!است؟ شده چه جاذبه آنهمه با را كاشان
حادثه يك گزارش ناخوشايند پيامدهاي
درمان؟ و درد
!است؟ شده چه جاذبه آنهمه با را كاشان
دانشگاه دانشجويان از زيادي گروه با گلابگيري فصل
من.داشتيم كاشان به يكروزه سفري تهران صنعت و علم
بودم نموده شهر اين به روزه چند سفري قبل سال چند
(شهر اين اهالي از يكي ميهمان عنوان به البته)
از ديدن براي روز يك كه ميدانستم جذاب شهري را كاشان
شيرين و مهربان بسيار را آن مردمنيست كافي آن
شعبان مبارك ماه نيمه با من سفر چون و بودم يافته
روز چنين در كاشانيها سرور و جشن شاهد بود مصادف
بخصوص غذا بزرگ ديگهاي قدم به قدم كه بودم فرخندهاي
شب نيمههاي تا و مينمودند طبخ مردم كه خوشمزهاي آش
پذيرايي و دعوت را همگان بسيار سخاوت و مهرباني با
با را شيريني قهوه ، و چاي شربتها ، انواع.مينمودند
زمان آن چه اگرمينمودند تعارف اصرار و گشاده روي
از بيبهره و خشك طبيعت.بود پائيز فصل آخر روزهاي
و آنان محبت و كاشان مردم سبزي ولي درختان سبزي
ميزبان وجود يمن به كه شهر اين ديدنيهاي ديدار توفيق
بسيار را كاشان.ميشد باز رويم به دربها همه ما
در بار اين داشتم اطمينان و بودم يافته ديدني
بهشتي راستي به نيز را آن مردم و كاشان ماه ارديبهشت
.يافت خواهم
و خشك مردم اما بود ، سبز جا همه..ديديم چه...ولي
..بود آمده چه مهربان و سخاوتمند مردم آن سر بر..سرد
بدون ديدم كثيف را كاشان تاريخي و ديدني ابنيه.
حتي بود تعجبآور.نامهربان را مردم و..دلسوز متولي
را محلي آدرس و خواسته كمك مردم از كه بار چند
.اخمو قيافهها.ميكردند راهنمايي اشتباه ميپرسيديم
از اثري.بود شده خراب و كثيف بروجرديها خانه..
باغ از..نبود طباطبايي منزل اطلسي زيباي گلهاي
و آن ورودي خيابان از...است بهتر نگويم چيزي كه فين
ديوارهاي با زيبا باغ اينداخلش از و...آن مستقبلين
حالت مظلومانه ، گياه ، و گل بدون ديده صدمه
گونه اين و استعداد اينهمه...داشت حزنانگيزي
!!!بهرهبرداري
زماني ميدانستم.آب قطرهاي از دريغ بوديم ، تشنه
كه (ص)پيامبر فرموده از پيروي به كاشان موءمن مردم
و تشنه گلوهاي ساختن خنك خداوند نزد اعمال برترين"
و (سفينهالبحار) "است گرسنه شكمهاي كردن سير و سوخته
انبار آب ساختن به اقدام صالحات باقيات انگيزه به
شهر برزنهاي و كوي در متعددي سقاخانههاي و
غيرقابل و ويرانه يا رفته بين از حال كه) مينمودند
(است باقي آنها از بسياري آثار هنوز ولي شده استفاده
كرديم خنك نوشيدني تقاضاي بود ، گرم خريديم نوشيدني.
.خريديم گلاب قمصر از.شد رفتار نامهربانانه بسيار
!من قبل سفر گلاب و گلاب اين ميان بود بسيارمتفاوت چه
و كردن مسخره مشغول جوان چند شهر باروي و برج كنار !
عذر رهگذري آقاي.بودند مسافر بچههاي انداختن دست
هستند ، .ده از و نيستند كاشي جوانان اين گفت و خواست
گذاشتن سر به سر تفريحشان و اينجا آيند مي
!!غريبههاست
و تاريخي ابنيه و آثار اينهمه با كاشان واقع به
با شهر اين.است نگرفته قرار ستم مورد آيا ديدني اينهمه
آن نشانه سيلك تپههاي كه ساله هزار چندين فرهنگ آن
و نمانده تپهها اين از چيزي "تقريبا چه اگر) است
آثار با (است شده ساختمانسازي آن اطراف تمام
بزرگ آقا مدرسه و مسجد چون آن بسيار مذهبي و فرهنگي
اجازه اگر) سلطاني يا خميني امام مسجد جامع ، مسجد
آن زيباي سقف و امينالدوله تيمچه.(شود داده بازديد
و شده صحبت آن زيبائي از سفرنامهها همه در كه)
مستشرقين از يكي سفرنامه از برگرفته كه آن پوسترهاي
هنوز كه تيمچه اين.(ديدهايد بسيار "حتما است خارجي
نامناسب بسيار ميگيرد قرار استفاده مورد هم
در و كهنه قديمي ، درب هم جمعه روزهاي و ميشود نگهداري
براي ديدنش امكان و است بسته هميشه زيبايش حال عين
يخچالهاي و جلالي قلعه مجموعه.ندارد وجود مسافرين
پارك و شده ساخته شهر باروي به متصل كه آن اطراف
در فين باغ و سليماني جوشان چشمه.آن مجاور زيباي
و قديمي بناي با ابراهيم شاهزاده بقعه.آن جوار
ناجور آن ورودي مسير و شده ويران چه اگر) آن زيباي
بقعه دختران ، چهل بقعه (گنديده هميشه استخرش آب و است
تكيه و بقعه عطابخش ، سلطان بقعه ميراحمد ، سلطان
باباولي مجموعه ابولولو ، زيباي بقعه منصور ، و طاهر
.آن مسجد و بازارچه و انبار آب آقا ، حمام شامل
...و خان حمام
نزديكي و پتانسيل چنين گذشته ، چنين با شهر اين حال
نه.شده واقع مظلوم چنين اين چرا پايتخت با نسبياش
...دلسوز و بيمتولي...داشته چناني پيشرفتيآن
كاشانيها؟؟ يا شما من ، كيست ، مقصر
با و بودند نامهربان كه كساني آن هستند؟ كجا آنها
ميشوند باعث كه آنها.داشتند رفتاري چنين مسافرها
.بماند بيمسافر هم شهر مهمانسراي دو يكي
نيروي كه كساني آن شهر اين در جاذبه نيروي اينهمه با
كجايند؟ شهر اين اهالي ؟!!كجايند اهل دارند دافعه
ببينيد را واقعي كاشيهاي ميخواهيد اگر ميكنم فكر
كنيد سفر كاشان به شعبان نيمه بخصوص مذهبي اعياد در
سپهري سهراب چون كاشانند اهل كه آنها بدانيد و
ذوقي سرسوزن/هوشي خرده/ دارند ناني تكه
درخت برگ از بهتر مادراني
روان آب از بهتر دوستاني
مسلمانند چون
تهران از الف.ث
حادثه يك گزارش ناخوشايند پيامدهاي
پيرامون مطلبي روزنامهها از يكي در تاريخ 10/9/77 در
با نوجواني" عنوان با خواندم ، را دلخراش حادثهاي
اين ماجرا و "آورد بار به خونيني حادثه پدرش خودروي
پدر ماشين رانندگي به اقدام گواهينامه بدون جواني كه
سه يا دو و مادر يك با تصادف از پس و مينمايد
و سپرد جان دم در مادر كه ميكند فرار به اقدام فرزند
در جوان و بودند افتاده خيابان در مجروح او فرزندان
از برق چراغ تير و درخت با تصادف ضمن ديگر خيابان
خانه به وقتي و ميكند فرار و استفاده جمعيت شلوغي
بسيار و فداكار پدر ميكند ، تعريف را ماجرا و ميرود
نگران ميگويد و ميدهد تسلي او به مهربانش و باهوش
و مراجعه انتظامي نيروي به ماجرا روز فرداي و نباش
نيروي.ربودهاند را وي خودروي كه ميدهد گزارش
مشكوك ماشين مالك فرزند به تحقيق از پس انتظامي
پدرش كه ميكند اعتراف پسر جواب و سوءال از پس و ميشود
روزنامه و گفته را دروغي چنين پسرش جرم كردن كم براي
جرم به پسر كه مينويسد سادگي به جرم همه اين با هم
.شد دستگير غيرعمد قتل
كه گرفتم تماس..روزنامه با مطلب اين خواندن از پس
آيا دادهاند ، جلوه بياهميت را مهمي حادثه چنين چرا
بسا چه كه او چون جواناني هستند كه حالي در نيست مهم
نه صحنههايي چنين ديدن يا و مطالب اين خواندن با
و اعمال توجيه براي بلكه نميگيرند آن از درسي تنها
گناه از بدتر عذرهاي اينچنين خود خلاف رفتار
اينچنين مطالب اينگونه خواندن با اينكه و !بياورند؟
آنچه كه ميكنند توجيه ناخودآگاه يا خودآگاه خودرا
؟!من نه هستند ناشي كه است ديگران براي ميافتد اتفاق
و !ميشود محسوب غيرعمد قتل بيفتد اتفاق هم اگر و
!ديگر هاي توجيه بسياري خلاصه
از يكي در كردم مراجعه خانه به كه روز همان عصر
همان "عينا اتفاق برحسب تلويزيوني برنامههاي
...انشاءا گفتم خودم پيش ميكرد گزارش را حادثه
تاثير جوانان روي لااقل كه ميشود عنوان طوري اينجا
روبه مطلب خواندن از پس اجراكننده.گذاشت خواهد مثبتي
بسياري شاهد ما متاسفانه عزيز جوانان:گفت جوانان
جوانان خدمت ميخواهم من ولي هستيم اتفاقات اين از
شهامت كه همانطور كه است اين آن و بگويم چيز يك عزيز
داشته شهامت برميداريد ، را پدرتان ماشين و داريد
بيمارستان به ميكنيد تصادف او با كه را كسي باشيد
.باشد راحت كمي وجدانتان عمر آخر تا لااقل تا برسانيد
گواهينامه بدون عزيز جوانان يعني گفتم خودم پيش
آن كنيد مجروح يا بكشيد هم آدم !نيست مهم كنيد رانندگي
را فرزنداني !نيست مهم هم آن بگوييد دروغ !نيست مهم هم
است جوان تو وجدان مهم !نيست مهم هم آن كنيد بيسرپرست
اين گزارش آيا !بس و نباشد ناراحت عمر آخر تا كه
رانندگي به جوانان تشويق باعث صورت اين به تصادف
حوادث اينگونه آوردن وجود به و گواهينامه بدون
!نميشود؟
اصلي مقصران از يكي ميگويم جرات به من.كيست اصلي مقصر
چنين ميدهند اجازه كه هستند سازمانهايي و مسئولان
گفته هم آخر و شود منعكس صورت اين به دلخراشي تصادف
!است شده دستگير غيرعمد قتل جرم به جوان كه شود
زاهدي.ق.س
درمان؟ و درد
عصبانيت و ناراحتي با واحد شركت اتوبوس راننده آقاي
است ، مشكل بسيار من امثال و من براي "واقعا":ميگفت
هم آن مسافرين ، از بليط دريافت هم و كردن رانندگي هم
در فقط كار اين كاش اي.عقب و جلو درب دو از
در ناگزيريم كه حالي در.ميشد انجام مبدا ايستگاه
بليط ابتدا برخيزيم ، فرمان پشت از ايستگاه هر
اين در.كنيم جمعآوري را آقايان بليط سپس و بانوان
خواسته نفر چند يقين طور به وقت ، اتلاف بر علاوه فاصله
به و ميشوند اتوبوس وارد وسط درب از ناخواسته يا
تا بين 150 تعدادي لااقل روز هر بگويم ميتوانم جرات
بهطور عمومي نقليه وسيله از بليط ارائه بدون نفر 250
تا 2500 معادل 1500 رقمي و ميكنند استفاده رايگان
تومان هزار دو حدود مبلغي آن ميانگين كه تومان
"!ميرود هدر به روز هر ميشود
فرصت اولين در شركتواحد نيست بهتر آيا:درمان اما و
بزرگ شهر در سرگردان و بيكار جوان هزار هزاران بين از
به درماه مناسب حقوقي با را نفر هزار ده لااقل تهران ،
برگشت و رفت مسير در بليط دريافتكنندگان عنوان
و لازم آموزش با را آنان از تعدادي مرور به و استخدام
در و انتخاب رانندگي و راهنمايي مقررات با نمودن آشنا
رانندگي پرزحمت و شريف شغل براي نيز وجودشان از آينده
عزيز رانندگان اعصاب هم نتيجه در.كنند استفاده
اينكه وهم ميشوند مشغول كار به گروهي هم ميشود ، راحت
.ميرسند مقصد به كمتري زمان صرف با مسافرين
پ -م
|