ايران اساطير شناخت
وحي و فلسفه
ايران اساطير شناخت
با.است فرهنگ يك پيدايي آغازگاه اسطوره ، :جستارگشايي
انساني جهانبيني بنياديترين بهعنوان اسطوره تحول
رو اين از.ميگيرد خود به گوناگوني سويههاي فرهنگ
فرهنگ همان را اسطوره اسطورهپژوهان ، از بسياري
بر كه تحولاتي بيشناخت ملتي هر فرهنگ شناخت دانستهاند ،
شناخت پايه براين.نيست امكانپذير گذشته آن اساطير
رخسارههاي در تابهاكنون كه تطوري و ايران اساطير
از بسياري شناخت در را ما ميتواند پذيرفته ، گوناگون
از.رساند ياري ايرانزمين فكري و سياسي -اجتماعي تحولات
اسماعيلپور ابوالقاسم دكتر با داشتيم گفتگويي اينرو
شناخت عرصه دانشور پژوهشگران و بنام استادان از مطلق ،
و نوشتهها داراي وي.ايراني اسطورههاي و اساطير
بيان اسطوره ، :ازقبيل زمينه اين در بيشماري ترجمههاي
...و مانوي اساطير مانوي ، ادبيات ،(ترجمه) اسطوره نمادين ،
كتبي بهطور ما پرسشهاي به كه ايشان از سپاس با.است
شما توجه فرستادهاند ، ما براي را آنها و داده پاسخ
.مينماييم جلب گفتوگو اين به را گرامي خوانندگان
معارف گروه
تقسيم ميتوان دوره چند به را ايراني اساطير تحول سير *
كرد؟
تقسيم ميتوان دوره سه به را ايراني اسطورههاي "كلا -
در مشروح بهطور كه باستان ايران اساطير :اول.كرد
و متونگاهاني مثل ايران ، باستاني نوشتههاي و ادبيات
اساطير از مملو كه يشتها در بهويژه آمده ، اوستايي
باران ايزد) تيشتر آناهيتا ، ميترا ، چون ايزداني به مربوط
ايزد) بهرام ،(باد و آسمان ايزد) ايو و ،(آوري باران و
يشتها در مذكور اسطورههاي.است غيره و (جنگاوري و جنگ
سرودههايگاهاني از پس يعني اوستايي ، متاخر دوره در
قديم ، بسيار زماني به مربوط اصل در اما دارند ، قرار
.ايرانياند هندو دوره به مربوط "بعضا
شده روايت اسطورههاي شامل كه ميانه ايران اساطير :دوم
دوره اين در.است ميانه فارسي يا پهلوي متون در
ميترا "مثلا.شدهاند دگرگون اندكي اساطيري شخصيتهاي
كنار در كه ايزدي والاي پايگاه آن از اينجا در ديگر
مطرح ورونا كنار در كهنتر دورهاي در يا مزدا اهوره
ترازوي "ظاهرا و ميشود تبديل كهتر ايزدي به بوده ،
يا فرشگرد در را بد و نيك اعمال و اوست دست در دادگري
مزدكي و مانوي اساطير دوره ، اين در.ميسنجد رستاخيز روز
.ميشوند اضافه زرتشتي اساطير به نيز
تا ايراني اسطورههاي به مربوط كه نوين اساطير:سوم
نيز دوره اين در.است اسلام از پس آغازين سدههاي
و شده دگرگون كمي ايران اساطيري درونمايههاي و شخصيتها
.مييابند تحول
عظيم تحولي سير ايراني ، اساطير سهگانه ، ادوار هرحال ، به
.ميشود پوشانده آنها بر نو لايههاي و مينمايانند را
و اسطورهها در اسلامي دوره در حتي ايراني اساطير
اسماعيليان.مييابند استحاله اسماعيليه افسانههاي
ظلمت و نور مضمون و زرتشتي دوبننگري تحتتاثير بيشتر
قرار مزدكيان مدبرالشر و مدبرالخير دوبن و مانويان
راه خود انديشههاي به را گنوستيسيزم نوعي و گرفتند
.دادهاند
"واقعا هخامنشيان آيا داشت ، ويژگيهايي چه هخامنشي دين *
بودهاند؟ زرتشتي
همين به ;بودهاند مزداپرست بسيار بهاحتمال هخامنشيان
تكريم و ستايش با هخامنشي كتيبههاي همه كه سبباست
ايزد دو متاخر دورهاي در اما.ميشد آغاز مزدا اهوره
درخشان جلوهاي مزدا اهوره كنار در نيز ديگر بزرگ
به ميتوان اينجا در.ميترا و آناهيتا يعني مييابند ،
در بهويژه-هخامنشيان يعني برخورد ، مزدايي تثليث نوعي
يعني بودهاند ، قايل سهگانهاي خدايان به -متاخر دوره
و راس ، در مزدا اهوره كه داشتهاند باور تثليث نوعي به
.داشتهاند قرار تثليث اين پايههاي در آناهيتا -ميترا
نيز شگفتآور ثنويتي به هخامنشي ، ادوار از دورهاي در
.ديوان يا دئوهها برابر در مزدا اهوره يعني برميخوريم ،
معلوم برما يقين به هخامنشيان دين از آنچه هرحال ، به
سكههاي و نقشها كتيبهها ، از كه است همان است ،
اينحال با.كرد استنباط ميتوان دوران آن از بازمانده
بهويژه مردم ، از بزرگي بخش يا مردم عامه كه گفت ميتوان
زرتشت آيين پيرو سنتي بهطور ايران شرقي شمال در
هخامنشي حاكمه هيات و فرمانروا طبقه كه درحالي بودهاند ،
از ديگري قرائت كه بودهاند مغان آيين طرفدار و مزداپرست
از كه -را كهن ايزدان پرستش و داشتهاند زرتشتي ديانت
.بودند كرده زنده نو از -بود شده زده كنار زرتشت سوي
اروپايي هندو و ايراني اساطير مشترك ميراث درباره *
داريد؟ نظري چه وهندي
اساطير و آيينها در كه تحولي مهمترين من ، گمان به
هندو و اروپايي هندو اساطير و آيينها با سنجش در ايراني
ايزد شدن يكتا و برجسته از عبارتست ميدهد ، رخ ايراني
ديگر برابر در او شدن عظيم و مزدا اهوره همچون بزرگي
هزاره در يعني زرتشت ، روزگار در "صرفا تحول اين.ايزدان
رنگ حدودي تا بعدها و ميافتد اتفاق مسيح از پيش اول
اروپايي ، هندو اصلي ايراني اساطير كه ميدانيم.ميبازد
اشتراك از را اين و دارد ايراني هندو خاستگاهي بهويژه
پيماننامه مثل مداركي از نيز دريافت ، ميتوان زباني
چون ايزداني به آن در كه كرد استنباط ميتوان بغازكوي
.است شده خورده سوگند ورونا -ميترا
شدن جدا ايراني ، اساطير تحول سير در برجسته نكته اما
.اوست خويشكاريهاي همه پذيرفتن و هندي وروناي از ميترا
بزرگ ، بس خدايي هنديان ، از ايرانيان جدايي آغاز در ميترا
گردونهاي بر كه است خورشيد و آسمان خداي آفريننده ، خداي
.ميراند فرمان و است استوار
است دادگر حال عين در و جنگاور خدايي و است جهان ناظر او
هرچند كه نبريم ياد از البته.نميكند رحم بيدادگر به كه
در اما گرفت ، خود به خورشيد معناي دري ادبيات در مهر
و آفريننده بزرگ خداي مهر بلكه نيست ، خورشيد مهر ، واقع
حقيقت ، در و اوست چشم ايراني ، اساطير به بنا خورشيد
در خورشيد از پيش و است خورشيد طلوع از پيش سپيدي ميتره
.مييابد جلوه كيهان
ميتره يا ميتره اهوره صفت.اهورههاست زمره در خود ميترا
ورونه /ميتره يا ميتره اسوره تركيب نيز و اوستا در اهوره
اتفاق تحولي چه كه موضوع اين.است آمده سنسكريت متون در
را ميتره اهوره خويشكاريهاي همه مزدا اهوره كه افتاده
خود آسماني عظيم پايگاه از را ميترا و پذيرفت خود به
به اين و است توجه درخور بسيار نكتهاي بخشيد ، تقليل
و انديشهها از ايراني انديشه استقلال نمايانگر من ، گمان
سوي به بزرگ گامي واقع در و است ايراني و هند باورهاي
بوم و مرز اين در پيش سال هزار سه حدود كه است يكتاپرستي
پيش حتي و هنديها از پيش ايرانيان.كرد مشاهده ميتوان
افت با نگرش اين.مييابند دست تحول اين به يونانيان از
عصر زرتشتيت بننگري دو كنار در خود ، خاص خيزهاي و
اسلام آغازين سدههاي تا مزدكي -مانوي ثنويت و ساساني
پاي جاي حتي متاخر ، دوره اين در.است داشته دوام
اسلامي دوره عياري و فتوت آيينهاي در را مهرپرستي
.ديد ميتوان
و هند ايزدان بودن بخشي سه بر مبتني دومزيل ديدگاه *
است؟ تطبيق قابل ايراني اساطير با چگونه اروپايي
گانه ، سه خويشكاري به فرانسوي ، بزرگ اسطورهشناس دومزيل ،
فرمانروا ، خدايان كه گونه بدين.بود قايل اروپايي و هند
مطرح بركتبخشيرا و توليد خدايان و جنگاور خدايان
هند ، در اول گروه ايزدان كنار در كه بود معتقد او.ميكرد
ايران در و فيديوس ديوس -ژوپيتر روم در ميترا ، -ورونا
سهم ميتوان اينجا در البته.دارند قرار اشه و بهمن
.افزود اشه بهمن ، زوج به نيز را ايراني مستقل ايزد ميتره ،
و مارس روم ، در مروتها ، و ايندرا هند در دوم ، گروه در
ايزدان ، سوم گروه در و (جنگاور و ارتشتار) خشتره ايران در
ايران در و كيرنيوس روم ، در سرسوتي ، و اشوينها هند در
گانه سه طبقهبندي اين.ميگيرند قرار خرداد و امرداد
بيانگر و سياسي اجتماعي ، گانه سه سطوح نمايانگر خدايان
.است اساطيري ديني نظام
و هند اساطير بودن بخشي سه اين دومزيل ، باور به بنا
شاخه اين گوناگون اقوام مسلط و برتر ايدئولوژي اروپايي ،
قالب در متاخر ادوار در و اسطورهها قالب در كه بوده
.است داده نشان را خود حماسهها
اسطورههاي در را اساطير بودن بخشي سه فرضيه حتي او
نام به دارد مهمي اثر و ميدهد تعميم نيز اسكانديناويايي
متاسفانه كه -(From Myth to Novel) رمان تا اسطوره از
.است نشده ترجمه فارسي به هنوز
گاهان واقع در و بوده يكتاپرستي زرتشتترويج پيام *
آن در بيشتر انتزاعي انديشه و است زدوده اسطوره اثري
داده ، رخ تحولي گويي ونديداد و دريشتها اما ميشود ، ديده
بوده؟ چگونه تحول اين ابعاد شما نظر به
بوده ، يكتاپرستي نوعي ترويج زرتشت غايي هدف است درست
از پيش نخست هزاره در انديشگي انقلابي او كه معنا بدين
.بود آورده پديد ايران شرقي شمال در ميلاد
راس در را مزدا اهوره نام به بزرگي خداي كار ، اين در او
ديگر و آناهيتا بهرام ، ميترا ، مقام از و داد قرار ايزدان
نوعي به شويم ، دقيقتر گاهان در اگر البته.كاست ايزدان
راس در مزدا اهوره يعني.برميخوريم رفت ، ذكرش كه تثليث
و (مقدس مينوي) مينو سپنته آن ، پايههاي در و تثليث اين
نكته امادارند قرار (اهريمن يا پليد مينوي) مينو انگره
يا امشاسپندان باب در زرتشت انتزاعي انديشه مهمتر
بهمن چون ايزدي شخصيتهايي كه است مقدس ناميرايان
شهرياري) شهريور ،(راستي بهترين) ارديبهشت ،(خردنيك)
مزدا اهوره حال ، هر بهميشود شامل را غيره و (آرماني
البته.دارد قرار ايزدان ديگر و امشاسپندان همه راس در
هرچند.نيست زدوده اسطوره "كاملا اثري گاهان من ، نظر به
انديشههاي و بوده خردباوري و خرد بر زرتشت تاكيد
مفاهيم به اينحال با اما دارد ، سيطره گاهان در خردآيين
شفاعت و گاو اسطوره.برخورد ميتوان نيز اسطورهاي
اسطوره حتي يا مزدا اهوره نزد گوشورون و اشه چون ايزداني
فرشته يا رپيتوين اسطوره زمين ، الهه يا سپندارمذ
در چشمهها نگهدارنده گرم و زيرزميني آبهاي نگهدارنده
.يافت ميتوان آن در اسطورهها قبيل اين از و زمستان طول
دارد ادامه
وحي و فلسفه
(بخش واپسين) لطفآميز نظري و الحيات
حكيمي رضا محمد استاد
كردهاند ، اشاره آن به مقاله پايان در آنچه درباره -9
معارف از ابوابي در -"ذهنيتها با دين درگيري":گفت بايد
از سخن و است ديگري عميق و فني مسئله يك -شناختها و
بر سخن.نيست "الهي كامل عقل" با "بشري سليم عقل" درگيري
تصريح بدان بسياري بزرگان كه است علمي حقيقت يك سر
و مصطلحات و مفاهيم از پارهاي ناسازگاري آن و كردهاند
اوصيايي ، تعاليم و قرآني وحي محتواي با است فلسفي مرادات
،"متعال مبدا در اراده كيفيت" ،"جسماني معاد" مانند
،"الواحد" قاعده ،"اجساد از قبل ارواح خلقت" ،"عالم ازليت"
...و "نفس تام تجرد عدم" ،"محدد فلك " ،"تسعه افلاك"
.نيست اختلاف اينهمه الهي كامل عقل و بشري سليم عقل در
در حركت" انكار آن ، اثبات و "معقول و عاقل اتحاد" انكار
كمك با سرانجام نيز اثباتكنندگان كه آن ، اثبات و "جوهر
اثبات به -است خاص آن محبيت كه -كشف ادعاي و كشف از
.صرف عقلي دليل با نه پرداختهاند ،
معارف به مربوط آنچه بشر ، معنوي ميراث از بههرحال ،
عرضه اوصيايي تعاليم و وحياني معالم بر بايد ميشود ،
و علمي روش بايد پس.شود تصحيح بود نامطابق هرچه و گردد ،
بهصورتي و يكيك مسائل و باشد پيروي مورد تحقيق متد
هزار چندين معنوي ميراث" از منظور اگر.شود سنجيده دقيق
ما -هست حتم به كه -باشد فلسفهها هم يكي ،"ساله
از نيمي كه جسماني معاد مانند مهمي مسئله كه مينگريم
نظري چالشهاي مورد چنان -ميدهد تشكيل را فلسفه پيكره
همه آن با شيرازي ، صدرالمتالهين بزرگ ، فيلسوف حتي كه است
آن ، اصول تمهيد و "مثالي معاد" اثبات درباره تابفرسا كوشش
منطبق "قرآني عنصري معاد" با را آن خود سرانجام
مانند ديگري ، بزرگان.بازميگردد معاد اين به و نميبيند
شيخ طباطبايي ، علامه قزويني ، رفيعي علامه حكيم ، آقاعلي
به نيز..و مطهري شهيد آشتياني ، آميرزا آملي ، محمدتقي
سخنانشان شده ، ياد كتاب در كه كردهاند ، تصريح مطلب اين
مهمي ، مسائل چنين در نميتوان كه است اين.است شده ذكر
ياد چنانكه و نپرداخت بنيادين كاوش به و نكرد نظر دقت به
بشري عام عقل مراد ، بطبع ، كه) فطري سليم عقل ميان كردم ،
و (مختلف و متفاوت فلسفههاي حدود به محدود عقل نه است
عقل وحي ، مخاطب "اصولا.نيست تعارضي وحياني ، كامل عقل
در كه اينجاست از و...صناعي عقل نه طبيعي عقل ليكن است ،
بايد بلكه نيست ، درست "وحي" و "عقل" دادن قرار هم برابر
تعارضي اگر زيرا "وحي و فلسفه" شود ، گفته مقام اين در
محتواي با است اصطلاحي فلسفي دادههاي از برخي در هست ،
در نه ،(عنصري معاد و مثالي معاد -"مثلا -مانند) وحياني
روشنتر براي.وحياني تعاليم و طبيعي سليم عقل مدركات كل
اميد كه) اينجانب از مقالهها اين ملاحظه مباحث ، اين شدن
انتشار "فلسفه در تقليد و اجتهاد" كتاب در زودي به است
:است مناسب ،(يابد
.فلسفه در تقليد و اجتهاد -فلسفه20 و علم در حدگرايي -1
.علمي آزادگي -3
در تنبيهاتي و اشاراتي -احوال و حال اين در -بود اينها و
:اشاره آخرين اما ;رضوي آقاي جناب مقاله تكميل
از -تيرماه 1378 شنبه 19 شماره در سخناني ، در -10
مقاله "پاياني بخش" سربخش بهعنوان -"همشهري" روزنامه
پرداختن علت توضيح در ،"الحيات ارزش و حديث علم اعتبار"
بودن درپيش به توجه با":بود آمده چنين مقاله ، اين به
."...را مطلب بخش واپسين اينك ايشان ، نكوداشت در كنگرهاي
نكوداشت ، ) اموري چنين به اينجانب كه است اين واقع
خور در را خود و ندارم رضايتي بلكه علاقه (...بزرگداشت ،
از دوستان برخي كه پيش سال چند و چندين از و نميدانم
ضمن كردند ، پيشنهادهايي باره اين در تشويق و لطف راه
اين كه ميكنم اعلام هم اكنون.نپذيرفتهام تادب و تشكر
و خوب خود جاي در كه -اموري چنين به خدا ، ناچيز بنده
براي بلكه ندارم ، علاقه "روحيت -است لازم شايستگان براي
راضي اقدامها اينگونه به كه ميكنم عرض بيشتر تسجيل
بطبع برميآيند ، امور اين صدد در كه كساني چون و.نيستم
از رضايت عدم صريح اعلام از پس هستند ، تعهد و فرهنگ اهل
ارزش نه اقدامي چنين ديگر كه ميدانند شخص ، خود سوي
ديگر آن پيرامون رو اين از.اخلاقي صحت نه و دارد فرهنگي
آنان برآيند ، صدد در خواستند ديگراني اگر و نميانديشند ،
.ميكنند منصرف -تعهدي و اخلاقي مدركات به -را
|