان يك
با انسانها شدن روبهرو مانند و ميشود نمايان حركت و
يافتني دست و واقعي چنان "مسيح" داستان.است يكديگر
(6).مييابد سهيم آن در را خود بيننده كه شده روايت
است ، داشته سعي ميكرده حكومت او بر مذهب كه زماني همچنين
و مجسمهها اشكال كه دهد قرار توجه مورد را همانها
.مدعاست اين شاهد موسيقي نيز و جهان كليساهاي نقاشيهاي
زيبا انتظار كليسا ، عصر در موسيقي هنر نمونه ، عنوان به
درآن موسيقي نقش بود طالب آنرا عكس بلكه نداشت را بودن
و خضوع حالت در موءمنين بردن فرو هنرها ، همه مانند هنگام ،
و فرديت آثار تمام كوبيدن درهم و محض فروتني و خشوع
گرچه موسيقي.بود فرمانبردار جمع يك قالب به آن درآوردن
كمك وي به ليكن ميآورد ، يادش به را شخص هر فردي گناهان
فرو عمومي ، رهاييجويي و عمومي معصيت حس در كه ميكرد
پيامش و بود يكسان همواره موسيقي قبيل اين محتواي رود ،
و ناتوان بيارزش ، موجودي تو:كه بود اين فرد ، به
كه باشد پندار ، همذات رنجيده ، مسيح با را خود گناهكاري ،
كه مذهبي نيرومند موسيقي اين ديگر عبارت به شوي ، رستگار
آن از ناشي تداعيها و نامهها مناجات متن آنرا ، محتواي
ميداد ، تشكيل غيره و انسان گناهكاري ملكوتي ، عذاب به
موسيقي مانند بتواند ، كه برنميانگيخت را نامشخص احساسي
فرد ذهن در را گوناگون و زياد تداعي جديد ، "سمفوني"
تحميل را مشخصي واكنش شنونده بر برعكس.آورد بوجود
باقي ذهنيت هيچگونه براي جايي چنانكه ميكند
(7).نميگذارد
كننده تعيين يعني.است صادق نيز رقص مورد در مساله همين
مربوط ماهيت اين خواه.است اجتماعي شرايط رقص ويژه ماهيت
به مربوط خواه (هندي رقصهاي مانند) باشد ديني شعاير به
...و "ويني والس" يا "مينوئه" رقص
تعيين اجتماعي شرايط بوسيله نيز نظامي مارشهاي شكل
دست به سربازان رفتن رژه از آنها "محتواي" لكنميشود
.ميآورند
ساير مانند موسيقي كه بپذيريم ناگزيريم جهت همين به
سازمان اصوات از كه است بارزي اجتماعي پديده هنرها ،
خاص ، زماني در جامعه ، سازمان با و شده تشكيل يافتهاي
عصر به مربوط آوائي چند موسيقي به "مثلا.ميكند مطابقت
در كه است ساماني داراي يعني.است (فئوداليته) زمينداري
بدون ازآنها هريك و دارد خود فراخور ، به وضعي صوت ، هر آن
به آوائي ، چند موسيقي ترتيب قوانين طبق و گرفتن پيش
متعلق "تكآوايي" موسيقي كه حالي درميآيد ديگر دنبال
.است اجتماعي تحول عصر و نوخاسته بورژوازي به
موسيقي از جماعتي متوجه را خود هم ،(كليسا) مقدس موسيقي
كه آن بر علاوه و داشت صوري و انتزاعي خلقت مذهبي غير
بيشتر آهنگسازي.بود دقيق و عميق نوآوري و قريحه مستلزم
ازآن ميتوانند خبره شنوندگان تنها كه درآمد صورتي به
.ببرند لذت
:است آمده بوجود موسيقي نوع دو نتيجه در
عادي مردم از كه خواص هنر يا "پسند روشنفكر" موسيقي يكي
و بتهوون موتزارت ، باخ ، :آثار از بسياري چون.است بيگانه
مردم از كوچكي بخش فقط هم امروز به تا جهت همين به برامس
كه "مردمپسند" تفنني موسيقي ديگري.بردهاند لذت آن از
بورژوازي جهان در و است برخوردار كمي ارزش از كلي طور به
آن جامعهشناسي جنبه كه است درآمده مساله صورت به اخير
سرمايهداري عصر در هنر زيراگيرد قرار توجه مورد بايد
(8).است آن كننده توليد هنرمند كه درآمده كالا صورت به
با هنرها ساير و موسيقي نيزهمانند قومي هنر و ادبيات
هنوز مردم كه شرقي اروپاي در.دارد متقابلي رابطه جامعه
قومي ادبيات ميبرند ، رنج وسطائي قرون مظاهر يوغ زير در
به را مردم كه بود شيپوري نداي معني تمام به ملي ، هنر و
توسلي.ميكرد دعوت داخلي و بيگانه ستمگران قبال در قيام
زمينداري ضد بر بود مبارزهاي "ملي آگاهي" به بود
از دوردست آذرخشي سان به و بيگانه سيطره و استبداد
و مجارستان روسيه ، :رومانتيك بزرگ هنرمندان آثار لابلاي
(9).گرفت درخشيدن لهستان
ناپلئون با مخالفت در ايتاليايي (Lieopardi) "لئوپاردي"
:برآورد ندا چنين كشورش كردن آزاد براي كشورگشا ،
به من جنگيد ، خواهم تنهايي به من آوريد ، سلاح سلاح ، "
قلب بخش الهام مرا خون خدا كه باشد غلتيد درخواهم تنهايي
(10)".كند ايتاليا
مهمترين از يكي كه "قومي هنر" و "قومي ادبيات" مفهوم
بيانگر بدونشك ، ميرود ، شمار به سيسم رومانتي عناصر
يك انديشههاي بازتاب و مردم از بسياري مشترك نقاط
قومي هنرهاي به منحصر تنها نكته اين البته.است اجتماع
يك هر زيرا است ، چنين وضع هنرها تمام مورد در بلكه.نيست
(11).ميگيرد مايه جمعي نياز از آنها از
توسط كشورها تمام در بيش و كم كه قومي هنرهاي و ترانهها
و تكامل نتيجه موارد بسياري در آمده ، بوجود روستائيان
غزلهاي ديني ، اشعار قهرماني ، حماسههاي از قطعاتي واكنش
.درآمدهاند عامهپسند صورت به كه هستند گرد دوره شعراي
قهرماني ، حماسههاي خود سرچشمههاي كه كنيم فراموش نبايد
مايه اجتماعي شرايط از و بوده روايات و افسانهها در
.است گرفته
شرايط و طبقات حالات نمودار تنها نه قومي ترانههاي
از كه هستند افرادي اثر همچنين بلكه گوناگونند ، اجتماعي
(12).برخوردارند متفاوتي كمال و استعداد
مورد آنها ، اجتماعي زمينه در بايد را هنرها بنابراين ،
كه كرد دريافت آنرا شكل و محتوا تا قرارداد مطالعه
ديگر عبارت به.ميپردازد مهم اين به جامعهشناسي
هنر شكل و مفهوم و محتوا بررسي به هنر ، جامعهشناسي
هنرهاي متقابل رابطه ميخواهد و ميپردازد اجتماعي ازنظر
.دهد قرار بررسي مورد جامعه با را گوناگون
پيوسته كه است كسي (ملي هنرمند) بزرگ هنرمند اينرو از
است اجتماع به آن ارائه و "بهترين" برگزيدن درجستجوي
.مينمايد طريق ارائه و ميدهد پيام جامعه به هنرمند زيرا
آن پسرفتهاي و ركود باعث تا ميراند پيش به را جامعه
به نه كه اجتماعي است واقعيتي منزله به اصيل هنر.نگردد
بيدارگر ، عنوان به بلكه كننده تخدير داروي و مسكن عنوان
بشري جامعه نياز مورد جنبشانگيز و دهنده تكان روشنفكر ،
(13).است چنين ملي هنرمندان آثار چنانكه.است
مبتذلترين با هنر اشكال عاليترين حسي و مادي درهنر
اينكه ، "خصوصا.ميشوند خلق هم كنار در آن تفنني اشكال
توده بين در و رابسط بيگانه هنر كه دستاندركارند شرايطي
ترويج را منحط هنر كه كساني اما.بزنند دامن مردم
بايد نقشي چه چيست؟ براي هنر نميدانند ، "واقعا ميكنند ،
شئون در و تصادمها در هنرمند ، التزام و رسالت كند؟ ايفا
را افراد كه هنري نوع و باشد؟ بايد نحوي چه به اجتماعي ،
است؟ كدام ميسازد واقف خويش اجتماعي ويژه نقش به
با ميتواند كه پوياست تاريخي رسالت يك داراي هنرمند
ادبيات ، موسيقي ، تجسمي ، هنرهاي نگاري ، ازپيكره استفاده
را خود مكاني و زماني عميق بينش...و سينما تئاتر ، صحنه
بوجود خويش عصر ويژه خصوصيات داراي اثري و سازد متجلي
.آورد
كه دارد ويژه رسالتي و ارزش هنر ، نيز ، ما كشور فرهنگ در
و رايجترين جمله از شعر ، و ادبيات هنر آنها ميان در
.است شده شناخته آنها برجستهترين
فردوسي ، ابوالقاسم حكيم جاودانه شاهنامه نمونه عنوان به
و بزرگترين و است ملي و حماسي عظيم اثر آنكه از گذشته
دوام و فرهنگي ميراث نگهداشت و حفظ در را تاثير مهمترين
باقي هست ايران تا و داشته ايران عزيزمان كشور بقاي و
الهامات از سرشار ديگر هنري كار هر مانند ماند خواهد
عشق ، جوانمردي ، دوستي ، فوائد:قبيل از زندگي براي مفيد
غيره و ميهندوستي و دانش و علم و زندگي ارزش و دينداري
.است نيز
هنرمندان انديشه ، با كه است ديگري تابناك خورشيد سعدي ،
ساخت خويش تلاش مقهور را خود از بعد و قبل ،(ملي) راستين
امروز و ديروز جهان از حكيمانهاش ، ديد و نبوغ با و
جزئيات در موشكافي و كلي انديشههاي بيان به و ميگذرد
خلق به خدمت و دوستي نوع و اندرز و پند و اجتماعي زندگي
تمام در كاربرد قابل و عرفان و ايمان از والا نوع خود كه
است ، انسانيت درجه بالاترين و همگان پسند مورد و اجتماع
.پرداخت
دارد ادامه
سينما بينالمللي رقابتهاي از "كيارستمي"
ميكند كنارهگيري
"ييمو ژانگ" ساخته "كمتر يكي نه" فيلم :هنر و ادب گروه
باد" فيلم و ونيز جشنوارهفيلم شيرطلائي جايزه چين از
ازايران كيارستمي عباس ساخته "برد خواهد خود با مارا
.كردند دريافت را جشنواره اين داوران هيات ويژه جايزه
وششمين پنجاه پاياني مراسم ونيز از خبرگزاريها گزارش به
دهم با برابر سپتامبر اول روز از كه فيلمونيز جشنواره
روز يازده از پس بود ، آغازكرده را خود كار ماه شهريور
خود كار به وبرتر آثاربرگزيده معرفي با شنبهشب برگزاري ،
.داد خاتمه
اين مسابقه بخش به فيلم دو كه چيني كارگردان "ييمو ژانگ"
براي نيز را كارگرداني بهترين جايزه بود ، جشنوارهآورده
.كرد دريافت"سالگان هفده" فيلم
يك نخست فيلم بهترين به بار نخستين براي جشنواره اين در
از "ديويد جيوواني" و شد اهدا جايزه كارگرداننيز
.كرد دريافت را جايزه اين"است باغ اين" فيلم براي ايتاليا
اين پاياني مراسم در ايراني سينماگر كيارستمي عباس
رقابت يك در وي حضور آخرين اين كه كرد اعلام جشنواره
.است سينمايي
است اميدوار سينماگري حرفه سال از 30 پس كه داد توضيح وي
.كند باز جوانان براي را جا
|