|
!هرگز يعني فردا
اهمالكاري روانشناسي در بحثي
"بعد براي باشد..ندارم را كار اين انجام حوصله امروز"
"ميگيرم تماس او با "حتما فرصت سر.است شلوغ سرم "فعلا"
كارهاي به "حتما صبح فردا از ولي گذشت كه امروز "
"كرد خواهم رسيدگي معوقهام
رعايت را غذاييام رژيم برنامه "قطعا هفته اول از"
"ميكنم
درنگ هم لحظه يك آنوقت شود ، فراهم شرايط همه بگذار ، "
"كرد نخواهم
يا و ديگران زبان از را جملات قبيل اين بارها شما شايد
سخنان ، اين واقع در.باشيد شنيده خود زبان از حتي
نقش اهمالكار فرد ذهن در راحتي به كه هستند بهانههايي
"اساسا.ميدارد باز كار ادامه يا انجام از را وي و بسته
.است تراش بهانه شگفتآوري طرز به افراد اينگونه ذهن
توجه با نيز و شرايط و اوضاع با متناسب ميكنند سعي آنها
به براي مناسبي بهانه و عذر نظر ، مورد كار ماهيت به
.بدهند ديگران يا خود تحويل و ساخته آن انداختن تاخير
چيست؟ (Crastination) اهمالكاري
كردن محول آينده به يعني اهمالكاري" روانشناسي ، نظر از
(1)".گرفتهايم آن اجراي به تصميم كه كاري
دهيد انجام را كاري مايليد شما ،(ELLIS) "اليس نظر از"
را نتايجي شما براي آينده در ميتواند كم دست كار آن كه)
.مياندازيد تاخير به آنرا علت بدون اما (باشد برداشته در
عين در اما نميكنيد ، احساس را آن انجام ضرورت واقع در
از و است شما زيان به نيز آن انجام عدم كه ميدانيد حال
را شما فرايندي چنين.ميكنيد سرزنش را خود بابت اين
دلايل نظر ، مورد عادت كردن موجه براي كه ميكند وادار
لئون" گفته به كه بهگونهاي.ببريد بكار را مختلفي
ناهماهنگي و ذهني درگيريهاي ،(Leon, Festinger)"فستينگر
شما ديگر ، عبارت به.نماييد حل بتوانيد را خود شناختي
از خويشتن ، سرزنش همزمان و ورزيدن تعلل قبال در مجبوريد
كارها انجام عدم براي يكسو از ترتيب بدينكنيد دفاع خود
باشيد مجبور چنانچه ديگر سوي از و ميكنيد تراشي دليل
موكول دقايق آخرين به آنرا دهيد ، انجام را كار
(2)".ميكنيد
انجام در ورزيدن اهمال كه معتقدند روانشناسان از برخي
ميتواند كسي كمتر و دارد عمومي جنبه "تقريبا وظايف ،
گفته اين البته.نيست كار مسامحه كه كند ادعا صادقانه
در و همواره امور انداختن تعويق به كه نيست معنا بدان
به تاخير "اساسا.است سرزنش قابل و نكوهيده كاري حال همه
و شرايط آن به بستگي بلكهبد نه و است خوب نه خود خودي
به "مثلا (3).است گرفته قرار آن در فرد كه دارد اوضاعي
همه هنوز كه موضوعي درباره نهايي قضاوت انداختن تعويق
از.شد نخواهد محسوب اهمالكاري است نشده روشن آن جوانب
انجام در اهمالكار افراد كه گفت نميتوان نيز ديگر طرف
مواقع بعضي.ميكنند كاهلي و تعلل خود محوله وظايف تمامي
زياد بقدري بخصوص كار يك فوريت و حساسيت كه است ممكن
فعاليت و تكاپو به نيز را افراد اهمالكارترين كه باشد
لحاظ به ما از هركدام كه داشت توجه بايد البته.وادارد
را كارهايمان از سري يك تنها روز هر در زماني ، محدوديت
كارها بقيه كردن موكول از ناگزير و داده انجام ميتوانيم
موكول فردا به اين اگر ولي.ميباشيم ديگر فرصتهايي به
بگيرد ، خود به مسئوليت از فرار شكل و عادت جنبه كردنها
.ميگيرد صورت اهمالكاري
و اوضاع به كار ، انجام در تاخير شد ، گفته كه همانطور
ديگري كس هر از بهتر فرد خود و دارد بستگي موجود شرايط
از تاخيرش موارد ، از كداميك در كه دهد تشخيص ميتواند
در ريشه موارد ، از كداميك در و توجيهپذير منطقي نظر
.دارد اهمالكاري
خودش با و است نشسته رنگيني سفره سر بر كه چاقي فرد
جدي بطور را غذاييام رژيم "حتما صبح فردا از":ميگويد
اتاقش گوشه كه بيحوصلهاي دانشجوي ،"كرد خواهم رعايت
هفته يك امتحان كاش اي" كه ميكند آرزو و است كشيده دراز
مختلف مشغلههاي غرق را خود كه پدري ،"بيفتد تاخير به
مدرسه به فردا كه ميدهد قول خودش به روز هر و ساخته
صدد در واقع در ديگر ، نمونه هزاران و بزند سري فرزندش
از فرار و وظايفشان انداختن تاخير به براي توجيهي يافتن
.ميباشند مسئوليت بار زير
ديروز دادن ادامه هنر را اهمالكاري ،"ماركيز دونالد"
به كه كاري انجام قول "مكررا اهمالكار فرد (4).ميداند
به طريق بدين و كرده تمديد را است داده ديگران يا خود
كه است معتقد اليس.ميكند كمك رفتار اين تقويت و تجديد
زمان در آنرا ميتوانيد كه كاري انداختن تعويق به تصميم
عملي براي است قبولي قابل جانشين "ظاهرا دهيد ، انجام حال
و دهيد فريب را خود تا ميدهد امكان شما به و آن ساختن
آنرا انجام قصد كه كاري ندادن انجام با كه كنيد فكر
نويسنده "بلس" زعم بهنگفتهايد دروغ خودتان به داشتيد
تنبلي بودن فراگير دلايل از يكي ،"تنبلي روانشناسي" كتاب
تنبلي و مسامحه هر كه است مسئله همين نيز كارها انجام در
(5).ميكند تقويت را خود بلافاصله
:ورزيدن تعلل علائم
ميباشند؟ برجسته رفتاري علائم چند داراي اهمالكار افراد
.وقت اتلاف و وقتكشي رفتار -الف
.مسئوليتها در شدن غرق احساس -ب
.زندگي مهم اهداف به رسيدن در ناتواني -ج
.دقايق آخرين در زياد سرعت با كارها انجام -د
.كارها انجام جاي به آرزو و خيالبافي --ه
.زندگي براي مداوم برنامهريزي نداشتن -و
.نميشوند انجام هيچگاه كه شعارهايي دادن -ز
:اهمالكاري و تنبلي علل -
گروه چهار به را كردن الوقت دفع و تنبلي علل ،"بلس"
:ميكند تقسيم
از ترس زحمت ، قبول به تمايل عدم:مانند ;گرايشي عوامل (1
... و افسردگي اندك ، نفس عزت شكست ،
نبودن مشخص كافي ، اطلاعات عدم:مانند ;شناختي موانع (2
.داشتن ترديد و اولويتها
امكانات وجود عدم:مثل ;خارجي عوامل يا محيطي شرايط (3
بتوانند كه اقوامي و دوستان نبودن سروصدا ، كافي ، و لازم
.كنند كمك كار انجام به شكلي به
(6).بيماري و خستگي ، استرس:نظير ;جسماني موانع (4
شخصيتي خصيصههاي جمله از آني لذتجويي و طلبي راحت -
خود تنبلي سايه زير در دارند دوست آنان.است اهمالكاران
زيربار از شانه مختلف بهانههاي و عذر با و كشيده دراز
راحتي به فقط رفتارشان در كه كسانيكنند خالي مسئوليت
اشتباه در ميانديشند ، آني لذت به و ميكنند توجه
توجه كار شروع دشواري به فقط آناندارند قرار وگمراهي
.غافلند كار پايان و انجام لذت و شيريني از و دارند
شروع با باشد ، طاقتفرسا و مشكل هم چقدر هر كار يك انجام
راهپيمايي يك"كاست آن دشواري از ميتوان تدريج به كردن
".ميشود شروع اول قدم با كيلومتري هزار
كرديد كه شروع":اينست "زمان مديريت" شعارهاي از يكي
".ميشود تمام
اهمالكاري ميتواند مختلفي اشكال به ترس:شكست از ترس -
مضحكه از ترس رسوايي ، از ترس:نمايد تقويت انسان در را
كار ، دادن انجام ناقص از ترس ناشناختهها ، از ترس شدن ،
.شكست از ترس بالاخره و موفقيت از ترس كردن ، خطر از ترس
دسترس از دور را موفقيت كه آنجا از اهمالكار ، افراد برخي
گمان كه چرا.ميروند طفره كار شروع از ميدانند ، خود
كه حالي در.است كار خود از مهمتر كار نتيجه ميكنند
موفق و ندادن انجام كاري از بهتر خوردن شكست و كردن تلاش
(7).است نشدن
در را اهمالكاري موجبات ميتواند نيز اندك نفس عزت -
به واهمالكاري پايين نفس عزت واقع در.نمايد فراهم افراد
نفس عزتميكنند عمل يكديگر تقويت جهت در مستمر طور
خود وي و بازداشته كارها موقع به انجام از را فرد پائين ،
تعللورزي ، اين خورد باز و دانسته آن انجام از عاجز را
.بود نخواهد شرمساري و گناه احساس و نفس عزت كاهش جز چيزي
:قبيل از اعتقاداتي
.هستم ناتواني فرد و بوده استعداد فاقد من -
.ميخورم شكست كارهايم اغلب در -
.نميبينم خود ترقي و پيشرفت به اميدي -
.ندارم را كار اين انجام توان من -
نفس عزت فقدان و روحيه ضعف نشاندهنده ديگر نمونه دهها و
.است
برابر در محكمي سد نيز دائم كسالت واحساس افسردگي -
نسبت فرد حساسيت حالت ، اين در.ميكند ايجاد كارها انجام
.مييابد كاهش تدريج به وظايف و امور اهميت و ضرورت به
و ميگذارد چانهاش زير را دستش بيتفاوتي با فردي چنين
".ديگر روز يك براي باشد... ندارم ، حوصله فعلا":ميگويد
هيچ از ناشي خود رخوت ، و كسالت حالت همين كه صورتي در
.است ماندن عاطل و نكردن كار
كار انجام كه بهانه اين با اهمالكار فرد مواقع گاهي -
از دارد ، خاصي مهارت يا اطلاعات كسب به نياز نظر مورد
آماده كنكور براي را خودم بايد ":ميرود طفره كار شروع
دانشگاهي رشتههاي مورد در بايد آن از قبل وليكنم
هر شروع.است منطقي "كاملا اين ".بهدستبياورم اطلاعاتي
وتا فكري بلوغ نشانه لازم مهارتهاي كسب يا آگاهي با كار
براي فرد كه آن شرط به البته است ، موفقيت ضامن نيز حدودي
در كرد ، چنين اگر و كند تلاش مهارتها يا آگاهي اين كسب
شكسته را خود اهمالكاري طلسم و كرده شروع را كار واقع
.است
آن انجام توانايي يا كار مطلوب نتيجه از داشتن ترديد -
ميباشد ، موقع به و منطقي تصميمگيري مخل كه آنجا از نيز
.ميسازد روبهرو وظايفش و دركارها وتعلل تاخير با را فرد
".خير يا برميآيم كار اين عهده از نميدانم"
".برسم خوبي نتيجه به نميكنم گمان"
"داشت؟ خواهد فايدهاي كتاب ، اين مطالعه آيا"
و ميشوند گرفتار خود ذهن راهي دو ميان افراد اينگونه
از را خود تا ميكنند انتخاب را "نكردن هيچكار" "نهايتا
.دهند نجات تعارض
تعويق به باعث ميتوانند نيز محيطي شرايط از بعضي -
محيط ، در موجود سروصداي:جمله از.شوند كارها انداختن
نبودن حتي و لازم امكانات وجود عدم ازدحام ، و شلوغي
.طلبيد ياري و كمك آنها از بتوان كه افرادي
شرايط ميتواند وقت اتلاف با اينكه گمان به اهمالكار فرد
فعاليت از دست نمايد ، فراهم خود براي را محيطي مطلوب
مينشيند طلايي فرصتهاي انتظار به اصطلاح به و ميكشد
.است فرصتها اين خلق از عاجز وي كه چرا
گوش پشت براي خوبي بهانه نيز روحي يا جسمي خستگي -
اوقات گاهي انسانها همه البته.است محوله وظايف انداختن
به نميتوانند مهمتر ، كارهاي انجام از ناشي خستگي فرط از
كردن موكول از ناگزير و كنند رسيدگي مسائلشان از برخي
اهمالكار ، فرد مورد در ولي ميباشند ديگر فرصتهاي به آنها
ديگر انجام مخل خود كه است نكردن كار هيچ از ناشي خستگي
خستگي نوع يك دچار فردي چنين "اساسا.ميگردد وي وظايف
محض به كه ديدهايد را كساني "حتما.است شده شرطي و مزمن
كارشان انجام زمان يا ميشود محول آنها به كاري اينكه
خستگي يا و معده زخم سرگيجه ، سردرد ، دچار ميرسد ، فرا
هم و نمايند جلب را ديگران ترحم هم طريق بدين تا ميشوند
هيچ":اينكه از غافل.كنند معاف كار آن انجام از را خود
(8)".نيست كارها گذاردن ناتمام از خستهكنندهتر كاري
عاطل توجيه براي اهمالكار افراد كه ديگري بهانه و عذر
"برنز ديويد".است انگيزه كمبود ميكنند ، مطرح خود بودن
را مساله اين "خوب حال" كتاب نويسنده ،(David Burns)
قرار بحث مورد "بستن گاري پشت به را اسبها" عنوان تحت
.است مقدم برانگيزه اقدام و انجام وي ، زعم به.است داده
صبر.ندارم حوصله و حال كه ميكنند توجيه تنبلها"
كه است اين سر بر اشكال.كنم پيدا حوصله و حال تا ميكنم
راه از هرگز است ممكن بيشتر و بهتر حوصله و حال اين
(9)".نرسد
اقدام براي خوبي پشتوانه ميتواند داشتن انگيزه البته
.است دروني حالت يك انگيزه كه دانست بايد ولي باشد بهتر
از خارج در آن جستجوي صرف بيهوده را خود وقت نبايد پس
تقويت و يافته خود درون در را آن بايد بلكه كرد خود وجود
.نمود
انداختن تاخير به در موءثر عوامل ديگر از نيز كاملگرايي
باور اين بر هميشه اهمالكار افراد از بسياري.است كارها
.دهند انجام سطح عاليترين در را كارهايشان كه هستند
چنان گاهي و هستند "هيچ يا همه" قانون به معتقد آنها
آن به رسيدن كه ميكنند انتخاب را بالا سطح ملاكهاي
.مينمايد غيرممكن "تقريبا ملاكها
هوا جز و ميگيرند هدف را ستارهها كاملگراها متاسفانه"
(10)".نميشود نصيبشان
به رسيدن براي حتي خود تواناييهاي از افراد اينگونه
موفقيت عدم كه چرا نميكنند ، استفاده هم موفقيت از نيمي
جور اين در آنها.مينمايند تلقي شكست منزله به را كامل
و ميبرند پناه دارند سراغ كه چارهاي راه تنها به مواقع
.نميدهند خود به را آن انجام زحمت "اصلا
تعللورزي موجبات شكل اين به كمالگرايي است ممكن همچنين
و شود واقع ديگران محبوب ميخواهد فرد كه نمايد فراهم را
اما باشند ، قائل فوقالعاده احترامي او براي مردم
دوستان ، و همكاران و نپيوندد حقيقت به آرزو اين ميترسد
غيرمنطقي تفكر اين.نكنند تصور دوستداشتني فردي را وي
(11).نزند كاري هيچ به دست "اصلا كه ميشود باعث
وكارهاي ميكنند وقت اتلاف آنقدر مواقع گاهي اهمالكاران
برايشان چنداني فرصت اينكه تا مياندازند گوش پشت را خود
و عجله با تا شد خواهند مجبور بنابراين.نميماند باقي
كردن محول.كنند رسيدگي خود معوقه كارهاي به اضطراب
با را آن فرد كه ميشود موجب فرصتها ، آخرين به كارها
اضطراب و تنش دچار نتيجه در و داده انجام شتاب و عجله
دست از نيز را كار انجام در بازنگري يا اصلاح فرصت و شود
اختصاص و كارها انداختن تعويق به با اهمالكاران.بدهد
خود ناقص عملكرد دارند سعي آنها ، انجام براي وقت كمترين
را خود كار عيب وسيله بدين و گذاشته وقت كمي حساب به را
.نمايند توجيه
بهتر فشار زير":كه است اين اهمالكار فرد شعارهاي از يكي
به را كارهايش "مرتبا كه فردي اوقات گاهي ".ميكنم كار
منبع يك از اجبار يا فشار اعمال منتظر مياندازد ، تعويق
به رسيدگي كه است كارمندي آن بارز نمونه.است بيروني
رئيس از اينكه تا مياندازد عقب به آنقدر را پروندهها
.ميكند دريافت وظيفهاش انجام براي ضربالاجلي خود
شكست نشانه را اهمالكاري روانشناسان از بسياري اگرچه
كه دانست بايد ميدانند ، بيماري نشانه را آن گاهي و روحي
به تصميم وقتي آنكه شرط به.است امكانپذير آن ، بر غلبه
لحظه يك براي را تصميم اين انجام گرفتيد ، آن با مبارزه
.نيندازيد تعويق به هم
رفتار دادن تغيير راه در گام اولين اليس ، عقيده به
از فرد وقتيآناست به نسبت يافتن آگاهي اهمالكاري ،
به نسبت ميتواند راحتتر باشد ، شرمنده خود اهمالكاري
.كند اقدام خود رويه تغيير
پرسشها آن به منطقي پاسخگويي و خويشتن از پرسش دوم ، گام
.است
كاري ميبينيد وقتي:است معتقد رابطه اين در بلس ادوانس
مياندازيد ، تعويق به "مرتبا را برسانيد انجام به بايد كه
.بزنيد حرف خود با بلند صداي با و برويد خلوتي اتاق به
چه به كه بپرسيد خود از.باشيد صادق و راست و رك خود با
شخص نبايد البته انداختهايد؟ تعويق به را كارتان علت
اهمالكاري رفتار بايد بلكه دهيد قرار سرزنش مورد را خود
.نماييد سرزنش را
مورد اهمالكاري بر غلبه براي ميتوان كه ديگري روش
آلان توسط كه است "مثبت مسامحه" روش داد ، قرار استفاده
:است شده مطرح (Alan lakein) لاكين
بخوانيد ، نه.ندهيد صورت كاري هيچ و بنشينيد صندلي يك روي
مهمي كارببافيد چيزي نه و بنويسيد نه كنيد ، صحبت نه
ظاهر چشمانتان برابر در داشتهايد آن انجام به تصميم كه
خودرا گرانبهاي وقت چگونه كه ميكنيد احساس شما و ميشود
(12).ميدهيد هدر
اليس كه است روشهايي ديگر از نيز "دقيقهاي پنج طرح"
آنهايي بخصوص اهمالكاران ، به وي.است داده قرار بحث مورد
براي را كار دشواري يا كسالت و خستگي:چون بهانههايي كه
نيست لازم كه ميكند توصيه ميكشند پيش مسئوليت از فرار
دقيقه پنج فقط.برسانيد انجام به موقع همان را كار همه
مدت اين پايان در و كنيد كار داريد نظر در كه طرحي روي
ادامه را آن ميتوانيد هم باز آيا كه كنيد سئوال خود از
.خير يا دهيد
يا بودن دشوار غيرمنطقي تفكر ميشود باعث روش اين
هم كار از قسمتي ضمن در و شده اصلاح كار ، بودن كسالتآور
.شود انجام
اداره زمان ، مديريت از منظور:زمان مديريت از استفاده
هدر از جلوگيري بهمنظور خود ، رفتارهاي كنترل و كردن
تكنيكي زمان مديريتميباشد موجود انرژي و وقت دادن
كارهاي بتوان كوتاه ، زمان در اينكه براي است رفتاري
در بتوانيد اينكه براي.داد قرار رسيدگي مورد را محوله
برگزينيد خود براي روشني هدفهاي گرديد ، موفق زمان مديريت
را زماني سپس و كنيد درجهبندي را آنها اهميت ، برحسب و
بايد را زمان و وقت اين.بگيريد نظر در آنها انجام براي
وضعيت اين در كه آنچه.دهيد اختصاص كار آن انجام به فقط
بر آنها انجام و امور فوريت و اهميت شناسايي است ، مهم
.ميباشد صحيح اولويتبندي طبق
بر غلبه براي را مرحلهاي پنج طرح يك نيز برنز ديويد
:ميكند پيشنهاد اهمالكاري
.است كارها اين ندادن انجام زيان و سود تحليل:اول مرحله
امتيازات آن طرف يك در و كنيد تهيه جدولي منظور بدين
ناشي زيانهاي ديگر ، طرف در و نظر مورد كار ندادن انجام
امتياز كدام هر به و كرده يادداشت را آن انجام عدم از
.كنيد مقايسه هم با را آمده بدست امتيازهاي سپس بدهيد ،
بود ، بيشتر كار انجام مزاياي اگر برنامهريزي:دوم مرحله
به متعهد را خود و كرده مشخص را كار شروع دقيق زمان
مشكلات است بهتر البته.نماييد كار آن موقع به انجام
اختلال شما كار شروع در نحوي به است ممكن كه احتمالي
.كنيد تلاش آنها مهار در و شناسايي ، را كنند ايجاد
هم ميتوان منظور بدين.كنيد ساده را كار:سوم مرحله
يك با هم و نماييد تقسيم كوچكتري اجزاء به را بزرگ كار
براي را محدودي و كوتاه زمانهاي منطقي ، زماني تقسيمبندي
.كنيد انتخاب نظر مورد كار انجام
و گناه احساس اوقات گاهي.كنيد فكر و مثبت:چهارم مرحله
اهمالكاري باعث خود وظايف ، انداختن تعويق به از شرمساري
.ميشود آن انجام از كردن صرفنظر حتي و بيشتر
مخل شناختهاي" را ، منفي افكار اينگونه ،"بك آرون" دكتر
با آشنايي آنها با مقابله راه و مينامد "كار انجام
.ميداند واقعبينانه و مثبت افكار يا "كارگرا شناختهاي"
:كه بهانه و عذر اين با فرد كه وقتي مثال ، عنوان به
زير از شانه دارد سعي ،"بنويسم را نامه همه اين بايد"
خطاي با ،(كار مخل شناختهاي) كند خالي مسئوليت بار
شناخت اين بنابر.است روبهرو "هيچ يا همه" شناختي
مجبور":بگويد خود به كه است اين خاص مورد اين در كارگرا
يكي كم دست اگر اما بنويسم ، امشب را نامهها همه نيستم
".ميكنم پيدا بهتري احساس بنويسم ، را آنها از
شمردن بيبها بهجاي.دهيد امتياز خود به:پنجم مرحله
و برآييد خود تشويق مقام در دادهايد ، انجام كه كارهايي
.بباليد خود به نيفتادهايد اهمالكاري دام در اينكه از
كه تجربهاي از ميتوانيد نرسيديد ، خود خواسته به اگر
شكست را خود كه آن جاي به و گرفته درس كردهايد كسب
بعدي موفقيتهاي براي را زمينه بدانيد ، ناكام و خورده
.سازيد هموار
نكند كاري و دل نشناسد ار وقت قدر"
"بريم اوقات حاصل اين از كه خجالت بس
حافظ
كاظمي احسان
:منابع
از كار محيط در ميتوان چگونه" ;حميد سيد آتشپور ، -1
شهريور.شماره 43 فولاد مجله ،"كرد؟ جلوگيري ورزيدن تعلل
1377
روانشناسي" ;ويليام جيمزنال ، و آلبرت اليس ، -2
اول ، چاپ رشد ، انتشارات فرجاد ، محمدعلي ترجمه ،"اهمالكاري
.1375
مهدي ترجمه ،"خوب حال به بد حال از" ;ديويد برنز ، -3
.كار ، 1370 آرين انتشارات داغي ، قراچه
قراچه مهدي ترجمه ،"تنبلي روانشناسي" ;ادوانس بلس ، -4
.دوم ، 1371 چاپ نو ، نشر داغي ،
ترجمه ،"بيابيم؟ سالمتر شخصيت چگونه" ;و.وين واير ، -5
.سوم ، 1369 چاپ زمان ، انتشارات فطرت ، نيك بدري
:زيرنويس
ص 19 اهمالكاري ، روانشناسي -1
جلوگيري ورزيدن تعلل از كار محيط در ميتوان چگونه -2
شهريور 1377 شماره 43 ، فولاد ، مجله كرد؟
ص 159 اهمالكاري ، روانشناسي -3
ص 194 داير ، از نقل به -4
ص 150 تنبلي ، روانشناسي -5
ص 18 تنبلي ، روانشناسي -6
ص 188 تنبلي ، روانشناسي -7
.ص 110 تنبلي ، روانشناسي -8
.ص 116 خوب ، حال به بد حال از -9
.ص 202 خوب ، حال به بد حال از -10
.ص 128 اهمالكاري ، روانشناسي -11
|
|