نمايش بر موسيقي چيرگي
در زمين ايران تئاتر جشنواره نخستين
خوزستان
آلمان در "سقف توي آينه" نمايش
شد بازگشايي موزه صورت به "رامبراند" خانه
نمايش بر موسيقي چيرگي
وارسته حسن روايت به "كجايي؟ حسنك" نمايش به نگاهي
به كه هستند آن بازيگران نمايش اين كارساز عناصر از يكي *
و تحرك با و بخشيدهاند لمس قابل و بيروني شكلي شخصيتها
از را نمايش آوردهاند بهوجود صحنه در كه جوشي و جنب
نزديك كودك پرشور دنياي به و ساخته برخوردار خاصي جلوه
ساختهاند
اما ميشد ، نزديك مغرب كوههاي قله به خورشيد.بود ديروقت
آخور از را سرش رنگ ، قهوهاي گاو.نبود خبري حسنك از
گرسنهام ، من يعني "...ما...ما..ما":كرد وصدا كرد بلند
...پشمالو و سفيد گوسفند كجايي؟ حسنك
كهن قصههاي آشناترين و معروفترين از يكي "كجايي؟ حسنك"
-نمايش بيننده "احيانا و -خواننده هر براي كه است پارسي
و روايت به قصه اين.بود خواهد خاطراتي كننده زنده
كوچك تالار در شهريور اواسط از وارسته حسن كارگرداني
.است رفته صحنه بر (شماره 2 سالن)
هنرمندان بين در متداول كاري كهن قصههاي از استفاده
و بيكم) نعلبهنعل صورت به را آن يا ميشودكه محسوب
شكل و درونمايه از استفاده با يا (اصلي قصه وهمانند كاست
اين وجود با بهرهگيري اين كه ميكنند ، روايت اش داستاني
از حكايت استحكام و مفهومي جهت از بودن غني خاطر به كه
نويسنده دراختيار را خوبي بسيار شرايط ارائه شكل نظر
به نيز را سختي شرايط ازجهتي اما ميدهد ، قرار وكارگردان
تعيين پيش از ذهنيت با كارگردان زيراميكند تحميل او
ميشود وارد سالن به آن با كه است روبهرو تماشاگرش شده
ممكن آن در خدشه و دارد نمايشگران از خاصي انتظارات و
اينجا در البته.كند روبهرو موفقيت عدم با را نمايش است
قصه خود ، خاص توجه و تعهد هوشمندي ، با بايد اثر كارگردان
.نزند لطمه خلاقيتش به كه كند روايت گونهاي به را
ساختمان سراغ به بيشتر "كجايي؟ حسنك" نمايش در وارسته
وتمام تام تبعيت تا است رفته آن نام از استفاده و نمايش
استفاده چوناست تقدير قابل البته كه اصلي ، قصه از
و تكراري قديمي ، داستان يك از عين به عين و كاست و بيكم
ما فعلي اجتماعي شرايط با اگر بهخصوص مينمايد بيحاصل
زندگي شهر در كه كودكي براي و نباشد سازگار "كاملا نيز
باشد نديده را طويله يا روستا عمرش در است ممكن و ميكند
.بنمايد گنگ و بيمفهوم
حسنك" قصه از استفادهاش اينكه بر تاكيد براي نويسنده
ذهني برداشت او و ميشود منوط آن كلي شكل به تنها "كجايي
صحنه اثر ابتدايي صحنه در است ، كشيده تصوير به را خود
و وجودميآورد به را شاگردان به معلم گفتن ديكته و كلاس
"حسنك" نام به كلاس بچههاي از يكي توهم و خيال به را آن
شروع كه صحنه همين با را نمايش آخر ، در و ميزند پيوند
مشكلي اماميرساند پايان به ميدهد ، نويد را ديگري قصه
و رمق كم متني ميبرد ، رنج آن از جدي طور به نمايش كه
نمايشنامه كه مفهوم اين به.است زيبا چندان نه كلماتي
و دهد بروز را شخصيتهايش ويژگيهاي تمامي بتواند بايد
مفاهيمش سوي به روشن طريقي به را -كودك خصوص به -تماشاگر
به بايد نمايشنامه يك ساخت ديگر ، طرف از.شود رهنمون
يك شده تثبيت چارچوبهاي و رايج اصول همه كه باشد گونهاي
در مساله اين متاسفانه كه باشد داشته خود در را ناب درام
كه كلامي سو يك از زيرا.نمييابد عينيت چندان نمايش اين
نيست سنخ هم آنها با چندان ميشود انتخاب شخصيت هر براي
را ديالوگ هر چند ، كلماتي تغيير با راحتي به ميشود و
واين داد قرار استفاده مورد ديگر متفاوت نقشهاي براي
لطمه متن در حضورش لزوم و شخصيت لمس به شدت به مطلب
و فضاها تغيير در نمايش ساختار كه اين مهمتر.ميزند
كه چنان ميكند ، عمل نارسا و ضعيف يكديگر به آنها پيوستن
طول و ميافتد جدا "كاملا نمايش از تماشاگر دقايقي در
نمونه براي.سازد برقرار ارتباط آن با دوباره تا ميكشد
دادن حركت يا طويله بيرون در گرگها از يكي انتظار صحنه
است ، مختلف صحنههاي به ورود كليد اصل در كه طويله در
.ميپذيرد صورت سست و بيمنطق
است آورده آهنگين صورتكلامي به را اثر اين متن وارسته
اما.ميشود نزديك هم ناب شعر به گاهي كلام اين البته كه
بسياري در و نمايد طي را خود طبيعي سير نميتواند هيچگاه
آهنگ و كلام نظر از خيزهايي و افت با ما نمايش ، لحظات از
سخن ، ديگر به.نيست مطلوب وجه هيچ به كه هستيم مواجه
از بسياري در است ، برده كار به نويسنده كه را كلامي
اين وقتي اين بر علاوه.نميشود "چفت" چندان هم با اوقات
طبيعي و نظممنطقي از ميگيرد خود به ديالوگ شكل جملات
و بطن در را زندگي كه صحنه بر وجاري زنده شنود و گفت يك
عباراتي بهصورت و ميشود عاري بپرورد ، بتواند خود ذات
حتم به كه ميآيد در شده تعريف پيش واز قراردادي"كاملا
كليه بايد كه سال كم تماشاگري هم آن بيننده باور به
.ميزند جدي لطمه داده جاي او باور نوع در را عناصر
به ضروري و لازم او مستقيم دخالت و حضور كودك نمايش در
-شده گنجانده نمايش در كه مفهومي اين از جداي.ميآيد نظر
كه مينمايد كمرنگ بسيار -فكر كمك به دشمن بر پيروزي
درآوردن تصوير به در كارگران برخورد نوع در را مشكل اين
بايد جذابيتسازي بر او اندازه از بيش تاكيد و تلاش و آن
.است برخوردار آهنگ و ريتم از خود خودي به شعرجست
دو صورت به -موسيقي و شعر -مقوله دو اين "اصولا چنانكه
تجلي نيز جهان بزرگ نمايشنامههاي در تفكيكناپذير عنصر
-كشور در رايج كودك تئاتر در اين بر مضاف.است يافته
عواملي جمله از عنصر دو اين -اخير سالهاي در بهخصوص
بنا آن بر را خود كار اساس نويسندگان همواره كه بوده
اين از كه تاثيري و كودك روحيه به توجه با كه نهادهاند
ميآميزد ، در هم با درستي به كه وقتي بهخصوص عامل ، دو
از را آن عمر پايان تا گاه كه است چنان ميكند برداشت
.ميشود جاري زبانش و ذهن بر و نميبرد ياد
خود اصيل شكل ميتواند زماني موسيقي اين دانست بايد ولي
روحيه با و برسد گوش به متن جان از كه بياورد دست به را
تدوين هنگام همچنينباشد سازگار كودك ذهني هواي و حال و
ارتباط آن با است قرار سني گروه چه كه شود دقت موسيقي
كه موسيقي ما امروز دنياي در اينكه صرف به و كند برقرار
زيادي حجم شده ، رايج ميشود ، ياد آن از "پاپ" عنوان با
.نكنيم تحميل كودك تماشاگر ذهن به را نواها از
نيست متن از برخاسته موسيقي نيز "كجايي؟ حسنك" نمايش در
براي گاه متاسفانه و اثر تصوير راه در است حربهاي بلكه
اجمالي نگاهي زيرا نمايش ، تكنيكي و متن ضعفهاي پوشاندن
يك اجراي جهت در كارگردان كه ميكند مشخص نمايش به
موسيقي ميرسد ، نظر به. است رفته پيش "نمايش -موسيقي"
از را آن اگر و است شنيدني و زيبا هم نمايش كلام بدون
.نميماند باقي نمايش از چنداني چيز ديگر كنيم جدا نمايش
همه با نمايش اين كه است سئوال جاي اينها همه با
والدين براي بهويژه -تماشاگرپسند نمايشي چرا كمبودهايش
بيننده با توانسته مشكلات همه پس از و مينمايد -كودكان
.بنشيند دل به حتي و كند برقرار ارتباط
به كه هستند آن بازيگران نمايش اين كارساز عناصر از يكي
و تحرك با و بخشيدهاند لمس قابل و بيروني شكلي شخصيتها
از را نمايش آوردهاند بهوجود صحنه در كه جوشي و جنب
نزديك كودك پرشور دنياي به و ساخته برخوردار خاصي جلوه
از نمايش ميآيد نظر به كه است شرايطي اين.ساختهاند
اين و نميجويد بهره دقيقي چندان و شده نوشته ميزانسن
جز به و دادهاند شكل را حركتها كه هستند بازيگران خود
شخصي استنباط به متكي حركتها بيشتر نمايش موزون حركات
به را مساله اين كه نكتهاي.است نقش و صحنه هر از آنها
عكسالعملهايي و فرد منحصربه حركتهاي ميكند نمايان خوبي
تبلور در و ميبرند بهره آن از بازيگران كه است
بازي ميان اين درميرسانند ياري همديگر به كاراكترها
خروس نقش ايفاگر كتابچي افشين گرگ ، نقش به طنابنده محسن
ديگران از برجستهتر گوسفند نقشپوش محمدي حاجي پونه و
.مينمايد
آمده نمايش كمك به زيادي حدود تا نيز لباس و صحنه طراحي
زنگولهدار و متحرك در از كه جالب و خوب استفاده.است
كارگردان سوررآليستي انديشههاي جهت در و ميشود نمايش
كار به لباسها براي كه درخشاني رنگهاي و برميدارد گام
در بيشتر هرچه دقت البته.است داده جلوه صحنه به رفته
از مناسبتر استفاده همچنين و خروس و مرغ ، گوسفند تنپوش
يك وسيله به كه -طويله شكل به بيشتر توجه و صحنه سطح همه
-بود شده جدا قسمتها ساير از آن دور طنابهاي و سكو
.باشد راهگشا و كارآمد صحنه زيبايي در ميتوانست
در زمين ايران تئاتر جشنواره نخستين
خوزستان
از كه ايرانزمين تئاتر جشنواره نخستين:هنر و ادب گروه
اسلامي ارشاد و فرهنگ كل اداره و نمايشي هنرهاي مركز سوي
خوزستان استان مختلف شهرهاي در آذرماه در خوزستان استان
سوي از كمنظيري استقبال با تاكنون ميشود ، برگزار
.است شده مواجه نمايشي علاقهمندان و هنرمندان
كهن ادبيات از ملهم نمايشي متن از 200 بيش ارسال
ميان اين در.است جدي توجه اين از نشاني ايرانزمين
دمنه ، و كليله نظامي ، خمسه فردوسي ، شاهنامه
بيشترين نيشابوري ، عطار منطقالطير جوامعالحكايات ،
.دادهاند اختصاص خود به را نمايشنامهها
شهرهاي در صحنهاي و ميداني قالب در مذكور جشنواره
بررسي" همايش آن كنار در و ميشود اجرا خوزستان تاريخي
مشاركت و حضور با "فارسي متون نمايشي ظرفيتهاي
.شد خواهد برپا جشنواره ايام در صاحبنظران
آلمان در "سقف توي آينه" نمايش
كارگرداني به "سقف توي آينه" نمايش:هنر و ادب گروه
اجرا آلمان مولهايم شهر در مهر تا 12 دوم از زارعي كوروش
.ميشود
در شركت براي شهريور دوم از كه نمايش اين گروه اعضاي
شدهاند ، آلمان عازم روهر تئاتر بينالمللي جشنواره
كوروش:كارگردان خانيان ، جمشيد:نويسنده:از عبارتند
سيدحسين:كارگردان مشاور و صحنه مجري طراح ، زارعي ،
گريم ، پارسايي ، منصور:نمايش گروه سرپرست فدايحسين ،
كوروش رونده ، حسن:بازيگران كوهستاني ، شهلا وطني ، محمد
كاظم اسعدي ، هنگامه موسوي ، شهلا آزاد ، محمدرضا زارعي ،
وفا نورينسب ، حسن عرب ، علي چاهوي ، كمالي موسي نظري ،
جشنواره طول در نمايش اين.چاهستاني راستگو قنبر طرفه ،
.داشت خواهد اجرا دو مذكور ،
شد بازگشايي موزه صورت به "رامبراند" خانه
هفدهم قرن بزرگ نقاش "رامبراند" خانه:هنر و ادب گروه
ساله يك وقفه يك از پس است ، شده تبديل موزه به كه هلند
.شد بازگشايي مردم روي به امروز از خود اوليه شكل همان به
رويتر از نقل به اسلامي جمهوري خبرگزاري بهگزارش
سال در را خانه اين رامبراند موزه ، اين بهگفتهمدير
منطقه در داشت قرار ثروت اوج در كه هنگامي به 1636
.بود خريده آمستردام شهر مرفهنشين
و نقاشي به هم و ميكرد سكونت هم خانه اين در رامبراند
و ورودي سالن يك خانهشامل اين.آثارشميپرداخت فروش
را نقاشيهايش آن در رامبراند كه است استوديو يا آتليه
كشيده تا 1658 سالهاي 1639 طي نقاشيها اينميكشيد
.شدهاند
بود حرفهاي مجموعهدار يك رامبراند كارشناسان ، گفته به
مدت 15 به وي.داشت علاقه سرگرمي نوع بهاين بهشدت و
داشت ، را آن خريد قدرت كه را چيزي هر "تقريبا سال
.بود كرده خريداري
نقاشي تابلوهاي از اموالي وي ، به متعلق مجموعه در
آلات منزل ، لوازم و ظروف تا گرفته وروبنز رافائل تيتيان ،
.ميشود يافت شده خشك حيوانات و موسيقي
آخر تا و شد ورشكستگي دچار ولخرجيها اين با رامبراند
.برد بسر وتنگدستي فقر در عمر
|