انديشيد بايد چگونه
(دوم بخش) تكنولوژي گناه
"زمين" به كه است آن ما زمان در حقيقي تفكر تكليف
و مطبوعات از كنيم نظر كه طرف هر به امروزه.بينديشد
گفتوگوهاي در حتي و تلويزيون و راديو تا گرفته كتاب
جهاني فاجعه يك و محيطي زيست بلاياي از سخن جا همه عادي ،
اين از گوشهاي با خود حال و وضع فراخور به هركس و است
مبتلاي امروز بشر.روبهروست نگرانكننده پيشبينيهاي
و تكنولوژيكي ابداعات ذلتآور و دردناك و زشت نتايج به
است قرن يك به نزديك اكنون و است آن حساب و بيحد توسعه
بشر دامنگير "طبيعي منابع مديريت" مصيبتبار سياستهاي كه
صنعتي آلودگي گرفتار "عملا كه است قرن دو از بيش و شده
ميليونها روز هر كه است آن اينها همه حاصل و گرديده
و سوءتغذيه اثر بر بسياري و عذاباند و رنج در انسان
محيط تخريب.ميدهند دست از را خود جان بيماري انواع
تا و است انسان خود اعمال مستقيم نتيجه زمين كره زيست
نخواهد خبري جانداران انواع از بسياري از ديگر آينده قرن
ساير و كربن و كلوروفلور و دياكسيدكربن ميزان و بود
شده انباشته زمين جو در كه ديگري آلاينده و مضر مواد
غيرممكن خاك و نبات و حيوان و انسان براي را حيات ادامه
بساط خود دست با بشر كه گذشت نخواهد چيزي و كرد خواهد
.چيد برخواهد زمين روي از را زندگي
است آن فاجعهاي چنين پيشبيني برابر در ما عادي واكنش
اگر يا ميكنيم انكار و ميگيريم ناديده را آن يا كه
برنامهريزيهاي به شتابزدگي روي از كنيم انكار نتوانيم
دست آن مهار براي تكنولوژيكي ناسنجيده راهحلهاي و سريع
فاسد دفع حكم در و است باطل دور يك خود اين كه ميزنيم
راهحلهاي منابع ، مديريت مختلف فنون كه چرا.است افسد به
تخريب و فساد روند "مجددا خود جديد ، تكنولوژيهاي و جديد
محيط بر كه را دقيقي و ظريف تعادل و ميكنند تسريع را
به بيشتري صدمات و ميزنند هم بر است حاكم زمين زيست
اكولوژيكي تعادل از خطرناكي طرز به "قبلا كه كرهزمين
ناسنجيده و مداوم دخالتهايميكنند وارد است ، شده خارج
زيست فاجعه زيرا ميكنند بدتر هست آنچه از را وضع فقط ما
مجدد دخالتهاي و بوده بشر نابجاي دخالت محصول خود محيطي
رفته دست از تعادل نميتواند و ميكند تشديد را آن انسان
انجام براي ما تلاشهاي ديگر عبارت به.بازگرداند را
كدام هيچ جديد راهحلهاي و جديد تغييرات جديد ، اقدامات
از جزئي خود زيرا نيستند بحران راهحل واقعي معناي به
چه نباشيم چاره صدد در ما اگر هرحال به اما هستند بحران
بكنيم؟ بايد كار
حضوري تفكر به دعوت را ما او كه ميدهد نشان هايدگر آثار
و تكنولوژيكي و حسابگرانه تفكر از غير تفكري لكن ميكند
معناي به را حضوري تفكر به هايدگر دعوت اگر.پراگماتيستي
كنيم تلقي عمل براي مقدمهاي لااقل يا و عملي راهحل يك
پيام تنها زيست محيط كنترل از كشيدن دست كه كنيم گمان و
بيشتر واقع در و اشتباهيم در سخت است تفكري چنين غايت و
به نسبت هايدگر حضوري تفكر نحوه البته.شد خواهيم فلج
كه نيست چنين اما.است پارادوكسال و عادت خلاف رايج تفكر
.هست هم معبر و رهايي نقطه ، بلكه باشد دام پارادوكسي هر
خود مقومات آزمايش و تحقيق به دعوت را ما پارادوكسي هر
و تحقيق مستلزم تفكر مقام در پارادوكس بنابراين.ميكند
راه كه است طريق اين از و هست نيز تفكر الگوي در آزمايش
.ميشود گشوده تفكر براي جديدي
مهم مسئله با وقتي.است مايوسكننده هايدگر سخنان "ظاهرا
است مطرح قاطع عمل ضرورت و هستيم روبهرو خطرناكي و
از اگر.نكنيم كاري هيچ كه ميخواهد ما از هايدگر
داده ما به هايدگر كه پاسخي برابر در دلخوري و عصبانيت
و بررسي مورد را او پاسخ بودن عملي و برداريم دست "موقتا
پارادوكسال تفكر بودن ياسآميز و دهيم قرار آزمايش
است وقت آن كنيم ، تامل آن در اندكي و بپذيريم را هايدگر
كاري هيچ ندادن انجام كه ميآيد ما سراغ به پرسش اين كه
فعال وجهي دو منطق "اساسا دعوت اين نفس است؟ ميسر چگونه
ماهيت و ميبرد سئوال زير را بودن منفعل و بودن
تمايل و كنشمندي و فعاليت براي را ما اشتياق پارادوكسال
خواهد نشان ما به را موجودات بر نظارت ابقاي و حفظ به
و قاطع عمل براي ما شديد تمايل تفكري چنين با.داد
زير بايد كه است اموري آن از يكي خود قدرتمندانه ،
و كنيم فكر آن درباره و شود داده قرار پرسش راديكال
محدود ، ارادي انتخاب يا تسليم بيان امر شدن داير "اساسا
از بايد كه است مرسوم و رايج تفكر قدرت وجوه از يكي خود
.شود برداشته ميان
از جزئي مفهومي ، تعارضات و انگيزهها اين البته اما
تمدن و سنت لحاظ از و فردي لحاظ از ما خودآگاهي ساختار
ميكند حضوري تفكر براي هايدگر كه دعوتي بنابراين.ماست
فراوان شجاعت نيازمند كه دارد تهديدآميز و خطرناك جنبه
به ما غايات و پيشفرضها ماهيت از پرسش شجاعت".است
پرسش و سئوال خور در ديگري چيز هر از بيش كه اموري عنوان
و اصول از كه ميكند مجبور را ما هايدگر تفكر ".است
تمايل از نيز و گرديده زيست محيط تخريب سبب كه مباديي
زندگي بنيادين شاكلههاي و علمي راهحلهاي به ما مفرط
آن ما روزگار در.كنيم پرسش اساسي نحو به معاصر بشر
بيشتر "غالبا هستند نمادين و تصويري بيشتر كه چيزهايي
در "مديريت" كلمه امروزه.ميرسند نظر به متعارف و عادي
شدت با هستند اكولوژي از بحث درگير كه طرفهايي تمام ميان
و سوداگران طرف يك از.ميشود تكرار بيشتر هرچه حدت و
كنترل تحت را طبيعي منابع كه هستند آن خواهان بازرگانان
و گردد نصيبشان بيشتري مالي بهره تا درآورند خود مديريت
منابع ميخواهند نيز زيست محيط حفظ طرفداران ديگر طرف از
و سنگ ذغال و نفت بتوانند كه كنند اداره چنان را طبيعي
هر.بماند باقي آينده نسلهاي براي بيشتري ساختماني مصالح
دارند ، كه شعبي و شاخهها تمام با و گروهها اين دوي
بهتر همه از مديريتي سياست كدام كه است اين سر بر بحثشان
كنترل قابل و موءثرتر آنها از يك كدام كه معني بدين است ،
.است
ميكنند لعنت را گروه دو هر زيست محيط راديكال طرفداران
كه نيازهاست و تقاضا رشد و جمعيت افزايش اين معتقدند و
به هرحال به اماگيرد قرار مديريت تحت و شده مهار بايد
سر بر بحث ميشنويم كه را هرچه و ميكنيم نظر كه كجا هر
.ولاغير است "مديريت"
زندگي توجيهپذير و اثبات قابل مديريتهاي عصر در ما
از متوسط ، طبقات از يكي فرزند اينكه از قبل.ميكنيم
مديريت ، هنر زمينه در پيشاپيش شود فارغالتحصيل دبيرستان
مديريت بالاخره و فشار مديريت احجام ، و اوزان مديريت
به وقتي.است كرده كسب مهارتي و تبحر آنها ، امثال و زمان
قبيل اين در ممارست شاهد هم باز ميكنيم نگاه وسطي قرون
مردم كه ، ميبينيم هستيم فنون امروز اصطلاح به يا هنرها
با شدن مواجه و زندگي فشار افزايش محض به وسطي قرون
به و كرده تلطيف را ما تنظيمي رژيمهاي همان جسماني خطرات
مديريت.است مديران جامعه ما امروز جامعه.ميبندند كار
حتي و دولتها مديريت ادارات ، مديريت مشاغل ، مديريت خانه ،
است عجيب شما نظر به آيا بنابراينبدنمان و تن مديريت
هنوز اما بنامند؟ زمين مديران را خود معاصر انسانهاي كه
معناي بپرسيم خودمان از بايد متفكر زميني يك عنوان به
چيست؟ مديريتها اين
زيباي بسيار رساله در "خصوصا گوناگون رسالات در هايدگر
از شده ، تاليف سال 1953 در كه ،"تكنولوژي پرسش"
كه خطري ;ميگويد سخن ما زمانه در خطرها خطرناكترين
كه غفلتي.است تمام و تام غفلت خطر گويد مي هايدگر
انفجارات فاجعه فقط نتيجهاش ميگويد سخن آن از هايدگر
چيزي آن از غفلت بلكه نيست ، محيطي زيست مصائب و هستهاي
ميتواند كه موجودي يعني است ، انسان انسانيت اساس كه است
ديگر موجودات با متفكرانه نسبتي و رابطه و كند تفكر
.باشد داشته
از شدن غافل "صرفا است هايدگر نظر مورد كه غفلتي آن
از غفلت بلكه نيست يكديگر با آنها روابط و واقع امور
ديگر چيز هر از اساسيتر و مهمتر مراتب به كه است چيزي
.ميداند "راز از غفلت" را غفلت اين او.است
از هايدگر مقصود كه كرد گمان ميتوان راحت و ساده بسيار
و ديد منظر از "موقتا كه است شيء يا موجود نوعي "راز"
.است مخفي هميشه براي يا و شده پنهان ما انديشه
يك يا خاص شيء يك اسم ميگويد هايدگر كه ي"راز" اما
ملازم هميشه كه وخفاست ظهور مساله بلكه نيست ، معين موجود
.ميشوند واقع هم با و يكديگرند
تاريخ ، زيستشناسي ، قبيل از دانشگاهي رسمي علوم از يك هر
آشكار و اكتشاف به مفرطي علاقه رياضيات يا و انسانشناسي
به حداقل معرفت و دانش بنابراين.دارند جديد حقايق كردن
گونهاي به كرده پيدا رواج جديد ، دنياي در كه صورتي آن
حضور يا و شدن آشكار و انكشاف را آن هايدگر كه آنچه با
هايدگر نظر از اما.دارد سروكار مينامد موجودات ميان در
تحقق ظهور و حضور و كشف اقسام اين از يك هر اينكه براي
و ظهور و باشد كار در هم پوشيدگي و خفي بايد كند پيدا
.يكديگرند ملازم احتجاب و كشف يا و خفا
آنچه چيست؟ خفا و ظهور اين كه است اين سر بر بحث حال
از ميبايد چيزي به كردن توجه براي كه است اين است مسلم
خودداري آن از غير ديگري چيز به نسبت دقيق و خاص توجه
بايد دانشجويان نيازهاي به توجه براي فيالمثل.كنيم
.كنيم فدا را خود تحقيقي اوقات از برخي
را خود گوهر و ذات موجودي يا چيزي بگذاريم اينكه براي
اوست از غير كه ديگري چيزهاي بدهيم اجازه بايد كند متجلي
.شوند پنهان و رفته خفا به
اما.است حجاب و خفا با همراه انكشافي و ظهور گونه هر
به آدمي معرفت محدوديت به اشاره خفا و ظهور اين از مراد
نميخواهد هرگز هايدگر.نيست بود كرده مطرح كانت كه نحوي
فردي هيچ ميگويد كه كهن و مشهور قاعده آن تن بر
باشد ، متفاوت تجربه دو صاحب همزمان طور به نميتواند
سخن اين از هايدگر مراد "اساسا و بپوشاند جديدي لباس
فقط بلكه نيست ، (Subjectivity) نفساني موضوعيت به اشاره
در چيزي وقتي.كند بيان را تجلي و كشف معناي ميخواهد
يا زماني مستمر پديده صورت به فيالمثل تجلي و كشف مقام
ميكند ظهور است ، علي نظم داراي پديدهايكه كسوت در
آوازي قطعه يك صورت به هم همزمان طور به نميتواند ديگر
در اين بر علاوه.شود ظاهر پيچيده روءياي يك يا منتظم
مكشوف كه آنچه تا ميرود خفا به نيز كشف خود كشف ، مرتبه
حادث ظهوري و انكشاف گاه هر بنابراين.كند پيدا حضور شده
و يكديگرند دوملازم اين.ميشود حادث نيز خفا و غياب شود
.نيستند هم از تفكيك قابل
خيره روشنايي زيرا.فراموشكاريم "غالبا ما اين بر علاوه
ببيند را انكشاف خود نه ما چشم كه ميشود سبب كشف كننده
.است آمده پديد آن نور اثر بر كه را سايههايي نه و
اين و ميكند نهان را خود هميشه تجلي و كشف بنابراين
ما كه اينجاست از و ميكند پنهان نيز را خود كردن نهان
ديده كه را آنچه و ميشويم ديدن شگفتانگيز قدرت قرباني
مشهور فيزيكدان هاوكينز استيفن.ميكنيم انكار نميشود
غايت":مينويسد زمان تاريخ نام به خود كتاب در انگليسي
با بتواند كه است واحد تئوري يك به يافتن دست علم اعلاي
".دهد توضيح را كائنات تمام آن
تنظيم بر است مشتمل تئوري اين كثيري عده نظر به
يا و گرديده كسب "قبلا كه دانشهايي تمام سيستماتيك
ديگر عبارت به.هستند محتمل تئوريكي نظر از كه دانشهايي
كشف هيچ آن از خارج و است تئوريها تمام ختم تئوري اين
.است آن وجود به نيازي نه و دارد وجود نه ديگري واطلاع
تمام آن نور كه است تابناك و روشن قدر آن نظريهاي چنين
هيچ ديگر آن از پس و ميكند روشن را هستي وخفاياي زوايا
.ماند نخواهد ناشناخته و پنهان چيزي
به.است عظيم قدرت يك روءياي واقع در هاوكينز روءياي اين
است جانبهاي همه كنترل و مطلق قدرتي روءياي ديگر عبارت
.كرد خواهد پيدا تحقق كامل مديريت اتوپياي آن وسيله به كه
دوره تكنولوژيكي تفكر محصول روءيا اين هايدگر نظر از
كنترل و چيز همه دانستن روءياي در ما همه و است جديد
از كه چنان نظريه اين اما.ميبريم سر به عالم سراسر
اثر بر طنزآميزي طرز به كه است روءيايي پيداست آن مضمون
آمده پديد راز اختفاي جهت بودن مخفي و راز از ما غفلت
و شويم چيره جهان راز بر كه نميتوانيم هرگز ما اما.است
را راز اين خفاي و ظهور و دهيم قرار خود كنترل تحت را آن
.آوريم در نظارت و ضبط تحت خود مديريت دانش با
يا تكنولوژيكي تفكر طريق از عالم فهم و درك براي "اساسا
ميبايد ديگر ، علمي و رياضي و انديشانه اعداد تفكر هر
تعطيل كلي به را انكشاف ديگر شيوههاي و رهيافتها ساير
ديگر انواع كه است آن سخن اين معناي.بگذاريم وكنار كرده
علمي انكشاف تا بروند فراموشي و غفلت حجاب در بايد معرفت
نگرش خطركند پيدا بروز و ظهور بتواند تكنولوژيكي و
و آموخته كه نيست چيزهايي آن در عالم به نسبت مديريتي
كهكشانها ظهور به مربوط اسرار در نفوذ لذااست كرده كشف
آن در خطر بلكه.ندارد خطري هيچ هستهاي فيزيون اثر بر
پنهان را خود نيز او و غافليم آن از ما كه است چيزي
حقايق كه كرده فراموش معاصر بشر.ميكشد پس و ميكند
كرده فراموش "اصلا و باشد داشته وجود ميتواند هم ديگري
ابد تا و هميشه براي يكديگر به خفا و ظهور پيوستگي كه
ميتوانيم نه هرگز مااوست مديريتي اقتدار حوزه از خارج
تحت را چيز همه ميتوانيم اينكه نه و بشناسيم را راز
.درآوريم خويش مديريت كنترل
آن است خطرناك چيز هر از بيش بشر امروز مديريت در آنچه
از متراكمي توده را ، عالم تمام بلكه و زمين سراسر كه است
به.شود بهرهبرداري آن از بايد كه ميكند تلقي منابع
را زمين تمام جديد مديريت و تكنولوژي ارباب ديگر عبارت
.ميكنند تلقي تصرف براي آماده ذخيره يا بنه مثابه به
براي دارد وجود عالم اين در كه آنچه تمام شده گفته
كه نيست اكوسيستمي يا حيواني يا گياهي وهيچ ماست استفاده
فينفسه و باشد داشته معنايي و حيات خود ، براي ذاته حد
مثابه به جديد انسان براي چيز همه.باشد ذاتي ارزش داراي
اراده اعمال و عالم در تصرف و استيلا براي آلت و ابزار
و جهان اين خداوند كه باشيم معتقد چه.اوست ناپذيري سيري
انسان چه و آفريده ما تصرف و تسخير براي را آن موجودات
در تصرف صلاحيت عقل يا ناطقه قوه بودن دارا واسطه به
كه است آن نتيجهاش حال هر در باشد ، كرده كسب را عالم
و زمين كه ميدهند اجازه خود به مديريت و تكنولوژي ارباب
خام ماده عنوان به است آن بيرون و درون در كه را چه هر
و بسازند كالايي خود نيازهاي مطابق آن از و كرده تلقي
رودخانه و الوار يعني جنگل بنابراين.كنند فروش و خريد
عنوان به نيز را خود بشر كه است آن عجيبنيرو منبع يعني
كه غاياتي و اغراض مطابق و ميكند تلقي ذخيره و منبع
.ميكند تصرف و دخل آن در دارد
دارد ادامه
|