اجتماعي مشكلات چنبره در فرشته يك روءياي
به گواه و مطلع عنوان به :شمسالواعظين
دادم جواب دادگاه سوءالات
اجتماعي مشكلات چنبره در فرشته يك روءياي
دوزن فيلم شناختي جامعه نقد و بررسي
مفهوم دو از "اجتماعي منطق" ارزشمند اثر در بودون ريمون
تحليل جهت "متقابل وابستگي نظام" و "متقابل كنش نظام"
نظام) نخست مفهوم براساس.است كرده استفاده فردي كنشهاي
نقش به ارجاع با "صرفا فرد ، يك واكنش/كنش ،(متقابل كنش
معنا ديگر افراد يا فرد واكنش/كنش با مقايسه در و او
مقابل در پزشك واكنش/كنش مثل.است تحليل قابل و يافته
نظام" در مقابل ، در...و استاد مقابل در دانشجو بيمار ،
به ارجاع بدون ميتوانند فردي كنشهاي ،"متقابل وابستگي
كنشگران:(بودون ، 1364103).شوند تحليل نقشها مقوله
خوانده "فردي بازيگر" ،"متقابل كنش نظام" در فردي
مقابل در كه آنجا از" متقابل وابستگي نظام در و ميشوند
كنش نظام در كه بدانگونه نقشي هرگونه فاقد يكديگر ،
.ميشوند ناميده "فردي كارگزار هستند ، دارد وجود متقابل
صورت به گاهي متقابل ، وابستگي نظام در فردي كارگزاران
همراه پديدههايي يا پديده ناخواسته ايجاد در ناآگاهانه
تنها نه موارد ، بسياري در شايد كه ميگردند همدست و
نتيجه "صرفا و نباشد هم مطلوبشان حتي بلكه آنها خواسته
اين بودون.است آنان فردي كنشهاي تجمع يا تركيب جبري
اينباره در و ناميده "منتجه آثار" را پديدهها يا آثار
:مينويسد چنين
سوي از آشكارا كه است اثري منتجه ، اثر يك بنابراين ، "
وابستگي وضعيت از بلكه نشده دنبال نظام يك كارگزاران
.(بودون ، 1364105) ".ميشود نتيجه متقابلشان
بزرگ بحران در كه ميكند ذكر مورد اين در مثالي وي
جهت اينجا در ما و.افتاد اتفاق سالهاي 1930 اقتصادي
:ميآوريم آنرا مقصود بيشتر ايضاح
دهن به دهن بانكها احتمالي توقف درباره شايعه يك"
و كرده مراجعه بانك صندوق به مشتريان از يك هر.ميگردد
بيرون را موجوديش كند ورشكستگي اعلام بانك آنكه ، از پيش
بطور كه است اين اثرش فردي ، كنشهاي اين تجمع.ميكشد
كه است بديهي.ميكشاند توقف حالت به را بانك واقعي ،
.است نبوده فردي كارگزاران از هيچيك خواست نتيجهاي ، چنين
.(منبع105 همان) "
فوق شده ارائه قالب در بتوان را دوزن فيلم ميرسد نظر به
كرد ، تحليل بودون "فردگرايانه شناسي روش" اصل براساس و
:است زير عناصر شامل فردگرايانه شناسي روش
مختاري خود نوعي از و بوده نيتمند عاملي كه فردي كنشگر -
.ميشوند متفاوت اجتماعي محيطهاي برحسب كه است برخوردار
ارزشها ، فردي ، كنشگران از متشكل كه متقابل كنش نظام -
بر و است صوري و شناختي اخلاقي ، شرايط بطوركلي و عادات
عنوان به فردي كنشگران بر را خاصي فشار اساس همين
خاص ، شيوهاي به رفتار راستاي در تحليل منطقي واحدهاي
.ميكند وارد
آن متضمن فردگرايانه روششناسي بودون ، عقيده به:زمان -
آن در كه است مشخصي زمان شامل "اجبارا تحليلي هر كه است
واكنشهاي يا كنشها درباره را خود پرسش جامعهشناس
و 621620-ريترز 1374 به شود رجوع).ميكند مطرح افراد
عنوان به تاكنون آنچه براساس.(بودون ، 13646864
كارگزاران كنشهاي تحليل به ميتوان آمد تحليل چارچوب
حاصل فرشته ، سرنوشت اساس ، اين بر.پرداخت دوزن فيلم فردي
فرشته ، پدر يعني فيلم كارگزاران كنشهاي همسوئي و همراهي
;متفاوت طريقي به يك هر كارگزاران ، اين است ، احمد و حسن
در آگاهانه نا همدستي نوعي ليكن ميپردازند ، كنش به
همان كه ناخواسته شايد و منتجه اثر يك ايجاد راستاي
.ميخورد چشم به آنان ميان است ، فرشته ناگوار سرنوشت
شده انتخاب بررسي براي كه است ديدگاه يك "صرفا اين البته
كه نكاتي شود ، انتخاب ديگري ديد زاويه اگر بيترديد و
خواهند متفاوت ميشوند ، انتخاب بررسي براي و شده برجسته
پيشين سطور در آنچه اساس بر اگر كه است آن واقعيت.بود
نبود يا وجود بنشينيم قضاوت افتادبه مشروح و شد مطرح
بلكه نيست ، مهم چندان فرشته ، پدر و احمد و حسن امثال
كه است ساختاري شود ، زياد توجه بدان بايد و است مهم آنچه
صت فر آن ، دامن در و شده زائيده آن از افراد ، "نوع" اين
خود ،(افراد) پديدهها اينگونه چه ، .مييابند نما و نشو
و آفتزائي زمينه و استعداد كه هستند خاصي ساختار محصول
،(Merton) مرتون همچون ميخواهم نه البته ، .دارد آسيبزدگي
او و دهم قرار جامعه اجتماعي ساختار مقابل در را فرد
گرفتار ساختاري فشارهاي كننده تعيين عوامل چنبره در را
نه و "كنم قلمداد تندباد كف در كاهي پر" همچون و سازم
دست به را جامعه آن تبع به و تاريخ افسار كسانيكه همچون
(ميدهند ارائه شخصيت از كه تعريفي با) شخصيتها
ساختار ميتواند "كسي هر" كه هستم معتقد ميسپارند ،
منصفانهترين و معتدلترين.نمايد ديگرگون را اجتماعي
به قائل اجتماعي ، ساختار و فرد ميان كه است اين ديدگاه
را فرد شخصيت اجتماعي ، ساختار كه معني بدين.باشيم تعامل
و است انعطافپذير و موقتي شكلدهي ، اين ليكن ميدهد شكل
نيز و بسازد و دهد تغيير را خود شخصيت ميتواند كسي هر
ساختار بر اثرگذاري.بگذارد اثر اجتماعي ساختار بر
افراد عمل در اما است امكانپذير كسي هر براي اجتماعي ،
زنجير اجتماعي ، ساختار.هستند آن تحقق به قادر معدودي ،
اين اما انداخته فرد برگردن را خود محدوديتهاي و تعلقات
از چنان ميتواند كسي كمتر كه است طولاني آنچنان زنجير ،
.برود آن پارگي احتمال كه بگيرد فاصله اجتماعي ساختار
از معدودي كه است وسيع آنچنان اجتماعي ، ساختار ميدان
.دارند را آن از رفتن بيرون و آن مرز به رسيدن پاي افراد ،
روستايي سنتي ، جامعه اجتماعي ساختار اگر فيلم ، اين در
شخصيت از بيش فرشته ، شخصيت "اتفاقا باشد ، قضاوتمان مبناي
سنتي جامعه در.مينمايد غيرعادي فرشته پدر و احمد
به نه توانگري و است سال به كه عقل به نه بزرگي" روستايي
جامعه در.(اجل شيخ اجازه با البته) "است مال به كه هنر
بدان هرچيز از بيش نظرخواهيها در آنچه روستايي سنتي
آنان ، "فكر و عقل" نه است افراد "سال و سن" ميشود ، توجه
موءنث جنس به نسبت بيشتري حقوق از مذكر جنس آن ، بر علاوه
موارد ، بسياري در دختران مثال عنوان به است ، برخوردار
را آيندهشان همسر مورد در اظهارنظري هيچگونه حق حتي
و "پذيرفتن" حق وآن هستند حق يك داراي فقط آنها ندارند ،
اين و است ، بزرگترها فشار تحت كه اجازه با نه "گفتن آري"
.بودهام شاهد نيز شهري اصطلاح به مناطق در خود من را
فرشته ، ازدواج نه "شوهردادن فاجعه" در خوبي به امر ، اين
به توجه بدون فرشته (مادر نيز و) پدر.ميشود داده نشان
كه چيزي تنها است ، تحصيلكردهاي بالغ دختر فرشته ، اينكه
ازدواج براي آنها درخواست به "گفتن بلي" ميخواهند او از
.است
جامعه عليالخصوص و سنتي جامعه ويژه به) جامعهاي هر در
زر را هركه).دارد نيز قدرت دارد ، ثروت كه هر (روستايي
بخواهد ، بدانچه و (سعدي:بازوست در زور ترازوست ، در
از پايينتر طبقه از كه هر به نظري اگر و تواند رسيدن
جامعهاي ، چنين در.دارد سعادت هماي حكم افكند ، خودش
بر ننگي لكه بزند سر فقيري از ناچيز اشتباهي چنانچه
خود به فراموشي رنگ هرگز كه بود خواهد او شخصيت ناصيه
هرگز ثروتمندان ، لطف اندك بر مقابل ، در ولي.ديد نخواهد
و "هست" "واقعا آنچه از بيش بسيار و نمينشيند نسيان گرد
حتي ميشود توجيه آنها كلان اشتباه و مينمايد "ميارزد"
يك اين و).ميبينند زيان آنها سوي از كه كساني جانب از
است لطف ثروتمندان ، نيكي خلاصه ، .(است جامعهشناختي اصل
جان و ،(كن جفا برو خواهي ببخشا ، بيا خواهي) اختياري و
معادله براساس همچنيناجباري و است وظيفه فقيران كندن
دلايل از يكي اين و است ارزشمند باشد ، قدرتآور آن تبع
ميزايند پسر كه زناني ارزشمندي آن تبع به و پسر محبوبيت
اين از بيشتري مقدار كه خانوادههايي احترام و ارجمندي و
تبعيضآلود ترجيح به اعتقاد اين زيبا چه چيني ، ضربالمثل
برابر حوري ، مانند دختر چهل":ميكند بيان را زن بر مرد
.(سوم جهان درون هريسون ، ) ،"نميشوند گوژپشت پسر يك با
اقتدار والدين ، روستايي ، سنتي ، جامعه در ديگر طرف از
والدين حقوق مهمترين از دارند ، فرزندانشان مورد در وسيعي
ديگر اعضاي بر كه است نظارتي حق جامعه نوع اين در
ص 14 ديگران ، 1335 و ازكيا به).دارند (فرزندان) خانواده
امتحان جلسه در ناظراني به بيشتر آنها.(شود رجوع بعد به
بيشتر بلكه ميكنند راهنمايي را ديگران كمتر كه ميمانند
فشار تحت البته) "نكند تقلبي" اصطلاح به كسي كه مواظبند
را حسابش تا بكند تقلبي كسي كه منتظرند و ،(آنها حضور
"كردن تقلبي" از جلوگيري آنها ، كار "اصلا چه برسند ،
يك نظر از.ديگر چيز نه است "متقلبين" توبيخ و (انحراف)
به هرگز شايد كه است صغير موجودي زن سنتي ، روستايي ، فرد
كرد ، اعتماد او به نبايد هرگز اينرو از نميرسد ، بلوغ
نبايد ،(انصاري عبدالله خواجه:مكن اعتماد زنان سر بر)
كه چرا داد اظهارنظر حق او به خودش به مربوط امور در حتي
كرد امر او به بايد فقط نميداند ، را خودش مصلحت و صلاح
سنتپرستان ، ديدگاه براساس زن كند ، امر امتثال او تا
كوتهبين ، ناقصالعقل ، خرد ، كم احساساتي ، است موجودي
ره مردان چرا دينند و عقل ناقصان چون زنان)...و تنگنظر
در حتي تحقيرآميز نگرش اين...(ناصرخسرو:گزينند آنان
خوبي به جامعه افراد روزمره گفتگوهاي و ضربالمثلها
بشنو را زن حرف" ،"دادن شوهر" ،"گرفتن زن":است نمايان
و بينش اين اسير فيلم اين در فرشته."نكن باور ، عمل اما
است اين او مشكل و گناه است ، جامعه در بينش اين صاحبان
معرفت ، لحاظ از او نميخواند ، جامعهاش ساختار با كه
تنگ ظرف در كه است يافته فربگياي چنان بينش ، و آگاهي
آوردهاند فراهم برايش حسن و شوهرش و پدرش كه محيطش
.نميگنجد
گردنش بر كه را زنجيرهايي گسستن توان البته اما
او كه است مبرهن و مشخص "كاملا البته ندارد ، انداختهاند
عقيده به انسان چه است ، اميدوار زنجيرها اين گسستن به
طرف با رويارويي مبارزه ، به زماني "صرفا ،(Corpi) كورپي
(بيشتر يا كمتر) او به نزديك قدرتي كه ميپردازد مقابلش
فرد دو گروه ، دو بين قدرت تفاوت هرچه و باشد داشته
و) قوي خيلي ديگري و ضعيف خيلي يكي "مثلا باشد ، زيادتر
تضاد و درگيري باشنداحتمال (مقايسه غيرقابل صورت اين در
.(شود رجوع رفيعپور ، 1376 ، 55 به).است كمتر
فرشته ، شخصيت سنتي ، جامعه ساختار به توجه با كه گفتيم
تاييد جهت است ، فرشته پدر و احمد شخصيت از غيرعاديتر
اشاره خودكشي مورد در دوركيم نظر به است بهتر عقيده اين
(آن از معيني ميزان وجود) خودكشي بود معتقد كه كنيم
از كه ميشود غيرطبيعي زماني فقط و است طبيعي و بهنجار
ناگهاني طور به و بگذرد جامعه جمعيت به نسبت معيني حد
در ميكند ، صدق نيز ما بحث مورد در حكم اين.يابد افزايش
آن نماي كه شخصيتياي تيپ آن كه است اين بر اعتقاد اينجا
از است ممكن گرچه است ، نرمال و طبيعي است بيشتر جامعه در
و غيرعادي نتيجه در و بيماري آسيبشناس ، يك ديدگاه
شخصيتي تيپهاي كه جامعهاي در مگر.شود تلقي نابهنجار
وجود فرشته مثل نفر چند ميكنند ، جلوه فيلم در آن افراد
و غيرعادي را فرشته پدر و احمد رفتار بتوانيم تا دارند
تلقي "باشد بايد آنچه" اصطلاح به و عادي را فرشته رفتار
كنيم؟
بيان هدف بلكه نيست فرشته رفتار كردن محكوم بحث اينجا در
انتظار نبايد اجتماعياي ساختار چنان از كه است نكته اين
.كند ايجاد را فرشته پدر و احمد از غير كه باشيم داشته
روءيا ، شوهر و روءيا فرشته ، كه ميشود ديده فيلم در اگر
با رفتارشان و دارند..و احمد رفتار از غير رفتاري
مديون را رفتار تفاوت اين دارد ، مطابقت شهري جديد جامعه
ساختار تحول نه هستيم...و فرشته دنياديدگي و تحصيلكردگي
.جامعه
داراي استعداد ، با باهوش ، است دختري فيلم ، اين در فرشته
در) آزادي به خوكرده و آگاه آينده ، به اميدوار پشتكار ،
شخصيت و هويت داراي و اراده با خوشرفتار ، (آن مثبت معناي
آن حل در را خود خصوصيات اين كه ،...و اعتمادبهنفس و
زبان ، بر تسلطش نبود ، حلش به قادر كسي كه رياضي مساله
(روءيا:معركهاي تو -نابغهاي تو دختر) -داد نشان رانندگي
."شخصيت" داراي و است "خود" واقعياش معناي به او.
پس فرشته چرا كه است اين ميشود مطرح اينجا در كه سوءالي
(پدرش) خود مالك توسط صريحش ، مخالفت عليرغم آنكه از
در احمد كه نيكيهايي جبران بهمنظور و غرامت بهعنوان
كوچكش خداي تملك به و "ميشود داده شوهر" كرده ، حقشان
و تقبيحها و توهينها و تحديدها مقابل در درميآيد ،
و ميكند مقاومت همه اين احمد ، تهديدهاي و تهمتها
نمينشيند؟ عقب ذرهاي
و شخصيتي خصوصيات در بتوان را پاسخ ميرسد بهنظر
و خانواده بزرگ فرزند فرشته ، .كرد جستجو فرشته خانوادگي
است ، (باشد نزديك او به سني نظر از كه) برادر فاقد همچنين
ميكند ، ويژهاي خصوصيات صاحب را فرشته خود ، اينها كه
و محدوديتها است خواسته طريق اين از ميلاني ، خانم شايد
اميدي جاي و نرساند حداكثر به را فرشته راه سر موانع
بستهاند او پاي بر كه زنجيرهايي گسستن به فرشته براي
ثمره اولين كه آنجا از (بزرگ) اول فرزند.گذارد باقي
و توجه مورد بچهها ساير از بيش است مادر و پدر ازدواج
ديگر ، فراوان دلايل و دليل اين به ميگيرد ، قرار محبت
به نسبت ويژهاي سماجت و استقلال و اراده نفس ، به اعتماد
بهراحتي فرشته در را اينها كه دارد ، بعدي بچههاي
ابراهام نيازهاي تئوري براساس اگر.گرفت سراغ ميتوان
پنج ميان از او كه بگوئيم بايد بنگريم ، فرشته به مازلو ،
(خودشكوفائي و احترام محبت ، و تعلق امنيت ، جسماني ، ) نياز
"امنيت" ولي داده ، قرار خود همت وجهه را نياز آخرين ارضاي
او "احترام" نيز و احمد ، توسط او از بعد و حسن توسط او
قرار تهديد مورد احمد توسط آن از پس و خانوادهاش توسط
و تصادف از پس او خاطر اصلي دغدغه رو اين از و گرفته
بدي وضعيت در جسماني ، نياز لحاظ از او.گشتهاند ازدواج
كه (است پدرش آن از يا) دارد هم ژيان يك "مثلا نيست ،
كه جامعهاي خانواده ، زيرا ;است تناقض يك خود اين البته
همسرش انتخاب و ازدواج مورد در دختري به نظر اظهار اجازه
برخورد سهلگيرانه اينگونه او ، رانندگي با چگونه ندهد را
در (غذاخوردن جهت) صندلي و ميز وجود همچنين ;ميكند؟
خانوادههاي خاص "معمولا كه آنرو از نيز فرشته پدر خانه
.مينمايد متناقض بالاست ، و متوسط طبقه
دارد ادامه
به گواه و مطلع عنوان به :شمسالواعظين
دادم جواب دادگاه سوءالات
روز نشاط شده توقيف روزنامه سردبير :اجتماعي گروه
دادگاه بازجوييدرشعبه 1410 جلسه اتمام از پس يكشنبه
منبه:گفت خبرنگاران به (مطبوعات دادگاه) تهران عمومي
دادمنه جواب مرتضوي سوالات به جلسه دراين گواه عنوان
.عنوانمتهم به
علني درجلسه حاضرم من:افزود شمسالواعظين ماشاءالله
خود گواهي مطبوعات منصفه اعضايهيات وباحضور
.كنم رااعلام نشاط روزنامه درمورداتهامات
من:وگفت كرد رارد دادگاه ازسوي هرگونهاتهام تفهيم وي
دادگاه به نشاط روزنامه مديرمسئول شاهد مطلعو عنوان به
.شد موكول آينده روزشنبه به جلسه اين ادامه و آمدهام
خبرنگاران به نيز نشاط توقيفشده روزنامه مديرمسئول
دادگاه ازسوي اتهامش مشخصشدن شمسالواعظينبدون:گفت
به روزنامه در مسئوليتم به توجه با هم ومن احضارشدهاست
.چيست موضوع ببينم تا آمدم جلسه اين
كه اطلاعاتي به باتوجه شمسالواعظين:افزود صفري لطيف
درج گواهدرموردمقالههاي منبهعنوان ازسوي دارد
پوياكماليان ، حسين به مربوط شدهدرروزنامهنشاط
حاضر و شده معرفي دادگاه به باقي عمادالدين باقرزادهو
.دهد گواهي اينمورد در است
چارچوب در نشاط روزنامه در منتشره مطالب:اظهارداشت وي
.بودهاست قانون
توقيف رفع و مطبوعات دادگاه حكم نقض براي:گفت صفري
خواهم استفاده قانوني مجاري تمام از وبرائتخود روزنامه
.كرد
من اعتراضيه:افزود نشاط شده توقيف روزنامه مديرمسئول
است وتنظيم تدوين درحال تهران عمومي دادگاه1410 حكم به
.خواهدشد تجديدنظر دادگاه تقديم قانوني درمهلت كه
ماده 39 به عنايت وبا كتبي نامه طي:اظهارداشت وي
عمومي دادگاه شعبه 1410 رئيس به قانونمطبوعات لايحه
شده وقت دراسرع نشاط توقيفروزنامه رفع خواستار تهران
.است
بدون الواعظين شمس ماشاءالله از امروز بازجويي جلسه
.گرفت خبرنگارانانجام حضور
|