ميروند سينما به دوباره مردم
سال 78 نخست نيمه در ايران سينماي
:شد گشوده ايراني فيلم سه نمايش با سال 78 ، اكران پرونده
فيلم دومين غريبانه ، مجازات ، كميته و طوطيا غريبانه ،
سينما منتقد عنوان به را او بيشتر كه است اميني احمد
همه كه هجوم سايههاي او ، فيلم نخستين برخلافميشناسند
واكنشهاي با فيلم اين ;داشتند نظر اتفاق آن خوبي برسر
غريبانه ، .شد روبهرو مطبوعات برخي منفي "بعضا و متفاوت
قبل ، سال دو فجر جشنواره ماندههاي جا به از يكي عنوان به
و كننده تهيه اعتراض و درآمد نمايش به "ج" درجه با
جايي به شده ، ظلم فيلم اين حق در بودند معتقد كه كساني
سازها "ج" گروه اعتراضهاي در كه فيلم كننده تهيه.نرسيد
اعتراض كنندگان تهيه اتحاديه طريق از و بود نكرده شركت
و نظارت اداره كه بود اميدوار ميكرد ، دنبال را خود
بر مبني اتحاديه اين درخواست به سينمايي معاونت ارزشيابي
تعويق دليل.بدهد مثبت پاسخ "ب" به فيلم درجه تغيير
گويا ماهها ، گذشت از پس اما.بود همين هم فيلم نمايش
ترتيب اين به و ;نبود "ج" درجه همان به رضايت جز چارهاي
.رفت پرده روي به تاخير سال يك با غريبانه
در كه پسندي تماشاگر موءلفههاي و غريبانه فيلم داستان
كه است اين دهنده نشان همه و همه دارد ، وجود فيلم سراسر
توليد پسند تماشاچي فيلمي كه بوده اين قصد ابتدا همان از
بلد كه كارگرداني ضعف با مساله اين حساب ، اين باشود
اين.است متفاوت كرده ، خراب را فيلمش و بسازد فيلم نباشد
دختر يك و فقير پسر يك ميان عاشقانه رابطه ديدن با كه
و نيست منصفانه "اصلا ،"است فيلمفارسي" بگوييم پولدار
حتي كه -تكراري داستان همين.ميدهد خبر سطحي نگاهي از
افتاده پا پيش كند ، تعريف برايمان نفر يك اگر است ممكن
و شده تصوير آبرومندانه و هنرمندانه شكل به.برسد نظر به
تماشاگر ، شعور به توهين با كه نيست فيلم در صحنهاي هيچ
.كند فرض احمق را بيننده ، برسد نظر به شده سرهمبندي
پسر ميان عشق موضوع كه سطحياي آثار با غريبانه تفاوت
كه است اين در ميكنند انتخاب را پولدار دختر و فقير
.نيست عشق سر از "اصلا فيلم اين در نوجوان اين آشنايي
بهرخ كه موقعي.است مشكلاتشان حل دليل به آنها ، رابطه
(پورعرب ابوالفضل) بزرگ با را سردش رابطه ،(تهراني هديه)
نيست دليل اين بهميشود مهربان او با و ميبخشد گرما
آزمايشهاي نتيجه از آگاهي دليلش نه ، ;شده او عاشق كه
با بيشتر قدم چند او ميداند كه اين و است بزرگ پزشكي
روي از نه ميآيد جلو ترحم سر از بهرخ.ندارد فاصله مرگ
كه چرااست باورپذير او رفتار هم دليل همين به.عشق
زيادي تفاوت فيلم ، انتهاي بهرخ و فيلم ابتداي بهرخ ميان
.بيمار يك هم مقابلش طرف و است پزشك يك او.ندارد وجود
او بعد ، مرحله در و است شغلي رابطه يك او براي رابطه اين
و.است ي"چيز" يك دادن دست از حال در كه دارد را حس اين
را او رسيده ، عشق از رگههايي به او كه آخر مرحله در
آن در او كه نميدانم و ميبينم شدهاش بسته چمدان كنار
غريبانه.نه يا ميماند عاشق هم مسافرت از پس و آب طرف
نداشتن رغم به عامهپسند داستان و حرفهاي ساخت مدد به
بالايي فروش به بليت ، پايين قيمت وجود با و مناسب سينماي
.كرد پيدا دست
دليل به كه است ضعيف ملودرام يك قادري ايرج ساخته طوطيا ،
طوطيا.داشت خوبي فروش تماشاگر ، علاقه مورد نكات رعايت
اضافه قادري هنري كارنامه به چيزي و نيست خوبي فيلم
;نوشته داودنژاد عليرضا را فيلم اين فيلمنامه.نميكند
بايد چگونه ميداند و آشناست تماشاگر خواب رگ با كه كسي
كه است اين واقعيت اما.كشاند سينما به را تماشاگران
نقطه و مناسب ديالوگهاي كه اين وجود با طوطيا فيلمنامه
مهمترين دارد ، عام تماشاگر جذب براي خوبي فرود و اوج
فيلم ساخت ، نظر از وگرنه ;ميرود شمار به فيلم اشكال
به بايد گويا كه چند هر.نيست بد هم قدرها آن قادري
عادت قادري سينماي زن بازيگران غليظ و سنگين آرامشهاي
فيلمهاي شخصيتهاي وجود از بخشي حساب به را آن و كنيم
آن در داستان كه جامعهاي فضاي شناختن تا بگذاريم او
.ميافتد اتفاق
.است فمينيسم مساله به آن پرداختن طوطيا ، اهميت با نكته
باعث موضوع ، اين به قادري و نژاد داود سالارانه مرد نگاه
چيز همه.نشود تبديل مردگرا اثر يك به نتواند فيلم شده
از بيرون در زن كردن كار كه گرفته قرار هم كنار طوري
معرفي مصيبتها و مشكلات اقسام و انواع بروز عامل خانه ،
:است بامزه خيلي فيلم ، نتيجهگيري در نهفته نكته.شود
ساعت هشت از بيشتر نبايد اما ندارد ، اشكالي زن كردن كار
مطلبي ، آيدا و عربنيا فريبرز خوب بازي كنار در !باشد
بازي حتي و نميزند دل به چنگي ديگر هنرپيشههاي بازي
طوطيا ، فيلم در.است بد خيلي فرعي نقشهاي هنرپيشههاي
شخصيتهاي از يكي دنبال كه دارد وجود سمج خبرنگار يك
ميكند تعقيب را او جا همه شب تا صبح و ميافتد راه اصلي
فيلمهاي شيوه به شخصيتپردازي !كند مصاحبه بتواند تا
تا شده باعث ديگر كشورهاي سينماي از الگوبرداري و غربي
اين و بگيرد ناديده را جامعه واقعيتهاي قادري ايرج
چنين كه اين از گذشته.كند ماجرا داخل را خبرنگار
براي نشريهاي هيچ و ندارد وجود ايران در "اصلا خبرنگاري
منطق بفرستدش ، آن سراغ به كه ندارد خبرنگار يك موضوع ، هر
خانم.است ناشدني توجيه هم او مكرر پيگيريهاي و حضور
او و ميدهد منفي جواب خبرنگار اين به هميشه شركت رئيس
و بدهد رخ خاصي اتفاق هيچ كه اين بدون اما ميزند ، پس را
بايد كه ميافتد اين فكر به ناگهان كند ، تغيير شرايط
مصاحبه انجام به حاضر فيلم پايان در و كند گفتوگو
املايي غلط فيلم ، نام كه بس همين طوطيا مورد در.ميشود
نوشته "ت" با و است سرمه معني به كلمه اين صحيح.دارد
."ط" با نه ميشود
جلبنظر بر علاوه ميلاني ، تهمينه فيلمديدني دوزن
سينما به را مردم عامه خاص ، مخاطبان و سينمايي نويسندگان
خوش روي سينما به دوباره مردم مدتها ، از پس و كشاند
نگاه فيلمهايش ، اغلب بر كه ميلاني تهمينه.دادند نشان
نوعي همواره زنها ، از او دفاع و است غالب فمينيستي
به بينانهاي واقع شكل به جا اين در بوده ، "بد دفاع"
همين به.ميكند اشاره زن هويت نفي و سالاري مرد مساله
زير به ميلاني تهمينه.نيست مرد ضد فيلم يك دوزن دليل
چيزي اما ميكند ، اعتراض او بر مرد تسلط و زن بودن سايه
نه است سالارانه مرد نگاه ميشود ، محكوم دوزن فيلم در كه
يك دل در جامعه ، در موجود سنت و فرهنگ نقد مرد ، خود
نگاه و ميگيرد صورت تماشاگرپسند و خانوادگي داستان
برقرار ارتباط بيننده با راحتي به ميلاني واقعگراي
.ميكند
از برخي حتي و تماشاگران از بسياري نظر برخلاف دوزن
(زارعي مريلا و كريمي نيكي) زن دوتا درباره منتقدان ،
نيكي) زن يك از متفاوت موقعيت دو درباره بلكه نيست ،
اين ميان فاصله دوزن.است (بعدي كريمي نيكي و نخست كريمي
در نه كه ميگويد سخن زني از و ميدهد نشان را موقعيت دو
و كوچه در نه و شوهر خانه در نه است ، آسوده پدر خانه
تهديدهاي از نوعي نشانه اينها ، از هريك درواقع ، .خيابان
بازي با) خياباني مزاحم جوان.است جامعه در موجود
خشونتها تمام از سمبلي ;است سمبل يك هم (فروتن محمدرضا
در او حضور هم خاطر همين به.زن عليه بيروني تهديدهاي و
و زائد اصفهان ، تا فرشته تعقيب حتي و فيلم مختلف بخشهاي
.نميرسد نظر به بيهوده
كارگرداني.است آن مثبت ويژگيهاي فيلم اين فيلمنامه
و اوست بازي بهترين كريمي ، نيكي بازي.است خوب فيلم
;ميكشند رخ به خوبي شكل به را خود توانايي هم ديگران
.پسياني آتيلا و خندان رضا فروتن ، محمدرضا زارعي ، مريلا
حك ذهن در كه است گونهاي به فيلم ظرايف و نكتهها
بردل برخاسته ، دل از كه حرفي ميشود باعث و ميشود
قاضي مقابل در فرشته كه است صحنهاي نمونهاش.بنشيند
او حرف به قاضي.ميكند دفاع انسانياش هويت از دادگاه
به رو فرشتهميكند بيرون اتاق از را او و نميدهد گوش
"!آدمم من آقا حاج !ببين منو آقا ، حاج":ميگويد او
نكته اين به هنرمندانهاي و ظريف شكل به ميلاني تهمينه
زن انگاشتن ناديده خاطر به مشكلات همه كه ميكند اشاره
.است
سازنده عنوان به را عليحاتمي مرحوم نام مجازات كميته
سريال از بخشهايي تدوين با كه فيلم اين.دارد برخود
ديدني لحظههاي سريال ، مانندهمان گرفته ، شكل هزاردستان
با حاتمي ، زندهياد آثار ديگر مانند و ;دارد بسياري
در اما.روبهروييم گوشنواز ديالوگهاي و زيبا تصويرهاي
.ميخورد چشم به حاتمي آثار اشكالهاي وبيش كم هم جا اين
به مربوط مستند فيلمهاي از نماهايي فيلم ، ابتداي در
در نمايش به "مجازات كميته" درباره اطلاعاتي و تهران شهر
بهزندگي مربوط قسمت همان كه فيلم اصلي بخش بعد ميآيد ،
و است كميته مامور به او شدن تبديل وچگونگي تفنگچي رضا
حاتمي داستان ترتيب ، اين به.مستند تصويرهاي دوباره بعد
واقعي چيز همه و ميگيرد قرار تاريخ از لفافهاي در
فيلمهاي ميدانند همه كه حالي درميشود نمايانده
چه آن به "اصلا او و نيست تاريخ از واقعي روايت حاتمي ،
را خودش خاص روايت و نميداده اهميتي شده ، ثبت تاريخ در
.ميكرده سينما پرده روانه
و مجازات كميته به مربوط بخشهاي هزاردستان ، سريال در
خشونت اندك و ميآمد ديگر قسمتهاي كنار در ترورها ،
اثر كل شاعرانگي و لطافت كنار در بخشها اين در نهفته
فيلم اين كل حالا اما.نميشد ذهن ملكه و ميباخت رنگ
اين واقع ، در.چيزهاست اين و قتل و كشتن و ترور درباره
در فيلمي بسته ، نقش آن بر حاتمي مرحوم نام كه ساختهاي
ميدانيم همه كه حالي در.است فيزيكي حذف و ترور ستايش
چنين با او آثار در نهفته شاعرانگي و حاتمي نظر
.هست و -بوده بيگانه برداشتهايي
.بود قبل سالهاي از مانده جا به فيلم ديگر خورشيد و ماه
سينما دو در درآمد ، نمايش به سال سه از پس كه فيلم اين
يك در تنها آن نمايش بعد و شد اكران هفته يك مدت به
لحظههاي كه تامل قابل فيلم اين.كرد پيدا ادامه سينما
قرار استقبال مورد شعاري محتواي علت به دارد ، هم خوبي
از بود ، آمده پرده روي كه بيسروصدايي همان به و نگرفت
بازيگر عنوان به فروتن محمدرضا بازي.شد برداشته پرده
گيرد قرار اشاره بايدمورد "حتما كه است موردي فيلم ، نخست
و است متفاوت فروتن بعدي نقشهاي با نقش اين كه چرا
به فروتن بازيگري هنر از نشاني هيچ نقش ، تفاوت بر علاوه
كه است معمولي قدر آن فيلم اين در او بازي.نميخورد چشم
نه فاصله در فروتن محمدرضا كند تصور نميتواند كس هيچ
مرد بازيگر بهترين عنوان به بازي ، اين از زيادي چندان
.شود انتخاب ايران سينماي
قبل سال دو آثار از هم باز محسنينسب محسن ساخته يورش ،
يك تا داده قرار بهانه را جنگ فيلم ، اين كارگرداناست
"كاملا شيوهاي به حتي.بسازد تماشاچيپسند اكشن اثر
وسترن فيلمهاي سبك به دوئل شاهد باور ، از دور به و غربي
كسي راستي.هستيم عراقي فرمانده و ايراني فرمانده ميان
براي فقط و فقط كه را آثاري چنين نمايش تابلوي نيست
تجارت به موجه و مقدس الفاظ پناه در و شده ساخته تجارت
به مقدس دفاع سينماي انجمن چرا بگيرد؟ مشغولند ، خشونت
براي چيزها ، طور اين و سمينار برگزاري و بيانيه صدور جاي
نكرده موضعگيري آثاري چنين برابر در شده كه هم بار يك
است؟
به امسال كه است قادري ايرج فيلم دومين خاك ، در پنجه
قادري فيلمهاي نازلترين از يكي فيلم اين.درآمد نمايش
قرار دادا مانند او ضعيف كارهاي از پايينتر حتي كه است
ندارد ، هم فيلمنامه نويسنده نام حتي خاك در پنجه.ميگيرد
در قادري.است بيسابقه ايران سينماي در نظر اين از كه
با را ايراني مرزنشنيان درگيري ماجراي فيلم ، اين
فيلم يك تا يافته بهانهاي و داده قرار دستمايه عراقيها
شكل بنديترين سرهم به خاك در پنجه.بسازد پرزدوخورد
جدي را كار توليد ، عوامل از كدام هيچ و شده ساخته ممكن
تاراج ساخت خوش فيلم كه گرفته قادري خود از.نگرفتهاند
و اسم بازيگران تا دارد كارنامه در حادثهاي گونه در را
خاك در پنجه.نكردهاند خرج خود هنر از چيزي كه رسمداري
ابتداي سالهاي رعيتي ارباب فيلمهاي حد در حداكثر
هم و گرفته "ج" غريبانه هم بكنيد را فكرش.است انقلاب
است؟ عادلانه چنيني ، اين درجهبندي آيا ;فيلم اين
نمايش به بالاخره هم كيارستمي عباس درخشان اثر گيلاس طعم
جايزههاي و چرخيده را دنيا دور كه فيلم اين.درآمد
كرده ، خود آن از را كن جشنواره طلاي نخل همچون معتبري
سينماهاي با و كشاند سينما به هم را ايراني علاقهمندان
يك تنها هم بعد و ابتدا در سينما دو) داشت كه معدودي
گيلاس طعم.گرفت قرار تجاري آثار از بالاتر حتي (سينما
در و است زندگي و مرگ ميان برزخ از كيارستمي مدرن روايت
از سنگينتر زندگي ، كفه او ، فيلمهاي ديگر مثل هم جا اين
ادامه بايد زندگي كه ميكند تاكيد فيلمساز و است مرگ كفه
اين بر كيارستمي اصرار بار ، اين كه چند هر.باشد داشته
بخش سردي و سياهي و نيست هماهنگ فيلم كلي فضاي با مساله ،
سه با كه است يادماندني به و تاثيرگذار قدر آن اصليفيلم
همين به.زدود را آن نميتوان اثر انتهايي دقيقه چهار
نظر به ناچسب و اضافه گيلاس ، طعم ويدئويي پايان دليل ،
تصويرهاي شروع از پيش داستان ، واقعي پايان و ميرسد
.است ويدئويي
بهراحتي كه است شمول جهان اثر يك كيارستمي ، فيلم
كند ، برقرار ارتباط دنيا جاي همه آدمهاي همه با ميتواند
نخست شخصيت.ندارد تاكيد خاكي كره از خاص نقطه بريك چون
.كند زندگي ميتواند هرجايي و باشد ميتواند هركس فيلم ،
هيچ او درباره و نميشويم خصوصياش حريم وارد حتي ما
ميخواهد و شده خسته زندگي از كه اين جز نميدانيم چيزي
ميخواهد او كه هنگامي حتي.شود آسوده عذاب و رنج از
را داخل و ميماند در پشت دوربين شود ، خود خانه وارد
.نميبينيم
اصلي شخصيت گيلاس ، طعم زيباي بسيار صحنههاي از يك هر در
را سنگريزه و خاك ذرات ريختن فرو و ايستاده داستان
فشار به خاص آرامشي با او.ميكند تماشا سايهاش برروي
دليلش.است خود شدن له تماشاي غرق و ميكند نگاه زندگي
آدم ، اين خودكشي.است مرگ به نسبت او خودآگاهي و همآگاهي
يك را مرگ او.نيست لحظهاي و آني تصميم يك از برآمده
آن از گريختن براي دليلي كه ميداند معمولي و عادي مساله
تا ميگردد نفر يك سراغ به او دليل همين به.ندارد وجود
و زندگي بخش آخرين آيين ميخواهد او ;پركند را گورش چاله
از يكي گيلاس طعم.كند اجرا هم را مرگ مرحله اولين
.است "شاهكار" واژه شايسته كه است سينمايي آثار بهترين
دارد ادامه
صفاريان ناصر
|