شاهنامه در استدلال و حكمت عاطفه ، رنگ
:نويس نمايشنامه داستاننويس ، پورمقدم علي يار
است انقراض حال در كوتاه داستان و رمان
"برد خواهد خود با را ما باد"
برد را مونترال
جشنواره نقدي جايزه
شاهنامه در استدلال و حكمت عاطفه ، رنگ
فردوسي اشعار در خيال صور
جنبههاي و خيال صور منظر از را فردوسي شاهنامه اگر
راه اين در فردوسي كه ديد خواهيم كنيم بررسي شعر تصويري
صور يكيك در وي.است يافته دست تازه رازهايي و رمز به
اين كه دارد تفاوتهايي شاعران ديگر با خود شعر خيال
به شاهنامه راه اين از و بخشيده تشخص شعرهايش به تفاوتها
به وي شعر در خيال صور.است شده تبديل بيمانند حماسهاي
.ميكند تفاوت دورهاش هم شاعران ديگر اشعار با چند لحاظي
بخاطر تصوير آوردن از همعصرانش ديگر برخلاف فردوسي -1
و حالتها القاء براي تصوير از و است جسته دوري تصوير
بهره زندگي و طبيعت گوناگون جوانب حتي و لحظهها نمايش
عصر شعر بيماري كه تصوير تزاحم مساله علت همين به.جسته
وصفهاي -نميشود20 ديده شاهنامه در وجه هيج به اوست
در ندرت به ميكند دراز را سخن كه استعاري و تشبيهي
تركيب در چنان تصوير هر كه چراميشود ديده شاهنامه
حس را آن انفرادي وجود خواننده كه ميشود حل شعر عمومي
زيبا حماسه اين حوادث طول تمام در مثال طور به.نميكند
راندن سخن در هرگز فردوسي ولي ميكند غروب و طلوع خورشيد
با "غالبا و نميكند تجاوز مقام نيازمندي حد از تشبيه و
غروب و طلوع براي را تصوير بهترين بيت يك آوردن
به يا و زرد زخورشيد گيتي روي شد چو:"مثلابرميگزيند
.لاژورد شب آمد اندر خم
از يكي و است آگاه موضوع با تصويرها تناسب رمز از وي -
اين و تصويرهاست القايي حد رعايت آگاهي اين جلوههاي
حماسي رنگ آن و ميشود نمودار ديگر بارز صفت يك در آگاهي
لحظههاي از شاهنامه ابيات در تصاوير تمامي.تصويرهاست
"كاملا ديدگاهي از...و طلوع و طبيعت عناصر و زندگي
كردار به / تابناك خنجر آن آمد پديد.است شده بيان حماسي
نيز افعال بكارگيري در حتي فردوسيخاك روي شد ياقوت
.است كرده عمل حماسي
.لاژورد توده بر كرد ستم /زرد ديباي رنگ با خورشيد چو
شب كه آنجا از.است محسوس "كاملا وي اشعار در حماسي رنگ
رنگ حادثههاست تصوير محل روز و دارد آرامش زمينه بيشتر
روز تصويرهاي اندازه به شاهنامه در شب تصويرهاي رزمي
يا و زمان بودن طولاني دادن نشان براي فردوسي.نيست
او شعر كه ديگر عامل -ميكند30 طولاني را تصوير انتظار ،
.است موضوع با تصوير هماهنگي از او درايت ميكند سرآمد را
در خيال صور انواع از يك هر كه مختلفي نقشهاي به او
را استعاره و تشبيه جاي.دارد كامل آگاهي دارند ، شعر
به بيشتر استعاره او غنايي وصفهاي در رو اين از.ميداند
شد تا شست همي /خوابدار نرگس بدو را دوگل.ميخورد چشم
زمينههاي در او استعارههاي مجموعه و -آبدار گلان
تمام در كه حدي به ميشود ، گرفته كار به شعرش غيرحماسي
با اونميشود ديده استعاره يك ميدان ، و جنگ وصف اشعار
از استفاده و كارها عادي جريان در تشبيه از گرفتن بهره
منظر شعر ، اصلي حركت لحظههاي در شاعرانه اغراقهاي
به شاعرانه اغراق حماسه ، در چه.ميبخشد شعرش به زيباتري
را حادثه استعاره و تشبيه چون مينشيند ، تصوير انواع جاي
تمام در تصوير حوزه تنوع نظر از شاهنامه.ميكند محدود
در شاعرانه اغراق -است40 بيمانند فارسي ادبيات دوران
مشابه اشعار از را او كه است ويژگيهايي داراي شاهنامه
قوي شكلي به او اغراق در تخيل مساله ميكند ، متمايز
داده نمايش اغراق هنري جنبه دليل اين به.است محسوس
شناخته دروغين ادعاي و اغراق تفاوت كه چهبسا و ميشود
ميان از را اغراق ناقديني دليل همين به شايد و نميشود
تشبيه يك شاهنامه سراسر در.نپسنديدهاند خيال صور انواع
عناصر.نميشود ديده باشد شده تركيب تجريدي عناصر از كه
شاهنامه شعر تصاوير تمام كلي بطور و استعاره و تشبيه
زيبايي عوامل از يكي اين و هستند ملموس و مادي عناصري
خاص فضاي علت به حماسي شعر در كه چرا.است فردوسي كار
و است پيچيدگي و غرابت نوعي داراي حوادث نفس اساطيري ،
تفكر نيازمند آنها درك كه تصاويري با بخواهد سراينده اگر
او بيان صراحت از بپردازد حماسه ترسيم به است تامل و
انتزاعي تصاوير خم و پيچ در مخاطب ذهن و ميشود كاسته
عصر حماسههاي ماندن بيارج دلايل از يكي.ميماند گيج
در.است انتزاعي تصاوير به شاعران پرداختن تيموري
در مجرد مفاهيم كه برميخوريم بسياري موارد به شاهنامه
/ داد آهار دل خون به را روان مانندميشود مادي او بيان
از و هستند طبيعت از برگرفته شاهنامه تصويري عناصر -5
گويا.نيست اثري آن در فلسفه و علوم مثل قراردادي عوامل
ارزش و نيست مانا قراردادي امور كه ميدانسته فردوسي
او شعري تصوير ايراني ويژه رنگ ميبرد ، بين از را تصوير
اسلامي فرهنگ.است او شعر در خيال صور خصايص از ديگر يكي
يا و تشبيه يك و نميشود ديده شاهنامه تصاوير در سامي و
معدود مواردي در مگر ندارد وجود درآن غيرايراني استعاره
و كشش شعراو ديگر نكته -آزري60 بت سان به چهره به:چون
.ميشود ديده فردوسي خيال عمودي محور در كه است نيرويي
سنت صورت به هميشه كه) عمودي محور لحاظ به شاهنامه ابيات
شاعران ديگر آثار با (است بوده تنگنا در و محدود كليشه و
و تعادل شاهنامه ويژگي بزرگترين.نيست مقايسه قابل
تفريط و افراط دچار است ، شعري هندسه در آن اجزاي هماهنگي
گفته "قبلا چنانكه تصاوير و نميشود تداعيها محدوده در
تخيلي جنبههاي قويترين از يكي.نميشوند تزاحم دچار شد
تركيب از كه است تنظيم قدرت نوعي شاهنامه تصاوير در
جستن سود با تنها گاه و ميآيد وجود به كلام اجزاي مجموع
شكل زيباترين به خيال ، نيروي از استفاده بي و صفت از
:ميكند مقصود بيان
ستام زرين و زرين كمرهاي /جام پيروزه و زرين طبقهاي
گوهرنگار تاج و ياره همان / باگوشوار و طوق با پرستار
اشرافي محيطهاي به وابسته ادبي اثر يك شاهنامه چه اگر -7
ميزيسته محيطي در فردوسي اينكه با و است كهن روزگاران
رنگهاست ، آشكارترين او شعر در تصوير عناصر اشرافي رنگ كه
و نيست اشرافي چندان او شعر در موجود تصاوير و خيال صور
تصاوير ايجاد در سعي كه همعصرش شاعران ساير خلاف به
دوري كار اين از وي (مصنوعي بهطور) داشتهاند اشرافي
دليل همين به نيست ، خبري او شعر در تصنع از و جسته
از:مانند.مينمايند ملموس و طبيعي او اشعار در تصاوير
بسياري حماسه فضاي در اينكه با.مينهد چراغ زرين چرخ بر
فردوسي ولي گيرند خود به افسانه رنگ ميتوانند چيزها
به مگر) شاهنامه سراسر در و ميكند رعايت را واقعيت حدود
خارج دنياي در طبيعي طور به آن اجزاء كه تصويري ،(ندرت
كه) مجازي اسنادهاي از.نميشود ديده باشد نداشته وجود
رنگ ، بگذريم اگر (است شاهنامه تصاوير حوزه وسيعترين
خصايص از كه مساله اين.است تصاوير تداعي عامل قويترين
در و دارد رواج چهارم قرن از است ، ملموس و مادي تصاوير
از تشبيهات زيرا ميشود ، فراموش كمكم بعد دورههاي
يا قراردادي مسايل به و ميشود خارج ماده و طبيعت قلمرو
شعر در رنگ عنصر به توجه.ميشود نزديك تجريدي و انتزاعي
و ميشود ديده كسايي اشعار در "مثلا كه است حدي همان او
اجزاء تناسب در منوچهري "مثلا كه را دقتهايي نظر اين از
آن تصاوير و فردوسي شعر در دارد ، يكديگر با تصويرها
ويژگيهاي از يكي خود جاي در خصيصه اين و يافت نميتوان
وسيع جنبههاي به شاعر نگاه كه چرا.است شاهنامه پراهميت
اين به و جزئيات به نه ميدهد نشان را هستي گشاده آفاق و
و است تداعي عنصر وسيعترين وي تشبيهات در رنگ عنصر شكل
تشبيهي تصاوير قلمروهاي وسيعترين از يكي كه آنجا از
چون نمونهاي در ميتوان است صبح دميدن و طلوع فردوسي
.كرد حس را رنگ عنصر زير شعر
بنفش چرخ روي شد چوكافور يا و /سپيد بلور سان به شد جهان
و است تداعي اصلي محور رنگ عنصر او تشبيهي تصاوير همه در
با آنها تفاوت و رنگها به توجه نظر از وي لغوي دايره
.باشد فارسي شعر در رنگ لغوي دايره وسيعترين شايد يكديگر
نوع از تصاويري او تصاوير حوزه وسيعترين كه آنجا از -8
تصوير پويايي و حركت ميزان به ميتوان است مجازي اسناد
اصلي ، مركز تصاوير ، گونه اين در كه چرا.برد پي او شعر
كه است تصاويري خصايص از حركت و است فعلي اسناد و فعل
او كلام اينكه با است ، شده گرفته بكار آنها در فعل
فعل از بگيرد ، كمك ماضي فعل از بايد و است گزارشي "كاملا
فردوسي و است شده استفاده است ، متحركتر فعلي كه مضارع
تقويت استمراري قيدهاي با نيز را فعلها اين اغلب تبحر با
.است كرده
زمين آرد بخشايش كوه آن بر
روزكين او بر تازد اسب او كه
شعري خيالهاي شعر ، در افعال به بخشيدن تنوع با همچنين او
را تشبيه فردوسي.ميدهد نشان متحركتر و زندهتر را خود
در تصاوير اينكه با و دارد نظر در سوم و دوم مرحله در
در تنوع است ، وسيله بلكه ندارد ، اصالي جنبه او شعر
كه است وسعتي حاصل تنوع اين و است بسيار او شعري تصاوير
تا نبرد ميدان از دارد ، وجود شاهنامه وصفهاي قلمرو در
ميشود تكرار شاهنامه در تناوب ، به كه انسان وصف و بزمها
اين با.ميسازد تازهاي تصوير يك هر از تناسب به او و
كار اين و ميكند تكرار مشابه مورد در را تصويري گاه همه
دست اين از.باشد بيت يا مصرع يك تكرار با است ممكن
براي تصاوير بعضي و نيست كم شاهنامه در تكراري ابيات
قافيه تنگناي با برخورد در و شده كليشهاي "كاملا شاعر
به مربوط تصاوير در مثال طور به.است جسته بهره آنها از
آن از قافيه تناسب به او كه است خاص تصوير چهار سه سرعت
.باشد قائل آنها بين تفاوتي بيآنكه كرده استفاده
:آب كردار به
آب كردار به بستد نامه او از
:دود كردار به
چودود بيژن نيارفت پيش به
تصويري ارزش شاهنامه در تصاوير اينگونه كه پذيرفت بايد
رفع را عادي نياز كه است سادهاي لغوي جنبه بلكه ندارد ،
كه آنجا در ويژه به تصاوير اينگونه از فردوسي و ميكند
اگر.است برده بهره ميشود ، ديده بيشتر محدود قافيههاي
اما است ، قوي او شعر در استدلال و حكمت عاطفه ، شور چه
و بديع خيال صور و تصاوير از استفاده تاثير از نبايد
و بود غافل شاهنامه سرايش در فردوسي دروني حس از برگرفته
عزت او شعر به كه است فاكتورهايي همان خود جاي در اينها
.ميكند حماسهسرايان سرآمد را او و ميبخشد تشخص و
محقق رويا
كدكني شفيعي دكتر فارسي ، شعر در خيال صور: منبع
:نمايشنامهنويس داستاننويس ، پورمقدم علي يار
است انقراض حال در كوتاه داستان
و رمان
:اشاره
"مغموم اسفنديار آه" كتابهاي تاكنون يارعليپورمقدم از
گنههاي گنه" ،"تن سيروئين داغم اي" ،"ميناآينه آينه"
رسيده چاپ به داستان و نمايشنامه زمينههاي در "زرد
را چاپ نهايي مراحل "شوكا كافه حوالي" عنوان تحت وكتابي
.ميگذراند
ليست در نامتان كه نويسندهاي بهعنوان !پورمقدم آقاي -
است ، شده مطرح شصت دهه داستاني ادبيات بر تاثيرگذاران
ميبينيد؟ چگونه را ايران كوتاه داستان روند
"است شكر فارسي" كه قمري هجري جماديالاول 1339 غره از *
معمولي فارسي از نمونهاي دادن دست به " قصد به جمالزاده
و فارسي نثر نسبي فقدان و خرابي و...امروزي متداوله و
تاكنون رسيد ، چاپ به كاوه روزنامه در "آن دادن ترقي لزوم
ظهور از خبر كه است افتاده مسيري به ايران كوتاه داستان
خود پيرامون جهان بيان براي كه ميدهد داستاننويساني
سطح با را خود فاصله -پيش از بيش -دارند قصد
.كنند كوتاهتر جهان كوتاه داستاننويسي
استعدادمان با نويسندگان تلاش تمام با چرا شما نظر به -
و بايد كه طور آن صدايمان افزايشاند ، حال در "دائما كه
نميرسد؟ جهانيان به شايد
اين اصلي عوامل از يكي فارسي زبان مهجوريت بيشك *
مترجمان همت به كه نيز هرازگاهي ولي است ، ناكامي
ميگيرد ، صورت داستاني ادبيات از ترجمههايي غيرحرفهاي
نامي يا كه ميشود نويسندگاني بد آثار شامل "فعلا
.هستند فعالتري عمومي روابط داراي يا و دارند پرآوازه
ميزان به ربطي هيچ برخي اشتهار ميزان متاسفانه
.ندارد استعدادشان
به بومي داستانهاي نوشتن دوران كه باورند اين بر خيلي -
لاي لابه در محلي كلمات از استفاده حتي و سررسيده
چيست؟ شما نظر.ميكنند رد كلي به را داستان
ولي است ، استوار تحليل كدام بر باور اين نميدانم *
زبان به كه ديد را بلاهتي رد آن لاي لابه در ميتوان
در است قرار كه مينگرد بافتهاي جدا تافته به فارسي
خالهجان نقش شده تشكيل قوميت ازچند كه خانوادهاي
حالي در.زد حرف حرفش روي نبايد كه كند بازي را بزرگهاي
اخير دهه دو طول در كه كتابهايي برجستهترين از يكي كه
كه "لالي" نام به است داستاني مجموعه است رسيده چاپ به
خلق بختياري زبان ساخت از استفاده با را آن حيدري بهرام
درستي به آن زباني دستاوردهاي اگر كه كتابي.است كرده
.بيفزايد فارسي زبان امكانات به ميتواند شود استخراج
چيست؟ نو داستاني ادبيات با شما ارتباط -
نيست اثر ساختن ايجاز ، مغلق از مقصود كه بپذيريم اگر *
مشاركت طريق از داستان ناخودآگاه كردن گويا هدف بلكه
كه نهيم گردن واقعيت اين به بايد ، آنگاه است خواننده
حال در پديدههايي كوتاه داستان و نوول و رمان
ادبيات به ابتدا را خود جاي سرانجام كه انقراضاند
سرنوشت همچنانكه.سپرد خواهند شعر به سپس و نو داستاني
مانند هم هنرها انگار.بود خواهد پانتوميم نيز نمايش
.يكديگرند به تبديل قابل انرژيها
كه است نمايشي ناب لحظههاي از سرشار ما كلاسيك ادبيات -
چرا.شوند ماندگار درامي آفرينش هسته ميتوانند كدام هر
بيتوجهند؟ مقوله اين به نسبت ما درامنويسان
آثار به مراجعه هنرهاينمايشي درحوزه خصوص به و اغلب *
با بتواند نويسنده كه بود خواهد ارزش با هنگامي كلاسيك
ارائه گذشته از تازهاي تعريف نو منظري از و تاريخ تخيل
در فراشدي تئاتر روبنايي روند كه موجود شرايط در كه دهد
تا زيرا يافت ، نخواهد تحقق امر اين ارزشهاست تنزل جهت
صحنههاي و ميشود نوشته صحنه براي نمايشنامه كه زماني
كه نرسيدهاند فاخري سطح آن به هنوز نيز ما نمايشي
سياهبازيها و لمپنها و طلاها دندون با ديگر اموراتشان
يك -اخوان مرحوم قول به - بيشك نگذرد ، روحوضيها و
پوسته اين تا نتواند رست هيچجاشان از ارجمند جوانه
.است بيهوده هسته درباره بحث هرگونه -باشيد مطمئن -نخشكد
آباديان رسول :وگو گفت
"برد خواهد خود با را ما باد"
برد را مونترال جشنواره نقدي جايزه
عباس ساخته "برد خواهد خود با را ما باد" فيلم:هنر گروه
نو سينماي بينالمللي جشنواره جايزهتماشاچيان كيارستمي ،
.آورد رابهدست مونترآل نوين رسانههاي و
جايزه اين مبلغ مونترآل ، از فرانسه خبرگزاري گزارش به
.است آمريكا دلار معادل 3400 كانادا هزاردلار نقدي 5
به جشنواره اين دوره هشتمين و بيست "طلايي گرگ" جايزه
اهدا فرانسوي زن فيلمساز "دوني كلر" ساخته" سفرخوب" فيلم
.شد
بدنهاي" فيلمهاي به مشتركا كانادايي فيلم بهترين جايزه
و حساس لحظه:واقعيت سينما" و هولبوم مايك ساخته"دهشتزا
.گرفت تعلق وينتونيك ساختهپيتر " تعيينكننده
|