دكتر يادمان برنامه پخش حاشيه در
"هويت"ضد و "هويت" ;ازسيما زرينكوب
ما انتظارات و جادو جعبه
تلويزيون و راديو در توليد تازههاي
نويسنده ، فراهاني ، بهزاد با گفتوگو
;"قداره و گل" نمايش بازيگر و كارگردان
ملتها واجتماعي تاريخي خواستهاي و تئاتر
تهران استان تئاتر جشنواره برگزيدگان
شدند معرفي
دكتر يادمان برنامه پخش حاشيه در
"هويت"ضد و "هويت" ;ازسيما زرينكوب
ما مردم "سكوت قرن دو" كوب زرين دكتر *
زدل تنيده حلهاي با" ،"حله كاروان" با نهاد ارج را
ميراث" و گذشت "رندان كوچه" از شد ، همسفر "زجان بافته
دريافت جستوجوگري با را "صوفيه
چهره درگذشت روز چهلمين مناسبت به سيما و صدا قبل ، چندي
،"زرينكوب عبدالحسين دكتر استاد" ايران ، فرهنگ يگانه
داد نمايش اول شبكه از شب پاياني ساعات در را برنامهاي
اين "كرده سفر عزيز" آن يادمان براي بود بهتر كاش اي كه
.نميداد انجام را كار
و آشكار بهگونهاي اخير سالهاي طي خاص ، و عام مخاطبان
فرهنگي و علمي مفاخر با سيما و صدا برخورد رويه از پنهان
مدت اين طول در اگر ، لااقل و دارند روشني اطلاعات ايران ،
"هويت" برنامه باشد ، نداشته وجود پندارها اين روشن و سايه
خطوط نداشتند مشخصي هويت آن سازندگان و نويسندگان كه
خوبي به مذهبي و ملي روشنفكران با مقابله در را ترسيمي
.است كرده نمايان
علمي شخصيت كه هستند واقف نكته اين بر همگان باز البته
اوج در و والا اندازهاي به زركوب عبدالحسين دكتر استاد
و صدا طريق از هم آن رسانهاي تبليغات به نيازي كه است ،
اين يادمان چنيني اين كهانعكاس بسا چه ندارد ، سيما
!بشود نيز او كوچكي موجب ،"پارسي نثر اسطوره يادگار"
:مينويسد اينگونه خود كتاب معرفي در "هويت" كتاب ناشر
بارور و خود به است نگاهي خويشتناست ، به بازگشت هويت"
به نظري و دوست خانه به نگاهي خويش ، ارزشهاي كردن
"...و برون و درون به نگرشي دشمن ، اردوگاه
به هم آن اول ، شبكه از برنامهاي چنين پخش بيگمان
جز مفهومي "زرينكوب عبدالحسين استاد" درگذشت مناسبت
.داشت نخواهد را شده ياد گفتار
حقايق شدن روشن از پس سيما و صدا ميرفت انتظار البته
پخش به نسبت زودي به ،"هويت" برنامه زمينه در فراوان
پخش از.كند اقدام عمومي افكار ميان در "ضدهويت" برنامه
حقايق مدت اين طي در ميگذرد ، سال سه "هويت" برنامه
طريق از "هويت" برنامهسازان اهداف و افكار درباره زيادي
اما است ، شده بيان مطلع افراد و سيما و صدا سابق مسئولان
افكار پاسخگوي بايد كه سيما و صدا فعلي مسئولان هنوز
به سيما و صدا واقعي مخاطبان و اعم طور به جامعه عمومي
اقدامي آشكار اشتباه اين زدودن به نسبت باشند ، اخص طور
مخاطبان ، كه دارند انتظار آنان كه حالي در نكردهاند ،
!كنند تلقي (1)"ملت صداي" را سيما و صدا
و صدا كل مديران همايش در "لاريجاني علي دكتر" قبل چندي
كه برنامههايي بايد":كه بود گفته استانها مراكز سيماي
براي مديران و شوند گذاشته كنار است ابتذال و فساد مروج
"...كنند تلاش ملي وفاق
با "هويت" برنامه در شده مطرح اتهامهاي زدايش بهرحال
مخاطبان عقلاني انتظار يك آن ، سازندگان اهداف شدن روشن
.ميكند كمك نيز ملي وفاق به بيگمان و است
نكته چند زرينكوب عبدالحسين دكتر "يادمان" برنامه در
مسئولان يا برنامهسازان اميدواريم كه داشت وجود اساسي
:بدهند منطقي پاسخ آن شدن روشن به نسبت سيما ، و صدا
دكتر گفتگوي جز به "زرينكوب دكتر يادمان" برنامه در -1
دانشگاه در او ختم مراسم و (زرينكوب همسر) قمرآريان
به مربوط مذهبي و ملي شخصيتهاي با گفتگوها همه تهران ،
!بود (سال 1345) قبل سال 33
رياحي ، امين دكتر چون افرادي گفتگوها ، قديمي بخش در -2
شخصيت چند و خويي زرياب دكتر مرحوم شهيدي ، سيدجعفر دكتر
اين و بودند كرده صحبت سال 1345 هواي و حال با ديگر
سال بيست طي در سيما و صدا آرشيو كه ميداد نشان گفتگوها
بوده وزيني شخصيت چنين زمينه در كافي اطلاعات اخيرفاقد
مفاخر ساير مورد در فرهنگي فاجعه اين كه بسا چه و است
.افتاد خواهد اتفاق نيز فرهنگي و ملي
سال 1345 ، در شده گفتگو فرهنگي و علمي شخصيتهاي تمامي -3
در زرينكوب عبدالحسين استاد فراوان خدمات بر همگي
دكتر قول به داشتند ، حتي تاكيد اسلامي فرهنگ گسترش زمينه
زمانه مجتهدان با زرينكوب استاد اطلاعات شهيدي ، سيدجعفر
(مضمون به قريب).مينمود همسنگ
با زرينكوب عبدالحسين استاد كه نداد امان اجل البته -4
هويت از رسمي دفاع به ،"هويت" برنامه حقايق شدن روشن
بارها ، حتي و بپردازد ملي رسانه در خود ايراني و اسلامي
پاسخ اتهامها اين به بودند خواسته وي از دوستانش وقتي
ندانسته پاسخگويي شان در و شايسته را هويت برنامه دهد ،
از پس او خانواده آيا كه است اين پرسش حال اين با.بود
اين از دفاع به ملت صداي از كه يافت اجازه وي ، مرگ
.بپردازد فارسي نثر اسطوره يادگار
سيدجعفر دكتر چگونه كه نيست روشن نكته اين هنوز باز ، -5
عبدالحسين دكتر از رسا اينگونه سال 1345 در شهيدي
بيان به حاضر فعلي ، شرايط در ولي ميكند ، دفاع زرينكوب
نيست؟ "حله كاروان" كرده سفر اين درباره حقايق
ميپذيرد پخش ، ممنوعيتهاي تمامي با سيما و صدا چگونه -6
حال همان با را سال 1345 در فرهنگي و ملي مفاخر تصوير كه
كه بوده نكته اين صدد در باز آيا كند؟ پخش سال 45 هواي و
بوده وابسته قبلي حكومت به "زرينكوب عبدالحسين استاد"
است؟
شخصيتهاي وجود با برنامه ، اين برنامهسازان چرا -7
آنان سراغ شنود و گفت براي فراوان ، علمي و فرهنگي
و صدا با مصاحبه از افراد از دسته اين آيا نرفتهاند؟
در "ديگر هويتي" ،"واقعا كه اين يا داشتهاند اكراه سيما
يا و نرفته افراد اين سراغ سيما و صدا آيا است؟ بوده راه
و واقعيات بيان شده ، ياد فرهنگي علمي شخصيتهاي كه اين
درباره بويژه هويت برنامه درباره سيما و صدا عذرخواهي
با خود گوي و گفت و مصاحبه اصلي شرط را زرينكوب دكتر
دادهاند؟ قرار سيما و صدا
سوگ در كه را "دانشور سيمين دكتر" جمله اين خاتمه ، در
دكتر":ميآوريم است ، نوشته زرينكوب عبدالحسين دكتر
كاروان" با نهاد ارج را ما مردم "سكوت قرن دو" كوب زرين
از شد ، همسفر "زجان بافته زدل تنيده حلهاي با" ،"حله
جوگري و جست با را "صوفيه ميراث" و گذشت "رندان كوچه"
دمسازي با را گفتنيها و يافت شهود "سرني" به و دريافت
.بازگفت كشورش مردم با
شهري مهدي
:نوشت پي
در لاريجاني دكتر سخنان صفحه 2 ، 6/8/78 رسالت روزنامه *
مراكز سيماي و صدا مديران همايش
ما انتظارات و جادو جعبه
بار يك هفته دو هر است قرار داريد رو پيش كه صفحهاي
و نقد مورد را تلويزيون و راديو با مرتبط مضامين و مسائل
شبكه چند و تلويزيوني شبكه امروزه 8.دهد قرار بررسي
ورزشي ، سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي ، موضوعات و اخبار راديويي ،
.ميدهند قرار پوشش مورد را جامعه..و اقتصادي
و بومي شبكههاي استاني ، مراكز اغلب در اين ، بر علاوه
حجم خود ، تصويري دادههاي و اطلاعات ارائه با محلي
خود به را انساني نيروي و امكانات بودجه ، از گستردهاي
از صداوسيما ، حجيم و پرتعداد گردونه و كردهاند مشغول
.است يافته سامان كشور ، سراسر در طريق اين
بزرگ ، رسانه دو اين سويه چند كاركردهاي نقادي بنابراين ،
خاص و عام مخاطبان نگرههاي انعكاس عين در ميتواند
و بهبود براي را زمينه تلويزيوني ، و راديويي برنامههاي
.سازد فراهم آتيه در تلويزيوني و راديويي توليدات اصلاح
با ايران راديوي و تلويزيون كه نيست اين منكر هيچكس
عمومي دانشگاه يك عنوان به ميتوانند خود مخاطبان گستره
چنين به دستيابي براي هنوز حال اين با كنند ، نقش ايفاي
.داريم رو پيش در دشوار راهي كارآمد ، و رسا كاركردي
داستاني ، مستند ، توليدي مجموعههاي به اگر بيگمان
نگاه با هفته و روز طول در صداوسيما خبري و گزارشي
سهگانه اهداف با برنامهها از يك هيچ بنگريم ، كارشناسي
از خالي تفريحي -سرگرمي و تربيتي و ارشادي اطلاعرساني ،
عين در ملي رسانه اين كه نيست شكي.بود نخواهد اشكال
سياسي ، حيات در ميتواند هنگفت ، بودجه از برخورداري
ولي كند ، ايفا را بارزي نقش كشور مردم فرهنگي و اجتماعي
نامرئي ، و مرئي بودجههاي داشتن با رسانهها اين چرا
و همدلي ملي ، ميثاق ابزار يك عنوان به هنوز نتوانستهاند
بحث اين ، و بياورند ارمغان به را اجتماعي وفاق
.ميطلبد را جداگانهاي
منفي و مثبت كاركردهاي شتابزده ، طور به نداريم قصد البته
دهيم ، قرار ارزيابي مورد صفحه اين باب فتح در را صداوسيما
با مگر شد ، نخواهد امكانپذير مهم اين حال ، اين با
منتقدان جمعي ، ارتباط عرصههاي كارشناسان تمامي همياري
مختلف زمينههاي در صاحبنظران و تلويزيوني برنامههاي
صداوسيما مديران و برنامهسازان و اعم طور به تلويزيون
پرداخته زير مسايل به است قرار صفحه ، اين در.اخص طور به
:شود
مجموعههاي مستند ، تلويزيوني برنامههاي بررسي و نقد *
خبري ، گزارشهاي نوجوانان ، و كودكان بزرگسالان ، داستاني
...و تلويزيوني زنده برنامههاي
اطلاعات بردن بالا زمينه در تخصصي ميزگردهاي برپايي *
تلويزيوني ، برنامههاي توليد شيوههاي از مخاطبان
...و برنامهها ساخت و تهيه تنگناهاي
داستاني ، فيلم گزارش ، خبر ، مقولات از كارشناسي ارزيابي *
ملي تلويزيون رسانهاي كاركرد مخاطبشناسي ، مستندسازي ،
...و
آموزشي و فرهنگي علمي ، رويدادهاي و اخبار انعكاس
وسيما صدا دستاندركاران ديد از مسائل بررسي و صداوسيما
.برنامهسازان و
و راديويي برنامههاي توليدكنندگان تلاش بازتاب *
.آنها مورد در اطلاعرساني و تلويزيوني
ياري را ما راه اين در كه را كساني تمامي دست پيشاپيش ما
از اخبار و اطلاعات ارائه بيگمان ميفشاريم ، ميكنند
شده انجام پژوهشهاي و اخص طور به صداوسيما حوزههاي
اعم طور به تلويزيون و راديو تخصصي عرصههاي در كارشناسي
.دهد ياري صفحه اين مطالب كردن پربار در را ما ميتواند
هنري گروه
تلويزيون و راديو در توليد تازههاي
"مقدم سيروس" روايت به "زندگي روزهاي"
مجموعه ،"شمال تا جنوب از" تلويزيوني مجموعه پايان با
مقدم سيروس كارگرداني به "زندگي روزهاي" عنوان تحت جديدي
اين در.رفت آنتن روي بر سوم شبكه سريال و فيلم گروه از
مذهبي سنتي خانواده يك از برخاسته "فرهمند محمد" برنامه
سال دوازده از پس او ميرود ، آلمان به تحصيل ادامه براي
روايت ، فيلم اين بازميگردد ، ايران به پژوهش و كار
...و شد خواهد گريبان به دست آن با او كه است ماجراهايي
را تلويزيوني مجموعه اين برنامه ، تهيهكننده اوجي مجيد
تهيه سيما سوم شبكه از پخش براي دقيقهاي قسمت 50 در 26
افسانه مظفري ، مجيد چون بازيگراني آن در كه است كرده
شنگله ، اسماعيل قاسمي ، ثريا بابك ، رضا فتحي ، مهدي بايگان ،
آشناي نام بازيگران از برخي و جوهرچي حسن رياحي ، كتايون
.ميپردازند نقش ايفاي به سينما و تئاتر
حضور روايت
هفته مناسبت به كه است قسمتي برنامهاي 7 ويژه عنوان
.ميشود پخش سيما اول شبكه از ايام اين طول در بسيج
بسيجي نمونههاي
قالب در كه است قسمتي برنامهاي 7 عنوان نيز مجموعه اين
شبكه از بسيج هفته طول در و است شده تهيه تركيبي مستند
به نيز زير برنامههاي همچنين.ميشود پخش سيما اول
.شد خواهد پخش بسيج هفته مناسبت
شبكه از بخشي براي دقيقهاي تا 60 برنامه 30 هفت تهيه *
.مناسبت اين به صدا فرهنگ
از بسيج هفته مناسبت به دقيقهاي برنامه 30 هفت تدارك *
.صدا جوان شبكه
از بسيج هفته در پخش براي دقيقهاي برنامه 30 تهيه 5 *
.صدا تهران شبكه
بسيج هفته مبارك ايام ويژه دقيقهاي برنامه 15 تهيه 7 *
.صدا ورزش شبكه از پخش براي
نويسنده ، فراهاني ، بهزاد با گفتوگو
;"قداره و گل" نمايش بازيگر و كارگردان
ملتها واجتماعي تاريخي خواستهاي و تئاتر
;درآمد
تا ميشناسيم بازيگر عنوان به بيشتر را فراهاني بهزاد
اجراي از پس سال ، يازده حدود كه چرا كارگردان ، و نويسنده
در خود.است بوده دور صحنه از مرداويج و مريم نمايش
سال يازده كه است زخمهايي زندگي در":ميگويد اينباره
ميكاهد و ميخورد انزوا در را انسان روز و شب سرهم ، پشت
"...و ميكند پير و
هدايت صادق از اثري تئاتر ، از دوري سالها از پس فراهاني
داش" داستان از برداشتي با راهمراه معاصر داستاننويس
.است برده صحنه روي به "قداره و گل" نمايش هيات در و "آكل
صمد) تئاتر منتقدان از تن دو نشست حاصل زير ، گفتوگوي
كه است فراهاني با (مرغزار هاشمي سيدافشين و چينيفروشان
.ميخوانيد
روايتي شما ، نمايش داستان كه شنيدهايم :چينيفروشان *
هدايت داشآكل داستان با كه است شيرازي پيرزن يك قول از
دهيد؟ توضيح كمي داستان اين درباره "لطفا.است متفاوت
روايت شما كه است همان حقيقي داستان انگار كه چرا
.كردهايد
روايت نوع يا 5 درباره 4 بروشور در من اشاره:فراهاني
يكي.است من شنيدههاي و برديدهها مبتني و قصه اين از
قاجار دوره پهلوانان به راجع كتابي در روايات ، اين از
زياد بسيار هدايت "داشآكل" با آن شباهت كه است شده ذكر
اين كه شنيدم بودم ، آريانپور آقاي خدمت كه نشستي در.است
از يكي با ارتباط در نيز او پدربزرگ براي اتفاق
در سپهر آقاي را اين كه است داده رخ قاجار زن شاهزادهاي
موجود داستان اين از روايتي هم تفرش در.است آورده كتابش
اجراي براي كه زماني.است تصويري و سينمايي بسيار كه است
دانشگاه سالن به آرتورميلر نوشته "ويشي در حادثه" نمايش
فروشنده پيرزن شهر ، در گردش ضمن بوديم ، رفته شيراز
داشت غريبي سيماي.ميفروخت جليقه كه ديدم را دورهگردي
جايي به.ميكرد جذب را آدم كه بود چيزي چشمانش در و
خنده و شوخي به و وكيل بازار قهوهخانه در.كردم ميهمانش
مرا اوبيايد بيرون تنش از كار خستگي تا پرداختم او با
گريان كسي برنميتافت هم او كه چرا كرد تشبيه "آكل" به
خواستم او از ميشناخته ، نزديك از را آكل او مادر.باشد
دليل به آكل:گفت.دهد توضيح برايم دربارهاش
در و بود نيز حكومت ضد "طبيعتا بازار ، ضد موضعگيريهاي
كاكا بود معتقد او.شد كشته آنها دست به شب يك نتيجه
گرفت ، در دو آن بين كه مبارزهاي در نكشته ، را داش رستم
عروسي شب چون ولي كشت ، را رستم كاكا كه بود داشآكل اين
بياورد تاب را موضوع اين بود ، نتوانسته او و بود مرجان
كه بود بازاري حاجي يك دختر مرجان.زد را خودش خود ،
.ميكرد اداره را زندگياش حاجي ، مرگ از پس داشآكل
كه مردي:است صورت اين به داستان اين تفرشي روايت
كهسرپرستي مردي مرگ از داشتپس وسيعي بادامستان
و گشته وي دختر عاشق بود ، شده سپرده او به خانوادهاش
هم به روانش وضع كند ، بيان را موضوع اين نميتوانست چون
آن زندگي اوضاع رساندن سامان به از پس نهايت در و ريخت
.رقصيد ميان ، آن در خود و زد آتش را بادامستانش خانواده ،
همينگونه "دقيقا كازروني حيدر پهلوان زندگي هم درشيراز
شده گرفته او زندگي داستان از نيز هدايت قصه گويا و است
از يكي از خصوص به شنيدهام نفر چند از من را اينها.است
.بزرگ منقد و شاعر -عبدالعلي -دستغيب خانواده فرهيختگان
شده تحسين اثر در تراژدي گوهر كه است اين واقعيت اما
نمايش اين در ما دستمايه آنچه و است نيرومند بسيار هدايت
اثر در تراژيك گوهر وجوه علاوه به شنيدهها ، اين بوده ،
.است هدايت
چه و ميبينيد چگونه را ايراني تئاتر مقوله شما:هاشمي *
كار به نمايشتان در را ايراني نمايش ويژگيهاي از عناصري
گرفتهايد؟
به و ميشناسم تئاتر عنوان به را تئاتر من:فراهاني
.دارم اعتقاد تئاتر از بهرهگيري در جهان مردمان ابزارهاي
من كه داريم ملي تئاتر با برخورد شيوه دو ايران در ما
يكي.آموختهام جوانمرد عباس و بيضايي بهرام پدرم ، از
هنر ديگري و ميدهد نشان رخ تعزيه در كه ما آييني هنر
گرد سكوي و است گرد "معمولا حوض تخت است ، تختحوضي
مستطيل يا مربع با كه آنجا.ميباشد شيوه اين بيانگر
.است تعزيه جايگاه كه داريم پيشرو را تكيه روبهروهستيم ،
و دارم دوست را تعزيه بودهام ، تعزيهگردان خودم چون من
را تعزيه تئوريهاي كه آنهايي خلاف بر كردهام كوشش
كار به صحنه روي را آن كاركردهاي ميكنند ، تبيين و تكميل
تكنيك از من.است شيفتگي اين بيانگر كارنامهام و بگيرم
به بيشتر توانايي ايجاد براي و گرفتهام بهره تعزيه
اين البته كه داشتهام رويكردي هم برشت فاصلهگذاري
در را دو اين تلفيق و هست درتعزيه روشني به فاصلهگذاري
كه سادهاي دكور و سنتي موسيقيبردهام كار به ملي درام
من.ميباشد راستا اين در نيز است شكل مستطيل سكوي همان
هميشه كه صحنه روي اشياء و ابزار از اجرايي ، تكنيك در
ميدزدد ، را تماشاگر عيني امكانات و بوده پاگير و دست
من.داشتهاند وجود كارهايم همه در اين و كردهام پرهيز
ديگر چيزهاي و است بازيگر فيزيك و فضا رابطه به اعتقادم
ايجاد اشكال خيلي چون تراژدي ، در بويژه نميپذيرم ، را
اجتماعي ، تاريخي ، رويكرد دليل به نمايش اين درميكند
ارتباط يك ايجاد خدمت در اينها همه كه) قصه سياسي
را اشياء و ابزار ممكن حد تا كردهام كوشش (است عاشقانه
تخيل روي من تاكيد بيشترين هم حركت در.بگذارم كنار
رابطه تعزيه ، و نمايش اين بين.تعزيه مثل است تماشاگر
همه مستمع تعزيه در كه است اين آن و دارد وجود هم ديگري
آن دلباخته و دارد ايمان آن به ميداند ، قبل از را چيز
را قصه اصلي بستر حدي تا تماشاگر نيز ، نمايش اين دراست
به كه بگويم بايد ملي تئاتر مقوله درباره اماميداند
.بپردازد ملي موضوعات به كه است تئاتري ملي تئاتر من نظر
اينها نيست ، ملي تئاتر ابزار حوض ، تخته و لباس و چپق
خواستهاي به كه است تئاتري ملي ، تئاتر.است فرعي مسايل
از بايد كه است طبيعي و بپردازد ملت يك اجتماعي و تاريخ
خود خاص ديداري وجاهتهاي و ضرباهنگ موسيقي ، زبان ،
برتولت اثر "كارا ننه تفنگهاي" روزي اگر.باشد برخوردار
از يكي من نظر به باشد ، داشته رفتن صحنه روي امكان برشت
درباره نگاه همين.بود خواهد ملي تئاتر آثار بهترين
هم "فوگارد آثول" اثر "مرده بانسي سيزوئه" نمايشنامه
نوشته "اعماق در" نمايش اجراي با اسكويي مهيناست صادق
من.است برده صحنه روي را ملي تئاتر يك "گوركي ماكسيم"
در" براساس را فيلمش كه چرا هستم ، كوروساوا شيفته و عاشق
مدتهاست.ميدانم ژاپن سينماي براي ملي اثر يك "اعماق
كرده ، سعي طرف اين به پيش سال از 16 بويژه ايران ، تئاتر
ايران سينماي.ببالد آن به كه بيابد خود در را چيزهايي
از اقيانوس سوي آن جهانيان كه است بالنده دليل اين به
كيارستمي آثار در را خود جنگ از بعد دادههاي دست
فروش دلار ميليون يك آمريكا در آسمان بچههاي.ميبينند
مردمان كه نيست پربعيد.ميبالم موضوع اين به من و داشته
بدارند ، خوش را ما شخصيت و انديشه فقر اقيانوس ، سوي آن
اقيانوسها آنسوي در فرهيخته انسانهايي نيست پربعيد ولي
من.ميكنند ستايش را "خدا رنگ" نابيناي كودك كه باشند
.سال نه 20 دارد تاريخ سال كه 2000 ميگويم ايراني از
ميكنم شروع آذربايجان از را ملي موسيقي اثرم در من اگر
علت اين به ميروم مازندران و نيشابور و خوزستان به و
ميكارند ، آن بر كه مردماني و خاك اين تمام به كه است
ما ملي زبان بايد من ، اعتقاد به ملي تئاتر.دلبستهام
اثر خوشهچين كه اين بر علاوه "قداره و گل" در باشد
كه كنم استفاده زباني از كردهام سعي بودهام هدايت
.دارد پارسي زبان مهجور و پاك واژگان رابه نزديكي بيشترين
داشته ضرباهنگ پايان تا آغاز از كلام همه كوشيدهام
كار به كردهام تلاش همچنين و باشد تاثيرگذار تا باشد ،
اين زبان.نزنم لطمه آن به نكرده خداي و شوم نزديك هدايت
رفتارها من ، بيبضاعت سفره با است ، تراژدي زبان نمايش ،
كند ، ياري كمدي تراژدي ، در كه آنجايي و هستند تراژيك هم
كوشيدهام بضاعت حد در شكسپير ، لير شاه در لير دلقك مثل
خستگي تنگناها در قصه روان و روح تا بگيرم بهره آن از
از بويي هيچ و باشد ملي عطر آن ، عطر البته و نكند ايجاد
از منظور ، اين به رسيدن براي و باشد نداشته مبتذل فرهنگ
به تماشاگر خنداندن براي "صرفا كه ابزارهايي و ژاژگويي
.كردهام پرهيز ميرود كار
كه زماني.ميشود شروع موءثر نقطهاي از درام:هاشمي *
در.بيايد بلقيس خانه به سالها از بعد داشآقا است قرار
به آنها در كه داريم گذشته به بازگشت چند صحنه اين ميان
اين.ميشود پرداخته بلقيس گذشته زندگي از لحظاتي
.هستند اطلاعاتي بار حاوي تنها نمايش نظر از صحنهها
از اجتماعي سياسي ، مسايل به شما صحنه دو اين در گرچه
و سرمايهدار با كارگر تقابل و جامعه در زن موقعيت جمله
به نمايشي ، بار فقدان علت به اما پرداختهايد ، بازار
.ميشود كار در آشفتگي باعث و زده ضربه درام اصلي روند
مادر و دخترنيست اينطور "اصلا من نظر به:فراهاني
گفته آنچه.ميكنند صحبت هم با گذشته در واقعهاي درباره
هم ، گذشته آن خود "اصلا و است درام از جزيي ميشود
پدر اين و ميآيد خواستگار بلقيس براي و است دراماتيك
براي مادر.ميكند تعيين را خواستگار سرنوشت كه اوست
و شرايط چه در و كشور كدام در كه ميكند تعريف دخترش
دو اين در براين ، علاوه.است كرده زندگي تاريخي اوضاع
و داشآكل يعني قصه اصلي شخصيت دو گذشته ، به بازگشت
مسئله كاكا ، و آكل حضور همچنين.ميشوند تعريف كاكارستم
نتيجهگيري به و ميكند مطرح را سرمايهدار آن و بازار
كه خوب":ميگويد نمايش از لحظهاي در مرجان.ميرسد
و مادرم سرنوشت مثل من سرنوشت ميبينم ميكنم ، نگاه
بوده ، مدنظر آنچه و جمعبندي اين "است مادرش مثل هم مادرم
.ميكند جبران باشد ، داشته وجود آشفتگي هم اگر.شود بيان
و گل هم چيست؟ قداره و گل از شما تعبير:فروشان چيني *
براي كه اوست ديگر طرف از و است كاكا دست در قداره هم
به مسيرش گرچه) ميبندد قداره بازار بنكدار با مبارزه
(ميايستد مردم مقابل در و ميرود بيراهه
را گلستان گيلاس ، تركه ضرب به سالگي در 6 من:فراهاني
نوشت ، پدر بركفن مادرم كه سطري آخرين است يادم و كردم حفظ
با كه را بخشي آن امروز تا حافظ از.بود حافظ از بيتي
و ديدم گل ميرود ، بين از زود خيلي تردي و طراوت همه
حق به گاه و ريخته خون امروز تا شجاع شاه دوران از آنچه
چرا ، نميدانم.بوده قداره است ، كرده حركت ناحق به گاه و
فقط مرجان آن در كه هست هدايت اثر تنها ميكنم فكر ولي
كمي با و نيست ماندگاري گل باشد ، نيلوفر يك ميتواند
هرسه بنكدار بزرگ حاجآقا و كاكا آكل ، ميشود جمع فشار
در نيست ، پرشالش بنكدار بزرگ حاجآقا قداره.دارند قداره
كاكا و آكل قدارههاي.است تيز و بران اما نيست ، هم دستش
.ميشود كشيده خودشان پيكر بر متاسفانه ولي است ، پرشالشان
بازيهايي شاهد نمايش ، قسمتهاي بعضي در:فروشان چيني *
بازي مثلندارد همخواني اثر تراژيك وجوه با كه هستيم
حاجي پسر درباره موضوع اين.نوكرش حركات يا و حاجي
براي فقط حركات اين از بعضي كه گويي.ميشود شديدتر
.است رفته كار به تزيين
سمت به شخصيتها بعضي مورد در ديگر عبارت به:هاشمي *
رفتهايد؟ تيپسازي
فرادستان كه است حاكي ديدهام ، من آنچه:فراهاني
درباره ايننميكنند تقسيم مردم با را شادكاميهايشان
ما ده در.است صادق دو هر دلال ، سرمايهداري و فئوداليسم
و ميكرد تنهايي در را رقصهايش هميشه كه بود فئودالي
هم براي و ميديدند پنهاني را او رقص زيردستانش هميشه
ميآيد يادم.ميآوردند در را ادايش و ميكردند تعريف
در بود ، تهران برزنهاي از يكي رئيس كه مادرم عموي
آخر در او.ميانداخت هم روي را كاشان قالي خانهاش 4
اما شد مجاور آنجا در و رفت (س)معصومه حضرت حرم به عمر
دوستانش از بعضي با خانه حوضخانه در همواره آن ، از قبل
مردانه رقصهاي زيباترين من.مينشستند ترياك كشيدن به
و نبود غم آنها از هيچيك دل در چون ديدم آنجا در را عمرم
در بزرگ آقا رقص.ميكرد تامين را آنها هم شاهنشاهي نظام
بايد و است آدم يك هم او نيست ، آمدن خوش براي خانهاش
در.شود منتقل تماشاچي به ابتدا همان در بودنش بيغصه
شخصيت و موقعيت با "حتما رفته ، كار به رقص هم ديگري جاي
نتيجه در و هستيم رقص ، خداوندان پارسيان ما.است همخوان
سوگواريهاي.كنيم استفاده هم تئاتر در ميتوانيم آن از
رقص با -سياه آفريقاي جز به -جهان جاي همه برخلاف ما
خاكسپاري حين كه ديدهام را مادرها بسيار.است توام
غنا بوي رقصها اين.خواندهاند شروه جوانشان فرزندان
رقصها زيباترين من اعتقاد به.ميدهد سوگ بوي.نميدهد
سرنا ترانه به كنيد نگاه.شادكامي هم و دارند حزن هم
و بوديم بارگران اگر:حجله به عروس بردن هنگام نوازان
تيپ بحث آن درباره.رفتيم و بوديم نامهربان اگر رفتيم ،
كه پديده هر:دارد زيبايي تعريف "زايس آونر" گفتيد ، كه
تودهها حد در را آن كه برساند ياري آنقدر شخصيت ، يك به
از منظور ايران تئاتر در ولي.است تيپ كند ، تامينپذير
با جبار حاجي "مثلا از كه است كليشهاي تصاوير همان تيپ ،
كه چيزي آن.ميدهند ارائه گنده ، شكم و كلاه شب و ريش
زير ريشهاي بصورت شخصيت اگراست تيپيك ميگوييد شما
به كه نابودهاي اداهاي دليل به اجرا ، در برود ، ضرب
قبول من كه ميرسيم ناتوراليسم عرصه به ميدهد شخصيت
است شخصيت رويين لايههاي روي چالش واقع در اين و ندارم
كه حاجي پسر مورد در.شخصيت روي درونمايهاي كار نه
كه ميبينم خيابانها در تازگي به.ميزنم مثالي ميگوييد
لاي سيستم آخرين بنز بريك سوار ساله تا 17 نوجوان 15 يك
پوشش مورد در موضوع اين.ميتازد ماشينها لاي به
را آنها ريشه كه غريب لباسهايي.است صادق هم جوانانمان
اروپائيان كه را چادري كه است حالي در اين و نميدانيم
.شد عاشقش پدرم و ميكرد سرش مادرم ميگيرند ، مسخره به
درست را خود كه است امروزي جوان همان حاجي ، پسر
اين هم و ديد را آنطرف هم بايد ملي تئاتر در.نميشناسد
.طرف
تهران استان تئاتر جشنواره برگزيدگان
شدند معرفي
استان تئاتر جشنواره مختلف بخشهاي برندگان :هنري گروه
.شدند معرفي تهران
امير و مرزبان هادي رشيدي ، داود ما ، خبرنگار گزارش به
تذكر ضمن بيانيهاي در جشنواره داوران عنوان به دژاكام
را برندگان كارگرداني ، و نمايشنامهنويسي متن نكات برخي
:كردند معرفي زير شرح به
ديپلم و ندانست نخست جايزه واجد را متني هيچ داوران هيات
براي ثابتي ندا به را آزادي بهار سكه نيم و دو و افتخار
سكه دو و افتخار ديپلم و دوم متن عنوان به دوخواهر نمايش
نمايش خاطر به اصل كلهچاهي ايرج به را آزادي بهار
خانه بازي نمايش براي كياني حسين و پر و بيبال شاپركان
نمايش خاطر به اردستاني علي كارگرداني بخش در.كرد اعطاء
و خانه بازي نمايش براي پازوكي شهاب آزادي ، ماراتن
را سوم تا اول جايزه تابستان بچه براي محمدي اردشير
مهدي سيفي ، لطفالله مرد بازيگري بخش دركردند دريافت
عنوان به مولانيا جواد و (مشتركا) نظري فردين و شكري
بازيگري بخش در همچنين.شدند معرفي سوم تا اول بازيگران
زهرا و شيرينپناه زهرا و جديدي پروين شهبازي ، بهناز زن
.شدند معرفي سوم تا نخست نفرات عنوان به ايراننژاد
|