"شدن جهاني"عصر امروزبراي ايران پيشنهاد
:اشاره
مصوبه چارچوب در بينالمللي همايش نخستين امروز
دردانشگاه تمدنها ، گوي و گفت مورد مللدر سازمان
در.ميكند كار به آغاز درژاپن متحد ملل سازمان
نوين افقهاي و كهچشماندازها روزه دو همايش اين
از نفر دهها دارد ، نام جهانگرا دنياي در ايران
هم گرد جهان نقاط اقصا پژوهشگران و انديشمندان
براي ايران پيشنهادي موضوع مهمترين به تا ميآيند
به تمدنها گوي و گفت يعني سال 2000 آستانه در جهان
دكتر به مربوط زير متن بپردازند ، تمدنها جاينبرد
به خطابهاي طي همايش اين در كه است فريدزاده محمدجواد
از خطابه اين متن رسيد ، خواهد جهانيان نظر و سمع
.نظرتانميگذرد
وانديشه فرهنگ گروه
زاده فريد جواد محمد دكتر
دو به تمدني هر ماهيت و تاسيستاريخ باب در سوءال
.است طرح قابل متفاوت صورت
شرايط و مكان و بابزمان در تاريخي تحقيق:الف
.تمدن آن پديدآمدن خاص
مجالي و مظاهر بهعنوان تمدن آن آثار در دقت:ب
كه همچنان;انساني خلاقيت و توانايي وظهور بروز
ياطبق و خواند هرودوت روايت ميتوانبه نيز را تاريخ
.شنيد مقدس كتب حكايت
نويسي تاريخ در دقت" روايتهرودوت ، به تاريخ در دقت
"تاريخيت"جنبه به سپردن گوش اما ،"است
سپردنبه گوش محصول آدمي ، وجود (Geschichtlichkeit)
نيستند تاريخي كتابهاي كتبمقدس ، است مقدس كتب صداي
را آدمي وجود Dimension تاريخي جهت و افق آنها اما
.ميدهند مانشان به
بزرگ اديان امازمان است ، خطي تاريخي ، زمان
"تماما كه-بزرگ اديان زمان.نيست چنين"الزاما
تامل بايد و ميتوان باب دراين و هستند آسيايي
زماني اشياء ظرف چونزمان و است مقدس زماني -كرد
همچون نيز زمانمقدس آنهاست ، ذات مقوم نيست ، بلكه
انسان جسماست زمانيات ذات مقوم فيزيكيخطي ، زمان
جان و است زمان و ماده آمدهاز فراهم جهان و
.مقدس زمان و ازروح آمده فراهم جهان و انسان
نيفتاده اتفاق عاديتاريخي زمان در جهان ، خلقت
براي.است متضمنتناقض روشني به نظريه اين است ، چون
صورت ودر هستيم "ماده" نيازمند زمانفيزيكي وجود
صورت خلقت آن در كه وجودندارد زماني ماده ، عدم
صورت "بيزمان لحظه" ودر "الست عهد" در خلقت.پذيرد
گونه هر سرمنشا كه لحظهازلي آن در و است پذيرفته
آدميان قرآنتمام سخن مطابق زندگيست ، شادابيو
.بستهاند عهد آن با و راشنيدهاند ي"سخن"
و است نخستين صداي بستهمان بشري ، تاريخ طول تمام
ياسي كههمچون ايرانيان ما عرفاني تمامادبيات
گفت رادر آن ما "خندان سيراب شكوفه"و شاداب و سپيد
ميدهيم ، هديه ديگران به وتمدنها فرهنگها گوي و
و فرهنگي ودايع مختلف صور.است نخستين صداي همان تفسير
به قومي هر كه پيداشدهاند آنجا از همه تمدني ماثر
لهجه با و است راشنيده ازلي نخستين صداي آن نحويخاص
بر انسانتاكنون آنچه.ميكند تكرار را خودآن خاص
بيپايان كوششهاي آوردههمگي پديد خاك روي
درد كاهش و ازلي آنخاطره يادآوري براي است دردناكي
و فرهنگها صوري رمزكثرت و آن از جدايي از فراغناشي
كثرات اين درزير پنهان وحدت حال ، عين در تمدنهاو
را جانآدميان گوهر انسان ، و جهان كهمبدا است اين
همه كه روي آن از و وجودآورد به خود روح از
و شعوب به را ايشان طرفديگر از و واحدند انساناند ،
است اين بشناسند ، را تايكديگر كرد تقسيم مختلف قبايل
و وحدتگوهر نه و انكاراست قابل فرهنگي كثرت نه كه
و اسم به جهانبيشباهت صورت اين در.حقيقتآدميان
.ژاپننيست مسماي
كه اين دليل به و است "خورشيدطالع" معني به ژاپن اسم
اما است ، واحد كشور يك دارد ، ژاپن وجود خورشيد يك فقط
و كوچك جزيره هزار ازچهار است عبارت ژاپن مسماي
و آسماندارد يك فقط كه است جهان ، ژاپني.بزرگ
و مختلفاند تمدني و افقهايفرهنگي افقها بينهايت
است اين مهم اما كرد ، يكديگرتبديل به را آنها نميتوان
.آسمانيواحدند افقهاي افقها اين همه كه
افقهاي رفتن ازبين معني به "شدن جهاني" اگر
مابا باشد ، سنن و آداب گوناگونهنرها ،
شدن جهاني اگر اما !بشريمواجهيم فاجعه وحشتناكترين
باشد ، همدلي و راههايهمسخني آوردن فراهم بهمعني
معاصر برايانسان شريف و عزيز دستاوردي آنرا بايد
مبادلات سطح در "صرفا شدناگر جهاني.دانست
به دستيابي سرعت جهانيشدن ، محصول و باشد "اطلاعات"
باشد ، صنعتي برايتوليدات لازم مواد يا و موادمصرفي
.بود برايآدميزاد درخشاني آينده نبايدمنتظر
است پيشنهادي شدن ، جهاني درعصر ايران پيشنهاد
.جهانشمول و فرامرزي عمومي ،
مثال" يك داشتن شدنمستلزم جهاني كه معتقديم ما
به نگاه بدون.جهاناست از (ايدهآل تيپ) "آرماني
خواهد يابينتيجه ما كوششهاي همه چنينجهاني ،
.منجرميشود جهان وضع شدن بهوخيمتر يا و ماند
جهان" كردن تحققجهاني راه در بايد شدن جهاني
ازدو آمده فراهم ،"انسان جهان" باشدو "انسان
.اخلاقاست و عقل مستحكم ركن
اروپا در مدرن پست عرصهفلسفه در اخير دهه چند در آنچه
نفي":از است استعبارت افتاده اتفاق وآمريكا
."علمي و جهانشمولفلسفي ، اخلاقي و عام تماماحكام
كهدانشمندان احكامي كه كردهاند مطرح بهحق آنها
مطرحكردهاند غربي وسياستمداران اجتماعي علوم
برتري به اعتقاد مبناي بر مردسالاركه است احكامي
احوال باب در "عمدتا استو شده بنا غربي فرهنگ مطلق
.ميكند صنعتيتحقيق جوامع و بورژوازي واطوار
نبايد را آن دامنه اما درستاست زيادي حد تا سخن اين
عقلي و اخلاقي اصل آنهيچ اثر در كه كرد وسيع چنان
.نماند اجتماعيباقي نظم ايجاد براي قابلاعتماد
فرهنگهابحث و تمدنها گوي و موضوعگفت مهمترين
.است واخلاقي وشاملعقلي عام احكام همين درباره
هر قبل ، از مدرن متفكرانپست كه ميدانم خوبي به من
شكست به محكوم احكاميرا چنين تبيين براي گونهكوشش
مسئول را دورهمدرن متفكران و مدرنيته آنها;ميدانند
طرفديگر ، از و ميشمارند جهان فجايعفعلي اصلي
نفي را جهانشمول و احكامعام به اعتقاد گونه هر
چنين صحت نظرمعرفتشناسي از كه برآنند ميكنند ، و
به پايبندي وعدم است انكار مورد و احكاميمخدوش
ارمغانميآورد ، به را آزادي ما احكاميبراي چنين
زندگي ساختن نتيجه در و وبندها قيد همه از آزادي
.ميكند اقتضا "اينجا"و "اكنون" كه نحوي به اجتماعي
مباحث وارد بهتفصيل اينجا در بخواهم كه بدوناين من
ميكنم ، نقل و نقد را ادلهطرفين و شوم اپيستمولوژيك
قدرت نفي و فلسفي همهمباني تخريب كه بگويم فقطبايد
و فلسفه درعرصه كلي و عام احكام صدور آدميبراي
لوازم همه آوردن فراهم بهمعني اخلاق و اجتماع
.است آزادي سياسي ، قربانينهيليسم اولين و است نهيليسم
:ميگويد داردكه وجود تعبيري ما فلسفي زبان در
تبديل خود ضد به كند ، خودتجاوز ازحد چيزي هرگاه"
عام به اخلاقي بهاصول اعتقاد با فقط آزادي ، ".ميشود
اخلاق از آزادي ، آزادي اگر و است شامل ، ممكنالحصول و
نابودي بياخلاقي ، سلطه و نتيجهحكومت نخستين شد ،
ميان مهم بسيار ازمشتركات يكي سخن اين و است آزادي
اخلاق تكيهبر و تاكيداست بودايي و متفكراناسلامي
آنبا طرح در بايد ما كه است سخنمشتركي نفس ، تهذيب و
.شويم همصدا يكديگر
چه دارد؟ معنايي تكنولوژيكچه عصر در اخلاقي سخن اما
اينسوءال به پاسخ دارد؟ چهمحدوديتهايي و خصوصيات
ماهيت باب در بنيادي دوسوءال به پاسخ مستلزم "طبعا
طرح مجال اينمقاله در.است تكنيك وماهيت اخلاق
اين ميتوان اشاره به اما اساسينيست ، سوءال دو اين
.داد توضيح كمي را سوءال دو
:است چنين"جينگ دائوده" كتاب جمله اولين
".دائونيست خود بگويند ، او از كه دائويي"
ميداند باشد ، كتابآشنا اين متعدد تفاسير با كس هر
وگوناگون متفاوت اندازه چه تا جملهكوتاه اين كه
تفسير و شرح اينجمله نقل از منظورمن.است شده تفسير
جمله بهاين استناد با ميخواهم بلكه آننيست ،
فلسفي نظام به كه متفكران گروهاز آن بگويم حكيمانه
داشته حق ميكنند ، شايد نگاه ترديد چشم به اخلاق
به نميتوانيم ايشان نظريات اقوالو از ما.باشند
يا و بهبياخلاقي متهم را آنها يا و بگذريم سادگي
در ترديد.كنيم اخلاقي احكام (اتوريته)حجيت انكار
.است اخلاق انكار از اخلاق ، غير فلسفي نظام باب
و فلسفياخلاق نظام ميان وضوح به چنانكههايدگر
Die) "اصيل اخلاق"يا "آغازين اخلاق" او آنچه
.ميشود قائل تفاوت مينامد ، (ursprungliche Ethik
.ندارد چنداناهميت اخلاقي احكام و قواعد نظراو از
از بخشي كه است "اصيل اخلاق" اهميتاست ، حائز آنچه
را هراكليت جمله اواين.ميدهد تشكيل را انسان ماهيت
و "ethos anthropoi daimon":است گفته ميكندكه نقل
:ميشود چنينمعنا "معمولا عبارت اين سپسميگويد
درست معني اين اما ".اوست هركس ، خداي اخلاقي شيوه"
معني بنابراين و مسكناست معني به Ethos زيرا نيست ،
قرب در (هوانسان بما) انسان":كه است جملهاين دقيق
يعنيهمسايگي حقيقي اخلاق پس ".مسكنميگزيند خداوند
.خداوند با
هم بلكه -بودا با كههمسايگي ميدانيم ما ديگر ازطرف
:حاصلميشود اخلاقي تهذيب براثر -بودا خانگيبا
نتواند بودا باشد ، جايگاه خونآلوده كه زرين كاخي"
از ماه نور كه كوچك و تنگ اماكلبهاي.بود
منزلت بارگاه...درونميتراود ، به بامش شكافهاي
".بود بوداتواند
مفهومي كه هماناندازه به ،"خداوند با همسايگي"
ومقصد هست نيز اسلامي مفهومي بودايياست ، و يوناني
و حق رحمت جوار در سكنيگزيدن مسلمان ، عارف هر نهايي
.است خداوند تقرببه
.بود تكنولوژيك وجامعه تكنيك باب در ديگر سوءال
اصلي ازخصوصيات برآمده تكنولوژيك خصوصياتجامعه
خلاصه"معمولا را تكنيك اصلي وخصوصيات است تكنيك
خود از ،(Automation) بودن اتوماتيك:به ميكنند
عموميت ،(self- augmentation) كردن تغذيه
(Monism) وحدت و (Autonomy) خودمختاري ،(Universalism)
روابط در بهطورعميقي خصوصيات اين ظهور و بروز
از را آن و ميكند اثر جامعه واخلاقي رواني و انساني
زندگي نجات براي اينجاستكهميكند دگرگون بن و بيخ
صيانت ، از و او حيات اخلاقي حفظحيثيت و انسان
.انديشيد بايدچارهاي خداوند با همسايگي مقام
در و شد خواهد گفتوگوحاصل از باشد هرچه چاره اين
وتشريح تبيين گفتوگو با و خورد صيقلخواهد گفتوگو
براي "معمولا چيست؟ چارهانديشيبراي اما.شد خواهد
است مطلوب بهوضعيت رجوع و نامطلوب وضعيت شداز برون
عبارت وضعيتمطلوب اگر و ميكنيم ماچارهانديشي كه
پرسيد بايد بحران ، از قبل بهوضعيت رجوع:از باشد
است؟ مطلوب و تكنيكممكن از قبل جامعه به رجوع آيا
نه و نهميخواهيم ما.است منفي وضوح به اينسوءال جواب
از قبل جامعه به و كنيم تكنيكصرفنظر از ميتوانيم
شود ، واقع موردتوجه بايد آنچه.كنيم رجوع تكنيك
براي كهتكنيك است عوائقي و موانع ياتقليل رفع درواقع
آن بتوانيم اگر.است آورده فراهم"اصيل اخلاق" به رجوع
صورت اين در حداقلبرسانيم ، به را مشكلات و موانع
در سكنيگزيدن به را بشر ديگر بار خواهيمتوانست
جهت در كوشش.كنيم وترغيب تشويق خداوند همسايگي
را ذهني مفاهيممشترك و فرهنگي مشترك يافتنمعاني
سر از و مابانه فاضل تتبعي تحقيقو "صرفا نبايد
بلكه فلسفيدانست ، ماجراجويي از ناشي يا و تفننعلمي
تعامل و همكاري كه است مطلب ازاين ناشي آن ضرورت
.نيست شدني معناييواحد ، نظام وجود بدون بينالمللي ،
بلكه نيست وحدتيتوتاليتر معنايي ، نظام اين وحدت
اختلافاتفكري و فرهنگي پلوراليسم با استكه وحدتي
به معنايي واحد نظام تاكنونوجود اگر.است جمع قابل
ميكرد ، كمك بينالمللي مناسبات بسط و برقراريصلح
است ، گرفته بيشتري شدت و شدنسرعت جهاني جريان كه اينك
وجود بدون زيرا توجهكنيم ، آن به پيش از بيش بايد
سمتديكتاتوري به شدن جهاني جريان نظاميمسير چنين
غالب قدرتهاي اگر صورت اين در.خواهدشد منحرف فرهنگي
خود عقيده و وسليقه فهم تنها كه بشوند موفق وقادر
حياتفرهنگ عظيم فاجعهاي كنند ، جهانعرضه به را
فرهنگ نشاط و زيراشادابي.ميكند تهديد را بشري
اينبيان ، طبق است ، آن گوناگوني و درتنوع جهاني
تمدنها گفتوگوي براثرتحقق كه معنايي واحد نظام
از صورتواحدي بخواهد اينكه از قبل بهوجودميآيد ،
تحميل جهانيان به را مفاهيمفرهنگي و اخلاقي ملاكات
تمدني حوزههايمختلف تنوع و فرهنگي كثرت كند ، حافظ
بر مبتني بايد فرهنگي بنابراينپلوراليسم ;است
براثر نيز فرهنگي مونيسم.باشد فرهنگي مونيسم
جايي از را خود حجيت چون و ميشود حاصل گفتوشنود
همگان قبول مورد پس نميآورد ، بهدست ديالوگ غيراز
اين اركان مهمترين يكياز.دمكراتيك است امري و است
شناختن بهرسميت ديالوگ ، از برآمده وحدتفرهنگي
مقابل در فرهنگها تنوع از ودفاع فرهنگي پلوراليسم
از استفاده با كه فرهنگياست كننده يكسان شديد جريان
بتوانندگلستان است ممكن تكنولوژيارتباطات
انبوه توليد براي محلي به راتبديل بشري فرهنگ رنگارنگ
.نمايند خاص گياهي گليا
تمدنها و گفتوگويفرهنگها از پس كه فرهنگي وحدت
راتقويت ايشان ميان همكاري و ميشود ، تعامل حاصل
وحدت كلي اصول.نيزميشود آن تداوم ضامن و ميكند
را هماننقشي بينالمللي ، روابط و درسطح فرهنگي
ملي فرهنگ.كشور يك در فرهنگملي كه كرد خواهد بازي
تاسيسات و وافراد ميشود همدلي و هماهنگي موجب
بهيكديگر مشخص مقاصدي تحقق براي اجتماعيرا مختلف
ميان گفتوگوي نحوبراثر همين به ميزند ، پيوند
باحفظ يك هر جهاني ، خانواده وتمدنهاي فرهنگها
ديگري دانش و تجارب از ضمناستفاده البته و خود هويت
.خواهندكرد همياري و همكاري يكديگر با
|