(ره) خميني امام فراگفتمان
فرهمند شخصيتي (ره) امام
(ره) خميني امام فراگفتمان
تاجيك محمدرضا دكتر با وگو گفت در
و پيچيدگي از (ره)امام شخصيتي و وجودي ابعاد :جستارگشايي
اخلاقي ، ارزشهاي ;چون ابعادي است ، برخوردار ويژهاي ژرفاي
و شناخت اما اسلام ، اجتماعي و معرفتي بنيانهاي عرفان ،
همه اين كردن لحاظ بدون وي ، آراي و انديشهها بازخواني
يك به (ره)امام گفتمان.نيست امكانپذير و ميسر ابعاد
چه اگر خود ، پيشين گفتمانهاي از منقطع بود گفتماني معنا
فراگفتماني امام لذا و بود وگو گفت و تعامل در آنها با
عصر رايج گفتمانهاي خرده و گفتمانها از رفته فرا بود
(ره)خميني امام پژوهشكده در تا داد دست كوتاه فرصتي.خويش
به سياسي نظريههاي استاد تاجيك محمدرضا دكتر با
(ره)خميني امام فراگفتمان ويژگيهاي درباره گفتوگويي
جلب گفتوگو اين به را گرامي خوانندگان توجه.بنشينيم
.ميكنيم
معارف گروه
ارشاد محمدرضا :وگواز گفت
همين به و ناميدهاند (ره)خميني امام سال را امسال *
بازخواني به اجتماعي ، و سياسي گروههاي طيف مناسبت
چه شما نظر به.گماشتهاند همت وي آراي و انديشهها
ميتواند ، (ره)امام ديدگاههاي و انديشهها از ابعادي
ماقرار كنوني فرهنگي و سياسي اجتماعي ، عمل راهنماي درحكم
گيرد؟
ما انقلاب از پس تاريخ كه معتقدم چيز هر از پيش من *
"اصطلاحا ما.است امام تاريخ ما ، معاصر تاريخ ;يعني
ما معاصر تاريخ ولي ناميدهايم (ره)امام سال را امسال
و اجتماعي فعاليتهاي و انديشهها بدون گذشته ، دهه درچند
ما ، معاصر تاريخ رو اين ازندارد معنا (ره)امام سياسي
يك من نظر از (ره)امام.است (ره)امام تاريخ معنا يك به
آن درون هم امام شخصيت بود ، "گفتمان" يك بلكه نبود ، فرد
يك ناميدن براي است اصطلاحي امام.بود متجلي گفتمان
پيچيده بسيار ابعاد كه فراگفتماني فراگفتمان ، يا گفتمان
صورتي به مذهبي مشخص ثقل يك حول را ناهمگون ظاهر به و
تجميع يك يا اجماع يك و آورده گردهم سازواره و همگون
كاركردي ، معرفتي ، متفاوت بسيار ابعاد بين را سازگار همگون
كرده ايجاد اخلاقي و عرفاني سياسي ، روانشناختي ، رفتار ،
ميبينيم فراگفتمان يك (ره)امام سيماي در بنابراين بود ،
زيباترين به او در اينها همه صرف ، شخص يك نه و فرد يك نه
بخواهد كسي اگر بنابراين.بود جلوهگر وجه كاراترين و
را فراگفتمان اين بايد دهد ، قرار قرائت باز مورد را امام
.دهد قرار بازخواني مورد
و عناصر چه از (ره)امام فراگفتمان اين بنياد ، اين بر *
است؟ يافته موءلفههاييتشكيل
دقايق از شده مفصلبندي يا يافته تشكل فراگفتمان اين *
سياق هم و دارد فرهنگي سياق هم دقايق اين.است مختلفي
بستر در هم و اخلاقي گذشته هم و ارزشي صبغه هم و سياسي
زماني را (ره)امام بنابراين.مييابد معنا اسلامي عرفان
مورد هم با را دقايق اين تمامي كه فهميد ميتوان
ابعاد به كه است خوب من نظر به.دهيم قرار بازخواني
از بعد يك پردازش ولي بپردازيم ، (ره)امام تفكر مختلف
يك كردن شفاف براي پروژكتور يك كردن روشن"صرفا وي ابعاد
را (ره)امام ميتوان زماني.اوست تفكر از جنبهاي يا بعد
و دهيم قرار مطالعه مورد را ابعاد اين تمامي كه فهميد
.كنيم تئوريزه را آنها همگي
به برشمرديد ، (ره)امام براي كه وسيعي ابعاد به توجه با *
از تئوري ، يك قالب در آنها ساختن مطرح كه ميرسد نظر
بايد من نظر به و ميكاهد آنها ارزشي و معرفتي منزلت
بهرهبرد ، مختلف تئوريهاي از (ره)امام شخصيت ابعاد براي
چيست؟ جنابعالي نظر
از كه است اين هم من منظوراست درست "كاملا بله *
وي تفكر گوناگون ابعاد تا كنيم استفاده مختلف تئوريهاي
و كرده باز را متفاوتي بابهاي (ره)امام.كنيم مشخص را
ما دارد ، وجود معرفتي بابهاي اين پس در كه آنچه فهم براي
يك با را بابها تمام.هستيم معرفتي كليدهاي سري يك محتاج
مختلف تئوريهاي نيازمند ما.گشود نميتوان كليد شاه
متعدد زواياي از را (ره)امام افكار بتوانيم تا هستيم
است اين از عقيم تئوري هر بيگمان.دهيم قرار بررسي مورد
.دهد قرار پوشش مورد را (ره)امام افكار كه
درباره ميدهد جواب (ره)امام عرفان درباره كه تئورياي
كه تئورياي آن است ، همانگونه و نميدهد جواب او سياست
را وي اخلاقي ارزشهاي ميدهد ، جواب را امامگونه رفتار
.نميدهد جواب
به را او پيشين ، گفتمانهاي از (ره)امام گفتماني انقطاع *
ديگر خردهگفتمانهاي شما نظر به چرا كرد ، بدل فراگفتمان
شوند؟ بدل فراگفتمان به كه نيافتند را شان اين
.است هژمونيك و بديع گفتمان يك پديدآورنده (ره)امام *
خردهگفتمانها ساير از عناصري شما گفتمان ، اين درون در
در مكانيكي تجميع حاصل (ره)امام گفتمان ولي مييابيد
چيزي (ره)امام.نيست متفاوت گفتمانهاي مختلف دقايق
كه چيزي اين و ميكند ارائه را ها گفتمان اين فراسوي
واسازي حاصل سو يك از ميشود تعريف گفتمانها اين فراسوي
ديدگاههاي پارهاي و سنت شالودهشكني يا (deconstructio)
يا و واسازي نوع يك حاصل ديگر سويي از و است مذهبي رسمي
.است روشنفكري سكولار ديدگاههاي محوسازي
ديگري مقوله با نسبتي چه (ره)خميني امام فراگفتمان *
با مناسبتي چه واقع در يعني داشته ، غير و (Otherness)
سنتگرايي ، ديني ، نوانديشي از اعم خود از پيش گفتمانهاي
ميكرد؟ برقرار...و روشنفكري
"كاملا را مدارشان گفتماني ، دو هيچ و متن دو هيچ *
بده حال در گفتمانهانمييابند ديگر گفتمانهاي از مجزاي
معرفتي نشان يك دريدا تعبير به.هستند گفتوگو و بستان
در و شود جدا داردكه را آن قابليت گفتمان يك بستر از
از خارج فرايند اين و شود ضبط و حك ديگر گفتمان بستر
متنها و گفتمانها بنابراين و ميكند عمل انسانها اراده
اين به هم (ره)امام.هستند هم با گفتوگو حال در همواره
بنابراين و بود گفتمانها ساير با گفتوگو حال در معنا
ساير واسازانه نقد رهگذر از را خودش گفتمان (ره)امام
.ميداد شكل آنان با سازنده و مستمر گفتوگويي و گفتمانها
شد؟ گفتوگو وارد چگونه غرب با امام *
ميبينيم ، گفتمان يك (ره)امام چهره در كه همانگونه *
غرب معرفتي گفتمان ميان (ره)امام.است گفتمان يك هم غرب
مورد كه آنچه.ميشدند قائل تفكيك آن سياسي گفتمان و
انديشمندان با مورد اين در "اتفاقا و بود (ره)امام هجمه
و عالم مركزيت از غرب كردن خارج داشتند ، همساني پسامدرن
خودش براي كه است استعلايي منزلت از غرب كشيدن زير به
و ارزشي طولي ، مراتب سلسله زدن هم بر نيز و بوده قائل
را غرب انديشه (ره)امام اما است ، شرق و غرب ميان تنشزاي
به.نميكند تعريف خودش غيرتفكر يا دگر عنوان به هيچگاه
را خودش تفكر غرب تفكر حذف و رد با (ره)امام ديگر بياني
نقادانه گفتوگوي و تعامل يك در بلكه نميرساند اثبات به
ديالكتيكي -گذاشت آن براي اسمي بشود اگر -فرايند يك در و
است همينمنظر از.ميكرد بازسازي را خودش انديشه باغرب ،
ريشه امام گفتمان و انديشه كه باورند اين بر عدهاي كه
.دارد فرامدرن تعبيري به و مدرن تفكرات در
روزنامه با سفري در سال 1356 در فوكو ميشل *
آن ايران ، انقلاب با شدن آشنا و ايران به "كوريرادلاسرا"
انقلاب كه بود باور اين بر و دانست فرامدرن انقلابي را
ايرانيان زيست نحوه و تجارب در بنيادين تغييري اسلامي
فردي رهبري به تشيع آيين نيروي با و آورده پديد
عصر به بازگشت واقع در ((ره)خميني امام );اسطورهاي
.ميدهد نويد را (ص)پيامبر
پسامدرن يا فرامدرنيسم خردهگفتمانهاي در امام افكار *
آن به كه است فوكو ميشل آن بارز نمونه داشته ، تاثير
چهره تجلي ايران اسلامي انقلاب در فوكوكرديد اشاره
واضع واقع در خود كه چهارمي چهره.ميبيند را قدرت چهارم
در و ميجوشد ، زير از كه است قدرتي چهارم ، چهره.است آن
نيست ، متمركز كه است قدرتي.است پخش كه است قدرتي واقع
در كلمه ، يك در ميشود ، يافت جا همه در هست ، چيز همه در
فيلم ، يك در نقاشي ، يك در سخنراني ، يك در كاست ، نوار يك
كه است قدرتي چهارم چهره اين.هست چيز همه در خلاصه
كه قدرت نخست چهره مقابل در ميبرد ، بهره آن از (ره)امام
.است آن سختافزاري چهره
حزب يك ردپاي اسلاميايران انقلاب در فوكو ديگر سويي از
به بعد اين از بنابراين و نميبيند را مشخصي سازمان و
احزاب دوش بر كه پسامدرنيتهاي.برميگردد پسامدرنيته
خاص ، طبقه يك دوش بر نيز و نبوده استوار سياسي كلاسيك
جنبشهاي و صنفي مختلف و پراكنده گروههاي دوش بر بلكه
.است استوار اجتماعي نوين
انقلاب يك را ايران اسلامي انقلاب فوكو ، اينرو از
.ميكند تلقي فرامدرن و پسامدرن
دارد ادامه
فرهمند شخصيتي (ره) امام
بر تكيه با انقلابي رهبري نظريههاي بررسي
(بخش واپسين) (ره)خميني امام رهبري
حجاريان سعيد
ديني جنبشهاي رهبران كفايت صاحبنظران ، از ديگر پارهاي
به آنان كه ميدانند روانشناسانهاي پاسخ از ناشي را
هوفر ، آرنت ، برينتون ، .ميدهند ازخودبيگانگي مقوله
نظريات عصاره ميتوان و زمرهاند اين از ميخلز و شومپيتر
:كرد خلاصه كورنهوزر بيان اين در را آنان
حيات در را سمبلها و معني خلا قادرند هم انقلابي رهبران"
جديدي سمبلهاي ميتوانند هم و دهند جلوه دوچندان اجتماعي
به اميد درواقع ، آنان ، كنند خلق خلا اين پركردن براي
و ميكنند خلق اجتماعي محروميتهاي به پاسخ در را آينده
به آنان دستيابي.ميپراكنند تودهوار جامعه در را آن
را لازم ابزار نمادي مشروعيت به تعهدشان و سمبلها
آن تا كه تودههايي گسيختگي.ميدهد قرار دراختيارشان
كنند ، دريافت را روشنفكرانه پيامهاي كه هستند باسواد درجه
بتوانند تا ميدهد قرار رهبران دراختيار را فرصتي
سوار آرزوهايشان موج بر و بيابند مردم با را اشتراكاتي
".است ديني جنبشهاي مقوم عوامل اينها.شوند
نظريههاي بنابر عليالاصول كه دين مثل نهادي چرا اينكه
خود درون از مذكور شرايط در دارد ، محافظهكار خصلتي رايج
را ديني جنبشهاي رهبري تا ميراند بيرون به را نخبگاني
نخبگان پاسخ به مشهور مدل چهارچوب در بايد گيرد عهده به
مدل اين اصلي مدعاي.شود مطالعه (Elite Response)
آن سازمان يك محيطي شرايط كه هنگامي":اينكه از عبارتست
به نيل و رود سئوال زير آن بقاي كه گردد تحول دچار چنان
نخبگان از پارهاي درآيد ، معضلي صورت به سازماني اهداف
ابزار و معاني جستجوي به آن ، به پاسخ در سازمان درون
محيط حياتي منابع به دسترسي با تا برميآيند نويني
از ناشي كه بحراني.كنند حل را آن دروني بحران سازمان ،
."است بيروني محيط شدن پرسشواره
راديكال علل تبيين به مدل اين از استفاده با نوهاوزر
به مقولهاي پيدايش "اساسا و برزيل كاتوليك كليساي شدن
معتقد خصوص اين در و است پرداخته "رهاييبخش الهيات" نام
:است
مذهبي سازمانهاي و (Status quo) موجود وضع كه هنگامي"
نخبگان توسط دروني ، مخالفين ميشود ، تهديد آن به وابسته
اين شدن راديكاليزه امكان و ميشوند نهادينه نوخاسته ،
سختي رقابت جريان در دين نهاد اگر مييابد افزايش نهاد
پديده باشد ، كم هم منابعش و گيرد ، قرار محيطي رقباي با
پايين رقابت سطح اگر اما ميدهد رخ عميقتر و زودتر فوق
در.نميافتد اتفاق فوق پديده باشد زياد كليسا منابع و
برميخيزد رقابت به سكولار دولت با دين نهاد كه كشورهايي
ميشود راديكاليزه نهاد اين و ميافتد اتفاق اول حالت
، باشد وابسته دولت به سخت دين نهاد كه شرايطي در اما
پايين آن ، درون افراطي و معارض جناح نهادينهشدن امكان
".ميآيد
گفت ميتوان انقلابي رهبري به مربوط نظريات جمعبندي در
و ايران شرايط با كاملي انطباق رهيافتها اين هرچند كه
بهطوركلي ، اما ، ندارند (س)خميني امام رهبري "مشخصا
:نمايند تبيين را رهبري اين از وجوهي ميتوانند
رايج نظريات بنابر كه دين نهاد درون از چگونه اينكه -1
تاريخ طول در شخصيت انقلابيترين است ، محافظهكار نهادي
;متحول را دين نهاد خود همراه و ميكند ظهور ايران معاصر
شاهنشاهي رژيم انهدام براي قاطع سلاحي عنوان به آن از و
قابل "نخبگان پاسخ" مدل با تاحدودي ميكند ، استفاده
مشروعيت كه (س)امام حضرت مثل شخصيتي اينكه -است20 تبيين
انقلابي مشروعيت و داشتند (سيادت شيخوخيت ، مرجعيت ، ) سنتي
تارك بر فرهمند شخصيتي بهعنوان و -كردند كسب هم را
نظريههاي با ميتوان -درخشيدند دورانساز انقلابي
-داد30 توضيح "استثنايي جاذبه با شخصيت" و "فرهي مشروعيت"
اشكال انقلاب اثر بر كه بود چگونه اجتماعي ساخت اينكه
;رعيت و خودكامه ;بندگان و خدايگان:مثل قدرت ، رابطه سنتي
رابطه كفايت عدم نيز و شد شكسته تحتالحمايه ، و حامي
و امت مانند مفهومي آن عوض در و اثبات نيز دولت و شهروند
"تودهوار جامعه" مانند نظريهاي وسيله به شد ، زاده امامت
از طولاني "نسبتا دوراني چگونه اينكه -است40 تبيين قابل
در تا شد ذخيرهاي تبعيد ، دوران در ،(س)امام اجباري عزلت
اقطاب بهخصوص و مردم ميان در ايشان دعاوي انقلاب ، دوران
"حاشيهاي نخبگان" نظريه با شود ، پذيرفته دين نهاد سنتي
.است توجيهپذير
|